loading...
The most updated posts
oliver بازدید : 73 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
مواد و توسعه مواد از پايه‌هاي تمدن و فرهنگ انسان مي‌باشد. بشر حتي دوره‌هاي تاريخي را با مواد نامگذاري كرده است. مثل عصر سنگي، عصر برنز، عصر آهن، عصر فولاد (انقلاب صنعتي)،‌ عصر سيليكون و عصر سيليكا (انقلاب ارتباطات از راه دور) . اين نشان مي‌دهد كه مواد چقدر براي ما اهميت دارد. ما همواره در كوششيم كه از دنياي اطراف خود آگاهي داشته باشيم و آن را بهبود دهيم و ببينيم دنياي ما از چه چيزي ساخته شده است.

عصر جديد با شناخت يك ماده مشخص بوجود نخواهد آمد بلكه با بهينه‌كردن و مشاركت‌دادن تركيبي از چند ماده بوجود خواهد آمد. دنياي نانومواد و هيجانات همراه آن،‌ فرصت‌هاي استثنايي براي توليد انقلاب در مواد كامپوزيتي بوجود آورده است.

كامپوزيت‌هاي پليمري به علت خواصي مانند استحكام، سفتي و پايداري حرارتي و ابعادي، چندين سال است كه در ساخت هواپيماها به كار مي‌رود. با ظهور و به‌كارگرفتن نانوتكنولوژي، كامپوزيت‌هاي پليمري بسيار جذاب‌تر خواهند شد.

فرصت‌هاي نانوكامپوزيت‌هاي پليمري

تقويت پليمرها با استفاده از مواد آلي و يا معدني بسيار مرسوم مي‌باشد. برخلاف تقويت‌كننده‌هاي مرسوم كه در مقياس ميكرون مي‌باشند، در كامپوزيت‌هاي نانوساختاري فاز تقويت‌كننده در مقياس نانومتر مي‌باشد. توزيع يكنواخت اين نانوذرات در فاز زمينه پليمري باعث مي‌شود فصل مشترك فاز زمينه و فاز تقويت‌كننده در واحد حجم، مساحت بسيار بالايي داشته باشد. براي مثال مساحت فصل مشترك ايجاد شده با توزيع سيليكات لايه‌اي در پليمر بيشتر از 700 خواهد بود. علاوه بر اين فاصله بين ذرات فاز نانومتري تقويت‌كننده با اندازه ذرات قابل مقايسه خواهد بود. براي مثال براي يك صفحه با ضخامت nm 1 فاصله بين صفحات در حدود 10 نانومتر در فقط 7 درصد حجمي از فاز تقويت‌كننده مي‌باشد. اين مورفولوژي از ويژگي‌هاي ابعاد نانومتري مي‌باشد.

هم از جنبه تجاري و هم از جنبه نظامي، ارزش نانوكامپوزيت‌هاي پليمري فقط به خاطر بهبود خواص مكانيكي نمي‌باشد. در كامپوزيت‌ها كارايي مورد نياز، خواص مكانيكي، هزينه و قابليت فرآوري از موضوعات بسيار مهم مي‌باشد. نانوكامپوزيت‌هاي پليمري بر اين محدوديت‌ها غلبه كرده است. براي مثال پيشرفت سريع نانوكامپوزيت‌هاي پليمر- سيليكات لايه‌اي را درنظر بگيريد. تلاش‌هاي ده سال اخير باعث شده است كه مدول كششي و استحكام اين كامپوزيت‌ها دوبرابر شود، بدون اينكه مقاومت به ضربه آنها كاهش يابد. مثلاً براي تعداد زيادي رزين‌هاي ترموپلاستيك مثل نايلون و اولفين و همچنين رزين‌هاي ترموست مثل اورتان، اپوكسي و سيلوگزان با افزايش مقدار كمي مثلاً 2% حجمي از سيليكات لايه‌اي مي‌توان به اين خواص رسيد.

اخيراً جنرال موتورز و شركايش مثل Basel و Southarn Clay Products و Black hawk Automotive در قسمت‌هاي خارجي اتومبيل از نانوكامپوزيت‌هاي با زمينه اولفين ترموپلاستيك و تقويت‌كننده سيليكات لايه‌اي استفاده كرده‌اند.

يك نانوكامپوزيت اولفيني با 5/2% سيليكات لايه‌اي بسيار مستحكم‌تر و سبكتر نسبت به ذرات مرسوم تالك كه در ساخت كامپوزيت‌‌هاي مرسوم به كار مي‌رود، مي‌باشد. باتوجه به نوع قطعه و ماده تقويت‌كننده در يك نانوكامپوزيت اولفيني مي‌توان كاهش وزني درحدود 20% را بدست آورد.

علاوه بر اين مقدار مواد مصرفي نيز نسبت به كامپوزيت‌هاي مرسوم كاهش خواهد يافت. اين مزايا باعث خواهد شد كه تأثيرات مثبتي بر مسائل زيست ‌محيطي و بازيافت آنها داشته باشد. به عنوان مثال گزارش شده است كه استفاده از نانوكامپوزيت‌هاي پليمري با لايه هاي سيليكاتي در صنايع خودرو آمريكا باعث صرفه‌جويي در مصرف 5/1 ميليارد ليتر گازوئيل در طول عمر خودرو توليدشده در يك سال خواهد شد و درنتيجه چيزي در حدود 10 ميليارد پوند دي‌اكسيد كربن كمتر نشر خواهد يافت.

باتوجه به گسترده‌بودن پليمرها و رزين‌ها و همچنين نانومواد تقويت‌كننده و كاربردهاي فراوان آنها موضوع نانوكامپوزيت هاي پليمري بسيار گسترده مي‌باشد.

در توسعه مواد چند جزئي چه در مقياس نانو و يا ميكرو سه موضوع مستقل بايد مورد توجه قرار گيرد: انتخاب اجزاء، توليد، فرآوري و كارايي

در مورد نانوكامپوزيت‌هاي پليمري هنوز در اول راه مي‌باشيم و باتوجه به كاربرد نهايي آنها زمينه‌هاي بسياري براي توسعه آنها وجود دارد.

دو روش اساسي توليد اين نانوكامپوزيت‌هاي پليمري "روش‌هاي درجا" و روش " ورقه‌اي کردن " Exfoliation) ) مي‌باشد. در روش درجا فاز تقويت‌كننده در زمينه پليمري توسط روش‌هاي شيميايي و يا جداسازي فازها توليد مي‌شود. زمينه پليمري به عنوان محلي براي تشكيل اين اجزاء مي‌باشد. به عنوان مثالي از اين روش ها مي‌توان تجزيه و يا واكنش شيميايي مواد پيش‌سازه در زمينه پليمري را نام برد.

در حال حاضر ورقه‌اي‌كردن لايه‌هاي سيليكاتي و نانوفايبرها/ نانولوله‌هاي كربني توسط صنايع بسياري مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته است. همچنين مؤسسات دولتي و دانشگاهي بسياري بر روي اين موضوع كار مي‌كنند. درباره اين موضوع در ادامه صحبت خواهيم كرد.

سيليكات‌هاي لايه‌اي

سيليكات‌هاي لايه‌اي (آلومينوسيليكات‌هاي 2 به 1، فيلوسيليكات‌ها، رس‌هاي معدني و اسمكتيت‌ها) تا به امروز بيشترين كاربرد را در تحقيقات نانوكامپوزيت‌هاي پليمري داشته است. سيليكات‌هاي لايه‌‌اي ويژگي هاي ساختاري مانند ميكا و تالك دارد و از آلومينوسيليكات‌هاي هيدراته تشكيل شده است. در شكل (1 ) ساختار كريستالي آنها را مشاهده مي‌كنيد.

نيزوهاي واندروالس در بين لايه‌ها كه حامل كاتيون‌ها مي‌باشند ( M + ) لايه‌ها را كه توسط پيوند كووالانسي به هم متصل‌اند را از هم جدا مي‌سازد. اين لايه‌ها ضخامتي در حدود 96/0 نانومتر دارند.

سيليكات‌هاي لايه‌اي

نانولوله هاي کربني

برخلاف تحقيقات 25 ساله بر روي توزيع سيليكات‌هاي لايه‌اي در پليمرها، تحقيقات در زمينه توزيع نانولوله‌هاي كربني در پليمرها بسيار جديد مي‌باشد. نانولوله‌هاي كربني در حين افزايش و بهبود خصوصيات فيزيكي و مكانيكي پليمرها باعث مي‌شوند كه خواص الكتريكي و گرمايي رزين‌ها نيز بهبود يابد. قطر اين نانولوله‌ها مي‌تواند از 1 تا 100 نانومتر باشد و نسبت وجهي (طول به قطر) بيشتر از 100 يا حتي 1000 باشد. مانند سيليكات‌هاي لايه‌اي ماهيت غيرهمسانگردي اين لوله‌ها باعث مي‌شود كه در کسر حجمي کمي از نانولوله ها رفتار جالبي در اين نانوكامپوزيت‌ها پيدا شود.

نانولوله‌هاي كربني در دو گروه طبقه‌بندي مي‌شوند. نانولوله‌هاي تك‌ديواره و نانولوله‌هاي چندديواره. علت علاقه به نانولوله‌هاي كربني تك‌ديواره و تلاش براي جايگزين‌كردن آنها در صنعت براساس محاسبات تئوري و تأييدات آزمايشگاهي بر خصوصيات عالي مكانيكي و رسانايي الكتريكي آنها مانند فلزات مي‌باشد.

رقابت بر روي توسعه روش‌هاي ساخت با هزينه كم، فرآوري نانولوله‌هاي كربني تك‌ديواره و همچنين پايداري خصوصيات اين نانولوله‌ها در حين فرآوري پليمر- نانولوله، از موانعي هستند كه سرعت پيشرفت در توليد نانوكامپوزيت‌هاي پليمري پرشده با نانولوله‌هاي كربني را محدود كرده‌اند.

برعكس در دسترس‌بودن و تجاري‌بودن نانولوله‌هاي كربني چندديواره باعث شده است كه پيشرفت‌هاي بيشتري در اين زمينه داشته باشيم. تاحدي كه محصولاتي در آستانه تجاري‌شدن توليد شده است. به عنوان مثال از نانولوله‌هاي كريني چندديواره (جايگزين Carbon-black ) در پودرهاي رنگ استفاده شده است.

استفاده از اين نانولوله‌ها باعث مي‌شود كه رسانايي الكتريكي در مقدار كمي از فاز تقويت‌كننده حاصل شود و كاربرد آنها در پوشش‌دادن قطعات اتومبيل مي‌باشد.

يكي ازمعايب نانولوله‌هاي چندديواره نسبت به تك‌ديواره‌ اين است كه استحكام‌دهي آنها كمتر مي‌باشد زيرا پيوندهاي صفحات داخلي ضعيف مي‌باشند. در هر حال، درحال حاضر كاربردهايي كه باعث استفاده از نانولوله‌ها در تقويت‌دادن پليمرها مي‌شود، بهبود خواص گرمايي و الكتريكي مي‌باشد تا بهبود خواص مكانيكي. بنابراين كاربرد نانولوله‌هاي كربني چندديواره بسيار زياد مي‌باشد.

از نظر نظامي نيز فراهم‌كردن هدايت الكتريكي، و يا الكتريكي در فيلم‌ها و فايبرهاي پليمري فرصت‌هاي انقلابي بوجود خواهد آورد. به عنوان مثال از پوسته‌هاي الكتريكي-مغناطيسي گرفته تا كامپوزيت‌هاي رساناي گرما و لباس‌هاي سربازهاي آينده.

چالش‌ها

در نانوكامپوزيت‌هاي پليمري هدف نهايي، توزيع يكنواخت فاز تقويت‌كننده نانومتري مي‌باشد. اساساً 4 روش براي توليد نانوكامپوزيت‌هاي يكنواخت وجود دارد: فرآوري محلولي، پليمريزاسيون درجا، فرآوري مزوفازها و فرآوري مذاب. تحقيقات بسياري در مورد اين فرآيندها براي بررسي پارامترهاي كنترل‌كننده مورفولوژي نانوكامپوزيت‌ حاصله با اين روش‌ها وجود دارد.

عملگري سطحي و عناصر نانويي به‌كاررفته در پليمرها بايد به گونه‌اي باشد كه نرخ پليمريزاسيون و محل شروع پليمريزاسيون قابل كنترل باشد. زيرا درحين پليمريزاسيون ممكن است عناصر نانويي تقويت‌كننده آگلومره شوند.

نقطه كليدي در تمام اين فرآيندها مهندسي فصل مشترك بين پليمر و نانوذره مي‌باشد. براي اين فرآيندها عموماً از سورفكتانت‌ها استفاده مي‌شود. براي مثال از مولكول‌هايي كه بصورت يوني با سطح نانوذرات پيوند داشته باشند (در سيليكات‌هاي لايه‌اي) استفاده مي‌شود و درمورد نانولوله‌هاي كربني از پليمرهايي كه بصورت فيزيكي به آنها متصل مي‌شوند استفاده مي‌شود. اين بهسازي‌هاي سطحي باعث مي‌شوند كه عكس‌العمل بين فصل مشترك‌ها بهبود يابد. بيشترين تلاش‌ها در حال حاضر بر روي بهسازهايي شده است كه باعث مي‌‌شود توزيع نانوذرات تسهيل يافته و بصورت يكنواخت توزيع شوند.

در حال حاضر موضوعات با درجه بالاي اهميت در تحقيقات عبارتند از: درك دقيق و عميق از منطقه فصل مشترك‌ فاز تقويت‌كننده و پليمر، وابستگي خصوصيات فصل مشترك به شيمي سطح نانوذره، آرايش اجزاء و ارتباط بين منطقه فصل مشترك و خصوصيات نانوكامپوزيت‌ها. همچنين درك كلي از ارتباط مورفولوژي و خصوصيات حاصله در رفتار مكانيكي، گرمايي و مقاومتي بسيار كم مي‌باشد.

منبع : نانو

oliver بازدید : 54 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

نانوتكنولوژي در خدمت پيشرفت صنعت نفت

سعيد بشاش

 

فناوري نانو مي­تواند اثرات قابل توجهي در صنعت نفت داشته باشد، در مطلب زير بعد از اشاره به برخي از اين تأثيرات، تعدادي از كاربردهاي فناوري نانو در صنعت نفت بويژه در بحث آلودگي محيط زيست و نيز سنسورهاي نانو به طور مختصر معرفي گرديده است:

مقدمه

هنگامي كه ريچارد اسملي ( Richard Smally ) برندة جايزة نوبل، بالك مينسترفلورسنس را در سال 1985 در دانشگاه رايس كشف نمود،‌ انتظار اندكي داشت كه تحقيق او بتواند صنعت نفت را متأثر سازد. سازمان انرژي آمريكا ( DOE ) سرمايه‌گذاري خود را در قسمت فناوري نانو با 62 درصد افزايش داد تا مطالعات لازم در زمينة‌ موادي با نام‌هاي باكي‌بال‌ها ( Bulky Balls ) و باكي‌تيوب‌ها ( Bulky Tubes )‌ استوانه‌هاي كربني كه داراي قطر متر مي‌باشند صورت گيرد. نانولوله‌هاي كربني با وزني در حدود وزن فولاد، صد برابر مستحكم ­ تر از آن بوده، داراي رسانش الكتريكي معادل با مس و رساني گرمايي هم ارز با الماس مي‌باشند. نانوفيلترها مي‌توانند به جداسازي مواد در ميدان‌هاي نفتي كمك كنند و كاتاليست‌هاي نانو مي‌توانند تأثير چندين ميليارد دلاري در فرآيند پالايش به‌دنبال داشته باشند. از ساير مزاياي نانولوله‌هاي كربني مي‌توان به كاربرد آن‌ها در تكنولوژي اطلاعات (‌ IT ) نظير ساخت پوشش‌هاي مقاوم در مقابل تداخل‌هاي الكترومغناطيسي، صفحه‌هاي نمايش مسطح، مواد مركب جديد و تجهيزات الكترونيكي با كارآيي زياد اشاره نمود.

علم نانو يك تحول بزرگ در مقياس بسيار كوچك

بسياري از محققان و سياستمداران جهان معتقدند كه علم نانو مي‌تواند تحولات اساسي در صنعت جهاني ايجاد نمايد صنعت نفت نيز از پيشرفت اين تكنولوژي بهره‌مند خواهد گشت.

علم نانو مي‌تواند به بهبود توليد نفت و گاز با تسهيل جدايش نفت وگاز در داخل مخزن كمك نمايد. اين كار با درك بهتر فرآيندها در سطوح مولكولي امكانپذير مي‌باشد.

با توجه به اينكه نانو مربوط به ابعادي در حدود متر مي‌باشد، نانوتكنولوژي به مفهوم ساخت مواد و ساختارهاي جديد توسط مولكول‌ها و اتم‌ها در اين مقياس مي‌باشد.

خوشبختانه كاربردهاي عملي نانو در صنعت نفت جايگاه‌ ويژه‌اي دارند. نانوتكنولوژي ديدگاه‌هاي جديد جهت استخراج بهبوديافتة نفت فراهم كرده است. اين تكنولوژي به جدايش موثرتر نفت و آب كمك مي‌كند . با افزودن موادي در مقياس نانو به مخزن مي‌توان نفت بيشتري آزاد نمود. همچنين مي‌توان با گسترش تكنيك‌هاي اندازه‌گيري توسط سنسورهاي كوچك،‌ اطلاعات بهتري دربارة مخزن بدست آورد.

مواد نانو

صنعت نفت تقريباً در تمام فرآيندها احتياج به موادي مستحكم و مطمئن دارد. با ساخت موادي در مقياس نانو مي‌توان تجهيزاتي سبكتر، مقاومتر و محكم‌تر از محصولات امروزي توليد نمود. شركت نانوتكنولوژي GP در هنگ‌كنگ يكي از پيشگامان توسعة كربيد سيليكون، يك پودر سراميكي در ابعاد نانو مي‌باشد.

با استفاده از اين پودرها مي‌توان مواد بسيار سختي توليد نمود. اين شركت در حال حاضر مشغول مطالعه و تحقيق بر روي ساير مواد مركب مي‌باشد و معتقد است كه مي‌توان با نانوكريستال‌ها تجهيزات حفاري بادوامتر و مستحكم‌تري توليد كرد. همچنين متخصصان اين شركت يك سيال جديد حاوي ذرات و نانوپودرهاي بسيار ريز توليد نموده‌اند كه به‌طور قابل توجهي سرعت حفاري را بهبود مي‌بخشد. اين مخلوط آسيب‌هاي وارده به ديوارة مخزن در چاه را حذف نموده و قابليت استخراج نفت را افزايش مي‌بخشد.

آلودگي

آلودگي توسط مواد شيميايي و يا گازهاي آلاينده يك مبحث بسيار دشوار در توليد نفت و گاز مي‌باشد. نتايج بدست‌آمده از تحقيقات دانشمندان حاكي از آن است كه نانوتكنولوژي مي‌تواند تا حد مطلوبي به كاهش آلودگي كمك كند. در حال حاضر فيلترها و ذراتي با ساختار نانو در حال توسعه مي‌باشند كه مي‌توانند تركيبات آلي را از بخار نفت جدا سازند. اين نمونه‌ها عليرغم اينكه اندازه‌اي در حدود چند نانومتر دارند، داراي سطح بيروني وسيعي بوده و قادر به كنترل نوع سيال گذرنده از خود مي‌باشند. همچنين كاتاليست‌هايي با ساختار نانو جهت تسهيل در جداسازي سولفيد هيدروژن، آب، مونوكسيدكربن، و دي‌اكسيد كربن از گاز‌طبيعي در صنعت نفت بكار گرفته مي‌شوند. در حال حاضر مطالعاتي بر روي نمونه‌هايي از خاك رس در ابعاد نانو و جهت تركيب با پليمرهايي صورت مي‌پذيرد كه بتوانند هيدروكربن‌ها را جذب نمايند. بنابراين مي‌توان باقيمانده‌هاي نفت را از گل حفاري جدا نمود.

سنسورهاي هيدروژن خود تميز كننده

خواص فوتوكاتاليستي نانوتيوب‌هاي تيتانيا در مقايسه با هر فرمي از تيتانيا بارزتر مي‌باشد، بطوري‌كه آلودگي‌هاي ايجادشده تحت تابش اشعة ماوراء بنفش به‌طور قابل توجهي از بين مي‌روند. تا اينكه سنسورها بتوانند حساسيت اصلي خود نسبت به هيدروژن را حفظ نمايد. تحقيقات انجام‌گرفته در اين زمينه حاكي از آن است كه نانوتيوب‌هاي تيتانيا داراي يك مقاومت الكتريكي برگشت‌پذير مي‌باشند، بطوري‌كه اگر هزار قطعه از آن‌ها در مقابل يك ميليون‌ اتم هيدروژن قرار بگيرند، مقاومت الكتريكي آن در حدود يكصد ميليون درصد افزايش مي‌يابد.

سنسورهاي هيدروژن بطور گسترده‌اي در صنايع شيميايي، نفت و نيمه‌رساناها مورد استفاده قرار مي‌گيرند. از آنها جهت شناسايي انواع خاصي از باكتري‌هاي عفونت‌زا استفاده مي‌گردد. به‌ هر حال محيط‌هايي نظير تأسيسات و پالايشگاه‌هاي نفتي كه سنسورهاي هيدروژن از كاربردهاي ويژه‌اي برخوردار مي‌باشند، مي‌توانند بسيار آلوده و كثيف باشند اين سنسورهاي هيدروژن نانوتيوب‌هاي تيتانيا هستند كه توسط يك لاية غيرپيوسته‌اي از پالاديم پوشانده شده‌اند. محققان اين سنسورها را به مواد مختلفي نظير اسيد استريك ( يك نوع اسيد چرب )‌، دود سيگار و روغن‌هاي مختلفي آلوده نمودند و سپس مشاهده كردند كه تمام اين آلوده‌كننده‌ها در اثر خاصيت فوتوكاتاليستي نانوتيوب‌ها از بين مي‌روند. حد نهايي آلودگي‌ها زماني بود كه دانشمندان اين سنسورها را در روغن‌هاي مختلفي غوطه‌ور ساخته و سنسورها توانستند خواص خود را بازيابند. محققان سنسورها را در دماي اتاق به مقدار هزار قطعه در مقابل يك ميليون ‌اتم هيدروژن در معرض اين گاز قرار دادند و مشاهده نمودند كه در طرح‌هاي اولية سنسور مقاومت الكتريكي آن به ميزان 175000 درصد تغيير مي‌كند. سپس سنسورها را توسط لايه‌اي به ضخامت چندين ميكرون از روغن موتور پوشاندند تا بطور كلي حساسيت آن‌ها نسبت به هيدروژن از بين برود. سپس اين سنسورها را در هواي عادي به ‌مدت 10 ساعت در معرض نور ماوراء بنفش قرار دادند و پس از يك ساعت مشاهده نمودند كه سنسورها مقدار قابل توجهي از حساسيت خود را بدست آورده‌ و پس از گذشت 10 ساعت تقريباً بطور كامل به وضعيت عادي خود بازگشتند.

عليرغم قابليت بازگشتي بسيار مناسب اين سنسورها نمي‌توانند پس از آلودگي به انواع خاصي از آلوده‌كننده‌ها حساسيت خود را باز يابند براي مثال روغن WQ -40 به علت دارابودن مقداري نمك خاصيت فوتوكاتالسيتي نانوتيوب‌ها را تا حد زيادي از بين مي‌برد.

با افزودن مقدار اندكي از فلزات مختلف نظير قلع، طلا، نقره، مس و نايوبيم، يك گروه متنوعي از سنسورهاي شيميايي بدست مي‌آيند. اين فلزات خاصيت فوتوكاتاليستي نانوتيوب‌هاي تيتانيا را تغيير مي‌دهند. به هر حال سنسورها در يك محيط غيرقابل كنترل در دنياي واقعي توسط مواد گوناگوني نظير بخار‌هاي آلي فرار، دودة كربن و بخارهاي نفت و همچنين گرد و غبار آلوده مي‌گردند. قابليت خودپاك‌كنندگي اين سنسورها طول عمر آن‌ها را افزايش و از همه مهمتر خطاي آنها را كاهش مي‌دهد.

سنسورهاي جديد در خدمت بهبود استخراج نفت

براساس آخرين اطلاعات چاپ شده توسط سازمان انرژي آمريكا، استخراج نفت در حدود دو سوم از چاه‌هاي نفت آمريكا اقتصادي نمي‌باشد. با توجه به دما و فشار زياد در محيط‌هاي سخت زيرزميني، سنسورهاي قديمي الكتريكي و الكترونيكي و ساير لوازم اندازه‌گيري قابل اعتماد نمي‌باشند و در نتيجه شركت‌هاي استخراج‌ كنندة‌ نفت در تهية ‌اطلاعات لازم و حساس جهت استخراج كامل و مؤثر نفت از مخازن با برخي مشكلات مواجه مي‌باشند.

در حال حاضر محققان در آزمايشگاه فوتونيك دانشگاه صنعتي ويرجينيا در حال توسعة يك‌سري سنسورهاي قابل اعتماد و ارزان از فيبرهاي نوري جهت اندازه‌گيري فشار، دما، جريان نفت و امواج آكوستيك در چاه‌هاي نفت مي‌باشند. اين سنسورها به‌علت مزايايي نظير اندازة كوچك ،‌ايمني در قبال تداخل الكترومغناطيسي ، قابليت كارآيي در فشار و دماي بالا و همچنين محيط‌هاي دشوار، مورد توجه بسيار قرار گرفته‌اند. از همه مهم‌تر اينكه امكان جايگزيني و تعويض اين سنسورها بدون دخالت در فرآيند توليد نفت و باهزينة‌ مناسب فراهم مي‌باشد. در حال حاضر عمل جايگزيني و تعويض سنسورهاي قديمي در چاه‌هاي نفت ميليون‌ها دلار هزينه در پي دارد. سنسورهاي جديد از نظر توليد بسيار مقرون ‌به صرفه بوده و اندازه‌گيري‌هاي دقيق‌تري ارائه مي‌دهند.

انتظار مي‌رود كه تكنولوژي اين سنسورها توليد نفت را با ارائه اندازه‌گيري‌هاي دقيق و قابل اعتماد و كاهش ريسك‌هاي همراه با اكتشاف و حفاري نفت بهبود بخشد. همچنين سنسورهاي جديد به‌علت برخي كاربردهاي ويژه نظير استخراج دريايي و افقي نفت، جايي كه بكاربستن سنسورهاي قديمي در چنين شرايطي بسيار مشكل مي‌باشد، از توجه ويژه‌اي برخوردارند.

منبع:

http://www.iee.org

oliver بازدید : 77 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
مواد (Nanoporous Materials)نانوحفره‌اي ‌ داراي‌ حفراتي‌ ‌كوچكتر‌ ازnm 100 هستند و مثل اكثر ‌‌‌مواد نانوساختاري‌ از مدت‌ها پيش وجود داشته‌اند. دنياي زيست‌شناسي‌ مملو از غشا‌هاي‌ نانوحفره‌اي‌‌ - ‌همچون‌ ديواره‌ سلو‌لها – است، ‌هر چند آنها ‌از يك‌سري‌ حفرات‌ نانومقياس‌‌ ساده، پيچيده‌ترند. با اين حال صنعت‌ نفت و ‌ديگر‌ صنايع،‌ سال‌ها‌ از مواد نانوحفره‌اي‌ ‌طبيعي‌ موسوم‌ به زئوليت‌ها به عنوان كاتاليست‌ سود جسته‌اند. در سال‌‌هاي ‌اخير درك‌ ‌و توانايي‌ ما در ساخت‌‌ اقسام‌ مواد نانو‌حفره‌اي‌‌‌ پيشرفت‌ ‌كرده است.
‌برخي از كاربرد‌هاي جالب توجه‌ نانوحفرات‌ داراي‌ اندازه‌ مشخص، ‌توانايي‌ آنها در اجازه‌ عبور دادن به برخي مواد ‌و ممانعت ‌‌‌از بقيه، ‌يا وادار‌‌‌‌كردن مولكول‌هايي چون DNA به عبور‌ تك‌تك است، كه مثال‌هاي‌ آتي، آن را روشن‌‌تر خواهند كرد.كنترل‌ دقيق اندازه‌ اين حفرات‌ نيز يكي از چالش‌هاي‌ فني ديگر است.
راه‌هاي‌‌ بسياري‌ زيادي براي ساخت ‌‌‌مواد نانوحفره‌اي‌ وجود دارد؛ ‌بنابراين‌ ذكر همه آنها ميسر ‌‌نبود و تنها ‌‌منتخبي از آنها براي تنوير ذهن ارائه‌ مي‌شود. مي‌توان به طور انتخابي‌ موادي را از يك جامد ‌استخراج‌ ‌كرده، حفراتي‌ در جاي آنها ‌‌‌ايجاد نمود، يا مخلوطي‌ از پليمر‌‌ها را با حرارت‌دهي به صورت‌ جامدات‌ نانوحفره‌اي‌ ‌‌در آورد، ‌به نحوي كه يكي از پليمر‌ها تجزيه شده و خارج شود. از روش‌ ‌سل‌ژل‌ نيز مي‌توان‌ در ساخت‌ مواد مبتني‌ ‌‌‌بر ژل‌ سود جست؛ ‌همچون‌ آئروژل‌ها كه انتشار يك گاز‌ در يك ژل‌ به جامد‌ي بسيار سبك‌ ‌‌‌(گاهي‌‌ فقط چهار برابر سنگين‌تر از هوا) منجر مي‌شود (راهكار سل ژل در دماي اتاق‌ كار مي‌كند، ‌در صورتي كه ‌‌روش‌هاي‌ اوليه ساخت‌ ‌‌‌‌آئروژل‌ها مستلزم دما‌هاي بالاست).
مثالي از يك پيشرفت نويدبخش جديد (در اوايل 2002) در راهكار‌هاي مخلوط آلي/ معدني از محققان ژاپني سرزده است. آنها از سيليكا و بنزن ساختاري خودآرا با حفره‌هايي به اندازه 3 تا 5 نانومتر ايجاد كرده‌اند. مهم‌ترين خاصيت اين مواد اين است كه بخش دروني اين حفرات، ساختاري كاملاً منظم دارند. مولكول‌هاي بنزن را مي‌توان با افزايش گروه‌هاي شيميايي، كاركردي كرد. درنتيجه بدون ازبين‌رفتن نظم حفرات،‌ مي‌توان ساختار دروني آنها را به دقت در مقياس مولكولي طراحي كرد.
راهكار‌هاي مرسوم‌ ليتوگرافي ‌و تلفيق‌ ‌ليتوگرافي‌ نرم با(Etching) حكاكي ‌ ‌ نيز ‌مي‌توانند‌ نانوحفره‌ بيافرينند‌. مثلاً ‌راهكار‌ پرتويوني‌ به خوبي حفرات بزرگ، ‌حفرات‌ كوچك را نيز ‌مي‌تواند بسازد.
از حدود اواسط 2001 گروهي از محققان در فلوريدا و سپس افرادي در فنلاند شروع به انتشار منظم يافته‌هاي خود در زمينه يك روش رسوبدهي ماده درون قالب حفرات چند ده نانومتري آلومينا كردند. با اين فرآيند مي‌توان اثرات شيميايي خاصي را پديد آورد، اندازه حفرات را كاهش داد و حتي با حل‌كردن ماتريس اوليه، نانولوله‌هايي از مواد مختلف را ايجاد كرد.
اين راهكار – كه مورد توجه گروه‌هاي ديگري نيز قرار گرفت- فوق‌العاده ساده و در عين حال قابل انعطاف است، مي‌تواند اندازه حفرات را بادقت بالايي كنترل كند و از مواد مختلف براي دستيابي به كاركرد لازم (براي كنترل عبور مواد از حفرات) يا پديده‌هاي شيميايي و فيزيكي رخ‌دهنده در حفرات استفاده مي‌نمايد. اين غشاها مي‌توانند به نحوي گزينشي به برخي از مولكول‌ها برحسب اندازه، آبدوستي، يونيزاسيون و ديگر خواص اجازه عبور دهند. مواد محبوس‌شده درون اين حفرات ممكن است رفتار متفاوتي با مواد آزاد داشته باشند؛ مثلاً خواص فلورسنت مولكول‌هاي خاصي در هنگام قرارگرفتن در حفرات nm50 ماتريس آلومينا، ارتقاء مي‌يابد.
مواد ماتريس ديگري نيز استفاده شده‌اند؛ مثلاً غشا‌هاي پلي‌كربنات حاوي حفرات nm10 با طلا و مولكول‌هاي آلي موسوم به تيول‌ها- كه با طلا واكنش مي‌دهند- آستر شده‌اند. كنترل اسيديته روي دو طرف اين غشا امكان مي‌دهد، تا با استفاده از خواص الكترواستاتيك پروتئين‌هاي هم‌اندازه از هم جدا شوند.
يك راهكا‌ر‌ ديگر، كنترل‌ اندازه‌ حفرات در غشا‌ها در اواخر‌‌‌‌‌ ‌سال 2000 ‌طي يك پروژه‌ مشترك‌ بين آزمايشگاه‌هاي ملي سنديا و دانشگاه‌ نيو‌مكزيكو‌ ‌پديد آمد. در اين روش‌‌ نور ماوراء ‌بنفش،‌ مولكول‌هايي را در يك ‌لايه نازك‌ از سيليكاي خودآرا شده و داراي‌ ساختار متناوب، در هم مي‌شكند. محصول‌ حاصل‌ ‌‌از قرار گرفتن ‌در معرض نور موجب‌ (Solidify‌)جمود سيليكا‌ مطابق الگوي‌ متناوب مي‌شود. تغيير تابش به نحوي بسيار منطقي‌ اندازه حفرات‌ را تغيير مي‌دهد و محققان‌ اميدوارند‌ به نحوي از اين روش براي كنترل بسيار دقيق حفرات‌ استفاده كنند، كه بتوان‌ مولكو‌ل‌هاي اكسيژن و نيتروژن را-كه فقط دو صدم نانومتر با هم تفاوت دارند - از هم جدا كرد.
يكي از مصارف‌ ويژه نانوحفرات‌ كه پتانسيل‌ بالايي دارد، راهكاري است كه گروهي در دانشگاه‌‌ هاروارد ‌ ارائه كردند. در اين روش‌ از اعمال ولتاژ در عرض حفر‌ه‌ براي كشاندن‌‌‌ يك رشته واحد از ‌DNA يا RNA‌ ‌به درون‌ نانو‌حفره‌ استفاده مي‌شود، تا تغيير جريان الكتريكي‌ ‌‌بر اثر تغييرات‌ جريان‌ يوني، يا تغيير جريان تونل زني‌ در عرض حفره ‌مد نظر قرار گيرد.
اين تغييرات‌ ‌‌مي‌تواند به صورت‌ يك امضاي الكترونيكي‌ براي شناسايي‌ حروف الفباي‌ ژنتيكي‌ و لذا توالي‌سنجي‌ ‌‌‌رشته گذرنده استفاده شود. اين محققان‌ ادعا مي‌كنند كه مي‌توانند كل ژنوم انساني‌ را در عرض ‌چند ساعت تعيين توالي كنند. ‌هر چند تاكنون از دولايه‌هاي ليپيدي استفاده شده است، كه چندان براي مصارف تجاري كاربرد ندارند، ‌اما اين گروه‌ حفرات‌ ساخته شده از نيتريد‌سيليكون‌ به كمك روش‌هاي‌ كنده‌كاري‌ پرتويوني‌ -كه آن هم در هاروارد‌ توسعه يافته- را نيز مطالعه كرده‌ است.
يك كار‌ ‌ابتدايي‌ ديگر در اين عرصه از پروتئين‌ ‌‌طبيعي (hemolysin)‌‌هموليزين‌- ?به عنوان نانوحفره‌ سود ‌‌‌‌‌‌مي‌برد، اما اين‌ پروتئين‌‌ با مشكلات فني عديده‌اي رو به رو بوده و سمي است. ‌‌مركز ‌نانوتكنولوژي‌‌ آمز ناسا نيز به دنبال توسعه يك نانو‌‌‌‌‌حفره‌ مصنوعي‌ قابل كنترل است. اين فناوري‌هاي نانوحفره‌اي مشكلي براي استفاده در آناليز پروتئين‌ها ندارند، اما تعداد عناصر مورد نياز براي تفكيك بين 24 اسيد آمينه (به جاي 4 باز DNA) كار را كمي مشكل‌تر مي‌كند.
مواد نانوحفره‌اي توده‌اي
مساحت سطحي يك جامد با نانوحفره‌اي‌شدن آن افزايش مي‌يابد و سبب بهبود خواص كاتاليزوري، جذبي و جذب سطحي آن مي‌شود. زئوليت‌ها – كه قسمي از مواد معدني طبيعي يا مصنوعي داراي حفرات نانومقياس و بزرگتر هستند- ده‌ها سال به عنوان كاتاليزور‌هايي مؤثر به كار رفته‌اند. مساحت سطحي جامدات نانوحفره‌اي عموماً در حد چندصد مترمربع بر گرم مي‌باشد.
علاوه بر اثرات كاتاليزوري، هنگامي كه مواد در نانوحفرات قرار مي‌گيرند، خواصشان به نحو غيرمنظره‌اي تغيير مي‌كند؛ مثلاً نقطه انجماد آب به نحو بارزي افزايش مي‌يابد. خواص جذب و جذب سطحي اين مواد معرف قابليت آنها در علاج مشکلات زيست‌محيطي (مثلاً با حذف فلزات سنگين همچون جيوه و آرسنيك) است. اين سه خاصيت مشهودترين مزاياي مواد نانوحفره‌اي توده‌اي مي‌باشند، اما خواص بالقوه ارزشمند ديگري هم وجود دارند.
جامدات نانوحفره‌اي از انواع مواد ازجمله كربن، سيليكون، سيليكات‌ها، پليمرها، سراميك‌ها، مواد معدني فلزي و تركيبات مواد فلزي و آلي يا مواد آلي و سيليكون مثل متيل سيلسزكيوكسان (يكي از اعضاي خانواده سيليزكيوكسان‌هاي اليگومريك چندوجهي يا POSS كه در نانوكامپوزيت‌ها و ديگر كاربردها به كار مي‌روند) ساخته مي‌شوند.
آئروژل‌ها- مواد بسيار متخلخلي كه گاهي دانسيته آنها فقط 4 برابر هواست- داراي حفراتي با اندازه‌هاي مختلف هستند، اما آئروژل‌هاي سيليكا توزيع اندازه‌ باريكي در حول و حوش nm5 دارند و لذا موادي واقعاً نانوحفره‌اي مي‌باشند.
اگرچه آئروژل‌ها جذابيت زيادي دارند، اما استحكام اندك و شكنندگي آنها مصارفشان را محدود كرده است. البته آئروژل‌هاي متداول آنقدر مقاوم هستند كه در مصارفي همچون كاتاليزور و فيلتراسيون به كار روند. آنها همچنين خواص نوري جالبي را عرضه مي‌كنند. خواص عايق حرارتي آئروژل‌ها مي‌تواند در شيشه‌هاي دوجداره- كه وظيفه استحكام بر دوش شيشه‌هاست- مفيد واقع شود. با اين حال كاربرد‌هاي جالب ديگري هم وجود دارد، كه ظهور آنها منوط به افزايش استحكام است. برخي از تحقيقات راه‌هايي را براي دستيابي به آن نشان داده است. مهم‌ترين مورد در اواخر 2002 بود كه آئروژل‌هايي با 100 برابر مقاومت شكست آئروژل‌هاي متداول ساخته شدند.
سيليكون نانوحفره‌اي- كه از طريق حكاكي سيليكون با اسيدها به‌دست مي‌آيد- توانايي خود را در انتشار نور تحريك‌شده (مشابه ليزرها) نشان داده است و اميد‌هايي را به عنوان يك ماده زيست‌سازگار پديد آورده است. يكي از مشكلات سيليكون نانوحفره‌اي در مصارف نوري ناپايداري آن است. با اين حال گروهي در دانشگاه پوردو توانسته‌اند با استفاده از يك واكنش حاصل از تحريك نوري،‌ روكشي پايداركننده را بر آن اعمال كنند. البته ناپايداري در برخي مصارف مي‌تواند يك مزيت باشد. مثلاً در قطعات پيوندي جهت مصارف ساختاري يا دارورساني.
درواقع سيليكون نانوحفره‌اي خواص جالب متعددي، مثل قابليت‌ تغيير ضريب شكست آن با نور و توانايي نشر امواج صوتي با تحريك حرارتي دارد. همچنين در اواخر 2002 مشخص شد، اين ماده مي‌تواند بدون وجود محيط خلاء به نشر الكترون (ايجاد جرياني از الكترون‌ها) بپردازد.
كربن فعال مثالي از يك ماده نانوحفره‌اي مشابه زئوليت است، كه مدت‌هاي زيادي به كار رفته است. شركت‌‌هاي بسيار زيادي آن را توليد مي‌كنند و ما در اينجا به جز برخي از نوآوري‌هاي خاص به بحث در مورد آن نمي‌پردازيم. مثلاً در كره جنوبي با يك روش الگوبرداري با استفاده از نانوذرات سيليكا، كربن‌هاي فعال با اندازه حفرات يكسان nm8 و nm12 به‌دست آمده است. اين ماده بيش از 10 برابر كربن فعال متداول ظرفيت جذب داشته است. حذف يون‌هاي فلزي از يك ماتريس بلورين حاوي كربن و فلز در شرايط مختلف نيز مواد كربني نانوحفره‌اي بديعي را آفريده است. اين راهكار را شركت سوئيسي Skeleton Technologies تجاري کرده است.
با روش‌هاي ديگري، هندسه‌هاي جديدي از كربن نانوحفره‌اي ساخته شده است. يك گروه بين‌المللي از محققان در اوايل 2002 شكلي از كربني بسيار نانوحفره‌اي را ساختند كه هندسه داخلي آن فركتال بود (فركتال‌ها الگو‌هايي مثل خطوط ساحلي يا شاخه‌هاي درخت هستند كه در مقياس‌هاي متفاوت ساختار‌هاي مشابهي دارند). اين گروه معتقد است كه ماده مزبور قابليت ذخيره‌ متان (گاز طبيعي) را براي خودروها دارد.
گروهي از محققان ايتاليايي و انگليسي در اواخر 2002 شكلي از كربن را ساختند كه يك دهه قبل فرضياتي در مورد خانواده آنها موسوم به شوارتزيت‌ها مطرح شده بود. در اين ماده از حلقه‌هاي كربني حاوي بيش از 6 اتم كربن (مشابه شش‌ضلعي‌هاي مسطح گرافيت) براي ايجاد يك ساختار دروني واجد انحناي منفي استفاده شده بود. اين ماده بسيار متخلخل، و اندازه حفرات آن بسيار بزرگتر از كربن فعال و در دامنه nm600-500 قرار داشت.
يك دسته كاملاً جديد از مواد نانوحفره‌اي كه اخيراً در كرنل توسعه يافته است، يك‌سري از مواد انعطاف‌پذير حاوي پليمر و سراميك است. اين ماده بر اثر حرارت به ماده‌اي نانوحفره‌اي با اندازه حفره بين 10 تا 20 نانومتر تبديل مي‌شود. از آنجايي كه از خودآرايي براي ساخت آن استفاده شده است، ساختار آنها از يكنواختي فوق‌العاده‌اي برخوردار است.
زئوليت‌ها- با اين كه مدت‌ها به كار رفته‌اند- هنوز جزو موضوعات تحقيقاتي‌اند. در اواخر 2002 يك زئوليت اصلاح‌شده به عنوان اولين مثال از خانواده موسوم به الكتريدها توليد شد، كه معدني و در دماي اتاق پايدار بود. الكتريدها يك ساختار داراي بار مثبت دارند،‌ كه موازنه بار آنها با «گاز» الكترون موجود در حفرات آنها برقرار مي‌شود. گذشته از مصارف مشخص كاتاليزوري، اين مواد خواص الكتريكي، مغناطيسي و نوري جالبي نيز دارند.

منبع :سايت نانو

oliver بازدید : 57 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

ساخت مواد نانوبلوري در مراحل ابتدايي خود قرار دارد. شركت‌هاي اندكي شروع به تجاري‌سازي محصولات آنها نموده‌ا‌ند و انتظار مي‌رود آنها با رخنه به بازار عظيم روكش‌ها و مواد ساختماني، رشد قابل ملاحظه‌اي نمايند. البته اين محصولات جديد فارغ از رقابت‌هاي مواد ديگر همچون نانوكامپوزيت‌ها نخواهند بود، اما قطعاً در برخي بازارها گزينه غالب خواهند شد.

فلزات توده‌اي، سراميك‌ها و روكش‌ها

فلزات و سراميك‌ها عموماً چندبلوري[1] مي‌باشند؛ يعني از مناطق انبوه بلوري يا دانه‌هاي با آرايش اتفاقي تشكيل شده‌اند. كاهش اندازه‌ دانه‌ها (يا به عبارت ديگر بلورها) در مواد توده‌اي مي‌تواند تأثير بزرگي بر خواص آنها داشته باشد. مثلاً هر چه اندازه دانه در يك فلز به سمت نانومقياس ميل كند، نسبت بيشتري از اتم‌هاي جامد در مرزهاي دانه‌ها قرار مي‌گيرند- رفتار اتم‌ها در مرز دانه‌ها با رفتار آنها در توده ماده متفاوت است. به عنوان مثال در حدود nm5، 50 درصد حجم ماده در مرز دانه‌هاست.

در نظر داشته باشيد كه يك ماده نانوبلورين الزاماً نبايد يك جامد توده‌اي باشد بلكه مي‌تواند يك پودر يا نانوپودر باشد و لذا لفظ نانوبلور و نانوذره تاحدي هم پوشاني دارند. با اين حال به طور كلي خواص مهم نانوذرات نانوبلوري (مثل نقاط كوانتومي نيمه‌هادي) از طبيعت نانوذره‌اي آنها نشأت مي‌‌گيرد كه در اين مبحث نمي‌گنجد. تمركز عمده اين گزارش بر مواد نانوبلورين توده‌اي است. با اين حال نانوپودرها مي‌توانند منشأ ساخت جامدات و روكش‌هاي نانوبلورين باشند.

اغلب بيان مي‌شود كه هرچه اندازه دانه بيشتر به سمت نانومقياس ميل كند، فلزات قوي‌تر و سخت‌تر (و شكننده‌تر)؛ و سراميك‌ها منعطف‌تر (چكش‌خوارتر) مي‌گردند. با اين حال اين فقط يك تخمين است و واقعيت بسيار پيچيده‌تر است و به اين بستگي دارد كه اندازه دانه در كدام بخش از نانومقياس قرار گرفته باشد. مثلاً بيان فوق براي فلزات تا اندازه دانه حدود nm10 صادق است و پس از آن سختي و استحكام فلزات كاهش مي‌يابد. در سراميك‌هاي انعطاف‌پذير نانوبلورين اندازه دانه اغلب كمتر از اين مقدار است. تئوري مرسوم تغيير سختي با اندازه دانه به رابطة "هال پچ" معروف است. اين رابطه بيان مي‌دارد كه سختي، رابطه معكوسي با جذر اندازه دانه دارد (مبناي اين اثر بر اساس محدوديت انتشار ازجادررفتگي‌ها يا شكاف‌ها در ساختار بلوري با افزايش تعداد مرزدانه‌هاست). اين مسأله سبب افزايش فوق‌العاده سختي با كاهش اندازه دانه از مقادير عادي به حدود nm20-10 مي‌شود- البته اندازه دانه تنها راه كنترل گسترش ازجادررفتگي‌ها نيست و با لايه‌لايه‌ساختن يك ماده نيز مي‌توان اين كار را انجام داد.

خواص ديگر فلزات نانوبلورين، گذشته از افزايش استحكام و سختي عبارتند از: افزايش مقاومت الكتريكي، افزايش ظرفيت حرارتي ويژه، بهبود خواص انبساط حرارتي، كاهش رسانايي حرارتي و بهبود خواص مغناطيسي.

در سراميك‌ها، نانوبلوري‌شدن علاوه بر افزايش انعطاف‌پذيري، با ارتقاي سختي (توانايي استقامت در برابر ضربه يا كرنش) يا كاهش شكنندگي و بهبود قابليت اتصال آن با يك جزء فلزي همراه است. سفتي باعث افزايش مقاومت سايشي (2تا4 برابر روكش‌هاي سراميكي مرسوم) مي‌شود ولي در عين حال به نحو متضادي آسياب‌كردن و صيقل‌دادن آنها- كه اغلب پس از ايجاد يك روكش سراميكي انجام مي‌‌گردد- نيز آسان‌تر مي‌شود.

افزايش انعطاف‌پذيري در سراميك‌ها– كه شكنندگي از مشكلات عمده آنها محسوب مي‌شود- از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. ابر پلاستيسيته (عامل شكل‌دهي آسان‌تر مواد) در هر دو مورد فلزات و سراميك‌هاي نانوبلوري در حدود Cْ200 مشاهده شده است. مهم‌ترين اثر افزايش انعطاف‌پذيري در سراميك‌ها در مورد روكش‌هاي سراميكي ماشين‌آلات در معرض فرسايش و خوردگي است. اين مواد عمدتاً نه به خاطر فرسايش كه به علت ناكافي ‌بودن سفتي عيب پيدا مي‌كنند.

تحقيق روي روكش‌هاي سراميكي نانوبلوري جديد نويدبخش است و موادي همچون كاربيد تنگستن، كبالت، اكسيد كروم و زيركونياي پايدارشده با ايتريا بررسي گرديده‌اند.

انعطاف‌پذيري سراميك‌هاي نانوبلوري احتمال تبديل آنها به سيم را مطرح مي‌كند، تا به اين شكل بتوان از خواص ابررسانايي برخي از سراميك‌ها استفاده كرد.

در فلزات، افزايش استحكام مهم‌ترين پديده است و افزايش سختي[2] مي‌تواند يك مشكل باشد، چون انعطاف‌پذيري‌ نه‌تنها در ساخت و توليد مفيد واقع مي‌شود، بلكه در رفتار جسم نسبت به ضربه- مثل رفتار خودروها در هنگام تصادف- نيز اثرگذار است.

به عنوان مثالي از نحوه تغيير فلزات جالب است بدانيد، محققان مؤسسه پلي‌تكنيك رنسلار با آزمايش مس نانوبلوري دريافته‌اند، سختي آن 5 برابر بيشتر از مس معمولي است. درواقع قوي‌ترين فولاد فعلي 10 درصد حداكثر استحكام تئوري را داراست.

در عمل مي‌توان از فقدان انعطاف‌پذيري در فلزات جلوگيري كرد. براي اين كار بايد ساختارهاي دانه‌اي نانومقياس و ميكرومقياس را با هم مخلوط نمود. در اواخر 2002 محققان دانشگاه جان هاپكينز، مسي را ساختند كه 75 درصد نانوبلوري و 25 درصد ميكروبلوري بود. اين ماده با حفظ انعطاف‌پذيري، 5 تا6 برابر استحكام مس معمولي را داشت. در دفتر تحقيقات نيروي دريايي آمريكا نيز يك ساختار سراميكي از دانه‌هاي ميكرومقياس جاي دهي شده در يك ماتريس نانوبلورين ساخته شد كه واجد خواص بهترين روكش‌هاي آلومينيوم و اكسيد تيتانيوم بود.

درنظر داشته باشيد كه راهكارهاي مختلفي براي حفظ انعطاف‌پذيري و در عين حال افزايش استحكام فولادها وجود دارد. فولاد معمولي داراي آخال[3] ذرات كربن است. در سال 2001 گروهي در NKK در ژاپن، راهي را براي واردكردن نانوذرات به فولاد در حين فرآيند نورد يافتند، كه اين آخال‌ها‌ را كوچك‌تر مي‌كرد و درنتيجه استحكام فولاد را به‌شدت افزايش مي‌داد، در عين حال آنقدر قابليت شكل‌پذيري داشت كه براي ساخت اجزاي بدنه يا قطعات موتور به كار رود. تويوتا كه در اين پروژه وارد شده بود، اكنون از اين فولاد جديد استفاده مي‌كند.

ساختارهاي بلورين را مي‌توان با ساخت فلزات آمورف – ساختارهايي مثل شيشه كه در سطح اتمي فاقد هرگونه نظمي مي‌باشند- نيز پديد آورد. در سال 2001 آزمايشگاه ملي مهندسي و محيط زيست آيداهو وابسته به وزارت انرژي آمريكا يك روكش پاششي از فولاد آمورف را توسعه داد كه بسيار سخت و مقاوم به خوردگي بود و ثابت شد در حد بهترين روكش كشساني كاربيد تنگستن است (با اعمال حرارت مي‌توان اين روكش آمورف را به شكل نانوبلوري درآورد). همچنين اين روكش 45 درصد حداكثر استحكام و سختي تئوري را دارا مي‌باشد. با اين كه تاكنون تنها روكش‌هاي فولادي ساخته شده‌اند، اميد مي‌رود بتوان صفحات صنعتي ضخيم را نيز از اين ماده به دست آورد.

واكنش‌هاي شيميايي و كاتاليز

افزايش واكنش‌پذيري حاصل از افزايش مساحت سطحي در مواد نانوبلوري توده‌اي نيز مشاهده شده است. اين مسأله از منظر هدايت واكنش‌هاي شيميايي- يا همان فعاليت‌ كاتاليزوري- مي‌تواند مفيد واقع شود.

به عنوان مثال يك آلياژ نانوبلوري ليتيوم-قلع در اوايل سال 2002 در آزمايشگاه‌هاي ملي بروك‌هاون ساخته شد، كه اندازه دانة 20 تا30 نانومتري آن، سبب افزايش واكنش‌پذيري لازم جهت ساخت باتري‌هاي قدرتمندتر، مي‌گردد.

در 1999 نيز محققان MIT شروع به خلق كاتاليزورهاي دما بالاي نانوبلورين كردند، كه در دماهاي پايين‌تري هم ساخته مي‌شدند (از اين كاتاليزورها مثلاً در عرصه مهم احتراق كاتاليزوري گاز طبيعي مي‌توان سود جست).

سراميك‌هاي نانوساختاري سريم قابليت خود را در فعال‌سازي كاتاليزوري احياي دي‌اكسيد گوگرد و اكسايش منوكسيدكربن در دماهاي بسيار پايين‌تر از نمونه‌هاي مرسوم به اثبات رسانده‌اند. آنها مقاومت بيشتري نيز به مسموميت[4] دارند. برخي از مواد فقط به صورت نانوساختاري داراي فعاليت كاتاليزوري مي‌باشند. سلنيد كادميم مثالي از اين دست است كه تنها در حالت نانوبلورين فعاليت فوتوكاتاليزوري مي‌يابد و مي‌تواند دي‌اكسيدكربن را از بين ببرد.

مواد نانوبلورين ديگر

در سال 2001 سيليكون نانوبلورين و نانوحفره‌اي به خاطر قابليت خود در نشر نور اميدهايي را پديد آورد. سيليكون نانوبلورين علاوه بر الكترولومينسنس (پديده‌اي جالب جهت ليزرهاي نيمه‌هادي)، داراي خواص قابل كنترلي همچون فوتولومينسنس، ايجاد صدا بر اثر حرارت و تغيير ضريب شسكت مي‌باشد. نكته جالب توجه در اينجا، سازگاري آن با قطعات الكترونيكي سيليكوني است. با اين حال در سال 2002 تحقيقات مهم چنداني در اين زمينه مشاهده نشد.

در انتهاي 2002 نشان داده شد، كه از سيليكون نانوحفره‌اي نانوبلورين مي‌توان در يك بازار بسيار بزرگ و پرتحرك، يعني بازار نمايشگر صفحه تخت استفاده كرد. محققان دانشگاه توكيو فيلم سيليكون نانوبلوريني ساختند، كه ساختار حفرات آن در عمق‌هاي مختلف متفاوت بود و لذا مي‌توانست به الكترون‌ها شتاب ببخشد. محققان اين ساختار را «لوله اشعه كاتدي غيرخلاء» ناميدند.

"تصوير TEM نانوبلورهاي (hcp) كبالت. روش‌هاي سنتز كلوييدي امكان ساخت انواع پلي‌مورف‌هاي بلوري مشخص را با انواع نقايص بلوري مشخص فراهم مي‌آورد"

الماس نانوبلورين يك ماده جذاب ديگر است. آزمايشگاه ملي آرگون با استفاده از فولرين 60 C فيلمي از الماس را پديد آورده است، كه تنها nm5-3 عرض دارند (هريك حدود 1000 اتم دارند). اين اندازه كوچك سبب تغيير خواص الكتريكي فيلم الماس مي‌شد؛ چون مرزهاي دانه‌ها (به كمك نيتروژن خود) مي‌توانستند الكترون‌ها را جا‌به‌جا كنند. اين بدان معناست كه الماس مي‌تواند به صورت نيمه‌رسانا رفتار كند ‌(محققان CSEM در سوئيس نيز به نتايج مشابهي دست يافتند). مزيت الماس نسبت به سيليكون، توان تحمل شرايط محيطي سخت است. همچنين الماس اصطكاك كمتري دارد، محكم‌تر است و مي‌تواند در سيستم‌هاي ميكروالكترومكانيكي‌(MEMS) به كار رود.

رابطه بين نانوبلورها و خاصيت مغناطيسي، امكان خلق مغناطيس‌هاي دائمي قوي‌تر را فراهم مي‌كند. كنترل اندازه دانه عاملي در دستيابي به خواص مطلوب مغناطيسي، مخصوصاً ايجاد مناطق كوچك‌تر در رسانه‌هاي ضبط داده است. از اندازه‌اي كمتراز حد ابر پارامغناطيسي، ممكن است دانه‌ها به طور خود به خود وضعيت مغناطيسي خود را عوض كنند. در جديدترين مواد توليدشده براي رسانه‌هاي ذخيره‌ساز، كل حجم دانه‌ها بالاتر از حد فوق است، اما سطح مقطع آنها در سطح نهايي كوچكتر است. اگرچه به محدوديت‌هاي تئوري در اين عرصه نزديك شده‌ايم ولي در مغناطيس‌هاي دائمي هنوز جاي كار زيادي وجود دارد. برخي پيشنهاد افزايش 5-4 برابري قدرت مغناطيس‌هاي دائمي را با كنترل ايده‌آل ساختار دانه مطرح كرده‌اند.

نبايد فراموش كرد كه طبيعت، استاد بي‌رقيب نانومواد و مواد نانوبلورين است. گروه‌هاي زيادي در حال تقليد از طبيعت جهت ساخت مواد نانوساختاري از طريق تقليد فرآيندهاي طبيعي يا اصلاح مستقيم زيست‌مواد (مثلاً با استفاده از پوسته‌هاي ارگانيسم‌هاي كوچك دريايي موسوم به دياتومه‌ها و اصلاح شيميايي آنها) مي‌باشند. با اين حال مواد طبيعي معمولاً داراي چندين دانه بلوري نانومقياس نيستند، بلكه داراي يك شكل بلوري سازمان‌يافته‌تر مي‌باشند. نمونه‌اي از نزديكي ما به مواد نانوبلورين طبيعي توسط محققان MIT روي هيدروكسي آپاتيت صورت پذيرفته است. هيدروكسي آپاتيت بخش معدني اصلي استخوان است و نمونه‌هاي مصنوعي آن تاكنون نتوانسته‌اند به حد استحكامي آن نزديك شوند. محققان MIT با تلفيق ذرات نانومقياس به صورت يك جامد يكپارچه توانسته‌اند به اين هدف بسيار نزديك شوند.

روش‌هاي توليد

با روش‌هاي كاملاً متنوعي مي‌توان مواد را نانوبلورين كرد.

در روكش‌ها، روش‌هاي جديدي همچون رسوبدهي يا الكترورسوبدهي ليزر پالسي، يا انواع روش‌هاي رسوبدهي شيميايي بخار توسعه يافته‌اند، كه قادر به پوشش سطح با فلزات نانوبلورين، نيمه‌هادي‌ها و ديگر مواد مي‌باشند.

پاشش حرارتي[5] يك روش در حال گسترش براي تبديل نسل جديد نانوپودرها به روكش‌هاي نانوبلورين مي‌باشد- حرارت سبب ذوب جزئي پودر به شكل يك روكش مي‌شود. با تغيير ميزان ذوب‌شدگي مي‌توان ساختارهاي متفاوتي را پديد آورد. در يكي از حالات مي‌توان با ورود توده نانوذرات به يك پلاسما (يك گاز داغ يونيزه) روكش‌هاي سراميكي مورد استفاده نيروي دريايي آمريكا (پيشتر اشاره شد) و ديگر روكش‌هاي سراميكي را توليد كرد. در اين ساختارها برخي از ساختارهاي اوليه نانوذرات حفظ مي‌شوند، جهت اين كار از ذوب محدود يا اختلاط نانوذرات با دماهاي ذوب متفاوت يا اختلاط مواد امتزاج‌ناپذير استفاده مي‌شود. اين راهكار براي ايجاد مخلوط مفيدي از دانه‌هاي ميكرومقياس و نانومقياس مفيد است.

الكترورسوبدهي[6] يك فرآيند روكش‌دهي قديمي است، كه با موفقيت براي توليد روكش‌هايي با اندازه دانه تا nm5 به كار گرفته شده است. اين روش به دليل به‌كارگيري در دماي اتاق و امكان استفاده از آن در مقياس‌هاي انبوه، جذابيت تجاري دارد.

براي خلق مواد توده‌اي نانوساختاري در سه‌ بعد، روش‌هاي مطرح عبارتند از: فشرده‌سازي پودر، متبلورسازي مواد آمورف و تغييرشكل‌دهي پلاستيكي شديد[7]. البته از روش‌هايي همچون الكترورسوبدهي نيز استفاده مي‌شود.

روش‌هاي فشرده‌سازي پودر شامل جوش‌خوردن پودرهاي نانومقياس در حضور فشار و دماست. نانوذرات را مي‌توان در دماهاي زير نقطه ذوب متداول‌شان به طور جزئي ذوب كرده، به هم چسباند. محدوديت اين روش‌ها چالش مربوط به آلودگي يا اكسيداسيون نانوذرات (به علت مساحت سطحي زياد) و تمايل مواد حاصل به تخلخل است. با اين وجود، اين روش‌ها مزايايي همچون توانايي تلفيق ذرات مختلف به صورت نانوكامپوزيت را نيز دارند.

فرآوري تغيير شكل‌دهي پلاستيكي شديد (SPD) را عمدتاً مي‌توان براي فلزات به كار بست. همه اين روش‌ها از قابليت تقسيم بلورهاي درون فلزات به دانه‌هايي به كوچكي 20 نانومتر بر اثر كرنش‌هاي برشي بزرگ حاصل از فشارهاي بالا بهره مي‌برند- البته اندازه‌هاي متداول اندكي كمتر از nm100 است. براي ايجاد كرنش از روش‌هاي متعددي همچون اكستروژن، خمش، پيچش يا نورد مي‌توان سود جست.

مزيت راهكارهاي SPD نسبت به روش‌هاي پودري، پايين‌تربودن تخلخل و آلودگي است. SPD امكان افزايش مقياس را دارد و به همين دليل تجاري‌سازي آن دنبال مي‌شود. با اين حال هزينة آن به ناچار زياد است و گاهي از مواد حاصل تنش‌هاي ناخواسته‌اي برجا مي‌‌ماند.

در توليد مس بسيار مستحكم اما منعطف در دانشگاه جان هاپكينز، از انواع فرآيندهاي تغييرشكل‌دهي استفاده شده است. در اين كار از نورد براي ايجاد نانوساختارها و از آنيلينگ (حرارت‌دهي تا دماهاي زير نقطه ذوب براي رهايش تنش‌ها) براي ايجاد دانه‌هاي ميكرومتري استفاده شده است.

در اواسط 2002 محققان دانشگاه پوردو به كشف حيرت‌انگيزي دست يافتند، كه براي فرآيندهاي قديمي جالب توجه است. اين محققان دريافتند كه اغلب تراشه‌هاي فلزكاري به دليل قرارداشتن در معرض تنش‌هاي بزرگ، نانوبلورين هستند. اين كشف امكان ساخت مواد نانوبلورين توده‌اي از ضايعات فلزي را- كه معمولاً با ذوب مجدد بازيافت مي‌شوند- مطرح مي‌كند.

با متبلورسازي مواد آمورف مي‌توان ريزترين نانوساختارها را پديد آورد. اما اين منوط به آن است كه ابتدا بتوان به حالت آمورف آن ماده دست يافت. با اين حال راهكارهايي همچون سل‌ژل موجب خلق انواع مواد در اشكال كاملاً كنترل‌شده (و نه الزاماً نانوبلورين) مي‌گردند، كه از آنها براي ساخت روكش‌هاي سراميكي فوق‌العاده نچسب استفاده شده است.

آلياژ نانوبلورين ليتيوم- قلع ساخته‌شده در آزمايشگاه‌هاي ملي بروك‌هاون، كه براي ساخت الكترودهاي بسيار كارا از آنها استفاده شده است، با استفاده از يك روش بنيادي‌تر به وجود آمده است. براي اين كار از واكنش هيدريد ليتيوم با اكسيد قلع در حضور هيدريد ليتيوم مازاد بر نياز استفاده شده است، تا آلياژي از اين دو فلز حاوي اكسيد ليتيوم اضافي به دست آيد. با افزايش و حذف پشت سر هم هيدروژن توليدشده، اندازه دانه در نانوكامپوزيت به nm30-20 مي‌رسد. محققان فوق مي‌گويند از ساير عناصري كه مي‌توانند هيدريد فلزي پايدار تشكيل دهند، نيز مي‌توان براي ساخت مواد نانوكامپوزيتي بهره برد. كاربردهاي بالقوه اين نانوكامپوزيت‌ها در باتري‌ها و كاتاليزورهاست.


 

[1] -Polycrystalline

[2] -Stiffness

[3] -inclusion

[4] كاهش فعاليت كاتاليزوري در اثر آلاينده‌ها

[5] -Thermal Spraying

[6] -Electrodeposition

[7] - Severe Plastic Deformation

 

منبع :سايت نانو
oliver بازدید : 57 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
خلاصه
در سال (2000م.) يكي از اولين دوره‌هاي نانوتكنولوژي در سطح کارشناسي (ليسانس)، در دانشگاه فليندرز تأسيس گرديد، ما در اين نوشتار تجربه خود را از توسعه و توصيه چنين دوره‌اي آن هم در شرايطي كه علوم فيزيكي سنتي به شدت مورد بي‌توجهي قرار گرفته‌اند، بيان كرده‌ و انگيزه چنين اقدام نوآورانه‌اي را مورد بحث قرار داده سپس به بررسي ساختار دورة ايجادشده و مسائل آموزشي مرتبط با توسعة آن خواهيم پرداخت.
انگيزة ايجاد دوره
در حال حاضر آموزش علم و فناوري در دانشگا‌هها با مشكلات متعددي مواجه است؛ که در اينجا به پاره‌اي از اين مشكلات اشارهكرده و راه حل‌هايي كه دانشگاه فليندرز با اجراي دورة کارشناسي نانوتكنولوژي براي آنها يافته است را بيان خواهيم كرد.
يكي از مشكلات فراگير در سطح جهان، كاهش علاقه به علوم به‌ويژه علوم تجربي‌اي چون فيزيك و شيمي است(1). البته يك استثناي قابل توجه در اين مورد، علوم قضايي است كه افراد زيادي همچنان مشتاق گذراندن تحصيلات عالي خود در آن مي‌باشند. علت اين امر را شايد بتوان در شيوة زندگي امروزي جستجو كرد. محبوبيت فيلم‌هاي تلويزيوني پر از صحنه‌هاي بازجويي و دادگاه‌هاي جنايي و هزاران فيلم جنايي ديگر، بدون شك اثر قابل توجهي در اذهان عمومي جامعه نسبت به دانشمندان علوم قضايي برجاي مي‌گذارد. شايد براي دانشمندان اين رشته چهره‌اي كه از آنان در اين فيلم‌ها نشان داده مي‌شود چندان مهم نباشد؛ اما مسلم آنکه جوانان بينندة اين فيلم‌ها از آن لذت مي‌برند و نسبت به اين علم كنجكاو و علاقه‌مند مي‌شوند. البته مشكلي كه همچنان وجود دارد آن است كه چگونه مي‌توان نسل آينده دانشجو را به تحصيل علم علاقه‌مند ساخت؟
مشکل ديگري که در اغلب رشته‌هاي دانشگاهي مشاهده مي شود کاربردي نبودن آنها در دنياي واقعي است و اينكه دانشجويان نمي‌توانند خود را براي استخدام در زمينه‌هايي غير از مسائل تحقيقاتي و علوم پايه آماده نمايند.
مقدمه
دانشگاه فليندر در ارائة دوره هاي دانشگاهي در رشته‌هايي چون بيوتكنولوژي و فناوري اطلاعات پيشگام بوده و از سابقة قوي وخوبي برخوردار است. اين دانشگاه درست در هنگامي كه اين فناوري‌هاي جديد به عنوان فناوري‌هايي نوظهور با توانمندي‌هاي بالقوة اقتصادي و فرهنگي در استراليا مطرح مي‌شدند، اقدام به تأسيس دورة کارشناسي مرتبط با آنها نمود.
در سال (1990 م .)، براي اولين بار در استراليا رشتة بيوتكنولوژي در اين دانشگاه ايجاد گرديد، كه با توجه به موفقيت آن، دوره‌هاي کارشناسي ساير رشته‌ها، ازجمله علوم قضايي، شيمي تحليلي، بيولوژي دريايي هم داير شد. اما وجه مشترك تمام آنها اين بود كه توان پاسخ‌گويي به نيازهاي موجود را نداشتند. در اواسط سال (1998 م .)، پيشنهادي از جانب گروه فيزيك و شيمي به دانشكده علوم و مهندسي آن دانشگاه مبني بر تأسيس رشتة نانوتكنولوژي در سطح کارشناسي ارائه گرديد؛ اما اولين پذيرش دانشجو در اين رشته در سال (2000م.) صورت گرفت. ايجاد اين رشته نه‌تنها دانشجويان را با شاخة جديدي از علم آشنا كرد؛ بلكه باعث شد تا مشكلات آموزشي دانشگاه‌ها كه مدت‌ها با آن روبرو بودند، حل شود.
باتوجه به تعداد زياد دانشجويان به نظر مي‌رسد تدريس مسائلي از اين قبيل در طي يک دوره ضروري باشد:
  • ارتباط علوم پايه با اهداف بلند مدت دانشجويان؛
  • چگونگي فراگيري مهارتهاي بي ارتباط با علم محض ( رشته تحصيلي خود) از قبيل مهارتهاي اقتصادي، تجاري و يا مهارتهاي عمومي و کلي چون کار گروهي، بيان شفاهي(سخنراني )، گزارش نويسي و استدلالات منطقي لازم براي موفقيت خود؛
  • و توانايي براي انسجام تمامي مطالب فرا گرفته شده در پايان دوره. (2،3 )
در اين مقاله ما توانايي نانوتكنولوژي در جلب توجه دانشجويان به علم را مورد بحث قرار مي‌دهيم. همچنين به جزئياتي چون موضوعات درسي، ساختار و محتواي اين دوره و نتايج آن برمبناي تجربيات چهارسال گذشته، مي‌پردازيم.
جلب توجه دانشجويان به علم :
دلايل متعددي براي كاهش علاقة دانشجويان به علوم فيزيكي وجود دارد، ازجمله آنكه؛ هيچ تصوير جذاب يا فيلم جالب توجهي از زندگي اين قبيل دانشمندان آنگونه كه در مورد دانشمندان علوم قضايي وجود دارد، موجود نمي‌باشد. اين قضيه اگرچه يكي از روشن‌ترين وجوه افتراق دانشمندان علوم قضايي و علوم فيزيكي مي‌باشد؛ اما دليل اصلي و اولية نبود تمايل دانشجويان به اين علوم نيست. نكتة قابل توجه آن است كه در نگاه اول علوم فيزيكي دشوار به نظر مي‌رسند به ويژه آن كه تحصيل در آنها نياز به پايه‌اي قوي در رياضيات دارد. در حال حاضر بسياري از دانش‌آموزان دبيرستاني با رياضيات مشكل دارند و لذا مطالب علمي كه به رياضيات بستگي زيادي دارد، براي آنها حتي مشكل‌تر هم به نظر مي‌رسد. علاوه بر اين زمينه‌هاي شغلي علوم پايه محدود بوده، از حقوق بالايي هم برخوردار نمي‌باشند؛به ويژه وقتي كه حقوق پرداختي به شاغلين در علوم پايه با رشته‌هايي از قبيل حقوق، پزشكي و يا تجارت- كه بيشتر توجه دانش‌آموزان دبيرستاني را به خود جلب كرده است- مقايسه مي شود. با تمام اين احوال، به عقيدة ما اگرچه عواملي را كه ذكر كرديم مهم و مؤثرند؛ اما دليل اصلي كاهش علاقه دانشجويان به علوم نمي‌باشند. دليل اصلي از اين برداشت ناشي مي‌شود كه ديگر هيچ نكته در خور توجه يا مفيدي در حوزة علوم مشكل فيزيكي باقي نمانده است. براي روشن‌شدن اين مطلب چند مثال ذكر مي‌كنيم:
شايد در سال‌هاي پس از جنگ، بويژه وقتي كه مسابقات فضايي در اوج خود بود و يا صنعت نيم‌رسانا شروع به توسعه كرده بود، علاقه‌مندي به فيزيك و شيمي در اوج خود قرار داشت. اين علاقه‌مندي آنقدر زياد و ارزشمند بود كه تصور عموم جامعه را به خود مشغول كرده بود. اين قضيه خصوصاً در مورد مسابقة فضايي صادق بود به طوري كه هيچ چيز نمي‌توانست بيشتر از يك برنامة زنده كه از ماه پخش مي‌شد توجه مردم را به علم جلب نمايد. امروزه اين وضع تغيير كرده و اكنون علوم با گرايش‌هاي بيولوژيكي كه كليد آينده تلقي مي‌شوند، بيش از هر چيز مورد توجه‌اند. مسلم آنکه اين موضوعات تاحدودي تحت تأثير ملاحظات صنعتي و سياسي قرار دارند.
به هر حال امروزه، تلقي عمومي نسبت به علوم فيزيكي آن است كه تمامي مسائل جالب توجه آن حل شده و ديگر علم فيزيك در آينده نقش مهمي در جامعه نخواهد داشت و درنتيجه به دليل نبود مسائل جالب و مورد توجه، علاقه به اين علم هم كاهش مي‌يابد. اين طرز فكرگروه‌هاي علمي، به ويژه گروه فيزيك را تحت فشار بسياري قرار داده است.
وضعيت بحراني موجود در آموزش استراليا آن است كه تعداد دانشجويان مستقيماً تعيين‌كنندة عمدة درآمد دانشگاه‌ها، دانشكده‌ها و مؤسسات آموزشي مي‌باشد. اينجاست كه نانوتكنولوژي وارد مي‌شود. طي سال‌هاي گذشته با ورود نانوتكنولوژي در زمينه‌هاي مختلف، علاقه‌مندي به علم هم به طور مشخص افزايش يافته است.
اغلب دانشمندان بر اين نكته واقفند و مي‌دانند كه علم فيزيك علمي پويا و در حال توسعه است و اگرچه كه بيشتر پيشرفت‌هاي انجام‌شده در اين علم لازمة تلاش‌هاي آينده است؛ اما (متأسفانه) نتوانسته ذهنيت عموم جامعه و خصوصاً دانشجويان جوان را به خود مشغول كند، اما نانوتكنولوژي تاحدودي با موضوع رؤيايي خود توانسته است توجه عموم را جلب كند. نانوتكنولوژي هنوز در مراحل نظري و رؤيايي خود به سر مي‌‌برد. اما در عين حال هم با كاربردهاي گسترده‌اي كه از اجزا كاشتني در انسان تا محاسبات كوانتومي را دربر مي‌گيرد، توانسته است آيندة اميدبخشي را براي ما به تصوير بكشد. همچنين نانوتكنولوژي توانايي دارد كه مسائل مشكلي را كه تاكنون حل نشده‌اند و ذهن بشر را دچار سردرگمي كرده‌اند با راه‌حل‌هاي ساده و جالب حل نمايد.
نانوتكنولوژي مثالي جالب از اهميت ايجاد هيجان‌ و انگيزه براي ترغيب و جلب دوبارة علايق به علوم فيزيكي است. با اين روش مي‌توان دوباره علاقه‌مندي به علوم را ايجاد كرد. از اينروست كه مي‌بينيم دورة نانوتکنولوژي دانشگاه فليندرز در دور اول پذيرش دانشجو، تا سه برابر بيش از ظرفيت خود با استقبال مواجه مي‌شود. افرادي هم كه آن را به عنوان يكي از موارد مورد علاقة خود جهت ادامة تحصيل انتخاب كرده‌ بودند تا 6 برابر افزايش يافت.
نكته جالب توجه آن است كه پيش‌نياز اين دوره شيمي، فيزيك و رياضيات دورة دبيرستان است. دانشجوياني كه به اين دوره وارد مي‌شوند از زمينه فيزيكي قوي برخوردارند؛ بنابراين ملاحظه مي‌شود كه اولين مانع – داشتن رياضيات قوي- براي جلب توجه به علم برطرف شده و مردم كم‌كم به نانوتكنولوژي و علوم فيزيكي علاقه‌مند مي‌شوند.
ساختار طراحي دوره:
در برنامه‌ريزي و طراحي دورة نانوتكنولوژي، كاملاً به اين نكته توجه داشتيم كه محتواي علمي اين دوره نبايد نسبت به دوره‌هاي معمول فيزيك و شيمي كمتر باشد. درواقع اگر مطالب ارائه‌شده اين دوره، كمتر از موارد زيربنايي اساسي شيمي، فيزيك و بيولوژي باشد؛ دانشجويان بسيار ضرر خواهند كرد؛ چراكه اين دانش‌ها، درك زيربنايي لازم از آنچه دانشجويان براي آن آماده مي‌شوند را تشكيل مي‌دهند. توجه به اين موضوع، اولين نكتة مدنظر در طراحي مدرك دانشگاهي نانوتكنولوژي بود. البته اين دوره هنوز در اوايل راه است و بسيار گسترده مي‌باشد؛ به طوري كه شيمي، فيزيك، بيولوژي، رياضي و مهندسي را دربرمي‌گيرد. البته شايد اين تمام جنبه‌هاي نانوتكنولوژي نباشد اما به هر حال نشان از گستردگي آن دارد.
سؤال مطرح چگونگي آموزش تمام اين مطالب در دوره‌اي چهارساله است؟ جواب اوليه و ساده اين است که البته در اين دورة چهار ساله تمام اين مطالب آموزش داده نمي‌شود و الان هم بعد از چهار سال تجربه در اين مورد عقيدة ما همين است. ما دوره‌هاي خود را باتوجه به كارشناسان موجود در دانشگاه فليندرز و نيز توان نوظهور تحقيقاتي استراليا، به دو گرايش تقسيم كرده‌ايم، بيوابزارها و نانوساختارها. براي كسب اطلاعات بيشتر در مورد ساختار اين دوره‌ها و واحدهاي ارائه‌شده در آن به آدرس اينترنتي زير مراجعه نماييد.

http://www.scieng.flinders.edu.au/courses/nanotechnology

رشته بيوابزارها (ابزارهاي زيستي) به شيمي و بيولوژي مربوط مي‌شود. شروع آن با حسگرهاي زيستيِ گلوكزيكلاسيك (4) است و درادامه به حسگرهاي زيستي جديدتر خودسامان نظير حسگر زيستي كانال يوني AMBRI مي‌رسد و پس از آن به استفاده از المان‌هاي زيستي (5) به عنوان بلوك‌هاي ساختماني منجر مي‌شود و ...
گرايش نانوساختار ارتباط تنگاتنگي با فيزيك و شيمي دارد و عمدة توجه آن معطوف به نقش علم سطح و نور در بررسي و كاوش نانوساختارهايي چون نقاط كوانتومي (6)، نانوذرات (7) يا آرايه‌هاي اتمي (8) است. به همين ترتيب برخي موضوعات اين گرايش هم معطوف به كاربرد اين ساختارها مي‌باشد. در اين گرايش به دو دليل به جنبه‌هاي نوري توجه مي‌گردد:
نخست آنكه فوتونيك، يكي از حوزه‌هاي تحقيقاتي فعالي است كه به سرعت در حال ايجاد يك زيربناي صنعتي قوي در استراليا مي‌باشد؛ لذا مي‌تواند فرصت‌هاي شغلي مناسبي براي فارغ‌التحصيلان ما (فارغ‌التحصيلان دورة كارشناسي نانوتكنولوژي) فراهم آورد.
دوم آنكه توسعه فوتونيك درآيندة نزديك به قلمرو نانوتكنولوژي هم وارد خواهد شد.
عمدة بخش‌هاي اين دو جريان با هم مشترك مي‌باشند كه درواقع نشان‌دهندة آن است كه دانستن مقداري رياضيات پايه، فيزيك يا مهندسي، شيمي يا بيولوژي لازمة درك چگونگي ايجاد اين ساختارها، حتي ساختارهاي با مقياس نانومتري مي‌باشد. جنبه‌هاي فيزيكي و مهندسي، مربوط به بيان نيروهايي است كه ساختارهاي پايدار مي‌سازند؛ درحالي‌كه شيمي و زيست‌شناسي مشخصاً به دنبال بلوك‌هاي ساختماني ممكن از اين ساختارها مي‌باشند. درآينده باتوجه بيشتر به نانوتكنولوژي و كاربردهاي آن ممكن است اين دو شاخه ادغام شده و يك رشتة واحد را تشكيل دهند. به هر حال در هر دو گرايش، حداقل دوسوم وقت دانشجويان همچنان به علوم پايه اختصاص خواهد داشت. علومي چون، زيست‌شناسي سلولي، ترموديناميك و يا الكترومغناطيس.
دو بخش عمدة ديگر اين دوره موضوعات مديريت خطر‌پذير و عناويني است كه با پيشوند NANO مشخص مي‌گردند.
موضوعات مديريتي عبارتند از عناوين غيرعلوم پايه در حوزه‌هايي چون اقتصاد و تجارت. به همين ترتيب طي دوران تحصيل، دانشجويان ملزم به نوشتن يك برنامة تجاري برمبناي ايده تجاري اوليه خود مي‌باشند. تحليل عمدة گنجاندن چنين موضوعاتي آن است كه به اعتقاد ما بسياري از دانشجويان در مسير شغلي خويش به مجموعه‌هاي صنعتي‌اي مي‌رسند كه مهارت‌هاي تجاري در آنها علاوه بر مهارت‌هاي علمي سنتي شديداً مورد نياز است. به‌علاوه به نظر ما باتوجه به آنكه هنوز نانوتكنولوژي درابتداي راه است، فارغ‌‌التحصيلان اين رشته مي‌توانند نقشي كليدي در توسعه و تجاري‌‌شدن اين فناوري در استراليا داشته باشند. درمجموع هدف از ارائه اين موضوعات در طي اين دوره،آشناسازي مقدماتي دانشجويان با زيربناي مديريت و تجارت است كه به هيچ عنوان نمي‌تواند آشنايي كاملي باشد، البته دو تا از اين موضوعات بعداً به طور مفصل بررسي خواهند شد.
سعي مي‌شود در ارائة موضوعات و عناوين نانوتكنولوژيكي در هر سال از علوم پايه‌اي بهره برده شود كه در آن سال تدريس مي‌شود و آن علوم در مثال‌هاي نانوتكنولوژي معيني به كار برده شود. [يعني دانشجويان پس از فراگيري علوم پايه در هر سال، موضوعات نانوتكنولوژي را در كاربردهاي علمي به كار مي‌برند مترجم]. ما اميدواريم به اين شيوه تمامي علوم پايه در نظر دانشجويان به هم مربوط شده، به اين وسيله به آنها نشان دهيم كه مجموع اين بخش‌ها قادر به ايجاد تجربة شگفت‌انگيزي است كه جاپاي كاربردهاي نانوتكنولوژي را محكم كرده و آنها را قابل فهم مي‌سازد. (9)
البته جاي خوشبختي است كه اين واحدها توانسته است درجلب توجه و علاقه دانشجويان به علوم پايه و ايجاد انگيزه در آنها مؤثر باشد. چرا كه تاحدودي اين واحدها به دانشجويان مربوط مي‌شود.
روند كار
دانشجوياني كه به اين رشته وارد مي‌شوند زمينه علمي بسيار قوي‌اي دارند. شيمي، فيزيك و رياضي سال آخر دبيرستان از پيش‌نيازهاي اين دوره مي‌باشند.
ما مهارت‌هاي موجود را از سه طريق عمده ايجاد نموديم؛ ابتدا براي جلب علاقة دانشجويان به برنامه‌هاي علوم پايه و حفظ علاقه‌مندي آنان، سعي كرديم تا ارتباط موضوعات اين دوره با مطالب مرتبط در جهان خارج (واقعي) را به آنها نشان دهيم. درمرحلة بعد، برنامه پيش‌بيني شده برايِ سال اول به دانشجويان كمك مي‌كند تا بتوانند مستقلاً به جمع‌آوري و ارزيابي اطلاعات بپردازند؛ و بالاخره اينكه، موضوعات علمي (تجربي) و غيرعلمي (مربوط به مهارت‌ها) كه دانشجويان، چه به عنوان بخشي از دوره و چه در غير آن، با آن مواجه مي‌شوند، يا به صورت رسمي طي سخنراني‌ها و كلاس‌هاي درس و غيره و يا به طور غيررسمي از طريق كارهاي گروهي، ارائه در كلاس و گفت‌وگو به طور مكرر، به دانشجويان ارائه مي‌گردد. (10 و 2)
محتواي دوره
مسائل آموزشي متعددي وجود دارد كه بايد در توسعه و ايجاد موضوعات درسي اين دوره مدنظر قرار گيرد. براي بيان اين مسائل، ابتدا برخي مشكلات آموزشي كه شايد در تمامي دانشگاه‌ها هم وجود داشته باشد را مطرح مي‌نماييم. از اين لحاظ، شروع مجدد (برمبناي وضعيت موجود) مزيتي به شمار مي‌آيد؛ چراكه برمبناي آن مي‌توان موضوعات جديدي را براي اهدافي معين طراحي نمود و مشكلات متعددي را طرح كرد كه ممكن است دانشجويان با آن روبه‌رو مي‌شوند.
نانو 1101 نانوتكنولوژي 1
باتوجه به ساختاري كه تدوين شده است دانشجويان در سال اول بايد براساس گرايشي كه در نظر دارند تا از سال دوم به بعد دنبال كنند يكي از دو انتخاب زير را انجام دهند: يا رياضيات با گرايش نانوساختارها؛ و يا زيست‌شناسي با گرايش ابزارهاي زيستي . اين انتخاب بايد در نيمسال اول انجام شود و تأخير آن تا شروع سال دوم، به هيچ وجه مطلوب نيست. متأسفانه تاكنون ساختاري را براي انجام اين كار نيافته‌ايم و موفق به قاعده‌مندكردن اين انتخاب‌ها نشده‌ايم.
با فرض اينكه دانشجويان انتخاب خود را انجام داده باشند، در نيم‌سال اول، درسي با عنوان نانوتكنولوژي1 به آنها ارائه مي‌شود تا بتوانند دركي از گستردگي حوزه هركدام از اين گرايش‌ها داشته باشند. ارائه اين درس با انجام دو پروژه همراه است: يكي در زمينة حسگر كانال يوني (5) و ديگري در زمينة محاسبات كامپيوتري. (11) دانشجويان در گروه‌هاي شش‌نفره به انجام اين پروژه‌ها مشغول شده، درپايان گزارشي از كار خود، هم به صورت شفاهي و هم به صورت كتبي، ارائه مي‌كنند.
به عنوان بخشي از كارهايي كه بايد انجام شود، دانشجويان ملزم به داشتن دفتري جهت ثبت كليه فعاليت‌هاي علمي خود چه در آزمايشگاه و چه خارج آن مي‌باشند تا كارهاي تحقيقاتي‌اي كه در متون مربوطه انجام مي‌دهند را ثبت كنند [تأكيد بر اهميت ثبت فعاليت‌ها و نتايج حاصل از تحقيقات ميداني و كتابخانه‌اي] (12). تمام تحقيقاتي كه دانشجويان انجام مي‌دهند مربوط به موضوع پروژه‌اي است كه روي آن كار مي‌كنند. درنهايت هم آنها بايد به طور دقيق و موشكافانه با كمك رهبر گروه به ارزيابي نتايج به‌دست‌آمده بپردازند. به اين وسيله مهارت كارهاي گروهي، ارزيابي و نقادي، نوشتن گزارش و ارائة شفاهي آن كه امروزه در بازار استخدام شديداً ارزشمند مي‌باشند، تقويت مي‌شود (10). مهم‌تر آن كه انجام اين كارها دانشجويان را وادار به تفكر دربارة موضوعات علمي مرتبط با نانوتكنولوژي مي‌كند؛ ازجمله آنكه چگونه مي‌توان ساختارهاي نانومتري را ايجاد كرده، مورد آزمايش قرار داد و كاربردهاي احتمالي و موارد استفاده اين نانوساختارها چه مي‌باشد؟
سؤالي كه پيش مي‌آيد آن است كه آيا دانشجوي سال اولي قادر به درك پيچيدگي كامپيوترهاي كوانتومي مي‌باشد؟ البته كه نه. اما اگر آنها از هم‌اكنون موضوع محاسبات كامپيوتري را مورد بحث قرار داده باشند، اهميت مكانيك كوانتومي پايه را درك خواهند كرد. به اين ترتيب وقتي دانشجو در سال اول با تصويري بزرگ و ديدي كلي از نانوتكنولوژي آشنا شده، اسامي تك‌تك موضوعات مربوطه و كاربرد و اهميت آنها را درك كند، هنگامي كه درس‌هاي مربوطه را در سال‌هاي دوم يا سوم دوره ليسانس انتخاب مي‌كند، اصل آن موضوعات براي او عجيب نيست و به اهميت و ربط آن كاملاً واقف است. تمام اينها وقتي اهميت خواهد داشت كه ما ربط‌ موضوعات را امري ضروري در روند يادگيري دانشجويان بدانيم. در طول دوره سعي ما بر اين است تا پرسش دانشجويان كه "چرا بايد اين درس را بياموزيم؟" بي‌پاسخ نماند، اگرچه كه نوعاً در ساير دانشگاه‌ها دانشجويان در پايان تحصيلات خود و يا در سال آخر به پاسخ اين پرسش مي‌رسند و حتي بسياري از استادان دانشگاه ازاينكه دانشجويي زودتر از اين هنگام چنين سؤالي را بپرسد ناراحت مي‌شوند. البته عقيدة ما مخالف اين است و نه‌تنها اين پرسش را نامعقول نمي‌دانيم؛ بلكه سعي داريم تا به دانشجو نشان دهيم كه علوم پايه تا چه حد و به چه وسعتي حائز اهميت مي‌باشند.
نانو 1102 مهارت‌هاي حرفه‌اي براي متخصصين نانوتكنولوژي
اين درس اولين واحد از دروس غيرعملي (تجربي) است كه دانشجويان بايد آن را بگذرانند. هدف اولية ارائة چنين درسي آموزش برخي موضوعات و مهارت‌هاي غيرعلمي صرف به دانشجويان است كه احتمالاً در آينده شغلي آنان حائز اهميت مي‌باشد. اين موضوعات در سه مرحله ارائه مي‌شوند. ابتدا از گروه‌هاي مختلفي از دانشمندان دعوت مي‌شود تا براي دانشجويان در زمينة شغل آنها و مهارت‌هاي مهمي كه به آن نياز دارند صحبت نمايند. اين دانشمندان هم از متخصصان علوم محض و هم علوم انساني (غيرتجربي) مي‌باشند كه البته در جريان اين كار هم قرار دارند.
در وهله دوم دانشجويان ملزم به انتخاب و برعهده‌گرفتن تعدادي مسأله براي فراگيري (PBL) (2 ، 13) به صورت خودآموز مي‌باشند كه طي آن، موضوعات گوناگون از روش‌هاي علمي تجاري‌سازي مانند فرهنگ مشاركت، حق انحصاري و ... را مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهند. اين طرح‌ها را به صورت گروهي مورد بحث و مذاكره قرار مي‌دهند و موضوعات مرتبط با مسألة داده‌شده را استخراج مي‌نمايند. در طي انجام اين كار لازم است ابتدا موضوعات مهم معرفي ‌شود تا سپس آنها با انجام تحقيقاتي بتوانند به جواب برخي از سؤالات خود دست يابند [درواقع با اين روش دانشجويان سؤالاتي را كه تاكنون برايشان مهم بوده خود جواب مي‌دهند و درواقع جواب آن را كشف مي‌كنند]. اين شيوه كار، يكي از روش‌هاي بسيار مؤثر براي ارائه موضوعات به دانشجويان و هرچه بيشتر درگيركردن آنها با فرآيند يادگيري است. به اين ترتيب آنها همين مطالب را بسيار بيشتر از وقتي كه به طور رسمي و به شكل سخنراني در كلاس تدريس شود فرا خواهند گرفت (چون خودشان به مطلب رسيده‌اند). اكنون مي‌توان براي رسيدن به نتيجة بهتر اين شيوة يادگيري را با مجموعه كلاس‌هايي كه افرادي با تخصص‌هاي مختلف در آن به سخنراني مي‌پردازند تكميل و تقويت نمود. به علاوه گروهي از دانشجويان هم به ارائة بخشي در اين مورد خواهند پرداخت. اين بحث مي‌تواند به شكل مناظره، پاسخ به يك پرسشگر و يا درگيرشدن كل دانشجويان كلاس و بحث برسر يك موضوع واحد باشد. تمام اين كارها تمريني است براي اينكه دانشجويان بتوانند توانايي و مهارت ارائة يك بحث منطقي و معتدل را در آينده پيدا كنند.
و بالاخره كار ديگري كه دانشجويان بايد انجام دهند آن است كه به طور گروهي در مورد يكي از پروژه‌هاي علمي كه به موفقيت تجاري دست يافته، بحث مي‌كنند. برخي از اين پروژه‌ها عبارتند از ليزر و سيستم‌هاي مكان‌يابي جهاني. ابتدا از دانشجويان درخواست مي‌شود تا به زمينه و پاية علمي آن محصول فكر كرده، سپس سعي كنند تا از مراحلي كه طي شده است تا اين محصول از هنگام كشف علمي خود به بهره‌برداري تجاري برسد مطالبي را فراگيرند. در اينجا هم انتظار مي‌رود كه دانشجويان گزارش‌هايي كتبي و شفاهي از كار خود ارائه نمايند.
ساير واحدهاي نانو
در سال دوم و سوم براي هر دو گرايش واحدهايي خاص نانو ارائه مي‌شود. نانوتكنولوژي، علمي كاملاً جديد است و كنار هم‌قراردادن اين موضوعات كاملاً مشكل به نظر مي‌رسد و بسياري از مواد درسي هم از همين متون انتخاب مي‌شود. مهم‌ترين جنبه در تدريس اين موضوعات، آن است كه باعث جلب توجه دانشجويان به علوم پايه شده و به آنها كمك مي‌كند تا بتوانند كاربردهاي جديد و مهيج نانوتكنولوژي را توضيح دهند. به عنوان مثال هنگامي كه صحبت از انتقال الكتروني در نانوساختارهاي محدود مي‌شود، درك مفاهيمي چون پديدة تونل‌زني كه در مكانيك كوانتوم مطرح است و يا نظريه باند (تراز) [باندهاي انرژي] در جامدات ضروري مي‌باشد.
از اين‌روست كه اين موارد مجدداً بر ارتباط و اهميت علوم پايه در نانوتكنولوژي تأكيد كرده و به جلب علاقه دانشجويان، حفظ اين علاقه‌مندي و درگيرشدن آنها با ايده‌ها و مفاهيم علمي وسيع‌تر كمك مي‌كند.
در كنار هركدام از اين دروس درس آزمايشگاه هم پيش‌بيني شده است. اينكه ما با موضوعي جديد شروع كرده‌ايم كه در آن هيچ كار عملي‌اي انجام نشده، خود مطلبي است و اين بدان معناست كه بايد علاوه بر كارهاي معمول، كار زيادي در اين زمينه انجام شود. براي ايجاد آزمايشگاه‌ها، توانستيم براساس منابع موجود كارهايي را انجام دهيم. (16،14) برخي از اين آزمايشگاه‌ها شامل بخش سينتيك است كه با استفاده از روش تصويربرداري STM انجام مي‌‌شود؛ ازجمله تصويرهايي كه از تك‌لايه‌هاي خودسامان، تركيبات متعدد و اندازه‌گيري خواص نانوذرات به دست مي‌آيد. آزمايش سيلسيم (Si) متخلخل و ساخت و بررسي مشخص‌ پيل‌هاي خورشيدي و غيره.
موضوع اين آزمايش‌ها، همگي استفادة دوباره از علوم پايه (غالباً در زمينة علمي باهم) براي درك كاربردهاي مهيج جديد مي‌باشد. در آزمايشگاه دانشجويان سال سوم، ساير موضوعات و جنبه‌هاي عملي مرتبط با حوزه‌هاي كليدي چون الكتروشيمي، سينتيك، اندازه‌گيري رسانش كوانتومي و اپتيك مورد بحث قرار مي‌گيرند. دانشجويان در سال‌هاي قبل واحدهاي مرتبط با همة اين موضوعات را گذرانده‌اند و اين بار كمي بيشتر به آنها مي‌پردازند تا نشان دهند كه اين علوم پايه، زيربناي كاربردهاي مهيج جديد‌ند. دانشجويان با تكنيك‌هايي چون QCM و Langmuir Blodgett با تأكيد بر استفاده از تكنيك‌هاي موجود به روش‌هايي جديد، آشنا مي‌شوند.
در گرايش مربوط به حسگرهاي زيستي اين كار شامل به‌كارگيري تكنيك‌هاي جديد براي كشف علاقه‌مندي‌هايي است كه از قديم وجود داشته است (همانند حسگرهاي زيستي گلوكزي).
برخي آزمايشگاه‌ها تنها مختص يك گرايش است در حالي كه حدود دوسوم كارهاي عملي به گونه‌اي طراحي شده‌اند كه هردو گرايش را دربرگيرند.
در بخش پاياني موضوعاتي كه در سال سوم ارائه مي‌شوند، از دانشجويان خواسته مي‌شود تا برنامه تجربي خود را برمبناي كارهاي تجربي گذشته طراحي كنند. به اين ترتيب انجام اين كار مي‌تواند شروعي باشد براي گسترش مهارت‌هاي علمي پايه‌اي كه دانشجويان بعدها در مشاغل آينده خود به آن نياز خواهند داشت و اساس كار آنها را تشكيل مي‌دهد.
ECON 3011 ابتكارات برپاية علم
اين درس آخرين واحد از مجموعة دروسي است كه دانشجويان در گرايش غيرعلمي خواهند داشت. هدف اين درس استفاده از تمامي مجموعه‌ ايده‌هايي است كه دانشجويان تاكنون فراگرفته‌اند (جمع‌كردن همه ايده‌هاي گذشته تحت يك موضوع واحد)، به اين صورت كه آنها بايد يك شركت نانوتكنولوژي جديد را مورد بررسي قرار داده و با ديد تجاري، انتقادها، پيشنهادها و نظرات خود را دربارة آن مطرح كنند. درست همانند كاري كه در ساير زمينه‌هاي تجاري هم رايج است. با گذراندن اين واحد (عملي) دانشجويان اين نكته را درمي‌يابند كه آنچه آنها امروز در دانشگاه فرا مي‌گيرند همان مواردي است كه شايد بعداً در شغل خود به عنوان دانشمند، خصوصاً در شركت‌هاي كوچك، به‌كار برده شود.
فارغ‌التحصيلي
آخرين سال از اين دورة تحصيلي به دو بخش تقسيم مي‌شود. اولين بخش همانند ساير درس‌هايي است كه تاكنون گذرانده‌اند. چه علمي محض و يا غيرعلمي. واحدهاي علمي برمبناي علوم پايه و براي يك برنامه 4 ساله طراحي شده بود، در حالي كه واحدهاي غيرعلمي ازجمله توليد يك طرح تجاري، برمبناي طرح‌ها و ايده‌هايي است كه آنها را گروه‌هاي كوچك دانشجويي كرده‌اند. بخش دوم از برنامه‌ سال آخر جهت فارغ‌التحصيلي، پروژة تحقيقاتي است كه در آن دانشجويان بايد حدود 5 ماه همانند يك محقق وقت خود را در يكي از آزمايشگاه‌هاي دانشگاه فليندرز و يا هرجاي ديگري سپري كرده و دربارة پروژة مورد علاقه خود تحقيق نمايند. بعد از اتمام تحقيقات بايد نتايج به‌دست‌آمده را كتبي و شفاهي، طي يك سمينار ارائه نمايند. مجموعة اين تلاش‌هاي علمي و تجاري با هم در نظر گرفته شده و حاكي از ميزان مهارت و دانشي است كه دانشجو طي سه سال گذشته تحصيل خود كسب كرده است (3).
علاوه بر اين انجام چنين فعاليت‌هايي دانشجويان را با شرايط واقعي پس از فارغ‌التحصيلي و كارهايي آشنا مي‌سازد كه بايد انجام دهند.
نتيجه‌گيري
موقعيت دورة كارشناسي نانوتكنولوژي كه در دانشگاه فليندرز برگزار شد كاملاً به اثبات رسيده است. تعداد دانشجويان مستعدي كه اين رشته را جهت تحصيل درنظر گرفته‌اند، حاكي از افزايش علاقه‌مندي به علوم فيزيكي است. موضوعات جديدي هم كه ارائه شده‌اند و بخشي از اين دوره را تشكيل مي‌دهند كاملاً موفق بوده و فرصتي را براي دانشجويان فراهم كرده است تا به بحث دربارة موضوعات علمي و غيرعلمي‌اي بپردازند كه هر دو در مشاغل آينده آنها اهميتي بسزا دارد. همچنين برگزاري اين دوره سبب ارتقاي سطح نانوتكنولوژي استراليا و ارائه افقي روشن‌تر در اين زمينه شده است.

جدول 1 – دروس ارائه شده در رشته نانو تکنولوژي

First Year

CHEM1101

 Chemistry 1A

4.5

CHEM1102

 Chemistry 1B

4.5

PHYS1101

 Physics 1A

4.5

PHYS1102

 Physics 1B

4.5

BIOL1102

 Biology 1B

4.5

NANO1101

 Nanotechnology 1

4.5

 

 and either:

 

MATH1121

 Mathematics 1A

4.5

MATH1122

 Mathematics 1B

4.5

  

 or

 

MATH1201

 Introductory Mathematics 1A

4.5

MATH1202

 Introductory Mathematics 1B

4.5

SECOND YEAR

 COMM1007A

 Introduction to Management (S2)

3

 CPES2002

 Instrumentation for Scientists (S2)

3

 CPES2004

 Quantum Phenomena (S1)

3

 CPES2011

 Chemical Bonding and Structure (S2)

3

  

 Biodevices stream

 

 BIOL2101

 Laboratory Skills for Biologists (S1)

3

 BIOL2220

 Molecular Biology (S2)

3

 CPES2001

 Experimental Data Analysis 1 (S1)

3

 CPES2006

 Electrochemistry and Kinetics (S2)

3

 CPES2009

 Analytical Chemistry (YR)

3

 CPES2034

 Organic Chemistry 2A (S1)

3

 NANO2200

 Biosensors 1 (S1)

6

  

 Nanostructures stream

 

 CPES2003

 Thermodynamics (S1)

3

 CPES2007

 Optics and Lasers (S2)

3

 CPES2012

 Electromagnetism (S1)

3

 MATH2023

 Mathematics for the Physical Sciences (S2)

3

 MATH2111

 Vector Calculus (S1)

3

 MATH2121

 Linear Algebra and Differential Equations (S2)

3

 NANO2100

 Nanostructures 1 (S1)

6

THIRD YEAR

ECON2014 Science-based Enterprises

3

ECON2008A

Managerial Economics

3

NANO3300

Work Placement

3

 

Biodevices stream

 

BIOL3112

Molecular Cell Biology

3

BIOL3171

Molecular Cell Biology Laboratory

6

BIOL3291

DNA Cloning and Manipulation

3

oliver بازدید : 77 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

تكنولوژي خطشكن، تكنولوژي است که به طور کامل جايگزين تکنولوژي موجود قبلي شده است تا بتواند صنايع را به مدارج بالاتر ارتقا دهد. به عنوان مثال وقتي دستگاه چاپ وارد بازار شد چاپ به طور کلي دچار انقلابي عظيمي گرديد به طوري که ديگر نيازي به تلاش زياد مبلغان ديني براي خلق وگسترش کتابهايشان وجود نداشت وچاپ اين کتب به طور سريع و مداوم درمدت زمان کوتاهي انجام مي شد .
نانوتكنولوژي، نوآوريهايي را در صنايعي همچونIT، صنعت اتومبيلسازي، ساخت لوازم آرايشي، صنعت شيمي وبسته بندي پي ريزي كرده است.
ذخيرهسازي انرژي، تشخيص هاي سريع پزشکي، اندازهگيري وآزمايش، تجزيه وتحليل، پخش دارو، رباتيک و بيومكانيك زمينههايي هستند كه نانوتكنولوژي به دنبال كسب بازار و توليدات آن مي باشد.
امروزه به وسيلهي اين تکنولوژي تشخيص هاي مفيدتر، ارزان تر وسريعتري را درعلم پزشکي نظارهگر هستيم بهعنوان مثال ميتوان بهجاي فرستادن نمونه خون براي تشخيص بيماري به آزمايشگاه، از مانيتورهاي دستي موجود استفاده كرد.
کاربردها و اثرات نانوتكنولو‍‍ژي
همه ي ما با تكنولوژيهاي ميكروسيستم که موتور محرك تکنولوژي اطلاعاتIT، الكترونيك و ارتباطات بوده است آشنا هستيم. توانايي توليد ساختارها ودستگاه ها در ابعاد ومقياس هاي ميكرو باعث شده تا سيستمهاي پيچيده و پيشرفته و ابزارهاي آن همچون تلفنهاي همراه،کامپيوترهاي شخصي، وسايل سرگرمي ومحدوده اي از تجهيزات الکترونيکي روز به روز درحال توسعه باشند.
بخش هاي ديگري که درآنها از نانوتكنولوژي استفاده شده است صنعت خودرو سازي، استفاده شخصي درمنزل و محدوده وسيعي از محصولات خانگي مي باشد.
تركيب الکترونيک وزيست شناسي مي تواند مواد اوليه ودستگاه هاي جديدي را ارائه دهد که بشر رابه سوي استفاده ي گسترده تر از نانوتكنولو‍‍ژي در توليدات هدايت کند .
کاربردها
کاربرد نانوتكنولو‍‍ژي هم اکنون در بازار با عناوين زير وجود دارد :
1- فلاپي ها با لايه هاي از مواد شيميايي درمقياس کوچک که امکان ذخيره اطلاعات وسيع را درفضاي محدود ميسر مي کند .
2- زئوليتها با ابعاد كمتر از 1nm براي توليد پربازده بنزين استفاده مي شود.
3- موادي با قطر 100nm براي حمل داروهاي ضد سرطان در ليپيد اسفر سلول
4- صنعت پوشاک دراثر تغييرات مولکولي واستفاده از فايبرها كه براي ضد آب کردن و مقاوم سازي البسه از اين تکنولوژي استفاده مي کند .
5- اسپري هاي ساخته شده از اکسيد روي که کاهش فشار به پا را به ارمغان مي آورد .
موارد مطرح شده در ذيل مواردي هستند که نانوتكنولو‍‍ژي در کوتاه مدت برآنها اثر مفيدي برجاي گذاشته است:
- رنگ مايه ها وپوشش ها ي لعابي
- سنسورها وابزارهاي تشخيص دهنده ي پزشکي
- توزيع دارو
- جذب انرژي خورشيدي
- توليد مستقيم هيدروژن
- باتري هاي پربازده تر( به خصوص Li-ION)
- تكنولوژيهاي نمايش قابل انعطاف و صفحات الكترونيكي
- كامپوزيتهاي محتوي نانوتيوب
- كامپوزيتهاي نانوذرات متنوع
- كاتاليستها با كاربردهاي فراوان در صنعت و داروسازي
- لعاب دادن و مقاوم سازي به وسيلهي مواد جديد (مانند متههاي حفاري نفت)
- آلياژهاي جديد به عنوان مثال روكشهاي مورد استفاده در دندانپزشكي
- ايمپلنت ها(کاشت دندان )
- عايق بندي
- سنسورها
- موج ياب وژنراتورهاي تک فوتوني (تک نوري )
- ليزرها
- ابزارهاي آناليز
- تکنولوژي هاي جداسازي
- تکنولوژِي هاي تصويربرداري پزشکي
- فيلتر ها
- سمباده
- چسب
- روانكارها و افزودنيهاي روغن و سوخت
- رنگ ها
- سوخت ومواد منفجره
- صنايع نساجي
- نسل جديد حافظه هاي كامپيوتري
- دستگاه هاي چاپ
- اجزاي بصري گوناگون
بيشتر كاربردهاي ذكر شده از پيشرفتهاي حاصل از نانوپودرها حاصل شده است. ايده نانو مقياس واز سوي ديگر نياز بازارموجب به وجودآمدن پيشرفتهايي در ساير رشته ها خواهد شد كه در ادامه به برخي از آنها اشاره مي شود:
1-سيستم هاي ذخيره سازي اطلاعات با ظرفيت بالا براي بالا بردن ميزان اطلاعات موجود در کتابخانه ها
2-كامپيوترهايي شخصي با قدرت مراكز كامپيوتر كنوني
2-تراشههاي که شامل بيش از 1000ساعت بازي وفيلم است .
3-سنسورهاي كاملي براي کنترل محيط، غذا و عملکرد بدن
4- مواد دارويي که تاثير طولاني دارند
5-جابجايي بافت واعضاي بدن
6- موادي با قابليت ضد خوردگي و مقاومت حرارتي بالا
6- توليد عينک بالايه هاي تزئيني بدون ايجاد مسموميت
7- امکان ذخيره سازي هيدروژن براي اقتصاد انرژي باز توليد
8-درمان ارزان با اعمال پزشکي
9- شيشه هاي نشکن سبک
10- ياتاقانهاي بدون نياز به روغنكاري براي صنايع اتومبيل سازي
11- کاتاليزگر ناهمگون با سطح نفوذ پذيري بالا وقسمت واکنش دهنده فشرده
اطلاعات موجود نشانگر اين حقيقت است که هم اکنون در اروپا بيش از 300 کارخانه از نانوتكنولوژي درجهت پيشرفت اهداف اوليه خود استفاده مي کنند. همچنين تعداد زيادي از شرکت ها وسازمان ها بزرگ دراين زمينه فعاليت مي کنند.

منبع :سايت نانو

oliver بازدید : 51 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

با وجود متغيربودن نتايج آزمايش‌هاي تعيين مشخصات نانولوله‌هاي كربني، تئوري‌ها نشان از عالي‌ بودن خواص نانولوله‌هاي كربني دارند. به همين دليل در چند سال اخير نانولوله‌هاي كربني در توليد و ساخت نانوكامپوزيت‌ها به عنوان فاز تقويت‌كننده به كار رفته‌اند. اگرچه اكثر مطالعات در زمينة نانوكامپوزيت‌هاي زمينة پليمري بوده است، تلاش‌هايي نيز در ساخت نانوكامپوزيت‌هاي فلزي و سراميکي شده است.
در اين مقاله سعي بر آن داريم که مروري بر تلاش‌هاي صورت گرفته در ساخت نانوکامپوزيت‌هاي توليد شده با استفاده از نانولوله‌هاي کربني داشته باشيم و چالش‌هاي توسعه اين نانوكامپوزيت‌ها را معرفي كنيم.
1- فرآوري و تعيين مشخصات نانوكامپوزيت‌هاي با زمينة پليمري
ويژگي‌هاي عالي نانولوله‌هاي كربني باعث شده است كه گروه‌هاي بسياري بر روي خواص كامپوزيت‌هاي آن كار كنند. توزيع يكنواخت نانولوله‌ها در زمينه كامپوزيت‌ و بهبود چسبندگي نانولوله با زمينه در فرآوري اين نانوكامپوزيت‌ها از موضوع‌هاي بسيار مهم است.
شيوه توزيع نانولوله‌ها در زمينة پليمري از پارامترهاي مهم در استحكام‌دهي به كامپوزيت مي‌باشد. هنگامي كه نانولوله‌ها به صورت طنابي شکل در زمينه پليمري توزيع شوند، لغزش آنها به شدت بر روي خواص الاستيكي كامپوزيت‌ تأثيرگذار خواهد بود. لغزش نانولوله‌ها به علت عدم اتصال قوي بين نانولوله‌ها و زمينه مي‌باشد. آگلومره‌شدن نانولوله‌ها نيز باعث مي‌شود كه نسبت وجهي (طول به قطر) فازِ تقويت كننده كاهش يابد.
توزيع يكنواخت نانولوله‌ها در زمينه پليمري بسيار مشكل است. نانوكامپوزيت‌هاي ساخته‌شده با نانولوله‌هاي كربني و زمينه پلي وينيل- الكل مورد بررسي و تعيين مشخصات قرار گرفته‌اند. با استفاده از تئوري‌‌هاي موجود در زمينه كامپوزيت‌هاي ساخته‌شده با الياف كوتاه، مدول الاستيكي اين کامپوزيت محاسبه شد که در مقايسه با مدول الاستيك يك نانولوله‌ مجزا بسيار كمتر مي‌باشد. هنوز مشخص نشده است كه اين كاهش به علت عيوب لايه‌هاي گرافيتي در ساختمان نانولوله‌ها است و يا به علت بروز مشكلاتي در انتقال تنش از فاز نانولوله به فاز زمينه.
نانوكامپوزيت‌هاي نانولوله‌اي با زمينة پلي‌استيرن (فقط با اضافه‌كردن درحدود 1% وزني نانولوله) درحدود 25% افزايش در استحكام كششي و %42-36 افزايش در مدول الاستيك را نشان مي‌دهند. همانند كامپوزيت‌هاي ساخته‌شده با الياف مرسوم، در نانوكامپوزيت‌ها نيز بيرون‌زدن نانولوله‌، شكست نانولوله و همچنين پل‌زدنِ ترك (bridging) توسط نانولوله در حين شکست اين نانوکامپوزيت‌ها، مشاهده مي‌شود.
همچنين نشان داده‌اند كه در اين نانوكامپوزيت‌ها افزايش %1 وزني از نانولوله تأثيري معادل افزايش %10 وزني از نانوالياف كربني(Carbon Nanofibres) در افزايش مدول الاستيك دارد. استفاده از خواص عالي نانولوله‌ها در نانوكامپوزيت‌ها وابسته به استحكام پيوند فصل مشترك نانولوله و زمينه مي‌باشد.
نشان داده شده است كه با استفاده از موادي مانند [1]AIBN مي‌توان پيوندهاي p نانولوله‌ها را باز كرد. در نانوكامپوزيت‌هاي نانولوله‌‌اي با زمينة پلي متيل متاكريلات امكان برقراري پيوند C-C بين نانولوله‌ وزمينه وجود دارد.
توزيع نانولوله‌ها با استفاده از يك مادة فعال سطحي غيريوني نيز مورد ارزيابي قرار گرفته است. توزيع بهبوديافته و افزايش استحكام اتصال فصل مشترك نانولوله با زمينه در نانوكامپوزيت با زمينة اپوكسي باعث افزايش %30 در مدول الاستيك فقط با اضافه‌كردن %1 وزني نانولوله مي‌شود.
در زمينة فصل مشترك نانولوله با زمينة پليمري مطالعات فراواني انجام شده است. محاسبه شده است که انرژي پيوند و نيروي اصطكاكي بين نانولوله و پليمرها نقش چنداني در استحكام فصل مشترك ندارد. فاكتور كليدي در استحكام فصل مشترك تشكيل ساختار مارپيچي پليمر، در اطراف نانولوله مي‌باشد.
توزيع نانولوله‌ها در زمينة پليمري به صورت تصادفي است. بنابراين تلاش‌هاي زيادي براي آراستن نانولوله‌ها در زمينة پليمري به منظور تقويت بهتر پليمر انجام شده است. نشان داده شده است كه با كشش مكانيكي نانوکامپوزيت مي‌توان نانوكامپوزيتي با نانولوله‌هاي هم‌راستا به دست آورد. از پراش اشعه ايكس نيز براي تعيين جهت و راستاي اين نانولوله‌ها استفاده مي‌شود. همچنين از روش ريسيدن مذاب نيز براي آرايش نانولوله‌ها استفاده كرده‌اند. علاوه بر آرايش نانولوله‌ها، محققان تلاش‌هايي نيز براي بافتن نانولوله‌ها و تشكيل الياف نانولوله‌اي انجام داده‌اند.
2- نانوكامپوزيت‌هاي با زمينه فلزي و سراميكي
در مورد نانوكامپوزيت‌هاي بر پايه نانولوله‌هاي كربني بيشترين تمركز بر روي نانوكامپوزيت‌هاي با زمينه پليمري بوده است. با اين حال خواص منحصربه فرد نانولوله‌ها در سراميك‌ها نيز مي‌تواند به كار گرفته شود. سراميك‌ها داراي سفتي و پايداري حرارتي بسيار بالا و چگالي پايين مي‌باشند. يكي از مشكلات سراميك‌ها در به‌كارگيري به عنوان اجزاي سازه‌اي، ترد بودن آنها مي‌باشد. بنابراين به نظر مي‌رسد كه نانولوله‌هاي كربني بتوانند در افزايش چقرمگي سراميك‌ها مؤثر باشند. تركيب نانولوله‌هاي كربني با سراميك‌ها پتانسيل توليد موادي با مقاومت گرمايي، چقرمگي و مقاومت به خزش بالا را دارد.
با استفاده از ذرات SiC و %10 وزني نانولولة كربني و استفاده از پرس در دماي بالا، نانوكامپوزيت‌هايي را توليد كرده‌اند كه گزارش شده است اين كامپوزيت‌ها‌ بهبودي10 درصدي در استحكام و چقرمگي شكست آن داشته‌اند.
محققان ديگري نيز تكنيك‌هايي را براي ساخت نانولوله‌هاي كربني به صورت درجا به هدف توليد پودرهاي كامپوزيتي (نانولوله‌هاي كربني/ اكسيد فلزات) توسعه داده‌اند. سپس اين پودرها به منظور توليد يك قطعه كامپوزيتي در دماي بالا فشرده شده‌اند.
گروهي ديگر از محققان نيز از روش‌هاي الكتروليز براي توليد نانوكامپوزيت‌هاي با زمينه فلزي توسط نانولوله‌هاي كربني استفاده كرده‌اند. اين بررسي‌ها بهبود اندكي را در هدايت الكتريكي آلومينيوم با افزايش درصد حجمي نانولوله نشان مي‌دهد.
نتيجه‌گيري
خواص مكانيكي و فيزيكي عالي نانولوله‌هاي كربني، به همراه چگالي پايين آنها، كربن را به عنوان يك كانديداي عالي براي استحكام‌دهي به كامپوزيت‌ها معرفي كرده است.
درك كامل از رفتار حرارتي- مكانيكي نانوكامپوزيت‌هاي ساخته‌شده با نانولوله‌هاي كربني، نياز به آشنايي با رفتار الاستيك و خصوصيات شكست نانولوله‌هاي كربني و همچنين فصل مشترك ماده در زمينه با نانولوله دارد. با اين حال اين نيازها در كامپوزيت‌هاي رايج نيز احساس مي‌شود؛ فقط در حال حاضر ابعاد فاز تقويت‌كننده از ميكرومتر به سمت نانومتر كاهش يافته است.
همچنين با كاهش‌يافتن ابعاد، چالش‌هايي در فرآوري اين كامپوزيت‌ها، تعيين مشخصات، اندازه‌گيري رفتار الاستيك و شكست آنها نيز وجود دارد. تحقيقات اوليه، پتانسيل بالاي نانولوله‌ها را در تقويت‌كردن مواد نشان مي‌دهد ولي مطالعات بنيادي براي رفع چالش‌هاي ذكرشده بسيار مهم مي‌باشد.

[1]-azobisisobutyronitrile

منبع :سايت نانو

oliver بازدید : 164 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

اولين فولرين كشف‌شده باكي‌بال بود، كه به علت شباهت با گنبد ژئودزي آرشيتكت معروف باكمينستر فولر، باكمينستر فولرين نيز خوانده مي‌شد. اين ماده را ريچارد اسمالي، رابرت كرل و هاري كروتو در سال 1985 در دانشگاه رايسِ هوستون، خلق كردند. اين افراد به خاطر اكتشافشان در جايزه نوبلِ 1996 با يكديگر شريك شدند.
باكي‌بال مولكولي از 60 اتم كربن (C60) به شكل يك توپ فوتبال است، كه به صورت شش‌ضلعي‌ها و پنج‌ضلعي‌هاي به‌هم پيوسته‌اي آرايش يافته‌اند.
در اندك‌زماني، فولرين‌هاي ديگري كشف شدند كه از 28 تا چندصد اتم كربن داشتند. با اين حال C60 ارزان‌ترين و سهل‌الوصول‌ترين آنهاست و فولرين‌هاي بزرگ‌تر هزينه بسيار بيشتري دارند. لغت فولرين كل مجموعه مولكول‌هاي توخالي كربني را كه داراي ساختار پنج‌ضلعي و شش‌ضلعي مي‌باشند، پوشش مي‌دهد.
نانولوله‌هاي كربني- كه از لوله‌‌شدن صفحات گرافيتي با آرايش شش‌ضلعي ساخته مي‌شوند- در صورت بسته‌بودن انتهايشان، خويشاوند نزديك فولرين به حساب مي‌آيند. در واقع آنها به مثابه فولرين‌هايي مي‌باشند كه با قراردادن كربن در نصف‌النهارشان به صورت لوله درآمده‌اند. با اين حال در اينجا لفظ فولرين‌ها دربرگيرنده نانولوله‌ها نيست.
روش‌هاي توليد
درواقع فولرين‌ها به مقدار اندكي در طبيعت، در حين آتش‌سوزي و صاعقه‌زدگي پديد مي‌آيند. شواهدي وجود دارد كه انقراض موجودات دورة پرمين در 250 ميليون سال پيش، حاصل برخورد يك شيء حاوي باكي‌بال‌ها بوده است. با اين حال فولرين‌ها اولين‌بار در دودة حاصل از تبخير ليزري گرافيت كشف شدند.
اولين فرآيند توليد انبوه، روش تخلية قوس الكتريكي (يا كراچر- هوفمن) بود، كه در سال 1990 با استفاده از الكترودهاي گرافيتي توسعه‌يافت. در اين فرآيند بيشتر C60 و C70تشكيل مي‌شود. اما مي‌توان با تغييراتي مثل استفاده از الكترودهاي متخلخل‌تر به فولرين‌هاي بالاتر نيز دست يافت. با استفاده از حلال‌هايي همچون تولوئن مي‌توان بهC60 با خلوص تقريباً 100% دست يافت.
اندكي بعد، گروهي درمؤسسه فناوري ماساچوست (MIT) شروع به توليد C60 در شعله بنزن كردند. از پيروليزِ[1] تركيبات آروماتيك بسياري براي توليد فولرين‌ها استفاده شد.
ثابت شده كه روش‌هايي همچون اسپاترينگ و تبخير با پرتو الكتروني (روي گرافيت)، موجب افزايش بازده توليد فولرين‌هاي بالاتري همچون C78, C76, C70 و C84 مي‌شود. دانشگاه كاليفرنيا در لوس آنجلس (UCLA) در اين زمينه اختراعاتي را به ثبت رسانده است.
خواص فولرین ها
باکي‌بال‌‌ها از نظر فيزيکي مولکول‌هايي بيش از حد، قوي هستند و قادرند فشارهاي بسيار زياد را تحمل کنند، به طوري كه پس از تحمل 3000 اتمسفر فشار به شکل اوليه خود برمي‌گردند. به نظر مي‌رسد استحکام فيزيکي آنها در بخش مواد داراي توان بالقوه‌اي باشد. با اين حال آنها مثل نانولو‌له‌ها به جاي پيوند شيميايي، با نيروهاي بسيار ضعيف‌تري (نيروهاي واندروالس) به هم مي‌چسبند، که مشابه نيروهاي نگهدارندة لايه‌هاي گرافيت است. اين مسأله موجب مي‌شود باکي‌بال‌‌ها مثل گرافيت داراي قابليت روان‌کنندگي شوند؛ هر چند اين مولکول‌ها به دليل چسبيدن به شکاف‌ها براي بسياري از کاربردها خيلي کوچکند.
باکي‌بال‌‌هاي چند پوسته موسوم به نانوپيازها (Nanonion)، بزرگ‌ترند و قابليت بيشتري براي استفاده به عنوان روان‌کننده دارند. روش خلق آنها با خلوص بسيار بالا از طريق قوس الکتريکي زيرآبي در دسامبر 2001 توسط گروهي از دانشگاه کمبريج در انگلستان و مؤسسة هيمجي در ژاپن ارائه شد.
اينکه باکي‌بال‌‌ها به خوبي به يکديگر نمي‌چسبند، به اين معنا نيست که در جامدات ديگر کاربرد ندارند. وارد‌کردن مقادير نسبتاً اندک از آنها در يک زمينة پليمري، موقعيتي براي آنها به وجود مي‌آورد كه بخشي از استحکام بالا و دانستية پايين آنها را به مادة حاصل مي‌بخشد.

تحقيقاتي روي کاهش لغزندگي باکي‌بال‌‌ها انجام شده است. کمي قبل از روش فوق‌الذکر براي توليد نانوپيازها، لارس هولتمن و همکارانش از دانشگاه لينکوپينگ در سوئد برخي از اتم‌هاي کربن باکي‌بال‌ را با نيتروژن جايگزين کرده، موجب پيوند آنها با هم، به صورت ماده‌اي سخت اما الاستيک شدند. اين باکي‌بال‌‌هاي اصلاح شده نيز پوسته‌هايي را روي خود شکل داده و به همين علت آنها نيز نانوپياز خوانده مي‌شوند.
فولرين‌ها و مواد مربوطه توانمندي بالايي در كاتاليزگري دارند. گروهي در مؤسسة فريتزهابر در برلين از باكي‌پيازها (باكي‌بال‌هاي چندلايه) در فرآيند مهم تبديل اتيل بنزن به استايرن استفاده كرده‌اند. حداكثر راندمان راهكارهاي موجود 50% است، اما اين محققان در تجربيات اوليه خود به راندمان 62% رسيده و انتظار بيشتر از آن را هم دارند. با اين حال به نظر مي‌رسد خود باكي‌پيازها در حين واكنش مقداري از نظم ساختاري خود را از دست بدهند (Angewandte Chemie International Edition, 41, 1885-1888).
international SRI نيز متوجه خواص كاتاليزوري فولرين‌ها و مواد وابسته به آنها از جمله دودة حاصل‌شده در حين روش‌هاي قوس الكتريكي و احتراق شده است. اين دوده حاوي انواع اشكال كربن است، كه ممكن است تاحدي ساختار شش‌ و پنج‌ضلعي فولرين را داشته باشند، اما بخش‌هاي باز‌شده‌اي هم جهت كاركردهايي به عنوان يك كاتاليزور داشته باشند. از اين دوده مي‌توان براي هيدروژناسيون يا د‌هيدروژناسيون آروماتيك‌ها، اصلاح روغن‌هاي سنگين و تبديل متان به هيدروكربن‌هاي بالاتر در فرآيندهاي پيروليتيك يا رفرمينگ استفاده كرد.
فولرين‌ها خواص الكتريكي جالبي دارند و به همين دليل كاربردهاي متعددي، از قطعات ذخيرة داده تا پيل‌هاي خورشيدي براي آنها پيشنهاد شده است. محققان Virginia Tech از لايه‌هاي آلي انعطاف‌پذير استفاده كرده‌اند. در حال حاضر كارآيي اين پيل‌ها يك‌پنجم پيل‌هاي فوتوولتائيك سيليكوني مرسوم است (حدود 4-3% در مقايسه با 20-15% پيل‌هاي خورشيدي مرسوم)، اما محققان اميدوارند با كنترل بهتر نانوساختارها به كاركرد قطعات سيليكوني يا حتي فراتر از آن دست يابند.
از خواص الكتريكي فولرين‌ها مي‌توان استفاده‌هاي بالقوه‌اي نيز در آشكارسازهاي نوري اشعه ايكس نمود، كه كارهاي Siemens از آن جمله است.
يك استفادة ديگر از خواص الكتريكي فولرين‌ها در پيل‌هاي سوختي است. سوني از آنها براي جايگزيني مولكول‌هاي بزرگ پليمر در غشاهاي الكتروليتي پيل‌هاي سوختي متانولي (جهت مصارف الكترونيكي شخصي) سود جسته است. نتيجة كار يك پيل سوختي بوده است كه در دماهاي پايين‌تر از نمونه‌هاي داراي غشاي پليمري كار مي‌كند. سوني معتقد است اين پيل سوختي مي‌تواند ارزان‌تر هم تمام شود. سوني از فولرين‌ها در پيل‌هاي سوختي هيدروژني هم استفاده كرده است تا از قابليت‌ آنها در انتقال پروتون بهره‌برداري كند (غشاهاي تبادل پروتون اساس اين پيل‌هاي سوختي مي‌باشند).
فولرين‌ها درون نانولوله‌ها نيز قرار داده شده‌اند تا چيزي به نام غلاف نخود[2] پديد آيد. اولين كار از اين دست در اوايل 2002 در جنوب كره (دانشگاه ملي سئول) و آمريكا (دانشگاه پنسيلوانيا در فيلادلفيا) به ترتيب با استفاده از C82 و C60 صورت گرفت. فولرين‌ها رفتار الكتريكي نانولوله‌ها را تغيير داده، مناطقي با خواص نيمه‌رسانايي مختلف را پديد مي‌آورند. نتيجه مي‌تواند مجموعه‌اي از ترانزيستورهاي پشت سرهم در يك نانولوله باشد. با تغيير مكان فولرين‌ها مي‌توان اين خواص را تغيير داد و حتي محققان دانشگاه ايالتي ميشيگان پيشنهاد استفاده از آنها براي خلق قطعات حافظه را داده‌اند. با اين حال چنين راهكاري بسيار دور از كاربرد است (راهكارهاي رقيب بسياري در نانوالكترونيك و حافظه وجود دارند).

"شبيه‌سازي كامپيوتري يك عنصر حافظه مبتني بر نانولوله. نانولوله دربرگيرنده يك مولكول C60 است. C60 به دليل حمل يك اتم قليايي در قفس خود حاوي يك بار شبكه‌اي است. با اعمال ميدان الكتريكي مي‌توان فولرين را بين دو سر اين" "كپسول جابه‌جا كرد. دو كمينة انرژي اين سيستم در هنگام اتصال C60 به دوسر كپسول است، كه از آن مي‌توان به بيت0 و بيت 1 استناد نمود. باتشكر از ديويد تومانك، دانشگاه ايالتي‌ ميشيگان"
"
http://www.pa.msu.edu/~tomanek"

مواد مبتني بر فولرين‌ها مصارف مهمي در قطعات فوتونيك دارند (فوتونيك معادل الكترونيك است با اين تفاوت كه در آن از نور به جاي الكتريسيته استفاده مي‌شود). فولرين‌ها يك پاسخ نوري (تغيير خواص نوري در هنگام تابش نور) بسيار بزرگ را از خود نشان داده‌اند و ممكن است براي مصارف مخابراتي مناسب باشند. خواص نوري غيرخطي را مي‌توان با افزايش يك يا چند اتم فلزي در بيرون يا درون قفس فولرين‌ها ارتقا داد.
فولرين‌ها همچنين در نابودي راديكال‌هاي آزاد- كه باعث آسيب بافت‌هاي زنده مي‌شوند- مفيدند. لذا پيشنهاد شده است از آنها در مواد آرايشي جهت حفاظت پوست يا در درمان آسيب‌هاي عصبي ناشي از راديكال‌ها- كه نتايج آزمايش‌هاي آنها در خرگوش‌ها موفقيت‌آميز بوده است- استفاده شود.
C60 هم‌اندازة بسياري از مولكول‌هاي داراي فعاليت زيستي، همچون داروي پروزاك و هورمون‌هاي استروئيدي است. لذا سنگ بناي مناسبي براي واريانت‌هاي داراي فعاليت زيستي به شمار مي‌رود. باكي‌بال‌ها كنشگريِ فيزيكي و شيميايي بالايي نسبت به مكان فعال يك آنزيم مهم HIV، موسوم به HIV پروتئاز دارند و آن را مسدود مي‌كنند. HIV پروتئاز هدف داروهاي ضدايدز كنوني است، اما به علت عملكرد مشابه آنها ويروسHIV نسبت به آنها مقاوم شده است. باكي‌بال‌ها، HIV پروتئاز را به اشكال مختلفي هدف مي‌‌گيرند و لذا مقاومت فوق‌الذكر نمي‌تواند مانع آن شود.
همان‌طور كه پيش‌تر ذكر شد، پتانسيل C60 در حفاظت از اعصاب اثبات شده است و از محفظه‌هاي ساخته‌شده از آنها مي‌توان براي دارورساني سود جست. به مصارف باكي‌بال‌هاي حاوي اتم‌هاي محبوس‌شده – موسوم به فولرين‌هاي درون‌وجهي- بعداً اشاره خواهد شد.
علاقة قابل ملاحظه‌اي در نيمه دوم 2001 پس از تحقيق آزمايشگاه‌هاي بل و لوسنت پديد آمد. اين تحقيق نشان داد كه فولرين‌ها در بالاي دماي نيتروژن مايع مي‌توانند ابررسانا شوند. اين يافته از آنجا مهم است كه نيتروژن مايع نسبتاً ارزان است اما ايجاد دماهاي پايين‌تر از آن بسيار سخت‌تر است. با اين حال ابهاماتي در اين مورد پديد آمد، چون محقق مربوطه – هندريك شون- چندي بعد در يك مطالعه الكترونيك مولكولي نيز از نمودارهاي مشابهي استفاده كرد. بعدها كار باكي‌بال‌ها نيز مورد تشكيك قرار گرفت و تاكنون كسي كار او را تكرار نكرده است. البته ابررسانايي فولرين‌ها و مشتقات در دماهاي بسيار پايين (چند ده درجه كلوين!)، اثبات شده است.
در همان زمان ادعاي ديگري در مورد خاصيت مغناطيسي يك پليمر ساخته‌شده از باكي‌بال‌ها در دماي اتاق- اولين مغناطيس غيرفلزي- مطرح شد. با اين كه اشتباهي در اين مورد ديده نشده است، اما اين كار هم تكرار نشده است. گذشته از اين، كمي بعد پليمر ديگري گزارش شد كه بدون باكي‌بال داراي همان خاصيت بود.
از فولرين‌ها مي‌توان به عنوان پيش‌سازي براي ديگر مواد، همچون روكش‌هاي الماسي يا نانولوله‌ها استفاده كرد (مثلاً سوني با حرارت‌دادن فولرين‌ها و پلاتين به نانولوله‌ها رسيده است).
از فولرين‌ها به طور محدودی در تحقيقات بنيادي مكانيك كوانتومي استفاده شده است؛ چون آنها بزرگ‌ترين ذره‌اي هستند كه در آنها دوگانگي موج- ذره ماده ديده شده است (در اين تجربه مشاهده شده كه يك مولكول C60 هم‌زمان از دو مجراي مختلف مي‌گذرد).
كاركردي‌سازي
طي فرآيند موسوم به كاركردي‌سازي(functionalization)، مي‌توان براي اصلاح خواص فولرين‌ها گروه‌هاي شيميايي را به يك اتم كربن آنها متصل نمود. تعداد زياد اتم‌هاي كربن موجود باعث ملقب‌شدن فولرين‌ها به جاسنجاقي مولكولي، مخصوصاً در متون پزشكي شركت CSixty شده است.
تحقيقات مربوط به كاركردي‌سازي فولرين‌ها به طور خاص در چند سال اخير افزايش يافته است، تا به جاي ايجاد پليمرها، تحقيقات معطوف واريانت‌هاي داراي فعاليت زيستي شود.
يك مثال زيبا از گروه‌های عاملی طولاني، خلق توپ بدمینتون[3] (شكل) توسط گروهي در دانشگاه توكيو بود. اين مولكول‌ها در مصارف بلور مايع كاربرد خواهند داشت، كه مي‌تواند بسيار فراتر از نمايشگرهاي بلور مايع و در زمينه‌هايي همچون اپتيك غيرخطي، فوتونيك و الكترونيك مولكولي باشد (Nature 419, 702-705).
دانشگاه توكيو كارهاي جالبي در زمينه خلق مخلوط‌هاي فروسن‌ها و فولرين‌ها انجام داده است. فروسن‌ها تركيباتي حاوي آهن و گروه‌هاي آلي هستند، كه ده‌ها سال پس از زمان كشفشان توجه زيادي را به خود جلب كرده‌اند. مخلوط آنها با فولرين‌ها مي‌تواند منجر به توليد محفظه‌هاي دارورساني با اساس نانوساختارهاي داراي خواص الكترونيكي و فتونيكيِ مفيد شود. در اين دانشگاه محفظه‌هايي با بيش از حدود 13000 مولكول C60 اصلاح‌شده با نمك پتاسيم پنتافنيل فولرين، ساخته شده‌اند.
دانشگاه رايس با همكاري مؤسسة فيزيك فشار بالاي آكادمي علوم روسيه بر روي فلوريناسيون پلي‌فولرين‌ها، زنجيره‌هاي پليمري و صفحات C60 كار مي‌كنند. پلي‌فولرين‌ها نسبت به پليمرهاي آلي همچون پلي‌اتيلن، پلي‌پروپيلن يا نايلون از پايداري بسيار بيشتري برخوردارند و افزايش فلوئور به پلي‌فولرين‌ها به شيميدانان كمك مي‌كند تا راحت‌تر با آنها كار كنند.
محققان SRI International نيز روي خلق پليمرهاي مبتني بر فولرين‌ها با اتصال گروه‌هاي آمين به C60 كار كرده‌اند. نتيجه كار، انواع پليمرهاي داراي اتصالات عرضي بوده است كه براي روكش‌دهي پاششي، غوطه‌وري يا چرخشي مناسب مي‌باشند و پايداري حرارتي بالايي دارند.
فولرين‌هاي درون‌وجهي
يك عرصه تحقيقاتي كه لااقل به اندازه كاركردي‌سازي فولرين‌ها فعال است، جاي‌دهي اتم‌ها درون آنهاست. به مواد حاصل، فولرين‌هاي درون‌وجهي گفته مي‌شود، كه به صورت X@C60 بيان مي‌شوند. (X اتم محبوس و C60 يك فولرين است). عناصر واكنش‌دهنده را مي‌توان درون قفس فولرين‌ها تثبيت كرد. عنصر محبوس‌شده مي‌تواند خواص الكتروني و مغناطيسي فولرين را تغيير دهد (مي‌تواند الكترون خود را به فولرين ببخشد).
خلق فولرين‌هاي درون‌وجهي چالش‌برانگيز است. راهكارهاي سادة آن، شامل خلق فولرين‌ها در حضور عنصر مورد نظر است، اما راندمان اين روش معمولاً كمتر از 1% است. با اين حال برخي از محققان همچون لوتار دانچ از مؤسسه تحقيقات مواد و حالت جامد لايپ‌نيتز ادعا كرده‌اند، با تنظيم شرايط واكنش مي‌توان به راندمان و انتخاب‌پذيري بالايي دست يافت.
يك راهكار ديگر، مخلوط ‌نمودن فولرين‌ها و مواد مورد نظر و قراردادن آنها در معرض دما يا فشار بالا يا استفاده از يك روش شيميايي براي باز نمودن فولرين‌هاست. محققان UCLA نحوه ايجاد حفرات كاملاً بزرگ را كنترل كرده‌اند، اما بستن آنها هنوز خارج از كنترل است.
تعداد فراواني از عناصر از جمله گازهاي بي‌اثر در فولرين‌ها كپسوله شده‌اند. در اين حالت اتم محبوس‌شده تمايلي براي پيوند با اتم‌هاي كربن پيرامون ندارد، اما مي‌تواند مصارفي همچون تصويربرداري تشديد مغناطيسي (MRI) داشته باشد.
استفاده از فولرين‌هاي درون‌وجهي براي مصارف تصويربرداري پزشكي نيازمند محلول‌بودن آنها در آب است. فولرين‌هاي بالاتر (بالاتر از C60) مشتقاتي دارند كه عموماً انحلال‌پذيرترند اما گران‌تر هم مي‌باشند. فولرين‌هاي درون‌وجهي C60 معمولاً نامحلول‌تر و حساس‌تر به آب‌اند، اما در عوض ارزان‌تر مي‌باشند.
كاركردي‌سازي مي‌تواند قابليت انحلال‌پذيري در آب و پايداري درهوا را بهتر كند. علاوه براين ديده شده كه مشتقات C60 به‌خوبي از بدن دفع مي‌شوند، حال آن كه فولرين‌هاي بالاتر همچون C تمايل خود به تجمع‌ در شش، كبد و استخوان را آشكار كرده‌اند.
سازگاري نسبتاً بالاي سيستم‌هاي زيستي به كربن، يكي از دلايل توانمندي باكي‌بال‌ها در مصارف پزشكي مي‌باشد. از رسانش راديوايزوتوپ‌ها به سلول‌هاي سرطاني تا MRI هرچيزي كه درون حفاظ باكي‌بال‌ها باشد، از تماس با بدن در امان است.
از همه مهم‌تر اين كه باكي‌بال‌ها آنقدر كوچك هستند كه از طريق كليه و ترشحات بدن دفع شوند. با اين حال سيستم‌هاي زيستي را مي‌توان نسبت به باكي‌بال‌ها حساس نمود (مثلاً با استفاده از پادتن‌ها در روي آنها) تا حضور باكي‌بال‌ها را در بافت‌ها و سيالات زيستي آشكار كنند.
محققان دانشگاه رايس مولكول‌هايي از C60 و ديگر فولرين‌ها را طراحي كرده‌اند كه داراي يك اتم دروني گادولينيوم و يك ضميمه شيميايي (جهت انحلال در آب) مي‌باشند. در عوامل مرسوم ايجاد تباين MRI، اتم گادولينيوم به يك مولكول معمولي متصل مي‌شود و به‌سرعت از بدن دفع مي‌گردد، اما گادولينيوم محبوس در فولرين مي‌تواند زمان درازتري را در بدن به سر ببرد.
همچنين محققان Virginia Tech سه اتم فلزي را به همراه يك اتم نيتروژن درون قفس فولرين C60 قرار مي‌دهند، تا عوامل ايجاد تباين چندمنظوره‌اي را بسازند- مثلاً دو اتم براي تصويربرداري MRI و يكي براي تصويربرداري اشعه ايكس. جواز اين كار به Luna Nanomaterials، كه محصول خود را trimetaspheres مي‌خواند، داده شده است. اين شركت مدعي است كه عوامل ايجاد تباين او 50 برابر عوامل مرسوم Magnevist (كه ثبت اختراع آن در حال انقضاست) كارآيي دارد. Luna بازار عوامل ايجاد تباين MRI خود را يك ميليارد دلار برآورد كرده است.
Virginia Tech در اوايل 2002 در كاري ديگر، مشتق آلي يك متافولرين را ساخت كه قابليت انحلال بيشتري دارد و بيشتر به درد مصارف زيستي مي‌خورد. هدف نهايي، چسباندن گروه‌هاي محلول در آب همچون پپتيدها يا زنجيره‌هاي آبدوست به آنها مي‌باشد.
ساختارهاي وابسته به فولرين‌ها
هنگام ملاحظه قابليت‌ فولرين‌ها لازم است به ساختارهاي جالب وابسته به آنها، همچون نانولوله‌هاي كربني يا مواد مختلف موجود در دوده فولرين‌ها هم توجه كنيم.
علاوه بر اين اگر هندسه‌هاي محتمل ديگر را درنظر داشته باشيم، وجود حلقه‌هاي با بيش از 6 اتم (مثل هفت و هشت ضلعي‌ها) موجب ايجاد انحنا در خلاف جهت پنج‌ضلعي‌هاي فولرين‌ها مي‌شود. اشكال كربني مبتني بر اين انحناي منفي مدت‌ها پيش با نام شوارتزيت‌ها مطرح شده بودند و سرانجام در اواخر 2002 ساخته شدند (Applied Physics Letters 81, 3359-3361). اين مواد به‌شدت متخلخل، قابليت‌هايي در كاتاليزگري، ذخيره سوخت و زيست‌مواد دارند و بنابراين رقيب فولرين‌ها به شمار مي‌‌آيند.
مواد ديگري كه قابل توجه‌اند، فولرين‌هايي هستند كه از عناصري به غير از كربن ساخته شده باشند. Applied Nanomaterials متخصص ساخت معادل‌هاي معدني نانولوله‌ها و فولرين‌هاست. آنها ادعا مي‌كنند ساخت اين مواد ساده‌تر است و داراي مصارفي در بازار الكترونيك، كامپوزيت‌ها و روان‌كننده‌ها مي‌باشند.
1 - تغییر ماهیت يك ماده با حرارت ولي بدون سوزاندن آن

2 -Peapod
3-Shuttlecock

oliver بازدید : 98 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

مقدمه
نانوساختارهای کربنی از رشد قابل ملاحظه‌ای در سال‌های اخير برخوردار بوده‌اند. همگام با ساير کشورها در ايران نيز تحقيقات در زمينه نانوساختارهای کربنی از رشد فزاينده‌ای برخوردار می‌باشد. در آزمايشگاه تحقيقاتی لايه نازک دانشگاه تهران در زمينه ساخت نانولوله‌های کربنی و کاربرد آنها در ساخت ادوات گسيل الکترونی، پژوهش مستمری در چند سال گذشته انجام شده است که قسمتی از آن به صورت مقاله زير ارائه می‌شود.
آزمايش‌ برروی نانولوله‌های کربنی با استفاده از رشد آنها بر روی بسترهای سيليکونی و با تکنيک بخار شيميايي انجام می‌گيرد. در اين روش که به صورت شماتيک در شکل (1) به نمايش گذارده شده است گازهای حاوی کربن (خصوصا استيلن) مورد استفاده قرار مي‌گيرند که در رآکتوری از جنس کوارتز و در حضور پلاسمای سرد، به صورت راديکال‌های مناسب در آمده و برروی هسته‌بندی مناسبی از عنصر کاتاليستی مانند نيکل و يا کبالت لايه‌نشانی می‌گرند. در صورتی که شرايط محيطی مانند دما و فشار گاز و نيز ميزان کاتاليست و دانه‌بندی اوليه آن مناسب باشند، رشد نانوساختارها به صورت عمودی و با خلوص و پراکندگی مناسب انجام می‌گيرد. علاوه بر گاز استيلن که عامل لايه‌نشانی کربن می‌باشد گاز هيدروژن نيز از اهميت بالايی برخوردار می‌باشد و در تعيين هسته‌بندی اوليه لايه کاتاليزور و نيز اصلاح رشد نانولوله‌ها نقش تعيين‌کننده‌ای را بازی می‌کند.
در شکل‌های (2) و (3) تصاويری با ميکروسکوپ الکترونی مربوط به برخی نمونه‌ها ارائه شده است که نمايش‌دهنده اثر شرايط رشد برروی کيفيت نانوساختارها می‌باشد.

شکل (2) نمايشی از رشد بدون حضور پلاسمای سرد (شکل راست) و رشد متراکم نانولوله‌های کربنی در حضور پلاسمای سرد (سمت چپ). بدون پلاسما يک رشد کاملاً نامنظم حاصل می‌شود.

شکل (2) نشان‌دهنده رشد بدون نظم مشخص می‌باشد که بدون حضور پلاسما و صرفاً در شرايط گرمايشی حاصل شده است. لازم به ذکر است که دمای رشد نانوساختارهای کربنی با استفاده از پلاسمای سرد بين 550 و 650 درجه سانتيگراد می‌باشد که معمولا بدون حضور پلاسما منجر به رشد کاملاً نامنظم می‌گردد.

شکل (3) رشد نانولوله‌های کربنی از هسته‌های نيکلی به صورت عمودی. در شکل سمت راست رشد متراکمی از نانوساختارهای کربنی به صورت عمودی مشاهده می‌گردد. دانه‌بندی اوليه عنصر کاتاليزور (نيکل) اهميت بالايی در اين رشد همگون دارد.

در شکل (3) رشد نانولوله‌های کربنی به صورت تقريباً عمودی و حجيم ديده می‌شود که در حضور پلاسما و با چگال توانی در حدود mW/cm2 10 حاصل شده است. در بسياری از موارد نياز به چنين رشد متراکمی داريم که از موارد مهم آن نمايشگرهای گسيل الکترونی از نوک‌های تيز نانولوله‌های کربنی می‌باشد. اين‌گونه ساختارها با توجه به شکل بسيار تيز خود امکان خروج الکترون با اعمال ولتاژهای پايين را مهيا می‌سازند. گسيل الکترونی از نوک لوله‌ها در اثر اعمال ولتاژ به آنها کاربردهای متعدد ديگری از جمله در ساخت اشعه‌های الکترونی متمرکز[ 1و2 ]و فرآيند ليتوگرافي دارد.

نانوساختارهای گسيل الکترون
پس از رشددادن نانولوله‌ها، با استفاده از روش انباشت بخار شيميايي (CVD)، اکسيد تيتانيوم را به صورت بخار شيميايی و در فشار اتمسفری بر روي آنها لايه‌نشاني مي‌کنيم. اين مرحله در همپوشانی نانوساختارها از اهميت بالايی برخوردار می‌باشد. اين مرحله در همپوشاني نانوساختارها از اهميت بالايي برخوردار مي‌باشد. چرا كه به نانوساختارهاي نيمه‌توخالی و به صورت لوله‌ای امكان تحقق مي‌دهد. سپس با استفاده از روش لايه‌نشاني با تبخير به کمک باريکة الکتروني، لايه‌اي به ضخامت 1 ميکرومتر از فلز کروم روي آن مي‌نشانيم. اين لايه نشانی برای ايجاد گيت‌های کنترل‌کننده برای ترانزيستورها و نيز بعنوان لنزهای الکتروستاتيکی در حالت ليتوگرافی مورد استفاده قرار می‌گيرد.
براي آشکار شدن نوک نانولوله‌ها، از روش زدايش مکانيکي_شيميايی استفاده مي‌کنيم. در مرحلة بعدي با استفاده از تکنيک plasma-ashing نوک نانولوله‌ها را باز مي‌کنيم. استفاده از گاز حاوی اکسيژن در اين مرحله نقش اساسی دارد، چرا که بدون صدمه‌زدن به ساختارهای محافظت‌کننده، فقط نانوساختارهای کربنی را بسوزاند تا به‌تدريج از ارتفاع نانولوله‌ها کاسته شده، به شکل مناسب دست يابيم.
شکل 4 نحوة عملکرد و شمای اين ساختار را نشان مي‌دهد. بدين ترتيب نانولوله‌ها براي گسيل الکتروني آماده مي‌شوند. با اعمال ولتاژ مناسب بين نانوساختارهای کربنی از يک طرف و صفحه مقابل که نقش‌ آند را بازی می‌کند از طرف ديگر، جريان الکترون‌ها آشکار شده و ميزان اين جريان به وسيله ولتاژ بر روی گيت کاهش می‌يابد. قسمت ديگر شکل 4، تصوير ميکروسکوپ الکتروني از ساختار کامل شده نانولوله‌ها را نشان مي‌دهد. با توجه به انجام مرحله پوليش مکانيکی – پلاسمايی، برخی از نانولوله‌ها که از شرايط مناسبی از نظر ارتفاع و قطر برخوردار نيستند عملا در ارسال جريان الکتريکی نقشی ندارند.

شکل (4) نماي شماتيک يک نانوساختار کربنی و استفاده آن در ساخت ساتع کننده الکترونی. توضيح بيشتر در متن آورده شده است. در تصوير مقابل نمايشی از تصوير ميکروسکوپ الکترونی مربوط به مجموعه‌ای از اين ساتع کننده‌های الکترونی مشاهده می گردد.

 صفحه آند که معمولاً از جنس ويفر سيليکوني می‌باشد در فاصله مناسب از بستر توليدکننده الکترون قرار می‌گيرد. در شکل‌های زير رفتار الکتريکی مجموعه‌ای از نانوساختارهای کربنی به نمايش گذارده شده است که حاکی از عملکرد مناسب اين مجموعه می‌باشد.
ساختارهای نانومتری که در اين مقطع محقق شده‌اند قابليت انجام ليتوگرافی در ابعاد نانومتری را نيز دارند. در شکل‌های زير برخی از نتايج اين تحقيق آورده شده است که حاکی از موفقيت اين تکنيک در شکل‌دهی با ابعاد بسيار کوچک می‌باشد. برای اين منظور بستر حاوی نانولوله‌ها را در فاصله‌ 100 ميکرومتري از لايه حساسي که روي بستر سيليکون نشانده شده است، قرار مي‌دهيم. سپس بعد از اعمال ولتاژي حدود 100-80 ولت بين صفحه بالايي و پشت بستر نانولوله‌ها، آنها را نسبت به هم به حرکت در مي‌آوريم. اتصال ديگري بر روي فلز

شکل (5) نمايش رفتار الکترونيکی نانوساختارهای کربنی با پوشش دولايه از جنس اکسيد تيتانيوم و فلز. شکل چپ نشان‌دهنده جريان آشکار شده در طرف آند با توجه به ولتاژهای آند-کاتد. شکل راست نشان‌دهنده جريان آشکار شده در آند و کنترل آن توسط گيت ترانزيستور می‌باشد.

شکل (6) :تاثير پرتو الکتروني گسيل شده روي ماده‌ي حساس پليمري به همراه حرکت خطي که توسط سيستم مکانيکي ايجاد شده است.

نانولوله‌ها برقرار مي‌کنيم و با اعمال ولتاژ منفي بر آن(نسبت به بستر نانولوله‌ها) پرتوي الکتروني را باريک‌تر مي‌کنيم. الکترونها در اثر انرژی‌اي که پيدا می‌کنند به سمت صفحه آغشته شده به لايه‌ حساس شتاب مي‌گيرند و روی اين ماده تاثيرات شيميايی از خود به جا مي‌گذارند تا در مرحلة حکاکی طرح، الگو روی نمونه حکاکی شود.
بعد از اينکه اشعه الکترونی متمرکزي به قطر 100 نانومتر ساختيم، نمونه را در زمان‌های مناسبی در معرض برخورد اشعه الکترونی قرار داديم. بعد از اين مرحله لايه نازکی از طلا را جهت ظاهرشدن الگو توسط دستگاه تبخير خلا، لايه‌نشانی کرديم. اثر گسيل الکتروني بر روي ماده حساس پليمري را توسط ميکروسکوپ الکتروني آناليز کرديم. شکل6، تصاوير SEM حاصل از گسيل الکترون از نوک نانولوله‌ها را نشان مي‌دهد. قسمت الف اين شکل، اثر گسيل الکتروني يک نانولوله را در مدت 1 دقيقه نشان مي‌دهد. همچنين در قسمت ديگر، اثر گسيل خوشة (cluster) متشکل از چند نانولوله در همان مدت زمان ديده مي‌شود.
نتيجه گيری
در اين مقاله گذری به پيشرفت‌های حاصل‌شده در آزمايشگاه لايه نازک دانشگاه تهران، که منجر به توليد نانولوله‌های کربنی و نانوساختارهای کربنی گرديده است شده است. با استفاده از قابليت‌های زيادی که در اين نانوساختارها موجود می‌باشد، امکان استفاده از آنها در ليتوگرافی در مقياس نانومتری و در جهت ساخت ترانزيستورهای MOSFET زير 100 نانومتر مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه اين روند تحقيقاتی امکان بهبود اين نانوساختارها در تحقق کريستال‌های فوتونی و نمايشگرهای با دقت بالا بررسی خواهند شد.

مراجع

 [1] Guillorn, M. A., M. D. Hale, V. I. Merkulov, M. L. Simpson, G. Y. Eres, H. Cui, A. A. Puretzky, and D. B. Geohagen "Integrally gated carbon nanotube field emission cathodes produced by standard micro-fabrication techniques," J. Vac. Sci. Tech. B. Vol. 21, May 2003, 957-959.

[2] Wang, Q.H., Yan, M, and Chang, R P H, Flat panel display prototype using gated carbon field emitters. Applied-Physics-Letters (USA), 78, 1294, 2001.

[3] J. Koohsorkhi ; H. Hosseinzadegan ; S. Mohajerzadeh; M. D. Robertson; “Novel self-defined field emission transistors with PECVD-grown Carbon Nano-tube on silicon substrates” presented at Device Research Conference 2004.

[4] J. Koohsorkhi ; H. Hosseinzadegan ; S. Mohajerzadeh; E. Asl Soleimani and E. Arzi; “PECVD-grown carbon nano-tube on silicon substrate suitable for realization of field emission devices” Journal of Fullerenes, Nanotubes and Carbon Nanostructures, accepted for published, 2004.

 
منبع :سايت نانو

تعداد صفحات : 15

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 153
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 40
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 84
  • بازدید ماه : 84
  • بازدید سال : 1,994
  • بازدید کلی : 14,839