loading...
The most updated posts
oliver بازدید : 90 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

نانو پزشكي

بدن انسان از ساختارهاي مولكولي فعال و پيچيده اي ساخته شده است و زماني كه اين ساختارها دچار آسيب شوند، سلامتي انسان تهديد مي شود .روشهاي متفاوتي براي تشخيص بيماريها وجود دارند .به عنوان مثال يك پزشك  مي تواند از طريق سوالاتي كه از بيمار مي پرسد يا عكس گرفته شده با اشعه X و يا جراحي ، به علل  يك بيماري پي ببرد .پزشكان قادر به تشخيص بيماريهاي مختلفي هستند ولي تاكنون بيماريهاي بسياري نيز ناشناخته و مرموز باقي مانده اند .شناخت يك بيماري به معناي داشتن اطلاعاتي كامل راجع به آن نيست  .مثلا پزشكان مي توانند قبل از اينكه در مورد نوع ميكروب اطلاعاتي داشته باشند، عفونت را تشخيص دهند .بدون در نظر گرفتن درمانهايي از قبيل ماساژ دادن و پرتوافكني ، جراحي و مصرف داروها دو نوع اصلي درمان هستند .
جراحي روشي مستقيم براي برطرف كردن ناراحتيهاي بدن است كه امروزه توسط متخصصان مجرب و آموزش ديده انجام مي شود .جراحان به منظور درمان ، براي برداشتن غدد سرطاني ، برطرف كردن انسداد رگها و حتي جايگزين كردن اعضاي مختلف ، پوست و بافت بدن را برش مي دهند .اين روش مي تواند خطرات بسياري در برداشته باشد .به هوش نيامدن ، مقاومت بدن در برابر عضو جديد و از بين رفتن سلولها، نمونه اي از اين خطرات هستند .جراحان كنترل دقيق بر عمل جراحي ندارند .بدن  انسان توسط ماشينهاي مولكولي كه اكثرا داخل سلولها هستند، فعاليت مي كند .جراحان قادر به ديدن مولكولها و در نهايت ترميم آنها نيستند .بنابراين علم  كنوني قادر به درمان كامل بيماريها و يا حتي تشخيص بسياري از بيماريها نيست  .پزشكان همواره سعي كرده اند كه به بدن كمك كنند تا خود عمل درمان و التيام بخشي را انجام دهد .در ابتدا اين عمل روند كندي داشت ولي با به كارگيري متدها و تجهيزات جديدي كه امروزه وارد عرصه پزشكي شده اند، سرعت زيادي به خود گرفته است  .در آينده اي نه چندان دور، بيماريهاي مهلكي چون ايدز و سرطان ، قابل پيشگيري و درمان خواهند شد .اگر تصور چنين مساله اي برايتان غير ممكن است ، به پيشرفتهاي جهان پزشكي توجه كنيد .در زمان قديم تصور بريدن بدن انسان به وسيله كارد آن هم بدون احساس هيچ گونه دردي ، ناممكن بود .وجود بيماريهاي لاعلاج بسياري كه در دوران قديم وجود داشته اند و اكنون داروهايي براي درمان آنها كشف شده است ، اين اميد را براي ما زنده نگه مي دارد كه در آينده اي نزديك تمام بيماريها قابل پيشگيري و درمان خواهند بود .
قابليتها و توانمنديهاي نانوپزشكي اين نكته را گوشزد مي كند كه مي توان به زندگي و زنده بودن اميدوار بود .امروزه ممكن است در عنفوان جواني حمله قلبي يا سرطان ناگهاني و غير منتظره به سراغ مان بيايند .اما به راستي بيماران در حال مرگ چگونه مي توانند از فوايد تكنولوژيهاي آتي پزشكي بهره جويند‚ چگونه مي توان از ساختار فيزيكي بدن محافظت كرد تا پيشرفتهاي تكنولوژي پزشكي در آينده ، سلامتي را به بيماران باز گرداند .
موضوعي خارق العاده در علم پزشكي مطرح شده است مبني بر اينكه بيماران در حال مرگ را مي توان منجمد كرد و سپس به مدت چندين دهه يا حتي چندين قرن در نيتروژن مايع نگهداري كرد تا زماني كه تكنولوژي پزشكي به حدي پيشرفت كند كه قادر به بازگرداندن سلامتي آنها شود.
نانوتكنولوژي ، تكنولوژي برتر  قرن بيست و يكم است كه امكان ساخت ماشين هاي مولكولي پيچيده را در اختيار ما قرار مي دهد .نانوپزشكي فن به كارگيري تدابير نانوتكنولوژي است و راه حلي است براي پايان دادن به بحرانهاي جهاني مراقبتهاي پزشكي  .
نانوتكنولوژي قادر به پيشگيري و معالجه بيماريهاست  .البته اين مبحث هنوز در حال گذراندن مراحل اوليه خود است ولي توان متغير ساختن علم پزشكي قرن بيست و يكم را داراست  .ابتدايي ترين تجهيزات نانوپزشكي را مي توان در تشخيص بيماريها به كار گرفت  .
در كنار تمام داروها وتجهيزات پزشكي كه نانوتكنولوژي براي علم پزشكي به ارمغان آورده است ، نانوروباتهاي ساخته شده مي توانند تا بدانجا توسعه داده شوند كه بدون هيچ آسيب و ناراحتي وارد بدن شوند و به تشخيص بيماريها و درمان آنها بپردازند .نانوروباتها قادر به ترميم سلولها، بافتها و اعضاء هستند .بيماريهايي چون سرطان ، هموفيلي ، آرتروز، رماتيسم ، ايدز و برخي از بيماريهاي ذهني توسط آنها كنترل مي شود و در نهايت از بين مي رود .نانوروباتها به قدري كوچكند كه مي توانند به راحتي از ميان رگها عبور كنند .اين روباتها طور ي طراحي شده اند كه توسط سرنگ به بدن انسان تزريق مي شوند و سپس از طريق رگها و ديگر مسيرهاي سلولي در بدن انسان گردش مي كنند .نانوروباتها يا نانوماشين ها مي توانند اعضاي داخلي بدن و چگونگي كاركرد آنها را تنظيم كنند و به قدري پيشرفته اند كه در جراحي پلاستيك نيز به كار گرفته مي شوند .با وجود نانوروباتها، انسانها قادرند فرم بدن خود را از نو بسازند و حتي جنسيت خود را تغيير دهند .اين نانوروبات ها در زمينه هاي پزشكي همچون موارد زير نيز كاربردهاي فراوني دارند:
تغيير شكل  دادنDNA
مستحكم كردن استخوانهاي شكسته
 تغيير رنگ مو، چشم و پوست
با تزريق نانوماشين ها به ماهيچه مي توان توانايي انسان را افزايش داد .نانوماشين ها مي توانند جايگزين گلبولهاي خون نيز شوند و خوني بسازند كه قابليت نقل و انتقال  وترميم سلولهاي مختلف بدن را داشته باشد و موجب حيات ابدي شود .خون ساخته شده ارزان قيمت خواهد بود و از لحاظ كارآيي همانند خون معمولي است و بدون در نظر گرفتن گروه خوني قابل تزريق به همه انسانها نيز هست .
نانوماشين هاي نانوپزشكي به وجود آورنده مرحله جديدي از تكامل انساني هستندكه سبب  بقاء بشر مي شوند .نانو ماشين ها طوري طراحي شده اند كه قادر به ساخت اتم ها و در نتيجه درمان بسياري از بيماريهاي مزمن امروزي هستند .
تصلب شرائين يكي از اين بيماريهاست  .در اثر اين بيماري ، كلسترول در ديواره هاي داخلي رگها رسوب مي كند و سبب  تنگ شدن رگها مي شود .زماني كه شاهرگهاي قلب نيز بر اثر اين بيماري تنگ شدند، آن گاه خطر احساس مي شود .هنگامي كه جريان خون محدود مي شود، بافتهايي كه توسط رگها تغذيه مي شوند، خواهند مرد .اولين نشانه هاي گرفتن رگها در قلب ، بروز آنژين است  .اگر بيماري پيشرفته شود، ماهيچه هاي قلب مي ميرند و سبب حمله قلبي مي شود .بدين منظور نانوماشين هايي طراحي و برنامه ريزي شده اند كه قادر به جستجو، يافتن و برطرف كردن رسوبات كلسترول و در نتيجه باز كردن مجدد رگها هستند .با كمك نانو ماشين هاي ترميم كننده سلولها، مي توان مشكلات مربوط به سلولها و بافتها را برطرف كرد .بدين منظور ماشين هاي ترميم كننده سلولها به ابزارها و گيرنده هاي حسي در ابعاد مولكولي احتياج دارند .اندازه  اين ماشين ها با اندازه باكتريها و ويروسها برابر است  .ماشين هاي ترميم كننده سلولها مي توانند در مسير جريان خون حركت كنند و همان گونه كه ويروس ها داخل سلولها مي شوند، به سلولها وارد شوند .نانوماشين ها با تست كردن محتوا و فعاليت سلولها، مشكلات موجود را مشخص مي كنند .نانوماشين ها برحسب مشكل تشخيص داده شده ،  تعيين مي كنند كه آيا سلول بايد ترميم شود و يا اينكه از بين برود .براي درمان سرطان نيز از اين روش استفاده مي شود .در ضمن ، كنترل اين نانوماشين ها توسط نانوكامپيوتر صورت مي گيرد .
از آنجايي كه تمام ناراحتي ها و مشكلات فيزيكي انسان در اثر تغيير آرايش اتمها صورت مي پذيرد، ماشين هاي ترميم كننده سلولها، اتمها را به محل صحيح خود باز مي گردانند و مشكل را برطرف مي كنند .با وجود جالب بودن اين موضوع ، بايد در نظر داشت كه برطرف كردن ناراحتي هاي فيزيكي به تنهايي نمي تواند مشكل اصلي را رفع كند .به عنوان مثال اگر فردي دچار ضربه مغزي شود، بافتهاي آسيب ديده او ترميم مي شوند اما اطلاعاتي كه در سلولهاي مغز ذخيره شده بودند از بين مي رود .يكي از مواردي كه توسط نانوتكنولوژي قابل درمان نيست مربوط به سلامتي ذهن است  .با اين وجود برخي از تواناييهاي ذهني از طريق بازيابي سطوح هورموني و شيميايي مغز، درمان مي شوند .
مشكل كهولت نيزتوسط نانوماشين ها برطرف مي شود .ناتوان شدن استخوانها، چروك شدن پوست ، كاهش فعاليت آنزيمها، التيام كند و آهسته زخمها، ضعيف شدن حافظه و تمامي مشكلات ناشي از كهولت در اثر آسيب مولكولها، موجب عدم توازن شيميايي و تغيير ساختارهاي مولكولي مي شوند.اگر ماشين هاي ترميم كننده سلولها بتوانند سلولها و ساختارهاي آسيب ديده را ترميم  كنند، روند كهولت خيلي آرامتر طي خواهد شد .
درنتيجه پيشرفت نانوتكنولوژي و نانوپزشكي ، ممكن است ميانگين عمر انسان  زماني به صدها تا هزاران سال برسد.
 به نقل از نشرية وب شمارة 17
oliver بازدید : 67 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

مثالهايي از كاربردهاي فناوري نانو در پزشكي


امروزه از روش‌هاي داربست يا قالب در علم ارتوپدي و بعضاً در جراحي اعصاب استفاده مي‌شود. در اين روش قالب اوليه وجود دارد، اين قالب راهنمايي خواهد بود براي " هسته‌گزيني و رشد مواد نانو " بطوري‌كه بتدريج بافت مورد نظر حاصل مي‌گردد.

در حال حاضر بهترين مثال كاربرد بيومينراليزاسيون در جهت رشد استخوان مصنوعي مي‌باشد. با استفاده از تيتانيوم كه بصورت مش يا سيلندرهاي سوراخ‌دار ساخته مي‌شوند و از نظر جراحي قابليت پيوند دارند، تشكيل ارگانوآپاتيت عملي شده است.

فرض بر آن است كه كريستال‌هاي جنيني بسيار ظريف توسط سوراخ‌هاي ريز به‌دام افتاده و در پي آن هسته‌هايي از اين كريستال‌ها تشكيل شده و شاهد رشد آپاتيت بر روي فلز خواهيم بود.

در روش پيشرفته‌تر نيازي به قرار‌گيري بر ساختمان‌هاي فلزي ابتدائي (داربست) نيست، بلكه نانوفيبرهاي مولكولي، خود مونتاژ و ساخته مي‌شوند و در بين رشته‌ها كريستال‌هاي هيدروكسي اپاتيت مينراليزه قرار خواهند گرفت و همانند ساختمان‌هاي كلاژن استخوان بوجود مي‌آيد.

با راه‌اندازي اين نوع فناوري‌‌هاي بيولوژيك و تشكيل چنين مواد پيشرفته به نظر مي‌رسد نه فقط دسترسي به فراورده‌هاي مورد نظر ممكن است بلكه به اطلاعاتي دست خواهيم يافت كه مي‌توان از طريق آنها به نشانه‌هاي اثرات ضدالتهابي و حمايت‌هاي نوروتروپيك درون سلول پي برده و امروزه درصدد آن هستند كه علاوه بر ارتوپدي در جراحي اعصاب براي فيوژن مهره‌ها از اين فناوري بالفعل استفاده نمايند.

بطور اعم با سيستم‌هاي ميكروالكترومكانيكال و ابزارهاي الكترونيك كه هم‌سازگاري بيولوژيك دارند و از اجزاء مهندسي بافتي مي‌باشند آشنا هستيم و مي‌دانيم امروزه در بدن انسان در درمان دستگاه‌هاي مختلف استفاده مي‌شوند. اين ابزار و وسائل در سطح مولكولي نبوده بلكه در مقياس ماكرومولكولي (اكثراً پلي‌مر) مي‌باشند و قادر به اعمالي در سطح نانو نيستند.

گرچه در حال حاضر دانش نانوفناوري بسيار ابتدائي مي‌باشد و در سطح علوم پايه اين مطالعات و پژوهش‌ها پايه‌ريزي مي‌شود ولي چشم‌انداز آن بسيار اميدواركننده مي‌باشد و ديري نخواهد پائيد كه شاهد اين فناوري در كاربرد باليني باشيم.

براي مثال ساخت داروهائي است كه با استفاده از نانوريزداروها بخصوص در عبور از سد خوني مغز در سال 2002 در مجلات علمي دارويي منتشر شده‌اند. همچنين از مولكول‌هايي كه شبيه درخت داراي شاخ و برگ بوده و براي ژن‌درماني يا استفاده در MRI بعنوان كنتراست استفاده مي‌شوند. كشف دندريمرها ( Dendrimers ) اكتشاف جالبي از فناوري مولكول‌ها مي‌باشد. در شروع Gene therapy (ژن‌درماني) براي رساندن ژن مورد نظر به سلول استفاده از ويروس بعنوان حامل مطرح بوده همان‌گونه كه از سرنگ براي تزريق دارو استفاده مي‌شود. امروزه با كشف دندريمرها كه مولكول‌هاي ساختگي مي‌باشند مي‌توان ژن مورد نظر را به سلول انتقال داد.

همچنين از اين نانوريزذرات مي‌توان بعنوان مواد حاجب در MRI استفاده نمود و تصاوير بسيار شفاف دريافت نمود.

علاوه بر موارد فوق امروزه از مامبران هاي (پرده هاي) اختصاصي براي جدانمودن تركيبات آلي با وزن بسيار كم از محلول‌هاي آبي استفاده مي‌شود. اين نانومامبران‌ها قادرند بطور خيلي اختصاصي الترافيلتراسيون، تركيبات سمي را جدا نمايند.

سالهاست كه انديشه بهره‌وري از رايانه‌هايي كه براساس مولكول‌هاي پروتئيني ساخته خواهد شد مطرح شده است. بر پايه اين تفكر اطلاعات در نوكلئوتيدهاي DNA كدگذاري مي‌شود و در تعقيب آن راه‌هاي دسترسي به مواد مختلف بيوشيمي ظهور مي‌كند.

گرچه دانش ما بصورت ميكرو بسياري از مسائل را ظاهراً از نظر بيماري‌ها مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار داده است، ولي شكي نيست كه تقريباً پاية هر پروسة پاتوفيزيولوژيك بر اساس مولكولي است، مثلاً امروزه بيماري‌هاي ديابت قندي و ارتريواسكلروز تا حدي شناخته شده است ولي فقط نانوفناوري مي‌تواند در شناسائي اختصاصي تحليل چگونگي تغييرات ريزذرات در ايجاد بيماري‌ها كمك نمايد و با شناخت اين تحولات مكانيسم‌هاي پيشگيري را مي‌توان مورد بررسي و استفاده قرار داد.

بطور خلاصه كاربرد نانوفناوري در پزشكي مسلماً در آينده بسيار نزديك در رسيدن به اهداف اساسي يعني شناخت پاية بيماري‌ها و راه‌هاي مقابله با آنها دنياي جديدي را پيش روي ما قرار خواهد داد.

  /* /*]]>*/

منبع: سايت نانو


oliver بازدید : 61 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

درمان بيماريها با ابزارهاي نانوتكنولوژي

17 سپتامبر 2001- جان‌راف نيز مانند مكانيك ، مهندس يا دانشمند براي كارش به ابزارهاي دقيقي نياز دارد. اما جائيكه ديگران به دنبال آچار، گيج يا پيچ‌گوشتي هستند، دكتر راف و تيم محققش در Starpharma در جستجوي لوله آزمايش هستند.
 از سال 1996 آنها در حال پيشرفت بوده‌اند و ابزارهايي مولكولي با ابعاد يك ميلياردم متر(نانومتر) ساخته‌اند. اين ابزارها دقيقترين ابزارها و وسايلي هستند كه تا به حال توسط بشر ساخته شده است.
اين گروه در شركت Starpharma واقع در ملبورن، با مجهز شدن به اين مولكولها، تركيبات و داروهايي را توسعه داده‌اند، كه اميدوارند بيماريهاي كشنده مانند ايدز، سرطان، هپاتيتها و قوباء را معالجه و يا از آنها جلوگيري كنند.
 هفته گذشته اين شركت گام مهمي براي رسيدن به اين هدف برداشت و  خبر داد كه شركت تشخيص طبي  Panbio Limited به DNL (Dendritic Nanotechnologies Ltd.) پيوسته است- شركتي كه قبلاً توسط Starpharma و دونالد توماليا (شيميدان دانشگاه مركزي ميشيگان) يكي از پيشگامان در اين زمينه تاسيس شده بود.
 دكتر راف مي‌گويد، همبستگي باعث تلفيق تخصص پيشگامان سه حوزه علمي در استفاده از درختسان‌ها (dendrimers)، كه مولكولهاي دست‌ساز بزرگي هستند، ميشود. او مي‌گويد، دكتر توماليا و تيم محققش در توسعه ساختارهاي درخشان پيشقدم بودند درحاليكه Starpharma دو يا سه سال است كه شروع به رقابت در استفاده از درختسان براي داروسازي كرده است.
 با كار در سطح اتمي، دانشمندان در DNL درختسان‌هايي مي‌سازند،كه نزديك به 1000 اتم دارند و تقريباً بزرگترين مولكولهاي جهان هستند. يكي از خصوصياتي كه درختسان‌ها را بي‌نظير مي‌سازد، اين است كه كاملاً يك شكل ساخته مي‌شوند. دكتر‌راف مي‌گويد، چيزي كه آنها را خيلي مفيد ساخته اين است كه مي‌توان رفتارشان را از لحاظ شيميايي دستكاري كرد. " آنها شبيه مولكولهاي معمولي رفتار نمي‌كنند. آنها تقريباً شبيه ساختارهاي مكانيكي رفتار مي‌كنند و مي‌توانيم آنها را وارد كنيم تا آنچه را كه ما مي‌خواهيم انجام دهند: به كبد بروند، روي سطح سلول بنشينند، يا به درون آن بروند."
   دكتر راف مي‌گويد، اين راهكارها در معالجه پزشكي متحول‌كننده هستند. درختسان‌ها مي‌توانند شبيه پروتئينها ساخته شوند و مانند داربست عمل نمايند و چندين عامل مختلف مقابله‌كننده با بيماري را بر روي خود به جاهاي مخصوص داراي عفونت حمل كنند.
دكتر را ف مي‌گويد شركت Panbio در مورد شناسايي كاربردهاي درختسان‌ها پيشرفت‌هايي كرده است. با تغيير دادن سطح يك درختسان، مواد مختلف را مي‌توانيم وادار كنيم به آن بچسبند، كه اين ميتواند باعث دقت خيلي بالايي در تشخيص بيماريها شود. او مي‌گويد ، DNL درختسان‌ها را در عرض چندماه خواهد فروخت و Starpharma پس از تصويب اداره مركزي غذا و داروي ايالات متحده (FDA) آزمايشهاي انساني را از نيمه اول سال بعد شروع خواهد كرد. او مي‌گويد :"درخت سان‌ها اولين نانوساختارهايي خواهند بودكه مانند دارو وارد بدن انسان خواهند شد."
 در ضمن در كنار تحقيقات آنها، يك مسير كليدي پژوهشي هم وجود دارد تا قيمت محصول درختسان را پايين بياورد.

منبع: سايت اطلاع‌رساني نانوتكنولوژي ايران به نقل از  http://www.theage.com.au
oliver بازدید : 64 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
/* /*]]>*/

نانوجسگر چيست؟

در اين گزارش هنگامي که به واژه نانوحسگر اشاره مي‌کنيم منظور ما يكي از حسگرهاي زير مي‌باشد.

حسگرهايي که در ساخت آنها از نانوذرات، نانوپوشش‌ها و يا از ساير مواد مصرفي نانومتري استفاده شده است ولي توليد آنها از طريق فناوري مرسوم مي‌باشد.

(2) حسگرهايي که از نانومواد براي سيستم حسي آنها استفاده شده و براي توليدشان نيز از بعضي فناوري‌هاي نانوالکتريکي مانند مولکترونيک (molectronics)، اسپينترونيک، پلاستيک‌ها يا پليمرهاي الکترونيکي، نانولوله‌ها و نانوسيم‌ها استفاده شده است.

پيش‌بيني نانومارکتز نشان مي‌دهد که نانوحسگرهاي نوع اول بازار نانوحسگرها را در طول دهه بعد به‌دست خواهند گرفت و سپس براي اولين بار در سال 2011 به ميزان 50% رشد منفي خواهند داشت. به هر حال پيشرفت نانوحسگرهاي نوع دوم واقع‌گرايانه‌تر است.

شرکت ان. وي.اي (NVE) از هم اکنون نانوحسگرهايي بر پايه فناوري اسپينترونيک را براي بازار سمعک‌ها و دستگاه‌هاي تنظيم‌کننده ضربان قلب خريداري کرده است؛ يعني در جاهايي که اندازه کوچک اين دستگاه‌ها مزاياي بسيار آشکاري دارد.

جذابيت‌هاي نانوحسگرها                           

به طور صريح اين قبيل مزاياي نانوحسگرها باعث شده است که به عنوان فرصتي وسوسه‌انگيز براي بازار تلقي شوند. نانوحسگرها به طور ذاتي کوچک‌تر و حساس‌تر از ساير حسگرها مي‌باشند. همچنين اين ظرفيت را دارند که قيمت تمام شدة آنها کمتر از قيمت تمام‌شده حسگرهاي موجود در بازار باشد.

در اين تحقيق نشان داده شده که اگر توليد انبوه نانوحسگرها توجيه اقتصادي پيدا کند هزينه توليد آنها مي‌تواند بسيار کمتر از حسگرهاي معمولي باشد. براي مثال اگر قيمت حسگرهاي صنعتي متداول امروزي، چند 10 هزار دلار باشند براي نانوحسگرهايي که بتوانند همان کار را انجام دهند به صورت نظري چند 10 دلار برآورد مي‌شود. نانوحسگرها همچنين هزينه جاري را نيز کاهش مي‌دهند؛ زيرا به طور ذاتي برق کمتري مصرف مي‌کنند.

درنهايت از آنجايي که نانوحسگرها هزينه‌هاي خريد و اجرا را کاهش مي‌دهند؛ ممکن است به‌کارگيري آنها به صورت آرايه‌ها و توده‌ها مقرون به صرفه باشد و همچنين بتوانند به شکل فراگير و حتي اضافي در قطعات کاربرد پيدا کنند؛ به طوري‌که اگر يک نانوحسگر از کار بيفتد و از مدار خارج شود بتوان از آن صرف نظر کرد و ضريب امنيت در حد مطلوبي باقي بماند، زيرا تعداد زيادي نانوحسگر ديگر در سيستم مي‌توانند کار آن را به عهده بگيرند.

با برداشتي که از کاربرد نانوحسگرها مي‌کنيم امکان دارد به سرعت به سمت اين نتيجه‌گيري سوق پيدا کنيم که فناوري نانوحسگرها، فناوري بسيار مطمئن و قابل قبولي است، اما هنگامي که به سمت معادله عرضه و تقاضا نگاه مي‌کنيم در مي‌يابيم که تجارت نانوحسگرها در ابتداي راه است و مشغول ديدن زواياي بيروني کار به مثابه يک روياي ثروت‌اندوزي است.

در بخش نظامي و امنيت ملي احتياج به حسگرهاي بسيار حساسي است که بتوانند به صورت گسترده توزيع شوند تا به کمک آنها بتوان تشعشعات و بيوسم‌هاي زيستي را مورد بررسي قرار داد. در زمينه پزشکي نياز به حسگرهاي بسيار حساسي به صورت آزمايشگاه‌هايي بر روي تراشه است كه بتوانند کوچک‌ترين علائم نشان‌دهندة سرطان را شناسايي کنند. در صنايع هوافضا احتياج به نانوحسگرهايي است که در بدنة هواپيماها به عنوان سيستم هشداردهنده ثابت قرار بگيرند و مشخص کنند که چه زماني هواپيما احتياج به تعميرات دارد.

در صنايع اتومبيل مي‌توان از نانوحسگرها براي مصرف بهينه سوخت استفاده کرد. همچنين در اتومبيل‌هاي گران‌قيمت مي‌توان براي بهبود وضعيت صندلي و وضعيت کنترل‌هاي موجود به تناسب حالت‌هاي مختلف بدن، اين نانوحسگرها را مورد استفاده قرار داد. در مرحله بعدي مي‌توان از آن در فناوري اطلاعات به منظور ترغيب در فراگيرشدن (اي.کا.اي فراگير) سيستم‌هاي محاسبه‌گر رايانه‌هاي همراه هميشه روشن استفاده کرد. همچنين مي‌توان آنرا به شکل توده حسگرها در تلفن‌هاي هوشمندي که براي ارتباطات ثابت بين ساير تلفن‌هاي هوشمند و رايانههاي همراه از آنها استفاده مي‌شود، به کار برد!

موانع پيشرفت بازار نانوحسگرها

تعدادي از شرکت‌هاي بسيار بزرگ بازرگاني اکنون بازار نانوحسگرها را زير نظر گرفته‌اند. شرکت (Smiths detection) نانوحسگري را توليد کرده که باعث توسعه حسگرها در زمينه‌هايي چون امنيت ملي، کنترل کيفي خوراکي‌ها و شناسايي بيماري‌ها شده است. شرکت (Dow Corning) درخت‌سان‌هايي توليد کرده و قصد دارد با كمك  شرکت جننکر
(
Genencor) قالب‌هاي سيليكوني را توليد نمايد كه با فناوري زيستي به دست آمده‌اند و در ساخت بيوحسگرها کاربرد دارند. آزمايشگاه تحقيقاتي مشهور IBM در زوريخ  (Zurich IBM) نيز تحقيقاتي بر روي نانوحسگرهاي زيستي و شيميايي انجام داده است. همچنين شرکت لاک هيد مارتين و بوئينگ بر روي اين ايده کار مي‌کنند که چگونه مي‌توان از نانوحسگرها در صنايع هوا فضا استفاده کرد. به طور دقيق 12 آزمايشگاه تحقيقاتي بر روي اهداف و انواع مختلف فناوري نانوحسگرهاي تجاري در سراسر جهان مشغول به کار هستند.

البته اين‌ها براي نانوحسگرها بيشتر استثناء هستند تا قاعده کلي. در واقع سياست تمام صنايع ساخت حسگر به گونه‌اي است که به نانوحسگرها اولويت و برتري خاصي داده نمي‌شود. يکي از دلايل اين امر آن است که شركت‌‌ها، مشکلات اقتصادي و تکنيکي نانوحسگرها را مهم‌تر از مزاياي آن مي‌دانند.

نانومارکتز اين قبيل مشکلات و موانع  پيشرفت بازار نانوحسگرها را در 5 فاکتور زير خلاصه کرده است.

قيمت بالاي مواد

در ساخت بسياري از نانوحسگرهايي که در آزمايشگاهها توليد مي‌شوند از مواد سمي (مانند نانوذرات طلا) استفاده مي‌گردد که براي کاربرد گسترده مي‌توانند بسيار گران قيمت باشند.

مشکلات توليد با پلاتفرم‌هاي مواد يا فناوري

اصول اوليه فناوري نانوپلاتفرم‌هايي که در ساخت نانوحسگرها کاربرد دارند هنوز جزء مشکلات ساخت به حساب مي‌آيند. براي مثال نيمه‌هادي يا ‌هادي‌بودن نانولوله‌هاي کربني هنوز مورد بحث است و مقالات زيادي وجود دارد که در همگي آنها روش‌هاي مختلفي را به عنوان بهترين روش براي اطمينان يافتن از نيمه‌هادي يا هادي‌بودن نانولوله‌هاي کربني معرفي کرده‌اند.

مشکلات ساخت مرتبط با نانوحسگرها

بسياري از کساني که براي تهيه اين گزارش با آنها مصاحبه شد بر اين نکته تأکيد کردند که راهي طولاني از تهيه مدل‌هاي نانوحسگرها در آزمايشگاه‌هاي صنعتي، تا رسيدن به محصولاتي که در همه جا يافت شده و به‌راحتي خريداري مي‌شوند، وجود دارد. در واقع امروزه بسياري از نانوحسگرها در ابتداي اين راه قرار دارند تا در انتهاي آن.

عدم وجود ارتباط با دنياي واقعي

يکي از زمينه‌هايي که هنوز به نظر مي‌آيد احتياج به تحقيق بسيار، به خصوص از لحاظ تجاري دارد، طريقه برقراري ارتباط بين ابزارهاي دنياي امروزي و نانوحسگرها است. نانومواد و نانوالکترونيک مزاياي زيادي ايجاد مي‌کند که در بالا به آن اشاره شد، اما آنها احتياج به ابزاري دارند که بتواند در اندازه‌هاي نانومتري با آنها ارتباط برقرار کرده و کار کند. اين بدان معني است که تأثيرات نانو مي‌بايست به دستگاه‌هاي با ابعاد بالاتر انتقال داده شود و اين خود به موارد زير احتياج دارد:

(1) سازگاري بسيار بالاي CMOS که در نتيجه مواد حساس در ابعاد نانو و قطعات نانوالکتريکي را بتوان با روش‌هاي معمول ميكروالكترونيك  به صورت يك مدار مجتمع مونتاژ کرد. (2) ايجاد نوعي نرم افزار يا نيمه افزار که توانايي تحليل داده‌هايي که از نانوحسگرها مي‌آيد را داشته باشد، لازم است.

مونتاژ نانوقطعات

 به نظر مي‌آيد مونتاژ نانوقطعات بيشتر از آن‌که به کوشش اقتصادي احتياج داشته باشد به يک برنامه تحقيقاتي نياز دارد. به منظور کاهش قيمت‌ها و گسترش استفاده از آرايه‌هاي بزرگ حسگرها يا توده حسگرها، مي‌بايست فناوري ساخت مدارهاي مجتمع نانومقياس  بهبود پيدا کند.

چرا مسأله زمان؟

مشکلات، بيش از آن‌كه ناشي از فيزيك قضيه باشند، ناشي از نبود فناوري هستند. اين معضلات دقيقاً همان مواردي هستند که تجاري‌شدن بعضي از فناوري‌هاي جديد پيچيده را با مشکل مواجه کرده‌اند. اما اين مسائل با گذشت زمان حل خواهد شد. در واقع فقط يک مشکل باقي مي‌ماند. شرکت نانومارکتز بر اين باور است که آنچه واقعاً مانع پيشرفت بازار نانوحسگرها شده است عدم وجود ايده مشخص و واضحي براي صنايع مي‌باشد که معلوم نمي‌کند به چه مقدار زمان احتياج است تا بازار اين وسايل رونق پيدا کند. اين امر به نوبه خود مشکل بزرگي را براي سرمايه‌دار‌هاي خطرپذير، بانک‌هاي سرمايه‌گذاري، کميته‌هاي شرکت‌هاي داخلي و سرمايه‌گذاران خصوصي ايجاد مي‌کند.

در مطالعات اخيري که انجام شد، ما موضوع زمان حصول نتيجه را در سطوح مختلفي مورد تحليل قرار داديم و به اين نتيجه رسيديم که به علت طبيعت خرد و متنوع بازار نانوحسگرها، پيداکردن جوابي براي مسأله زمان بسيار دشوار است.

البته براي هر بخش از بازار (و طبعاً براي هر دسته از مشتريان اين محصول) جوابي به دست آمده تا بتوان به کمک آن دورنماي کلي از قضيه پيدا کرد؛ هرچند که اين کار زياد خوشايند نيست.

در تحقيق نانومارکتز فرض شده است که نانوحسگرها در 10 بخش مختلف صنعت به کار گرفته شوند در هر بخش کاربرد شبيه به هم را پيدا خواهند کرد (و در اين صنايع از 7 نوع حسگر استفاده شود؛ حسگرهاي گاز، حسگرهاي زيستي و...) و نيز از 8 روش مختلف چه از جنبه موادي استفاده شود (مانند نانوذرات، پوشش‌هاي نانو، اسپينترونيک و...) در نتيجه 560= 8×7×10 نوع محصول و 560 مشتري براي اين بازار به‌دست مي‌آيند. در بررسي رابطة زمان، بر اين باور هستيم که مي‌بايست پتانسيل هر کدام از اين مشتري‌ها را به شکل زير تحليل کنيم.

اختلاف در پذيرش سناريوهاي نانوحسگرها در هر بخش از صنعت

ما تمام بخش‌هاي عمده صنايع مختلف را به منظور احتمال گسترش نانوحسگرها در آنجا مورد بررسي قرار داديم. فاکتورهايي که در نظر گرفته شد به قرار زير بودند: تمايل به پذيرش فناوري جديد، ميزان حساسيت به قيمت تمام‌شده، طول دوره توليد و مهمتر از همه توانايي منحصر به فرد نانوحسگرها که باعث مي‌شود واحد به خصوصي به آنها احتياج مبرم پيدا کند.

زمان انتظار براي پذيرش نانوحسگرها بسيار متفاوت است. براي مثال مدت زماني که طول مي‌کشد تا نانوحسگرها توسط بخش‌هاي اجرايي پزشکي و نظامي پذيرفته شوند بسيار کوتاه است زيرا به حسگرهاي بسيار کوچک و بسيار حساس در اينگونه صنايع احتياج فراوان است. همچنين به نظر مي‌رسد که نانوحسگرها بتوانند مناسب‌بودن قيمتشان را در مقايسه با فناوري‌هاي ديگر به اثبات برسانند. با اين حال پيش‌بيني مي‌شود در صنعت اتومبيل‌سازي پذيرش نانوحسگرها احتياج به زمان طولاني‌تري داشته باشد، زيرا کاربرد آنها در اين صنعت خيلي شفاف نيست و نيز شركت‌هاي اتومبيل‌سازي نسبت به قيمت تمام‌شده در مقايسه با صنايع ديگر حساس‌ترند.

وجود الگوي کاربرد براي حسگرها در هر بخش از صنعت

در بعضي از بخش‌هاي صنايع مثلاً صنعت اتومبيل، هم‌اکنون به صورت گسترده از حسگرها استفاده مي‌شود و احتمال دارد که نانوحسگرها بتوانند جايگزين حسگرهاي کنوني در اين صنعت شوند. اگر بتوان اين صنايع را قانع کرد که استفاده از نانوحسگرها توجيه اقتصادي دارد، ممکن است حسگرهاي خود را بفروشند و به جاي آنها از نانوحسگرها استفاده کنند.

در بخش‌هاي ديگر، ايدة استفاده از تعداد زيادي حسگر ممکن است ايدة تازه‌اي باشد. مثال خوبي که مي‌توان در اينجا ذکر کرد بخش فناوري اطلاعات است. در اينجا هم مشتريان و هم عرضه‌کنندگان به اهميت نقش حسگرها (نانوحسگرها يا حسگرهاي معمولي) در موفقيت اقتصادي گسترده رايانه‌ها پي مي‌برند. اين امر مي‌تواند پتانسيل کاهش نظم [گسترش] نانوحسگرها را در اين بخش ايجاد کند. همچنين الگوي استفاده از انواع حسگرها مي‌بايست در نظر گرفته شود. نانوحسگرهايي که به عنوان آشکارکننده گازها به کار مي‌روند ممکن است در بسياري از بخش‌هاي صنعت جايي براي خود باز کنند ولي نانوحسگرهاي تشعشعي بيشتر براي بخش‌هاي انرژي و نظامي مفيد هستند و نقش ضعيف‌تري را در فناوري اطلاعات بازي مي‌کنند.

تفاوت در توسة پلاتفرم‌هاي مختلف نانوتکنولوژي براي ساخت نانوحسگرها

همچنان که در بالا اشاره کرديم، در بسياري از نانوحسگرهاي امروزي، نانوذرات مختلف از انواع فلزهاي گرانقيمت گرفته تا خاك رس به کار مي‌روند. در اين ميان مي‌توان گفت نانوحسگرهايي که فناوري آنها بر پايه اسپينترونيک و الکترونيک نانولوله‌اي مي‌باشند، در مراحل اوليه تجاري‌شدن قرار دارند. حسگرهاي مبتني بر نقاط کوانتومي نيز در انتهاي مسير فرآيند تجاري‌شدن قرار گرفته‌اند.

برخي از افرادي که براي تهيه اين گزارش با آنها مصاحبه کرديم، اظهار داشتند که از اين نانوحسگرها مي‌توان به عنوان پايه حسگرهاي توده‌اي شکاري استفاده کرد، اما همگي موافق بودند که تجاري‌شدن آنها به دهه بعدي موکول مي‌شود.

با در نظر گرفتن فاکتورهاي فوق و جمع بندي آنها مي‌توان در هر بخش از صنعت، بازار خاصي را براي حسگرها به صورت تخميني در نظر گرفت و حتي اين امکان وجود دارد که بتوان پتانسيل‌هاي آينده نانوحسگرها را در هر بخش از صنعت با اعداد بيان کرد. نه تنها مي‌توان ميزان مصرف نانوحسگرها را در بخش‌هاي مختلف به‌دست آورد بلکه مي‌توان انواع حسگرهايي که بعدها توسط هر بخش به کار گرفته خواهند شد را تعيين کرد.

جدول ذيل بخش‌هايي را نشان مي‌دهد که بر اساس گزارش جديد نانومارکتز مورد تحليل قرار گرفته‌اند.

آناليز نهايي

اين نوع نمايش بازار هم واضح و هم واقع‌گرا است. وضوح آن به اين دليل است که  مواردي واقعي را نشان مي‌دهد که در آن فرصت‌هايي بر پايه معيار سرمايه‌گذاري وجود دارد. ساير معيارها ممکن است نتايج مختلفي بدهند اما در اين مثال خاص فرصت‌هاي چندين بخش کاربردي که در آنها از نانوحسگرها استفاده خواهد شد را نشان نداده‌اند. همچنين واقع گرايي آن به خاطر نشان دادن مقدار واقعي بازارهاي قابل دسترس و موقعيت‌هاي مدل‌هاي تجاري است که مي‌توانند بر پايه آن ايجاد شوند.

شرکت نانومارکتز بر اين باور است که نانوحسگرها، حسگرهاي معمولي را از گردونه رقابت در بازار خارج خواهند ساخت. هر چند پيش‌بيني مي‌کنيم که نانوحسگرها تا سال 2010 بيشتر از 10 درصد بازار حسگرها را به خود اختصاص نداده باشند، ولي اندازه بازار حسگرها به حدي وسيع است که حتي حداقل رشد نانوحسگرها در اين بازار به معني کسب درآمدي معادل چند ميليارد دلار خواهد بود و اين مقدار فقط ظرف مدت چند سال به دست خواهد آمد. در دست داشتن اين مقدار از بازار شانس خوبي را براي رسيدن به چنين هدفي ايجاد مي‌کند.


اين مقاله در خبرنامه شماره 79 به چاپ رسيده است

منبع: سايت نانو

oliver بازدید : 126 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
مقدمه
شركت‌هاي داروسازي و فناوري زيستي به منظور توليد مداوم داروهاي جديد و متفاوت با حداقل قيمت تمام‌شده، به شدت تحت فشار مي‌باشند. در حال حاضر حدود 7 تا 10 سال براي توسعه و ورود يك دارو به بازار، با هزينه‌اي بالغ بر 800 ميليون دلار لازم است. به عبارت ديگر اكتشاف دارويي نيازمند شناسايي بيماري‌ها، مكانيسم‌ آنها و شناسايي هدف مورد نظر (جهت مؤثربودن دارو) است.
انتظار مي‌رود پروژة ژنوم انساني منجر به شناسايي حدود 100،000 هدف جديد شود كه نيازمند بررسي منابع بيشمار اطلاعات تركيبات مختلف به منظور مقايسة توالي ژن‌ها و ساختارها است. اين مسئله نشان‌دهندة يك فرآيند بسيار وقت‌گير و مانع اساسي در زمينة اكتشافات دارويي است چرا كه ميليون‌ها تركيب براي هر هدف بايستي به طور مجزا غربال شوند. اكتشافات نو و فناوري‌هاي جدید ارزيابي به روند شناسايي، توسعه و ورود داروها به بازار سرعت مي‌بخشند.
ورود فناوري‌ ميكروآرايه‌ها و آزمايشگاه روي تراشه باعث تسريع روند اكتشافات دارويي شده است. در حالي كه دانشمندان در گذشته فقط قادر به مطالعه يك تا 12 ژن به طور هم‌زمان بودند، در حال حاضر در همان محدودة زماني فناوري ميكروآرايه‌ها امكان بررسي هزاران ژن را فراهم كرده است.
امروزه فناوري نانو به دليل داشتن عملكردي در اندازه‌هاي بسيار كوچك‌تر، به صورت تصاعدي قادر به ارائه عملكردي فراتر از ميكروآرايه‌های امروزی است. فناوري نانو قادر به تسريع و بهبود روندهاي اكتشافات دارويي از طريق كوچك‌سازي، خودكار‌سازي و افزايش سرعت و صحت ارزيابي‌ها مي‌باشد. در نگاه اول به نظر مي‌رسد که داروهاي مبتني بر نانو، مزاياي ويژه‌اي نیز براي افراد مريض به همراه خواهند آورد.
تأثیر فناوري‌نانو بر صنایع داروسازی
در سال 2000، شركت داروسازي Elan از طرف سازمان دارو و غذای آمریکا تأييديه فناوري توليد نانوبلور‌هاي خود را با انجام فرمولاسيون مجدد داروي Rampune® يا سيروليموس به دست آورد. اين فرمولاسيون جديد با كاهش اندازة ذر‌ات به زير 200 نانومتر توانست مشكل حلاليت خيلي پايين دارو را حل كند. شايد مهم‌ترين مزيت اين فرمولاسيون جديد افزايش زمان نگهداري آن نسبت به محصول قديمي می‌باشد. علاوه بر مثال فوق موارد ديگري را نيز جزء مزاياي استفاده از فناوري نانو در داروسازي ذكر كرده‌اند:
افزايش حلاليت: از مزاياي عمدة سيستم‌هاي دارورساني مبتني بر نانو، تاثیر سریع آنهاست. اين مسئله تاحدودي مربوط به فناوري‌هاي كپسوله‌‌كردن و به دنبال آن افزايش سرعت انحلال ماده در مايعات بدن است. در همين راستا مي‌توان به اين نكته اشاره كرد كه ذرات 10 ميكروني سطحي معادل 2 تا 5 مترمربع به ازاي هرگرم دارا مي‌باشند در حالي كه نانوذرات 3 تا 5نانومتري داراي سطحي معادل 400 تا 500 مترمربع به ازاي هرگرم مي‌باشند. شركت داروسازي Elan روش‌ روكش‌دهي پيشرفته‌اي را دارا مي‌باشد كه از كنترل گسترده‌اي بر روي اين نوع ذرات برخوردار است.
كاهش هزينه‌هاي توسعه: تحقيق و توسعه فناوري نانو نيازمند روش‌هاي جدید آناليز مي‌باشد. توسعة اين روش‌ها و تجاري‌شدن آنها باعث افزايش بازده و بهبود وضعیت صنعت دارورساني خواهد گرديد. از آن جمله شناساگرهاي زيستي مبتني بر نانوذرات مي‌باشند كه در تست‌هاي بررسي كارآيي و ميكروآرايه‌ها كاربرد دارند. برخي شركت‌ها از نانوبلور‌ها (معمولاً ژرمانيوم و سيليكون) براي نشان‌داركردن فلورسانت مواد استفاده مي‌كنند در حالي كه امروزه شركت‌هايي چون Evident technologies, Quantom dots و Kereos از مزاياي ويژة نقاط كوانتومي براي تحقيقات خود استفاده مي‌كنند.
هدفمندسازي بيشتر: افزايش كارآيي داروها نسبت به دوز در سيستم‌هاي دارورساني مبتني بر نانو نياز كلي مصرف دارو را كاهش مي‌دهد و احتمالاً باعث كاهش هزينه‌ها و عوارض ناخواسته در بدن می‌شود. به عنوان مثال شركت ALZA سيستم نانوذره‌اي ليپيدي ويژه‌ای با يك روكش پلي‌اتيلن گليكول موسوم به Stealth® ارائه كرده است. اين فناوري قادر است برخي از پاسخ‌هاي سيستم ايمني را رد كند. به این ترتیب انتقال دقيق داروها به اهداف مدنظر ممكن مي‌شود. Doxil® اولين محصول موجود در بازار است كه در ساخت آن از اين فناوري براي درمان سرطان تخمدان استفاده شده است. از ديگر روش‌ها مي‌توان به انتقال نانوذرات روكش‌ شده با مواد مغناطيسی به بافت مورد نظر با كمك يك ميدان مغناطيسي خارجي اشاره كرد.
سودمندي بيشتر براي بيماران: از ديگر مزاياي فناوري نانو كه باعث تقويت صنايع داروسازي مي‌شود، مشتري‌ها هستند. داروهاي مبتني بر فناوري نانو شايد پاسخي به نياز روزافزون به مصرف راحت‌تر داروها باشند. به عنوان مثال چندين داروي جديد براي انتقال به ريه فرمولاسيون مي‌شوند، كه الزاماً بافت ریه محل اثرگذاري آنها نيست. در همین زمینه شركت‌هاي داروسازي Nektar و Pfizer اخيراً فاز سه سيستم انتقال ريوي انسولين خود را به پايان رسانده‌اند.
   عوامل توسعة اكتشافات دارويي مبتني بر نانو
   همكاري شركت‌هاي داروسازي و شركت‌هاي توليد وسايل و شركت‌هاي ارائه‌دهندة خدمات فناوري نانو
   توسعة سريع شركت‌هاي نوپا در فناوري نانو
   انجام پروژه‌هاي بي‌شمار تحقيقاتي فناوري نانو در مراكز دانشگاهي
   افزايش سرمايه‌گذاري‌هاي دولتي در زمينة تحقيقات و فناوري نانو
   شرايط زندگي غيرسالم كه منجر به بروز بيماري و درنتيجه نيازمند درمان مي‌شود.
   علاقة صنعت و سرمايه‌گذاران
   نقش فعال بيماران در انتخاب درمان‌ها و بهبود فرمولاسيون‌ها براساس افزايش تقاضا
   افزايش تقاضاي پزشكان و بيماران براي درمان‌ها و تشخيص‌هاي جديد
   افزايش جمعيت افراد مسن و بهبود درمان‌هايي كه منجر به افزايش عمر اشخاص مي‌شوند.
   شناسايي ساختارهاي جديد واجد خواص جديد
   توسعة رايانه‌هاي قدرتمند و نرم‌افزارهاي پيشرفته كه براي شبيه‌سازي در زمينة طراحي داروهاي هدفمند كارآيي دارند.
    استفاده از فناوري‌ آرايه‌هاي ژني و پروتئيني در اكتشافات دارويي و نياز به شناسايي سريع اهداف مدنظر با استفاده از كمترين حجم‌ نمونه‌ها
يكي از عواملي كه باعث تقويت تحقيق و توسعه در زمينة داروهاي مبتني بر نانو شده است جمعيت افراد مسن و تمايل كلي موجود در زمينة درمان بيماري‌هايي مانند ايدز، پاركينسون و سرطان است. هرچه جامعه بيشتر از مزاياي پيشرفت‌هاي پزشكي بهره‌مند شود،‌ اميد به زندگي بيشتر مي‌شود. اين نكته ‌علاوه بر كاهش نرخ رشد جمعیت، باعث تقاضاهاي بیشتر در زمينة درمان‌هاي بهبوديافته شده‌ است. علاوه بر آن بيماري‌هاي مرتبط با افزايش سن مانند سرطان، ديابت و بيماري‌هاي عصبي نيز در حال ازدياد مي‌باشند. البته نيازمندي‌ها و تقاضاي بيماران تنها عامل اجتماعي مؤثر در رشد اكتشافات دارويي مبتني بر نانو نيست.


اين مقاله در خبرنامه شماره 79 به چاپ رسيده است

منبع: سايت نانو

oliver بازدید : 81 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

داروهاي نامحلول با جذب كم را به كمك فناوري نانوسوسپانسيون‌سازي مي‌توان به فرمولاسيون‌هاي دارويي كارآمد تبديل كرد. قسمت اعظم تركيبات شيميايي جديدي كه به منظور ساخت داروهاي جديد سنتز مي‌شوند، نامحلول و يا كم‌محلول در آب هستند و بنابراين جذب كمي نيز دارند و اين مسئله مانع بزرگي در برابر ساخت فرمولاسيون‌هاي كارآمد از اين تركيبات بشمار مي‌رود. استفاده از روشهاي كمپلكس‌سازي با استفاده از موادي مانند سيكلودكسترين‌ كه در این روشها مقدار زيادي از اين عوامل بكار مي‌رود در فرمولاسيون‌هایي مانند فرمولاسيون‌هاي تزريقي و چشمي که نياز به استفاده از مقادير زيادي دارو در ساخت فرمولاسيون می‌باشد، مناسب نيستند. در روشهاي مرسوم ديگر كه در آن‌ها از كمك‌حلال‌ها[1] استفاده مي‌شود نيز مسموميت بروز مي‌كند. نانوسوسپانسيون‌ها راه‌حل جديدي براي استفاده از اين داروها ارائه كرده‌اند. نانوسوسپانسيون‌ها نوعي توزيع كلوئيدي ذرات خالص داروها در اندازه‌هاي كوچكتر از ميكرون مي‌باشند كه با استفاده از سورفكتانت‌ها پايدار شده‌اند. با اين توضيح، اين سيستم‌هاي ذره‌اي از نانوذرات كه حاملهاي كلوئيدهاي پليمري حاوي دارو هستند و از نانوذرات روغني جامد كه حامل‌هاي روغني دارويي مي‌باشند، متفاوت هستند. از نانوسوسپانسيون‌ها براي فرمولاسيون داروهايي كه هم در آب و هم در روغن‌ها نامحلول هستند نيز مي‌توان استفاده كرد. داروهايي كه انرژي بلوري بالايي دارند، نقطه ذوب بالا داشته و حلاليت آن‌ها كاهش مي‌يابد. استفاده از فناوري نانوسوسپانسيون‌ها باعث فراهم آمدن امكان استفاده از اين داروها بدون نياز به استفاده از كمك‌‌حلالها مي‌گردد. به كمك اين فناوري دارو در حالت بلوری مدنظر نگهداري شده، در حالي كه اندازه ذرات آن كاهش يافته و اين نكته باعث افزايش سرعت انحلال و افزايش جذب دارو مي‌گردد. در حقيقت نانوسوسپانسيون‌ها باعث ايجاد فرآورده‌هاي پايدار از لحاظ شيميايي و فيزيكي مي‌گردند. اين فراورده‌ها را به دو روش كلي رسوب‌گذاري و آسياب‌كردن مي‌توان تهيه كرد. در هر دو مورد سطوح جدید تشکیل شده و انرژی آزاد سیستم افزايش يافته و امكان تجمع ذره‌اي و گلوله‌شدن ذرات فراهم مي‌شود كه براي جلوگيري از اين مسئله به آن سورفكتانت اضافه مي‌كنند.
روشهاي ساخت نانوسوسپانسيون‌ها
هموژناسيون: در اين روش سوسپانسيون تحت فشار از يك دريچه داراي منافذ نانو عبور داده مي‌شود. اين كار باعث تشكيل حبابهايي از آب شده كه هنگام خروج از دريچه‌ها متلاشي شده و باعث شكسته شدن ذرات مي‌گردند.
آسياب‌كردن مرطوب (Wetmilling): در اين روش داروي مورد نظر در حضور يك سورفكتانت به‌كمك آسياب خرد مي‌شود.
از روشهاي ديگر، اسپري کردن محلول دارويي حاوي حلال آلي فرار درون يك محلول آبي گرم می‌باشد. در روش تبخير سريع حلال، رسوب دارويي در حضور يك سورفكتانت ايجاد مي‌شود.
روش تعیین مشخصات نانوسوسپانسيون‌ها: براي مطالعه ميزان رشد ذره‌اي در نانوسوسپانسيون‌ها از روش Field emission low voltage scanning electron استفاده مي‌شود. با اين روش امكان تصويربرداري از ذرات منفرد فراهم مي‌شود. روش تصويربرداري نيروي اتمي براي ارزيابي شكل ذره استفاده مي‌شود. ارزيابي سرعت رسوب‌گذاري نزديك مادون قرمز و كنترل همزمان اندازه ذره‌اي با استفاده از روشهاي Differential scanning calorimetry و X ray diffraction polymorph stability قابل انجام است. توزيع اندازه ذره‌اي به روش Thawcycling و تلاطم مكانيكي و سانتريفوژ قابل اندازه‌گيري است.
علاوه بر آن، امكان تزريق و همچنين استريل بودن و پيروژن بودن (فاقد هرگونه عامل تب‌زا) نانوسوسپانسيون‌ها نیز بايستي مورد بررسي قرار گيرد.
بررسي پايداري نانوسوسپانسيون‌ها: عدم تغيير ساختار بلوري بين ماده خام و ذرات سوسپانسيون شده قبل و بعد از هموژناسيون مويد عدم بروز هرگونه تغيير است. فرمولاسيون‌هاي ناپايدار را مي‌توان ليوفيليزه[2] كرد و مي‌توان نانوسوسپانسيون‌ها را بدون هيچگونه تغييري در اندازه ذره‌اي دوباره ساخت. هيچ‌گونه تغييراتي حتي بعد از استريليزاسيون با بخار و استفاده از گرما در اين فرمولاسيون‌ها بروز نمي‌كند. به اين ترتيب پايداري فرمولاسيون نانوسوسپانسيون‌ها را تا دو سال مي‌توان افزايش داد.
كاربرد نانوسوسپانسيون‌ها: از نانوسوسپانسيون‌هاي خوراكي بطور اختصاصي براي افزايش سرعت و ميزان جذب داروها استفاده شده است. علاوه بر آن افزايش سرعت اثر داروها، كاهش دفع دارو، افزايش دوز موثر دارو و كاهش تحريك‌پذيري معده نيز گزارش شده است. براي دارورساني به ريه‌ها، افشانه‌ها داراي ذرات ريز دارويي مي‌باشند اما از مشكلات اين سيستمهاي دارورساني توزيع ناهمگون ذرات دارويي در قطرات حامل آن‌ها است. نانوسوسپانسيون‌ها اين مشكل را با افزايش تعداد ذرات در هر قطره برطرف ساخته‌اند و به اين شكل سرعت اثر داروها و ميزان جذب آن‌ها نيز افزايش يافته است. از نانوسوسپانسيون‌ها براي انتقال مقادير زيادي از داروهاي كم محلول در آب به مغز همراه با كاهش عوارض جانبي داروها نيز مي‌توان استفاده كرد. به اين ترتيب، نانوسوسپانسيون‌ها در انواع مختلف روشهاي تجويز داروها از جمله: روشهاي تزريقي، خوراكي، موضعي، ريوي و انتقال هدفمند دارويي كاربرد دارند. در مجموع، نانوسوسپانسيون‌ها نه‌تن‌ها مشكل حلاليت داروها را برطرف كرده‌اند بلكه با تغيير فارماكوكينتيك داروها، باعث بهبود كارايي و عوارض جانبي آن‌ها نيز گرديده‌اند.

1-Co-Solvent

2-Lyophilised

منبع: سايت نانو

oliver بازدید : 69 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
مقدمه
امروزه استفاده از فناوري سيالات فوق بحراني جهت توليد محصول با اندازه هاي ميكرو و نانو رشد روز افزوني يافته است. با استفاده از اين روش مي توان محصولي با توزيع اندازه ذرات كنترل شده توليد نمود و همين امر موجب افزايش مطالعات در اين زمينه شده است.
روشهاي توليد صنعتي جامدات ريز در حد ميكرو و نانو با كنترل توزيع اندازه ذرات اهميت فراواني در صنايع مختلف از جمله صنايع شيميايي و دارويي دارد . بعنوان مثال مي توان به توليد موادي نظير رنگها، پليمرها، نمكها، قرصها و مواد دارويي ديگر شامل پروتئين ها بوسيله اين فناوري اشاره داشت [1،2،3،4،5،6 .]
در روشهاي قديمي استفاده از روشهاي مكانيكي جهت كاهش اندازه ذرات بيشتر مورد توجه بوده است. از جمله اين روشها آسياب كردن، خرد كردن ، تبلور مجدد ذرات مورد نظر بوسيله حلال ديگر و همچنين روشهايي نظير استفاده از خشك كردن پاششي ( Spray Drying ) مي باشد. هر كدام از روشهاي فوق الذكر داراي معايبي نظير تغيير كيفيت بعلت اثرات گرمايي و يا شيميايي، مصرف زياد حلال و همچنين مشكلات زدودن حلال همراه كريستال بخصوص در توليد قرصها و تغيير كيفيت مواد بعلت تغييرات دما مي باشد. بنابراين براي مرتفع ساختن مشكلات فوق نياز به استفاده از روشهاي نوين جهت توليد ذرات ريز در مقياس ميكرو يا نانو با توزيع اندازه ذرات كنترل شده و همچنين كيفيت كريستالهاي تشكيل شده از نظر خلوص و شكل هندسي آنها مي باشد.. فناوري استفاده از سيالات فوق بحراني تمهيدات متعددي را جهت دستيابي به اهداف ذكر شده مهيا مي سازد. يكي از سيالات رايج به منظور استفاده در فناوري سيال فوق بحراني، دي اكسيد كربن مي باشد. دي اكسيد كربن با داشتن فشار بحراني 8/73 بار و دماي بحراني 1/31 درجه سانتيگراد، داراي شرايط مناسب جهت استفاده در فرايندهاي مختلف مي باشد. بعلاوه دي اكسيد كربن، سيالي غير سمي، غير قابل احتراق و ارزان مي باشد [1،2،3،4،5،6،7،8،،9،37 .]
توليد ذرات در اندازه هاي ميكرو و نانو با استفاده از فناوري سيالات فوق بحراني
فرايند هاي فوق بحراني برحسب اهداف مختلف، داراي تنوع بسياري مي باشند ولي همگي بر پايه استفاده از برخي خواص گازگونه نظير نفوذپذيري و برخي خواص مايع گونه نظير دانسيته سيال فوق بحراني مورد استفاده، استوارند. برخي از روشهاي مورد استفاده در فناوري فوق بحراني به ترتيب زير مي باشند:

1. RESS ( Rapid Expansion of Supercritical Solutions ) [ 1،4،14،15،16،17 .]
2. PGSS ( Particle form Gas-Saturated Solution ) [1،2،3،4،5،6 .]
3. SAS ( Supercritical Antisolvent System ) [1،2،3،4،5،6 .]
4. GAS ( Gas Antisolvent System ) [1،2،3،4،5،6،25،26 .]
5. PCA ( Precipitation with Compressed Antisolvent ) [1،2،3،4،5،6 .]

هر يك از فرايندهاي فوق داراي ويژگيهاي خاصي بوده و در توليد ذرات با اندازه ريز و بسيار ريز مورد استفاده قرار مي گيرد.
فرايند RESS
روش RESS شامل دو مرحله بوده بطوريكه در مرحله اول جزء حل شونده دلخواه در سيال فوق بحراني در محفظه اشباع كننده حل مي شود، سپس انبساط ناگهاني محلول فوق بحراني از طريق نازلي كه در خروجي محفظه اشباع كننده، تعبيه شده است، انجام مي گيرد.
هنگاميكه سيال منبسط مي شود، بعلت كاهش قدرت حلاليت در اثر انبساط، جزء حل شونده در قسمت خروجي با اندازه ذرات مناسب رسوب زايي نموده و جمع آوري مي شود. كاهش فشار در اين سيستمها بطور سريع مي باشد . بنابراين حالت فوق اشباع در اين سيستمها براحتي و در مقادير بالا قابل تشكيل ميباشد و ذراتي با كيفيت مناسب توليد مي شوند. در بيشتر كارهاي انجام شده به علت شرايط مناسب ذكرشده، اين روش بيشتر مورد استفاده قرار گرفته و براي توليد مواد دارويي ، پروتئين ها و مواد انرژي زا مورد توجه قرار گرفته است [‍1‍‍‍،14‍،15،16‍،17]. از ديگر مزاياي اين روش مي توان به خلوص بالاي مواد توليد شده اشاره داشت. نمايي از فرايند فوق درشكل (1) نشان داده شده است.

شكل (1) : نمايي از فرايند RESS

توانايي سيال فوق بحراني جهت انحلال مواد جامد اولين بار توسط Houng وHogarth در حدود يك قرن پيش صورت پذيرفته است [ 13.] تا سال 1984 در هيچ مرجعي كاربرد سيالات فوق بحراني جهت توليد ريزذرات ارائه نشده است، تا اينكه Krukonis و همكارانش نتايج خوبي جهت هسته زايي و ساير مواد ثبت نموده اند [14،15]. از جمله مطالعات انجام شده ميتوان به كاهش اندازه ذرات مواد دارويي و موادي كه نسبت به فرايند هاي دماي بالا حساسيت دارند، اشاره داشت [16،17]. Smith و همكارانش فرايند RESS را جهت توليد مواد مختلف نظير اكسيد فلزات، پليمرها با هندسه و اندازه مناسب بكار برده و تاثير انبساط اوليه را بر روي شكل و هندسه ذرات را مورد مطالعه قرار دادند [18،19،20،21،22.] همچنين فرايند RESS در توليد ريزذرات پليمري اهميت فراواني داشته ومي توان به توليد ريزذرات پليمري نظير PolyMethylMethacrylate ،Polycaprolactone و PolyEthylMethacrylate توسط Lele و Shine اشاره نمود[23،24].

شكل (2) : تصاوير SEM ذرات Griseofulvin و β_Sitosterol توليد شده بوسيله روش RESS ]39]

شكل (2) تصاوير نمونه هايي از محصولات توليد شده در اندازه هاي ريز را بوسيله روش RESS نشان مي دهد. همانطور كه مشاهده مي شود اندازه ذرات و توزيع اندازه آنها در شكلها مشخص ميباشند. اندازه ذرات توليد شده Griseofulvin و β_Sitosterol در مقياس 200 نانومتر ميباشد[39].
فرايند PGSS
در روش PGSS با افزايش فشار، ميزان حلاليت سيال فوق بحراني در فاز مايع افزايش يافته در نتيجه نقطه ذوب جزء حل شدني كاهش مي يابد و با اين روش مي توان نقطه ذوب مواد با جرم مولكولي بالا را كاهش داد. گاز تزريق شده كه معمولا دي اكسيد كربن مي باشد موجب كاهش نقطه ذوب جامدات مي گردد و به اين ترتيب محلول اشباع تشكيل مي گردد. پس از تشكيل محلول اشباع، اجازه داده مي شود محلول منبسط گردد. در اثر انبساط، گاز سبك تبخير شده و دماي سيستم بدليل پديده ژول – تامسون كاهش مي يابد وبدليل كاهش همزمان دما و فشار حالت فوق اشباع بوجود مي آيد و به اين ترتيب ذرات ريز تشكيل مي گردد [1،2،3،4،5،6،7،8،9.] نماي كلي از اين فرايند در شكل ( 3 ) نشان داده شده است.

شكل (3) : نمايي از فرايند PGSS

فرايند PGSS در مقايسه با فرايند RESS در فشار پايينتري انجام مي شود و محدوده ذرات توليد شده، بخصوص مواد دارويي، بطور متوسط در حدود 10 تا 20 ميكرومتر مي باشد.
فرايندهاي SAS ، GAS و PCA
روشهاي SAS ، GAS و PCA با استفاده از يك حلال آلي از جمله روشهاي مهم در توليد مواد در اندازه هاي ميكرو و نانو مي باشند . لازم به ذكر است كه در اين روشها جزء دلخواه داخل حلال آلي بصورت فوق اشباع حل شده وسپس در شرايط فوق بحراني يا نزديك بحراني با سيالي نظير دي اكسيد كربن در تماس قرار مي گيرد. البته نحوه تماس محلول اشباع و سيال فوق بحراني و همچنين نوع دستگاههاي مورد استفاده موجب ايجاد تفاوتهايي بين روشهاي فوق الذكر گرديده است ولي در همه روشها از يك نكته در توليد ذرات ميكرو بهره مي گيرند. نكته مهم اين است كه دي اكسيد كربن بخوبي در اكثر حلال هاي آلي حل مي شود، لذا با حل شدن دي اكسيد كربن در حلال آلي، حالت فوق اشباع براي جزء حل شدني پديد مي آيد و موجب تبلور(Salting-Out ) جزء مورد نظر مي گردد [1،2،3،4،5،6،7،8،9.] نمايي از فرايندهاي SAS ، PCA وGAS در شكلهاي (4) و (5) نشان داده شده است. همانطور كه ازشكلها مشخص است تفاوت اين فرايندها در نوع سيستم پيوسته ( Continoues )‍‍، ( Semi Batch )‍‍ و غير پيوسته (Batch )‍‍ مي باشد.
بصورت ويژه در فرايند GAS حلاليت گاز دي اكسيد كربن در فشارهاي بالا موجب انبساط حجمي ( Volumetric Expansion ) محلول اشباع مي گردد و در نتيجه دانسيته و قدرت حلاليت آن كاهش مي يابد و اين عمل موجب تبلور جزء حل شونده بصورت ذرات ريز با توزيع اندازه مناسب مي گردد.

شكل (4) : نمايي از فرايند PCA/SAS

شكل (5) : نمايي از فرايند GAS

لازم به ذكر است روشهاي ديگري نيز جهت نيل به اهداف ذكر شده وجود دارند كه همگي بر همان اصول ذكر شده استوارند و تنها اختلاف آنها نحوه تماس دو جريان و نوع دستگاه مورد استفاده ميباشد. اندازه ذرات توليد شده بوسيله روشهاي فوق الذكر تابع شرايط عملياتي و بخصوص هندسه دستگاه است. بعنوان مثال مي توان به توليد نانو ذرات Tetracycline در مقياس كمتر از 125 نانومتر بوسيله فرايند SASاشاره داشت[40]. فرايند GAS اولين بار جهت كريستاليزاسيون مجدد مواد منفجره نظير Nitroguanidine و Cyclotrimethylenetrinitramine توسط Krukonis و همكارانش صورت گرفت[25،26.] همچنين فرايند GAS بصورت ويژه جهت كاهش اندازه ذرات با مقادير كنترل شده و دلخواه از اهميت فراواني برخوردار مي باشد. نمونه هايي از مواد توليد شده با اندازه ميكرو در جدول(1 ) آورده شده است.
جدول (1 ) : نمونه هايي از مواد منفجره توليد شده بوسيله فرايند GAS
مرجع اندازه ذرات فرايند ضد حلال حلال جزء حل شدني
[ 26 ] Gallagher et al.  100 تا 1 GAS
CO2 NMP
NQ
[ 25 ] Gallagher et al.     200 تا 1 GAS
CO2 C3H6O RDX
[ 27 ] Jiango et al.  25 تا 2 GAS
CO2 C3H6O
كه در جدول ( 1 ) حلال و جزء حل شونده به ترتيب زير مي باشند:

NQ:Nitroguanidine
NM :N-Methylpyrrolidone
RDX:Cyclotrimethylenetrinitramine
:Cycloetetramethyleneeteranitramine

همچنين فرايندهاي SAS ، GAS و PCA در كاهش اندازه ذرات مواد جامد اعم از مواد دارويي، شيميايي و پليمري مورد استفاده قرار گرفته و بر حسب ميزان راندمان و نوع ماده مورد نظر از يكي فرايندهاي مذكور استفاده گرديده است. بعنوان نمونه كاربردهايي از فرايندهاي فوق الذكر بطور خلاصه در جداول زير آورده شده است. در جدول (2 ) نمونه هايي از مواد پليمري توليد شده در اندازه هاي ميكرو بوسيله فرايندهاي ذكر شده ارائه گرديده است.
جدول (2 ) : نمونه هايي از مواد پليمري توليد شده بوسيله فرايندهاي فوق بحراني
مرجع اندازه ذرات فرايند ضد حلال حلال جزء حل شدني
[ 28 ] Mawson et al.  5/0 تا 1/0 PCA
CO2 Toluene
Polystyrene
[ 28 ] Gallagher et al.  3/0 تا 1/0 PCA
CO2 DMF
Polyacrylonitrile
[ 29 ] Tan et al.  25 تا 2 PCA
HFC-134a
Toluene
Polystyrene
جدول (3 ) نمونه هايي از مواد دارويي توليد شده بوسيله حلالهاي مختلف در اندازهاي ميكرو بوسيله فرايندهاي فوق بحراني ارائه مي دهد.
جدول (3 ) : نمونه هايي از مواد دارويي توليد شده بوسيله فرايندهاي فوق بحراني
مرجع اندازه ذرات فرايند ضد حلال حلال جزء حل شدني
[ 31 ] Reverchon et al.  2/1 تا 25/0 SAS
CO2 NMP
Amoxicillin
[ 30 ] Tschernjaew et al.  100> GAS
CO2 EtOH
Ascorbic Acid
[ 32 ] Steckel et al.  5 ~ ASES
CO2 DCM
Budesonide-butyronide
[33 ] Wubbolts et al.  5 تا 1 PCA
CO2 EtOH
Ascorbic Acid

DCM : Dichloromethane
EtOH : Ethanol

در جدول (4) نمونه هايي از مواد معدني و آلي توليد شده بوسيله حلالهاي مختلف در اندازهاي ميكرو بوسيله فرايندهاي فوق بحراني ارائه گرديده است.
جدول (4 ) : نمونه هايي از مواد معدني و آلي  توليد شده بوسيله فرايندهاي فوق بحراني
مرجع اندازه ذرات فرايند ضد حلال حلال جزء حل شدني
[ 34 ] Gallagher et al  300> GAS
CO2 Acetone
Cobalt Chloride
[ 35 ] Reverchon et al.  10 تا 05/0 SAS
CO2 NMP
Zinc Oxide
[ 36 ] Krober et al.  60 تا 10 PCA
CO2 EtOH
Tartaric Acid
[ 38 ] Griffith et al.  5 تا 1 PCA
CO2 Formic Acid
Nylon 6/6
بعنوان نمونه تصوير ذرات توليد شده نايلون به روش SAS در شكل ( 6 ) نشان داده شده است.

شكل (6) : تصوير SEM نايلون توليد شده بوسيله روش SAS با استفاده از اسيد فرميك بعنوان حلال [40]

نتيجه گيري
روشهاي توليد صنعتي جامدات ريز در حد ميكرو و نانو با كنترل توزيع اندازه ذرات اهميت فراواني در صنايع مختلف از جمله صنايع شيميايي و دارويي دارد. در روشهاي قديمي استفاده از روشهاي مكانيكي جهت كاهش اندازه ذرات بيشتر مورد توجه بوده است. هر كدام از روشهاي ذكر شده قديمي داراي معايبي نظير تغيير كيفيت بعلت اثرات گرمايي و يا شيميايي، مصرف زياد حلال و همچنين مشكلات زدودن حلال همراه كريستال بخصوص در توليد قرصها و تغيير كيفيت مواد بعلت تغييرات دما مي باشد. بنابراين براي مرتفع ساختن مشكلات فوق نياز به استفاده از روشهاي نوين جهت توليد ذرات ريز در مقياس ميكرو يا نانو با توزيع اندازه ذرات كنترل شده وهمچنين كيفيت كريستالهاي تشكيل شده از نظر خلوص و شكل هندسي آنها مي باشد.بعلاوه امروزه رعايت قوانين زيست محيطي و بهبود كيفيت توليد مواد مختلف موجب استفاده روز افزون از فناوريهاي نوين شده است. بنابراين شناخت صحيح فرايندهاي فوق بحراني و پارامترهاي موثر در فرايندهاي ذكر شده جهت توليد ذرات در مقياس ميكرو يا نانو با هندسه مناسب و ترخ كنترل شده ضروري مي باشد.
مراجع

[1] P.G. Debenedetti, J.W. Tom, S.D. Yeo, and G.B. Lim. Journal of Controlled Release, 24:27–44, 1993.
[2] D. W. Matson, J. L. Fulton, R. C. Petersen, R. D. Smith. Industrial & Engineering Chemistry Research, 26, 2298, 1987.
[3] J.W. Tom and P.G. Debenedetti. Journal of Aerosol Science, 22:555–584, 1991.
[4] C.A. Eckert, B.L. Knutson, and P.G. Debenedetti. Nature, 383:313317,1996.
[5] B. Subramaniam, R. Rajewski, and K. Snavely. Journal of Pharmaceutical Sciences, 86:885–890, 1997.
[6] B. Bungert, G. Sadowski, and W. Arlt. Industrial & Engineering Chemistry Research, 37:3208–3220, 1998.
[7] E. Reverchon. Journal of Supercritical Fluids, 15:1–21, 1999.
[8] J. Jung and M. Perrut. Journal of Supercritical Fluids, 20:179–219, 2001.
[9] P. Subra and P. Jestin. Powder Technology, 103:2–9, 1999.
[10] S. P. Hong, K. D. Luks. Fluid Phase Equilib. 74:133, 1982.
[11] A. Ben-Amotz. Ternds Biochem. 11:411, 1992.
[12] M. J. Cocero, S. Perez, S. Gonzalez, E. Alonso. Journal of Supercritical Fluids, 19: 39, 2000.
[13] J. Hannay and J. Hogarth., On the solubility of solids in gases. Proceedings of the Royal Society London A, 29:324–326, 1879.
[14] V.J. Krukonis, In AIChE annual meeting, San Francisco, Nov 25-30, 1984. Paper140.
[15] M.A. McHugh and V.J. Krukonis. Supercritical fluid extraction.Butterworth-Heinemann, Newton, MA, 2nd edition, 1994.
[16] H. Loth and E. Hemgesberg., International Journal of Pharmaceutics, 32:265–267, 1986.
[17] K.A. Larson and M.L. King., Biotechnology Progress, 2:73–82, 1986.
[18] D.W. Matson, R.C. Petersen, and R.D. Smith., Advanced Ceramic Materials, 21:242–246, 1986.
[19] D.W. Matson, R.C. Petersen, and R.D. Smith. Advances in Ceramics, 21:109–120, 1987.
[20] D.W. Matson, J.L. Fulto, R.C. Petersen, and R.D. Smith. Industrial & Engineering Chemistry Research, 26:2298–2306, 1987.
[21] D.W. Matson, R.C. Petersen, and R.D. Smith. Journal of Materials Science, 22:1919–1928, 1987.
[22] R.C. Peterson, D.W. Matson, and R.D. Smith. Polymer Engineering & Science, 27:1693–1697, 1987.
[23] A.K. Lele and A.D. Shine. AIChE Journal, 38:742–752, 1992.
[24] A.K. Lele and A.D. Shine. Industrial & Engineering Chemistry Research, 33:1476–1485,1994.
[25] P. M. Gallagher., M. P. Coffey, V.J. Krukonis, and H.H. Hillstrom. Journal of Supercritical Fluids, 5:130–142, 1992.
[26] P.M. Gallagher, M. P. Coffey, V.J. Krukonis, and N. Klasutis., ACS Symposium Series 406, pages 334–354. American Chemical Society, Washington, 1989.
[27] C. Jianguo, X. Deng, and Z. Zhanyun. Chinese Journal of Chemical Engineering, 9:258–261, 2001.
[28] S. Mawson, S.K. Kanakia, and K.P. Johnston. Journal of Applied Polymer Science, 64:2105–2118, 1997.
[29] C.S. Tan and H.Y. Lin. Industrial & Engineering Chemistry Research, 38:3898–3902, 1999.
[30] J. Tschernjaew, T. Berger, A. Weber, and R. K¨ummel. Chemie Ingenieur Technik, 69:670–674, 1997.
[31] E. Reverchon, G. Della Porta, and M.G. Falivene. Journal of Supercritical Fluids, 17:239–248, 2000.
[32] H. Steckel and B.W. Muller.. International Journal of Pharmaceutics, 152:99–110, 1997.
[33] F.E.Wubbolts, O.S.L. Bruinsma, and G.M. van Rosmalen. Journal of Crystal Growth, 198/199:767–772, 1999.
[34] P.M. Gallagher, V.J. Krukonis, and G.D. Botsaris. volume 87 of AIChE Symposium Series 284, pages 96–103. American Institute of Chemical Engineers, New York, 1991.
[35] E. Reverchon, G. Della Porta, D. Sannino, and P. Ciambelli. Powder Technology, 102:127–134, 1999.
[36] H. Krober and U. Teipel. Journal of Supercritical Fluids, 22:229-235, 2002.
[37] E. Nemati and H. Bahmanyar. The 7th Iranian Chem. Eng. Cong., 1:213-221, 2002.
[38] A.T. Griffth, Y. Park, and C.B. Roberts. Polymer - Plastics Technology and Engineering, 38:411–431, 1999.
[39] P. Alessi, A. Cortesi, I. Kikic and N. R. Foster, Ind. Eng. Chem. Res., Vol. 35, 1996, pp. 4718-4726.
[40] P. Chattopodhyay and R. B. Gupta, Ind. Eng. Chem. Res., Vol. 39, 2000, pp. 2281-2289.

oliver بازدید : 71 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

علوم و فناوري‌نانو موجب تحول در علم مواد شده و توسعة گستره‌اي از مواد جديد و بهبود يافته به‌وسيله نانوساختارها را به دنبال دارد. اين پيشرفت‌ها براي صنعت كاغذ مي‌تواند از اهميت حياتي برخوردار باشد.
با كاهش ابعاد نانومواد به پايين‌تر از طول بحراني، رفتارهاي كاملاً متفاوتي از آنها مشاهده مي‌شود.
استفاده از خواص مواد در مقياس نانو، امكان ساخت مواد و ابزار با كارآيي و خواصي كه دسترسي به آنها قبلاً ممكن نبوده است را فراهم مي‌سازد.
نانوساختارها در اشكال مختلفي از جمله پوشش، پودر، كامپوزيت و ديگر شكل‌ها باعث ايجاد تحول در شماري از بخش‌هاي صنعتي از جمله موارد زير مي‌شوند:
  پوشش‌ها و رنگ؛
  حفاظت در برابر خوردگي؛
  حفاظت زيست‌محيطي؛
  چسب و پليمرهاي رسانا؛
  دارورساني؛
  مواد زيست‌سازگار؛
  حفاظ‌هاي كاركردي؛
  سطوح هوشمند خود تميزكننده؛
  چاپ كاركردي؛
  مخابرات نوري؛
  جوهر و كاغذهاي الكترونيكي؛
  منابع انرژي قابل حمل؛
  تصفيه آب؛
نانو مواد شامل موارد زير هستند:
  خوشه‌هاي اتمي (نقاط كوانتومي، ماكرومولكول‌هاي معدني، نقاط نانومتري)؛
  گلوله‌هايي با ابعاد كمتر از 100 نانومتر (مواد نانوبلوري، نانوفازي و نانوساختاري)؛
  اليافي با قطر كمتر از 100 نانومتر (نانوميله‌ها، نانوصفحه‌ها، نانولوله‌ها، نانوالياف و سيم‌هاي كوانتومي)؛
  فيلم‌هايي با ضخامت كمتر از 100 نانومتر؛
  نانوحفره‌ها؛
  نانوكامپوزيت‌ها
تركيب نانومواد مي‌تواند شامل هر عنصر طبيعي باشد كه مهمترين آن عبارتند از:
  سيليكات‌ها، ‌ كاربيدها، ‌ نيتريدها، اكسيدها، بوريدها، ‌ سلنيدها، تلوريدها، ‌ سولفيدها، ‌ هاليدها، آلياژها، ‌ فلزها و پليمرهاي آلي
هم‌اكنون فناوري نانوذرات در حال تأثيرگذاري بر تعدادي از محصولات و خدمات، ‌ از جمله صنعت كاغذ است. پيشرفت‌هاي اخير موجب كاهش نياز به مواد براي ساخت محصولات و افزايش كارآيي سوخت در خودروها و هواپيماها شده است. همچنين كنترل ساختار مواد در مقياس نانو در بهبود كارآيي مواد مغناطيسي مورد استفاده قرار مي‌گيرد و اين روند موجب افزايش كارآيي موتورها و ژنراتورهاي الكتريكي خواهد شد. ديگر انواع مواد، ‌ به خصوص آنهايي كه در باتري‌ها و پيل‌هاي سوختي به كار مي‌روند نيز به روش‌هاي مشابهي در حال بهبود و ترقي هستند و نتيجة اين‌تلاش‌ها به صورت منابع توليد نيروي سبك و قابل حمل در تلفن‌هاي همراه، رايانه‌هاي كيفي و موارد ديگر ديده مي‌شود. در زمينة‌ كنترل خواص سطحي مواد در منسوجات، رنگ‌ها و پوشش‌ها نيز‌ خواصي همچون قابليت نفوذ هوا در مواد، ضدآب و ضد لك بودن لباس‌ها و فرش‌ها ديده مي‌شود.
نانوذرات، به علت سطح ويژة بسيار بالا كاتاليست‌هاي بسيار فعالي هستند و به منظور بهبود خواص و تنوع پلاستيك‌ها، مورد استفاده قرار گرفته‌اند. نيز در كلوئيدها و در صفحات خورشيدي، جوهر چاپگرها و رنگ‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
رنگدانه براي جوهر
پيشرفت‌هاي اخير در فناوري‌نانو، ‌ در حال ايجاد فرصت‌هاي جديدي است كه از سوي سازندگان و مصرف‌كنندگان جوهر مورد توجه قرار گرفته است تا خواص و كارآيي جوهرها را افزايش دهد.
به عنوان مثال BASF تخمين مي‌زند كه اين دسته از محصولات فناوري‌نانو ده درصد از فروش اخيرشان را شامل ‌شود. يكي از محصولات فناوري‌نانو در اين عرصه، رنگدانه‌هاي نانومتري است كه شامل دي‌اكسيد تيتانيوم است و ظرفيت بالايي در جذب نور دارد.
هم‌اكنون محققان در تلاشند تا با استفاده از نانومواد و بدون استفاده از رنگدانه‌هاي متعارف، ‌ به رنگ‌هاي متفاوت دست يابند.
اين رنگ‌ها كه با توزيع نانوذرات هم اندازه ايجاد مي‌شوند، ‌ درست به همان شكلي كه رنگ بخش‌هاي مختلف بال پروانه‌ها با هم تفاوت مي‌كند، مي‌باشند.
همچنين محققان در حال توسعة پليمرهاي چندشاخه (hyperbranched) از پلي‌يورتان‌ها هستند تا از اين طريق مشكلات چاپگرهاي استفاده‌كننده از سيستم‌هاي جوهر متفاوت براي چاپ بر روي پليمرهاي قطبي مثل پلي‌استر و پلي‌آميد، نيز پلاستيك‌هاي غيرقطبي مثل پلي‌اتيلن و پلي پروپيلن را حل نمايند. تعداد بسيار فراوان گروه‌هاي عاملي بر روي پليمرهاي چند شاخه، گروه‌هاي پيوندي كافي براي اتصال جوهر به نقاط چسبنده بر سطح پليمر را ايجاد مي‌كند.
چاپگرهاي جوهرافشان، ‌ زمينة‌ديگري براي كاربرد فناوري نانوذرات هستند. براي مثال، ‌ شركت ديگوسا (Degussa) از فناوري نانوذرات خود به منظور توسعة محدوده‌اي از رنگدانه‌هاي كوچك استفاده كرده است تا پايداري رنگ بر روي سطوح را افزايش دهد. چندي پيش شركت بزرگ Nano Products در آمريكا نيز خبر از راه‌اندازي خطوط توليد جديد با استفاده از نانوذرات PureNano به عنوان جوهر را داده است. تركيبات، ‌ رنگدانه‌ها و پوشش‌هاي دي‌الكتريك، هادي و مغناطيسي، نمونه‌هايي از جوهر و فازهاي پراكندة نانومتري هستند.
سيستم‌هاي نگهداري
صنعت كاغذ، سال‌هاي زيادي است كه از اصول علوم و فناوري‌نانو به‌ويژه در زمينة شيمي‌ تَر، براي توسعة سيستم‌هاي نگهداري بهره گرفته است. يك سيستم نانوذرة اوليه -كه هنوز هم مورد استفاده قرار مي‌گيرد- يك نانوذرة آنيوني (سيليكاي كلوئيدي) و نشاستة كاتيوني را با هم تركيب مي‌كرد. نسل بعدي اين سيستم كه در سال 1992 به‌وجود آمد شامل ذرات سيليكاي ساختاري با طراحي خاص است كه به منظور تركيب با پلي‌اكريلاميد كاتيوني (C-PAM) سنتزي به‌وجود آمده‌اند و مشخص شده است كه ساختار بسيار مرتب اين نانوذرات موجب واكنش بسيار بهتر آنها با C-PAM مي‌شود. كره‌هاي سيليكا در نانوذرة ساختاري، ‌ پيوندهاي كوالانسي بسيار قوي سيلوكسان را به وجود مي‌آورند كه تنش‌هاي‌ ماشين نمي‌توانند به‌راحتي آنها را بشكنند.
در سال 2000 شركت Eka Chemicals سيستم Compozil Select را ارائه كرد، كه يك سيستم نانوذره‌اي مبتني بر مولكول‌هاي كلوئيدي سيليكاي آنيوني و تركيبات پليمري كاتيوني مثل صمغ، گوار، پلي‌اكريلاميدها، ‌ نشاسته كاتيوني و آشغال‌گيرهاي آنيوني است. مولكول‌هاي بسيار كوچك، سطح ويژه و دانستية بار بسيار بالايي ايجاد مي‌كنند. اين خواص كليدي موجب بهبود لخته‌شدن و بهبود سيستم نگهدارنده مي‌شوند.
پوشش‌ها
پوشش‌‌ها يكي از نانومواد بسيار مهم هستند، که در موارد بسياري، ‌ از پوشش‌هاي مقاوم نسبت به خش در شيشه‌ها گرفته تا وسايل خود تميز كن كاربرد دارند. يك نمونه از اين موارد، پوشش كامپوزيت نانوسراميكي از جنس آلومينا و تيتانيا با نام تجاري Nanox2613 است كه شركت Inframat آن‌را ساخته است.
دوام اين نانوسراميك آلومينا/تيتانيا در مقايسه با مشابه سراميكي، بين چهار تا شش برابر است و در عين حال، فاكتور سختي آن نيز دو برابر بيشتر از نوع غير نانومتري است. علي‌رغم قيمت بالاي اين محصول (30 تا50 دلار به ازاي هر پوند) استفاده از آن از نظر اقتصادي به صرفه است.
به عنوان مثال، نيروي دريايي آمريكا اكنون با استفاده از پوشش نانوساختاري در موارد زيادي از جمله شيرهاي ورود و خروج هوا در زيردريايي‌ها حدود 400 هزار دلار در هر كشتي و به طور تقريبي 20 ميليون دلار در ده سال آينده صرفه‌جويي خواهد كرد.
Nanox به عنوان يكي از پوشش‌هاي مناسب براي تانك‌هاي شني، شفت‌هاي پريسكوپ، شيرها و بسياري از ادوات مورد استفاده در محيط‌هاي دريايي ارزيابي مي‌شود. يكي از شركت‌هاي معدني كه نيكل و كبالت را از سنگ‌هاي معدني به دست مي‌آورد، از پوشش Nanox در شيرهاي موسوم به ball valve استفاده كرده است. چنين شيرهايي بايد در مقابل عبور دوغابي از سنگ‌ريزه در محيط بسيار اسيدي و فشار بالا مقاومت كنند. شيرهاي معمولي در چنين شرايطي فقط چند ساعت پس از جلادهي دوام مي‌آورند، ‌ در حالي كه دورة كار شيرهاي پوشش‌دار به دو روز مي‌رسد.
Nanox در صنعت خودروسازي نيز در مواردي همچون سيستم اگزوز مورد آزمايش قرار گرفته است. شركت‌هاي نفت و گاز نيز در حال ارزيابي اين پوشش براي پمپ‌هاي چرخشي هستند.
ديگر كاربردهاي پيشنهاد شده براي Nanox صنايع چاپ و كاغذسازي مي‌باشد.


اين مقاله در خبرنامه شماره 81 به چاپ رسيده است


منبع: سايت نانو


oliver بازدید : 72 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
فنانوري نانو يک ميدان چند بعدي است که زمينه هاي وسيع و متنوعي از ابزارها را در حوزه مهندسي، بيولوژي، فيزيک و شيمي پوشش مي‌دهد:
از حوزه نانو بردارها جهت هدف‌گيري و رساندن هدفمند داروهاي ضد سرطان، تا مکانيزم هاي کنترل کنندة عمليات جراحي و پروسه هاي ترميم و بهبودي.
اين حوزه وسيع در مبارزه عليه سرطان، چالش‌هاي اساسي را پديد مي‌آورد:
در مقاله زير مي‌کوشيم تا چهارچوب‌هاي چالش برانگيز در حوزه درمان سرطان را با معياربررسي خط مشي NCI ، موسوم به ، Cancer Nanotechnology Plan ،مورد بررسي قرار دهيم.
الف) چند تعريف اساسي:
  • نانوتکنولوژي علاقه مند به، مطالعه ابزارهائي است که خودشان يا به کمک مولفه‌هاي اساسي‌شان در ابعاد يک الي هزار نانومتر، (از چند اتم تا ابعاد چند سلول) در مبارزه عليه سرطان بکار گرفته مي‌شود.
  • دو زمينه اصلي فناوري نانو در سرطان، عبارتند از نانوبردارها (Nanovector) جهت کمک به بهبود تجويز هدفمند دارو و کمکهاي تصوير نگاري، و ديگري الگوهاي دقيق رفتاري سطوح تحت درمان.
  • نانوبردار: يک کاواک (hollow)يا يک سازه تو خالي است در ابعاد يک الي هزار نانومتر که حامل داروهاي ضدسرطان و عوامل کشف کننده، است. نانوبردارها در پزشکي ژنتيک نيز بکار گرفته مي‌شوند.
  • فتوليتوگرافي: يک روش مشخص کردن تو سط نور مي باشد که جهت بررسي الگوهاي ساختار سطوح بکار گرفته مي‌شود. دقت ابزارهاي نانوئي بوسيله ابزارهاي فتوليتوگرافي تعيين مي‌شود از اين رو توسعه اين ابزارها در افزايش ظرفيت اطلاعاتي زيست مدارها مؤثر خواهند بود.
  •  قابليت فناوري نانو در پيشرفت‌هائي نظير کشف سريع‌تر، تشخيص و پيش‌گوئي وراثتي و انتخاب روش درمان بر اساس قابليت‌هاي چندگانه‌اي سنجيده مي‌شود که عبارتند از: کشف محدوده وسيعي از سيگنال‌هاي مولکولي و نشانه‌هاي زيستي.
    مثال‌هاي اصلي از کشف به طريقه multiplex، به کمک فناوري نانو، عبارتند از:
    آشکارسازهاي نوري نانويي، نانومفتول‌ها و نانوتيوب‌ها که در اکتشاف بکارگرفته خواهند شد .
  • چند کارگي يک مزيت پايه در نانوبردارها بويژه در معالجه سرطان و هدايت عوامل کشف است:
    اهداف اوليه شامل اجتناب ازهدف‌گرفته شدن به کمک زيست نشانه‌گذاران (biomarker) و يا سدهاي دفاعي بدن است ونيزاز ديگر مزيتهاي بالقوه بايد گزارش کردن بازدهي و تأثير روش معالجه باشد.
    در حال حاضرهزاران نانوبردار، تحت پژوهش مي‌باشند. با ترکيب سازمان يافته آنها درتعامل با روش‌هاي درماني برگزيده و مکملهاي هدف گيري بيو لوژيک، قادر خواهيم بود تا به سوي دستيابي به عوامل درماني شخصي ، پيش برويم.
  • روش‌ها و مدل‌هاي نوين رياضي ، به منظور رمزگذاري دقيق فناوري نانو در تومورشناسي مورد نياز است.
اهداف عالي پروژه CNPLan: (Cancer Nanotechnology Plan)
  •  نمايش سريع‌تر نشانه‌هاي بيماري که به پزشکان اجازه دهد سرطان را هر چه سريع‌تر کشف ومهار نمايند و گام‌هاي موثري در معالجه بردارند
  •  توسعه سيستم‌هائي که به صورت آني تشخيص دهند، و بازدهي سيستم معالجه را براي شتاب‌دهي روش کنترل کنند.
  •  چند منظوره بودن: ابزارهاي هدف ياب ،بايد استعداد ميان برزدن سدهاي دفاعي بيولوژيک جهت به هدف رساندن عوامل درماني چندگانه با تمرکز بسيار بالارا در سرعت هاي انتشار بيولوژيکي، ،مستقيماً به سوي سلول‌هاي سرطاني را داشته باشند.( بافت آنها در ابعاد ميکرويي است و نقشي اساسي در رشد و تکثير سرطان ايفاء مي‌کنند)
  •  اين عوامل، مي‌بايستي قادر باشند در هر لحظه موقعيت مولکول‌هاي اکتشاف کننده را رهگيري نموده و حرکت سلول‌هاي سرطاني را متوقف سازند.
  •  سيستم‌هاي پايش‌گر،(دگرگوني‌هائي را که ممکن است محرک پروسه‌هاي سرطان‌زا و جهشهاي ژنتيکي مستعدساز سرطان باشند کشف مي کنند) ، بايد توسعه يابند.
  •  روش‌هاي نويني جهت مديريت علائم سرطان که تحت تاثيرشرايط زندگي مي باشند، بکار گرفته شود.
  •  ابزارهاي پژوهشي که کاوشگران را قادر سازد سريعاً اهداف جديد را رهگيري کنند،جهت توسعة دانش باليني و پيش‌بيني مقاومت داروئي، از اولويت برخوردارند.
  •  آزمايشگاه شاخص‌گذاري نانوتکنولوژي يا Nanotechnology Characterization Laboratory که به اختصار NCL خوانده مي‌شود در راستاي اين طرح، اهداف عالي زير را تعيقب مي‌کنند:
  •  توسعه اطلاعات در زمينه برهم‌کنش ابزارهاي نانوئي و سيستم‌هاي بيولوژيک
    اين پژوهش تلاش دارد، خطوط مبنا و اطلاعات علمي اساسي را در جهت تحقيق و توسعه در حوزه هاي تشخيص و عوامل اکتشاف‌گرنانويي ، ونيز استراتژي‌هاي درمان، را وضع نمايد.
    به هر حال اين اطلاعات به سمت مراکز فعال سرطان شناسي و برنامه هاي وابسته به آن از طريق بانک اطلاعات عمومي که تحت پوشش شبکهCancer Biomedical Informatics Grid قرار دارد و به اختصار(CaBIG) خوانده مي شود، هدايت خواهند شد.اما به هر حال NCI،نقش سياستگزار و حامي را تا انتهاي اين برنامه حفظ خواهد کرد.
    NCI نيز در 4 محور عمده فعاليت مي‌کند (برنامه تا سال 2015 ميلادي تنظيم شده است)
  • تلاش در جهت مديريت فعاليت‌هاي منظم چند بعدي، ميان تيم‌هاي مختلف همکار
  •  کم کردن شکاف ميان کشف و توسعه روش ها و ابزارهاي درمان
  •  تلاش درجهت حل معضل عمده فقدان استانداردهاي در دسترس
  •  تلاش در جهت توسعه زيرساخت هاي توسعه تکنولوژي پزشکي
        -کليدهاي اساسي در برنامه نانوتکنولوژي عليه سرطان
  • تسريع در اکتشافات، و توسعه تلاش‌هاي که فرصت‌هاي بزرگتري را براي پيشرفت اين حوزه
    دردرمان سرطان، در بخش خصوصي ايجاد کند.
    فناوري نانو در زمينه‌هاي زير در ارتباط با حل مشکل سرطان، فعاليت خواهد کرد:
  •  تصوير برداري مولکولي و کاوشگران سريع‌تر و دقيق‌ترMolecular Imaging and Early Detection
  • تصوير برداري داخل بافت زنده In vivo Imaging
  • گزارش‌گران بازدهي Reporters of Efficacy
  •  درمان‌شناسي چند منظوره Multifunctional Therapeutics
  • پيشگيري و کنترل Prevention and Control
  • پيش رانهاي پژوهشي Research Enablers
راهبردهاي جديد در مبارزه عليه سرطان (رويکرد سرمايه‌گذاري):
در راستاي اهداف CNPLan، سرمايه گذاري در 4 زمينه زير صورت خواهد گرفت:
   1. توسعه 3 تا 5 مرکز، CCNE که بستري مناسب براي مهندسان و فيزيک‌دانان به منظور توسعه دانش کارشناسي بيولوژي سرطان ‌باشد و نيز دسترسي به بيماران سرطاني در مراکز ملي و جامع سرطان را تسهيل کند. ونيز توسعه مراکزي موسوم بهSPORE ، و زير ساخت‌هاي عمومي ملي نظير خانواده سرطان سينه و روده بزرگ در اولويت قرار گيرد.
   2. CNPLan بر روي برنامه آموزشي ميان رشته‌اي به عنوان ابزاري در راه تسريع خلاقيت تيم‌هاي چند رشته اي که در راه ادغام بيولوژي سرطان ونانو تکنولوژي فعاليت مي‌کنند سرمايه‌گذاري خواهد کرد.
   3. ‌CNPLan، برروي مؤسسات توسعه دهنده فناوري نانو که توليد محور باشند و تاکيد بر عمومي ساختن دانش فناوري نانو دارند،در سطح تجارتخانه‌هاي کوچک و پروژهاي بخش خصوصي، از طريق سرمايه‌گذاري حمايت خواهد کرد.
   4. CNPLan بر روي پروژهايي که در حوزه کاربردي کردن نانوتکنولوژي در بيولوژي سرطان فعاليت مي‌کنند، در پروژهاي سطح بنيادين و ساير مکانيزم هاي توسعه، سرمايه‌گذاري خواهد کرد.
اهداف و ماموريت‌هاي ""CCNEها:

CCNE: Centers of Cancer Nanotechnology Excellence

هدف عالي اين مراکز، توسعة نانوتکنولوژي در حوزه پژوهش‌هاي بنيادين و کاربردي است به گونه‌اي که لازم است سريعاً جهت انتقال دانش کاربردي به سوي پژوهش‌هاي درمانگاهي ابزار سازي کنند.
نيازمندي‌هاي بحراني براي هر CCNE عبارت خواهند بود:
  • تعامل با يک مرکز جامع سرطان/ در چهار چوب برنامة SPORE
  • وابستگي به دانشگاه ها يا مراکز پژوهشي مهندسي محور و علوم پايه (نظير رياضيات، شيمي، فيزيک وعلوم مواد)
  • دارا بودن امکانات زيست محاسباتي پيشرفته.
  • نيازمندي‌هاي وجودي غير انتفاعي در جهت توسعه همکاري‌هايي فناوري در بخش خصوصي.
اهداف مطلوب ، نمايشگر فناوري‌هايي خواهند بودکه توسعه يافته‌اند و به طرز موثري عليه پروسه هاي سرطان ابزار سازي شده‌اند. يک کميته مشترک تلاش‌هاي کليه CCNEها را هدايت مي کندتا داده هاي ابزاري مطلوب براي انتقال تکنولوژي، از طريق مراکز، برآورده شود.شيوه ارتباطات داخلي مراکز و قدرت پيشرفت هر مرکزنيز بوسيله اين سيستم ارزيابي مي شود.
  •  آزمايشگاه‌هاي شاخص گذار نانوتکنولوژي (NCL):

‌Nanotechnology Characterization Laboratory

ذرات نانويي و ابزارهاي نانويي، از نظر ابعاد کاملا به مولکول‌هاي زيستي نزديکند و به سادگي مي‌توانند در اغلب سلول‌ها نفوذ کنند. قابليت ما در ادغام فيزيک،شيمي و خواص بيولوژيک اين ذرات پژوهشگران و مهندسان را قادر خواهد ساخت تا نانو ذرات را در جهت ساخت دارو به کار گيرند، داروهايي که، در حوزهتصوير نگاري تشخيصي و کشف سرطان مي‌توانند مفيد واقع شوند.
NCL تهيه‌کننده زير ساخت‌هاي پشتيباني اساسي در راه توسعه اين حوزه است. هدف NCL شتاب بخشي به مرحله انتقال فاز از حوزه بنيادين Nano-biotech به حوزه مهندسي است.
ساخت تيم‌هاي پژوهشي:
در اين حوزه NCI هنوز به دنبال مکانيزم جديدي براي توسعه تيم‌هاي چند رشته‌اي است.
سياست‌هاي تشويقي:
  • جايزه F33 NIH براي پژوهشگران ارشد که از طرف سرويس ملي پژوهش اهدا مي شود
  • جايزه F32 NIH براي پژوهشگران فوق دکترا که از طرف سرويس ملي پژوهش اهدا مي شود
  • جايزه K25 و K08 به عنوان مربي توسعه تحقيقات علمي باليني، که از طرف سرويس ملي پژوهش اهدا مي شود
سياست‌هاي صنعتي
   الف) برنامه‌هاي ارتقاء پژوهشگاه‌ها تحت عنوان معاهدات T32:
اين برنامه پژوهشگاه‌هاي استاندارد و مجاز را قادر مي‌سازد تا فرصت‌هاي آموزشي و پژوهشي خود را جهت آموزش به دانشجويان فوق دکترا و ماقبل دکترا که در زمينه ترکيب زمينه‌هاي ويژه بيوپزشکي و تحقيقات طبي فعاليت دارند ،ارتقاء بخشد.
   ب) برنامه‌هاي" آموزش سرطان" در قالب معاهدات R25:
اين مکانيزم در راه توسعه برنامه‌هاي آموزشي جهت دهنده به بيولوژيست‌ها، مهندسان ، فيزيک‌دانان و مربيان گام بر مي‌دارد. تمرکز بر توسعه فعاليت‌هاي با برنامه، درCCNE به منظور توسعه برنامه در قالب برنامه‌هاي آموزشي/ سمينارها و انجمن‌هاي ملي تمرکز يافته، درچهار چوب موضوع "نانوتکنولوژي عليه سرطان " است.
برنامه فعاليت‌هاي آتي آموزشي و نيازهاي توسعه تکنولوژي بر پايه موفقيت‌هاي اوليه راهبردهاي فوق و تشخيص نيازهاي برنامه صورت خواهد گرفت.
  • ساخت"زمينه ساز"هاي نانوتکنولوژي سرطان بر بستر هدايت برنامه‌هاي پژوهشي :
با استفاده از آژانس‌هاي وسيعي اطلاع رساني(BAA ) يا Broad Agency Announcement NCIسه تا پنج زمينه ساز عمده تکنولوژي براي سرطان، نظير سيستم‌هاي نمايشگر نانوفناوري و سيستم‌هاي کنترل کيفيت درمان و پروسه‌هاي مفهوم سازي بيولوژي سرطان را به انجمن‌هاي R&Dخواهد شناساند.
اين پروژه سرمايه‌گذاري سه سالانه مي‌طلبدکه از طريق ملاحظات ويژه در مفاد معاهدات لحاظ شده است. اين برنامه‌ها مسبب ساز زمينه‌هاي تکنولوژي به منظور توسعه پژوهش هاي کاربردي در سرطان پژوهي خواهند بود.اين پژوهش ها نيازمند تيم‌هايي خواهند بود که با مراکز جامع سرطان در قالب برنامه SPORE ودر جهت پخش فناوري فعاليت کنند.
پيشگامان پايه و "کاربردي" در حوزه نانوتکنولوژي سرطان:
اين مراکز متمرکز بر بررسي و بازرسي طرح‌هاي اوليه، در حوزه مفهوم سازي پروسه‌هاي بيولوژيکي خاص، فناوري نقص شناسي يا روش‌هاي توسعه دانش داروشناسي، خواهند بود. در اين راستا پروژه‌هاي پژوهشي که چگونگي شاخص‌گذاري کمي مفاهيم بنيادي در بيولوژي سرطان را تعريف مي‌کنند در برنامة CNPLan لحاظ شده است.
مکانيزم‌هاي سرمايه‌گذاري تحت معاهدة R33 / R21، جهت بنگاه‌هاي اختراع محور در نظر گرفته شده اند و معاهدات R43 و R41، مکانيزم‌هاي سرمايه‌گذاري در حوزه صنايع تجاري کوچک را لحاظ کرده اند.
اکنون خطوط راهنماي کلي اين برنامه‌ها را بررسي مي کنيم:
در اين بخش مي‌کوشيم تا با برنامة NCI در قالب 6 اولويت تعريف شده در اين پروژه، آشنا شويم:
برنامه پي‌گيري در قالب 2 دوره طي خواهد شد:
در طي دوره 1 تا 3 ساله، CNPLan، به توسعه برنامه‌هائي که، توسعه توليداتي را در دستور کار دارند که به زودي در سطح کاربردي مورد استفاده قرار خواهند گرفت، اهتمام خواهد داشت.
در طي دوره دوم که 3تا 5 سال به طول خواهد انجاميد توسعه برنامه‌هايي در دستور کار است که فناوريهاي مشکل‌تري را مي‌طلبد و مسايل بيولوژيکي تازه‌اي را به چالش مي کشد و يا نيازمند به توسعه چندين مولفه پيش نياز تکنولوژيک هستند ولي داراي يک نقطه عطف و انقلابي در پروسه کشف و مدلسازي رفتار ياخته‌ها و پيش‌گيري از سرطان خواهند بود.
شاخص‌هاي کمي در طي اين برنامه‌ها سمت و سوي رشد و هدايت سرمايه‌گذاري‌ها را تعيين خواهند کرد. اين شاخص‌هاي کمي معيار ارزيابي و کنترل پروژه‌ها خواهند بود.
در پايان اين دوره 5 ساله حداقل انتظار اين است که توليداتي در عرصه بيمارستاني و ياحداقل در عرصه پژوهشگاهي توليد شود. CNPLan همچنين يک برنامه جزبه جز جهت مشارکت صنايع تجاري در 5 سال آينده طراحي کرده است که آن را در فرصتي ديگر بررسي خواهيم کرد.
در زير به بررسي دوره هاي برنامة CNPLan مي‌پردازيم:
اولويت يکم: نمايشگرهاي مولکولي و کاوش‌گران سريع‌تر
در دوره 1-3 ساله:
  • شروع آزمايشات باليني که تسهيل کننده سنجش سريع و کاشف سلول‌هاي غيرطبيعي در حوزه نانوتکنولوژي باشند.
  • بهبود واصلاح سيستم‌هاي نانو تکنولوژي زيستي (ابزارهاي پايه، مفتول‌هاي نانويي و نانوکانال‌ها) براي آناليز سريع و حساس کنترل شونده ها. چنين سيستم‌هايي بايد قادر باشند کمترين تغييرات در سلول‌هارا کنترل کنند.
    اولويت يکم در بازه زماني 3- 5 ساله:
  • گسترش ابزارهاي نانويي براي سنجش متداول اعتبار نشانه‌گرهاي سرطان.
  • توسعه سيستم چند فاکتوري پروتئيني و ژنوميک تشخيصي براي شناسايي تومورها و تعيين مرحله رشد سرطان.
  • شروع آزمايشات باليني در بستر چند مولفه‌اي فناوري نانو وتشخيص زود هنگام و تحت نظر گيري درماني.
    اولويت دوم:نمايشگرهاي درون ياخته زنده
    در دوره1-3 ساله :
  • ارزيابي داروهاي جديد در قالب برنامة IND به منظور شروع آزمايشات پژوهشي در سطح درمانگاهي جهت MRI نانويي، با قابليت شناسايي حداقل100000 سلول سرطاني فعال و مهاجم
  • هدايت آزمايشات پزشکي در سطوح مختلف درماني با حداقل 3 نوع کاوشگر تصويري با استفاده از ابزارهاي کاوشگر متنوع نظير MRI ، مافوق صوت و نمايشگران اپتيکي مادون قرمز.
    اولويت دوم در بازه زماني 3-5 ساله:
کامل کردن آزمايشات باليني و ثبت و ذخيره سازي استفاده هاي دارويي(NDA) براي اولين عامل تصوير نگاري نانويي که قابليت شناسايي کردن فعاليت زير 100000سلول سرطاني مهاجم را داشته باشد.
  • شروع آزمايشات باليني با عوامل متعدد تصوير نگاري نانويي
  • توسعه قابليت‌هايي براي پايش پروسه هاي سلولي فعال همانطور که در طي زمان تغيير مي کنند.
    اولويت سوم: گزارش بازدهي روش درمان Reporters of Efficacy
    در دوره 1-3 ساله:
  • شروع آزمايشات باليني با ابزارهاي نانويي (بر پايه ابزارهاي نمايشگر درون ياخته) با هدف ارزيابي آزمايشات باليني و موثر بودن ابزارها.
  • ايجاد قابليتهايي براي پايش انهدام شبکه رگهاي مربوط به تومورهاي اوليه توپر و ضايعات متاستاتيک(در سراسر بدن تکثير مي شوند).
  • ايجاد ابزارهاي نانويي به منظور شناسايي و ارزيابي کمي تغييرات شيميايي و بيولوژيک ، ناشي شده از روش درمان .
  • نشان دادن صحت موضوع براي ابزارهاي نانويي ، که، بر اساس تصوير نگاري درون ياخته يا بيرون از موجود زنده استوارند و مي توانند با عوامل درماني مختلفي براي نشان دادن توزيع زيستي درون ياخته اي استفاده شوند.
  • شروع آزمايشات باليني با يک ابزار تصويرنگاراپتيکي که قابليت نشان دادن مرزهاي جراحي با استفاده از عوامل نانويي باشند.
    در دوره 3 تا5 ساله:
  • نشان دادن سيستمهاي چند کاره (نمايشگر هاي داخل ياخته و نمايشگرهاي محيط پيرامون ياخته) که قادر باشند سريعاً بازدهي روش درمان را بر اساس خودکشي سلولي(Apoptosis)، رگزايي،پسروي و ديگر نشانگرها، تعيين کنند.
  • نشان دادن سيستم‌هاي چند کاره براي پايش آني توزيع داروها
  • ترغيب استفاده‌ متداول از گزارشات اثر بخشي در مقياس نانوبه منظور جانشيني سنجشهاي نانويي در آزمايشات باليني.
    اولويت چهارم: روش‌هاي درماني چند منظوره
    در دوره 1-3 ساله
  • فايل کردن کاربرد داروهاي جديد جهت شروع آزمايشات باليني به کمک يک سنسور هدف‌گير(تشعشعي، مغناطيسي)
  •  ثبت و ذخيره سازي کاربرد داروهاي جديد جهت شروع يک عمليات درماني چند منظوره کامل به همراهي ابزارهاي ارزياب روش درمان.
  •  توسعه ابزارهاي نانويي با قابليت هدف‌گيري‌هاي چند منظوره و متنوع
  •  ثبت و ذخيره سازي کاربرد داروهاي جديد نانويي براي شروع تمرينات باليني به منظورارايه يک روش درماني مبتني بر ابزارهاي نانويي و سيستم‌هاي هدف‌گير شبکه‌اي.
    دردوره 3-5 ساله:
  • هدايت چندبعدي عمليات باليني با هدف گيرهاي حساس(تشعشعي،ميدان مغناطيسي)
  •  ثبت و ذخيره سازي کابردهاي داروهاي نانويي جديد به منظور پوشش عمليات باليني يک روش درماني مبتني بر هدفگيري چند فاکتوري ،با استفاده از داروهاي نانويي.
  •  نشان دادن با ترکيب مجدد5 داروي رد شده در ابزارهاي نانويي هوشمند و هدف دار براي آزمايش مجدد در نسل جديدي از مدلهاي پيش باليني
    اولويت پنجم: پيشگيري و کنترل
    دردوره 1-3ساله:
  • نشان دادن صحت موضوع براي ابزارهاي نانويي داراي توانايي نشان دادن تغييرات ژنتيکي (که مربوط به تشخيص فرايندهاي پيش قراولان سرطان وhyperplasia است)، با هدف پيشگيري از ايجاد سرطان متعاقب آن.
    در دوره 3-5 ساله:
  • ثبت و ذخيره سازي داروهاي جديد نانويي به منظور شروع آزمايش‌هاي باليني يک ابزار نانويي که قابليت شناسايي زودرس پروسه هاي سرطان را دارد.
  • نشان دادن صحت موضوع ، براي ابزارهاي نانويي توانمند در کشف متاستازها(در سراسر بدن پخش مي شوند)
    اولويت ششم:" امکان بخش" هاي پژوهش:
    در دوره 1-3 ساله
  • ايجاد ابزارهاي نانويي نتيجه گيري، براي آناليز پروتئين‌ها و شناسايي زيست نشانگر.
  • ساخت نمونه اوليه براي کاربرد در شرايط آني و درهمان محل به منظور معين کردن توالي ژنها در سلولهاي بد خيم و سلولهايي که در مراحل قبل از بد خيم شدن مي باشند.
  • توسعه تحقيقات بيو لوژي بر اساس سامانه هاي ابزاري همراه با کشت آزمايشگاهي
  • بهبود و تصحيح روشهاي نشانه گذاري سلول و اجزاءآن با ذرات نانويي مانند نقاط کوانتومي براي مطالعه روندها و فرايندهاي سرطان
  • توسعه بانک هاي اطلاعاتي سم شناسي براي ابزارهاي نانويي و نانوذرات
  • ساخت يک چهارچوب علمي، براي قواعد داوري"تشخيص نانو ابزاري"، " داروها" و مواد پيشگيري کننده
در دوره 3-5 ساله:
  • ايجاد ابزارهاي تحليلي نانويي به منظور مطالعه متيلاسيون DNA و فسفريزاسيون پروتئين
  • ترغيب استفاده روزمره از فناوري مقياس نانو جهت توصيف تنوع تومورها.
  • نشان دادن فناوري در مقياس نانو براي کشف جهش هاي متعدد در موجود زنده
  • ترغيب استفاده روزمره از ابزارهاي تحليلي نانويي براي مطالعه مسيرهاي پيام دهي سلولي

منبع : سايت نانو

oliver بازدید : 68 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
فناوري نانو يكي از زمينه‌هاي اساسي و نوظهور تحقيقاتي است كه شامل شيمي و علم مواد مي‌باشد و در برخي موارد، زيست‌شناسي هم به آن اضافه مي‌شود كه به كمك آن مي‌توان خواص جديدي كه هنوز كشف نشده‌اند را کشف نمود و با استفاده از اين خواص مي‌توان به فرصت‌هاي بازاري و تجاري جديدي دست يافت. در اين مقاله به فرصت‌هاي تجاري فناوري نانو از ديدگاه صنعتي مي پردازيم كه شامل صنايع الكترونيك، زيست پزشكي و كالاهاي مصرفي مي‌باشد. همچنين به تعريفي از رقابت‌هاي عرصه فناوري كه شامل عمليات‌هاي مختلف از تشكيل ذره، پوشش‌دهي، پراکندگي،تا مشخصه يابي، مدل‌سازي و شبيه‌سازي هستند، خواهيم پرداخت. و در نهايت نقشه راه نوآوري فناوري نانو را ارائه خواهيم كرد، كه در آن به تأثير متقابل توسعه بلوك‌هاي سازنده نانومقياس، طرح محصول، طرح فرآيند و ارزش محصول را مورد اشاره و آن را تعريف نموده‌ايم. همچنين يك مدل تحقيق و توسعه را پيشنهاد داده‌ايم كه اين مدل با توجه به تقاضاهاي بازار و توانايي فناوري به دنبال يافتن راهي سريع براي بهره‌برداري از مزاياي فناوري نانو و انتقال آن به بازار مصرف و استفاده مشتريان مي‌باشد.
مقدمه
ما فناوري نانو را يك فناوري كاملاً توانمند مي‌دانيم كه قادر است تحولات و پيشرفت‌هاي عمده و پايداري را در بسياري از بخش‌هاي بازار ايجاد كند. به‌عنوان مثال مي‌توان به ابزارها و مؤلفه‌هاي ارتباطي سريع‌تر، هوشمندتر و راحت‌تر، مواد هوشمندي كه به محرك‌هاي خارجي پاسخ مي‌دهند، انرژي تميزتر و ايمن‌تر، فرآيندهاي توليدي سازگار با محيط زيست، سيستم‌هاي تشخيص سلامت بشر و نيز روش‌هاي بهتر براي آشكارسازي، پيشگيري و يا برطرف نمودن اثرات سوء عوامل مضر شيميايي و بيولوژيكي اشاره کرد.
تجاري‌سازي فناوري‌‌ نانو باعث بهبود بهره‌وري اقتصادي و قدرت توليد، بهبود بهداشت و سلامتي و ارتقاي كيفيت زندگي خواهد شد، كه تمامي اينها فوايد اجتماعي فراواني در سطح جهان به دنبال خواهد داشت. در اين فناوري نيز همانند هر فناوري جديد ديگر اكتشافات صورت گرفته بايد بر اساس مفاهيم و اصول علمي دقيق باشند و خطرات احتمالي اثرات نامطلوب آن بر سلامت بشر و محيط‌زيست بايد نقادانه مورد ارزيابي قرار گيرد. همچنين بايد گفتگوهاي باز با نماينده‌ها و کميته‌هاي نظارتي ترتيب داده شود و موافقت‌نامه‌هاي آزمايشي مناسب در زمينه نظارت بر خطرات به اجراء گذاشته شود.
فناوري نانو به صنعت و يا شركت‌هاي خصوصي معين و يا حتي فقط چند مليت خاص اختصاص ندارد. ايالات متحده چه در بخش سرمايه گذاري دولتي، چه شركت‌هاي سرمايه‌گذار خصوصي در صنعت فناوري نانو هيچ پيشگامي ندارند. بيشتر دولت‌ها در كشورهاي صنعتي جهان از سال 1997 سرمايه‌گذاري در فناوري نانو را آغاز كرده‌اند و برنامه‌هاي مهمي هم در كشورهاي آمريكا، ژاپن و اروپاي غربي در اين زمينه در جريان است. ضمن آن كه كشورهاي ديگري همچون استراليا، كانادا، چين، اروپاي شرقي، اسرائيل، كره، سنگاپور و تايوان هم در اين زمينه برنامه‌هايي دارند. انقلاب فناوري نانو اساساً متفاوت از انقلاب صنعتي اول است، كه فقط در چند قدرت برتر جهان اتفاق افتاده بود و ساير كشورها همچنان در حال توسعه بودند.
براي بهينه‌سازي محصولات و كالاهايي كه بر اساس فناوري نانو توليد مي‌شوند، لازم است تا توانمندي‌هاي مهم در اين زمينه خيلي زود شناخته شوند. يك روش مفيد براي اين كار تعريف چهار مهارت زير است:
  1. نانوسنتز: ايجاد بلوك‌هاي سازنده نانومقياس شامل نانوذرات، نانولوله‌ها و نانوساختارها
  2. نانوساخت و نانوفرآوري: دستكاري و فرآوري بلوك‌هاي سازنده نانومقياس براي اهداف مورد نظر
  3. نانوترکيب: يكي كردن نانوبلوك‌هاي سازنده و شكل دادن يك محصول و كالاي نهايي از قبيل كامپوزيت‌هاي پليمري، مواد الكترونيكي و ابزارهاي زيست پزشكي
  4. نانو مشخصه‌يابي: اندازه‌گيري و مشخصه‌يابي خواص اساسي بلوك‌هاي سازنده نانومقياس و يا شكل نهايي محصول
انجام تمام اين چهار مرحله براي تجاري‌‌سازي كالاهاي فناوري نانو با عملكرد منحصر به فرد و در نظر داشتن منافع مشتري و هزينه آن ضروري مي‌باشد.
با ورود به قرن سوم، ما در دوپونت همانند يك ابداع‌كننده قوي مواد و با داشتن سابقه‌اي طولاني در زمينه محافظت از سلامت، امنيت و آسايش كارمندان، مشتريان و جامعه به تحقيقات مربوط به نانومواد مشغول مي‌باشيم.
شركت دوپونت در سال 1802 تأسيس شده و طي يك قرن اول فعاليت خود، به ساخت پودر تفنگ و مواد منفجره اشتغال داشته و در سال 1903 يكي از اولين آزمايشگاه‌هاي تحقيقات صنعتي را ايجاد نمود. ايالات تجربي ويلمينگتون DE محلي است كه اغلب كالاها و محصولات موفق موج دوم کشف گرديد و توسعه يافت؛ محصولاتي چون پليمرهايي از قبيل نايلون، پلي استر، تفلون، كولار (Kevlar) ، ليكرا
(Lycra) نومكس (Nomex) تي وك (Tyvek) و بسياري مواد صنعتي ديگر كه زندگي مردم جهان را بهبود بخشيده است. امروز، در حدود 100 سال پس از آن تاريخ، اين شركت به شدت به نوآوري در زمينه مواد باور داشته و در حوزه فناوري‌نانو، بيوتكنولوژي تا صنايع تبديلي سرمايه گذاري نموده است.

شكل 1 : روند حرکت شركت دو پونت

شركت دوپونت همان‌گونه كه در شكل 2 هم نشان داده شده، فعاليت تجاري خود را در پنج زمينه تنظيم و عمده توجه خود را معطوف به رسيدن به نرخ رشد بالا نموده است، كه بر اساس محصولات جديد و ابداعي توليد شده در هر كدام از اين بخش‌ها به‌دست مي‌آيد.
كشف خواص جديد در مقياس نانو و فراگيري اين كه چگونه مي‌توان مجموع اين خواص را در توليد كالاهايي جديد با كارآمدي‌ها و قابليت‌هايي كه مورد انتظار مشتريان است به كار برد، روز به روز بر اهميت نقش فناوري‌نانو مي‌افزايد. باور ما اين است كه فرصت‌هاي آينده در زمينه فناوري‌نانو هميشه به آنچه ما تنها از شيمي يا علم مواد مي‌دانيم اختصاص نخواهد داشت؛ بلكه به احتمال زياد به مجموعه‌اي از رشته‌هاي علمي مختلف و تركيبي از فناوري‌هاي گوناگون مربوط خواهد بود. در فناوري‌نانو لازم است تا مجموعه‌اي از علوم شيمي و مواد به همراه زيست شناسي و قابليت‌هاي مهندسي به‌كار گرفته شوند تا بتوان كالايي با عملكرد منحصر به فرد توليد كرد تا در نهايت منافع مشتري را دربر داشته باشد.
فرصت‌هاي بازار
به نظر ما فناوري‌ نانو در پنج زمينه زير فرصت‌هاي قابل توجهي را ايجاد خواهد كرد:
   الكترونيك؛
   زيست پزشكي و مواد زيستي؛
   مواد با كارآيي بالا؛
   حفاظت محيط زيست و امنيت بشر؛
   كالاهاي مصرفي با تنوع بسيار.
بخش الكترونيك شامل نمايشگرها، چاپ، ذخيره اطلاعات، دوغاب براق كننده مكانيكي شيميايي، فوتونيك، الكترونيك و فوتوالكترونيك، جوهرهاي الكتروني، باتري‌ها و پيل‌هاي سوختي است. نمايشگرهاي گسيل ميداني مبتني بر نانولوله‌هاي كربني (CNT) را مي‌توان يكي از ثمرات تحقيقات فناوري‌نانو دانست كه احتمالاً ظرف سه سال آينده به بازار مصرف راه پيدا خواهد كرد.
بخش زيست پزشكي هم شامل سيستم‌هاي پيشرفته داروسازي، ژن رساني و مهندسي بافت مي‌باشد. مواد با زيربناي زيستي كه با استفاده از روش‌هاي سنتز شده‌اند هم مي‌تواند در زمينه حسگرهاي زيستي، پليمرهاي هوشمند، سيستم‌هاي نقاط كوانتومي و ساير سيستم‌هاي تشخيصي، كاتاليزورهاي زيستي و خود ساماني به کمک پروتئين‌ها كاربرد داشته باشند. شكل گيري كنترل نانوذرات و پوشش‌دهي نانوذرات و همين‌طور جداسازي زيستي با استفاده از نانوفيلتراسيون را مي‌توان فناوري‌هاي كليدي دانست كه انجام چنين كشفياتي را امكان‌پذير مي‌سازد.
مواد عاملي و با کارآيي بالا شامل موارد زير مي‌باشد: پليمرها و يا فيبرهاي رسانا، جوهر جوهرافشان‌ها، پوشش‌هاي شفاف و ضدخش، رنگ‌هاي ويژه، مواد ساختاري با دوام در برابر اشعه ماوراء بنفش، فيلم‌هاي بسته‌بندي و كامپوزيت‌هاي سبك‌تر، مقاوم‌تر و محكم‌تر. مهندسي نانوذرات با ساختارهاي هيبريدي پيچيده، پوشش‌هاي داراي عامل نانومتري براي ايجاد پايداري در برابر نور و ليگاندهايي براي اتصالات جانبي و نيز فناوري پراش دقيق، همگي از جمله موارد كليدي به شمار مي‌آيند.
بر خلاف نيار اين عملکردها به فناوري‌هاي متفاوت، چنين به نظر مي‌رسد که امروز مي‌توان شاهد بسياري از فرصت‌هاي تجاري جديد بود، همچنين نانوذرات كاربردهاي بالقوه‌اي هم در آنتي ويروس‌ها، ضد قارچ‌ها و مواد ضد ميكروب دارند كه مي‌تواند باعث بهبود محيط زيست، هوا و آب ‌شود. استفاده از نانوذرات در توليد لباس‌هاي محافظ مي‌تواند كيفيت آنها را بهبود بخشيده و همچنين با كاربرد نانوفيبرها كارايي منحصر به فردي به آنها بخشيد. به‌عنوان مثالي از اين دست مي‌توان به يونيفورم‌هاي نظامي هوشمند كه در حال حاضر در مرکز فناوري‌نانو نظامي واقع در مؤسسه فناوري‌‌ ماسوچوست در دست ساخت مي‌باشد اشاره نمود.
نهايتاً در حوزه كالاهاي مصرفي قابليت‌ها و كاربردهاي بي‌شماري را مي‌توان براي فناوري‌نانو ذكر نمود، كاربردهايي از قبيل غذاهاي غني شده و فرآوري شده (منظور ارتقاي سطح سلامتي و يا جداكردن عناصر مضر آن)، لباس‌هاي حفاظتي و ساير منسوجات، رنگ‌هاي معماري و ساختماني و محصولات آرايشي متنوعي چون مواد محافظ پوست، عطريات و سيستم‌هاي خوشبوكننده اشاره نمود. با فراگيري چگونگي غلبه بر مشكلاتي كه در زمينه توليد انبوه نانوذرات براي توليد كالاهاي جديد وجود دارد، افق‌هاي هيجان‌انگيزي همراه با فرصت‌هاي جديد براي توليد كالاهايي نوين به روي ما گشوده مي‌شود.
فناوري‌هاي توليد و چالش‌ها
واحد عمليات مهندسي شيمي (شركت دوپونت) قبل از 1900 ايجاد گرديد كه نقش قابل توجهي در تجاري‌سازي موفق بسياري از كشفيات صنعت شيمي داشته است. به همين ترتيب درك و كنترل واحد عمليات فناوري‌نانو جهت تجاري‌سازي فناوري‌نانو از همان درجه از اهميت برخوردار است.
در شكل 3 زمينه‌هاي فناوري‌نانو و فناوري‌هاي پردازش موجود در آزمايشگاه مهندسي فناوري‌نانوي اين شرکت نشان داده شده است. اين زمينه‌ها عبارتند از سنتز نانومقياس، پوشش‌دهي نانولايه‌اي و كپسوله كردن، طراحي ذرات و علم بخش كه به منظور يكپارچه كردن بلوك‌هاي سازنده و تبديل آن به طراحي محصول نهايي انجام مي‌گيرد.

نانومقياس
نانوذرات را مي‌توان از خرد كردن (آسياب كردن) ذرات بزرگ و يا سنتز شيميايي مستقيم به‌دست آورد. از آسياب‌هاي كوچك و ميكروسيال سازها
(microfluidizers) براي خرد كردن و پراكنده كردن ذرات بزرگ و توليد ذراتي با ابعاد 100 نانومتر و كوچك‌تر استفاده مي‌شود. البته CNT‌ها و بيشتر نانوذرات مستقيماً از فاز مايع و يا بخار به‌دست مي‌آيند.
استفاده از سنتز فاز بخار شيميايي و فيزيكي فناوري‌هايي شناخته شده در توليد نانوذرات فلزي، اكسيد فلزي و نانو ذرات سراميكي هستند. كربن سياه، رنگ دانه‌ها و سيليس گازي شكل (Fumed Silica) قديمي‌ترين انواع از كالاها و محصولات نانوذره‌اي مي‌باشند كه طي چندين دهه به ‌طور گسترده مورد استفاده بوده‌اند. همچنين از شعله دما بالا و پلاسماي گرمايي و يا ليزر به‌عنوان منبع گرمايي در سنتز فاز گازي استفاده مي‌شود. پيروليز پاششي
(Spray Pyrolysis) نيز روشي شناخته شده و به اثبات رسيده در توليد نانوذرات كمپلكس مي‌باشد.
اما چالش‌هايي كه در زمينه سنتز فاز گازي نانوذرات وجود دارد در زمينه‌هاي زير خواهد بود: كنترل توزيع اندازه نانوذرات (PSD)، تشكيل در جاي(in situ) ذرات و ساختارهاي هيبريدي سيستم‌هاي جمع آوري كارآمد و عمليات پيوسته با نتيجه و بازده بالا.
روش‌هاي مرسوم رسوبدهي، بلورسازي، سل-ژل، پليمريزاسيون امولسيوني به سنتز نانوذرات هم تعميم داده مي‌شوند. از الگوهاي مولكولي هسته‌زايي مي‌توان در اندازه، موقعيت معين و كنترل شكل بلور استفاده کرد
جداسازي نانوذرات در محيط‌هاي جامد/ مايع و جامد/گاز و دسته بندي اندازه نانوذرات يكي از چالش‌هاي علمي است. پيشرفت‌هايي كه در اين فناوري‌ها صورت گرفته است، اهميت عملي آنها را در سيستم‌هاي رقيق مورد استفاده در كاتاليزورهاي زيستي – جايي‌كه روش‌هاي فيلتراسيون براي كارهاي جداسازي ابداع شده‌اند – به اثبات رسانده است. و ما اين مطلب را در يك نمونه كوچك آزمايشي در يك فرآيند كاتاليزوري زيستي كه در حال توسعه آن هستيم نشان داده‌ايم.

تاكنون روش‌هاي متعددي براي توليد CNT‌ها گزارش شده‌اند. به نظر مي‌رسد گرايش اين روش‌ها از روش‌هاي ليزري و پلاسمايي به سمت روشهاي CVD در تغيير است. در عين حال تطابق و هماهنگي كيفيت محصول و در دسترس بودن و تنوع آن از مواردي كه باعث محدوديت ميزان كاربردهاي نانوذرات در دنياي واقعي (خارج از آزمايشگاه) مي‌شود و برخلاف پتانسيل فراوان و گزارش‌هاي خبري منتشر شده و علاقه فراواني كه به كاربرد CNT‌ها وجود دارد، اين فنآوري همچنان در مرحله تحقيقات است. جداسازي لوله‌هاي رسانا از لوله‌هاي نيم رسانا از موضوعات داغ تحقيقي است كه ما اخيراً در آزمايشگاه خود موفق به انجام آن شده‌ايم. ما اين كار را – كه گزارش آن هم اخيراً منتشر شده – به كمك مفاهيم بيوتكنولوژي انجام داده‌ايم. (زنگ و همکارانش 2003 [Zheng et al ]
پراکندگي و پوشش دهي ذرات
ذره‌اي به قطر 10 نانو متر 20% اتمهاي سطحي و ذره‌اي به قطر 2 نانومتر ، 80% اتم‌هاي سطحي و ذره يك نانومتري 100% اتم‌هاي سطحي را دارا مي‌باشد. در يك نانولوله كربني جداره تمام اتم‌هاي كربن روي سطح اين نانو لوله قرار دارند. خواص نوري شيميايي و فيزيكي اين سطوح نانوذره‌اي كوچك اما با سطح زياد متفاوت از مولد توده‌اي است. ذرات رنگدانه TiO2 با ابعاد 250 نانومتر براي ايجاد توان مخفي
(hiding power) بسيار مناسب است. اين كار با پخش نور مرئي انجام مي‌شود و ضمن آنكه ذرات 25 نانومتري TiO2 هم شفاف بوده و در محدوده مرئي قرار دارند اما به‌ طور موثري مي‌توانند نور UV (ماوراء بنفش) را (در خود) نگه‌داشته و بلوكه كنند به‌علاوه آنكه اين ذرات فعاليت نوري بيشتري نسبت به رنگدانه‌هاي مشابه ميكروني خود دارند. معلوم شده كه نانوذرات اكسيد فلزي توان جذب شيميايي بيشتري نسبت به سطوح جذبي ساده دارند و اين امر حاكي از اهميت فوق العاده كنترل پوشش سطحي نانوذرات مي‌باشد. براي انجام (كنش‌پذير كردن) فعاليت‌هاي نوري و يا شيميايي به پوشش كامل و متراكم و يا كپسوله كردن نياز داريم. پوشش دهي سطحي براي جلوگيري از جمع شدن (ذرات در سطح)، پايدار کردن و پراکنده کردن ضروري است علاوه بر اين براي رسيدن به فوايدي كه از نانوذرات انتظار داريم لازم است تا اين پوشش‌ها سازگار و متناسب باشند به‌طوريكه بتوان آنها را با ماتريس‌هاي فراوان (شبكه سطح) يكپارچه نمود.
عمل پوشش دهي به دو روش خشك و تر قابل انجام است در عين اينكه پوشش دهي نانوذرات كار ساده‌اي نيست. انجام يك پراکندگي خوب لازمه و مقدمه يك پوشش كيفي (مطلوب) است اما پراکندگي نانوذرات چه به ‌صورت خشك و چه تر كار مشكلي است. مزيت پوشش تر و پراکندگي كه به اين ترتيب انجام مي‌شود مايع بودن محيط آن است كه البته غالباً مستلزم سرمايه گذاري و صرف هزينه‌هاي بيشتر است.
انجام يك پراکندگي پايدار و كنترل سطح نانوذرات نشان‌دهنده نيازهاي برآورده نشده‌اي است كه براي رسيدن به كاربردهايي از نانو ذرات با خواص منحصر به فرد لازم است كه تمام اينها مي‌تواند زمينه‌هاي تحقيقاتي مهمي در صنعت و در دانشگاه به شمار آيد.
با توجه به چندگانگي نيروهاي بين ذره‌اي و مشكلاتي كه در پراکندگي و پوشش دهي نانوذرات وجود دارد بهتر است از روش خود آرايي استفاده نماييم. اين كار را مي‌توان از طريق خود آرايي القايي ديناميك سيال از قبيل نانوجت، تزريق، ريزسازي
(micronization) و يا ابزارهاي ميكروسيال سازي، سامانه‌هاي القايي به‌وسيله ميدان‌هاي الكتريكي يا مغناطيسي، الگوهاي مولكولي يا سامانه‌هاي كمكي بيومولكولي انجام داد. كه نوع اخير از قابليت رشد بسيار وسيعي برخوردار است.
تعيين مشخصات
در دسترس بودن ابزارهاي قوي تشخيص نانو چون HR-TEM و AFM و ميكروسكوپ تونلي باعث جلب توجه گسترده به فناوري‌نانو شده است.
با درنظز گرفتن مراحل (پروسه‌هاي) شكل گيري پودر نانوذرات، براي تعيين مشخصات آنها ممكن است به بيش از يك روش نياز داشته باشيم. روش‌هاي مختلف باعث درك ما از سطوح مختلف از ابعاد بلور و تجمع ذرات مي‌شود. براي رسيدن به بازده بالا از خواصي كه براي كالاها مدنظر است انتخاب روش‌هاي اندازه‌گيري و كنترل اندازه ضروري است.
بي ال جرستون و همكارانش در سال 2001 روش‌هاي سازگاري را براي نانو پودرهاي آهن در راكتور پلاسمايي MW به اجرا گذاشتند. SEM ذرات اوليه 50 تا 80 نانومتري را به شكل توده‌هاي دندريتي بزرگ در ابعاد ميكرومتري نشان داد.
پراكندگي ديناميكي نور اندازه ميانگين 70 نانومتر را براي ذرات نشان داد در حالي‌كه به روش پراش ليزري يك توزيع (Bimodal) گسترده از 5/. تا 20 ميكرومتر به‌دست آمد. همين اندازه ميانگين با روش‌هاي تحليلي BET و XRD به ترتيب 60 و 20 نانومتر تعيين شد و با روش پراكندگي نوتروني زاويه كوچك (SANS) و پراش نوتروني (ND) به ترتيب 24 و 64 نانومتر تعيين شد. با توجه به اين نتايج روشن است كه در روش‌هاي پراكندگي نوري تجمع ذرات (آگلومري) بزرگ تعيين نشد در حالي‌كه در پراش ليزري به‌جز آگلومري‌هاي بزرگ هيچ‌كدام از ذرات اوليه مشخص نشد. در روش‌هاي BET , XRD و ND هم تمامي نانوذرات مشخص شدند.
تمام آنچه در تعيين مشخصات لازم است را مي‌توان به سه سطح دسته بندي نمود:
سطح نانوذرات اوليه: PSD ، ساختار بلوري و نواقص، ناخالصي، شكل شناسي (مورفولوژي) و تعيين مشخصات سطح؛
مرزها و ميان سطح‌ها: نيروهاي بين ذره‌اي، نواقص مرزي
سطح خاصيت استفاده نهايي (Enduse) : رسانش، خواص مكانيكي
چالش‌هاي توليد
علاوه بر توسعه عمليات واحد، بزرگ كردن و كوچك سازي، مجتمع سازي مراحل سيستم‌هاي توليد (Process Integration) هم خود چالش‌هاي جديدي را در بر خواهد داشت. نانو ذرات قابليت آن را دارند كه حتي در مقادير بسيار كم نيز، تا حد بسيار زيادي عملكرد محصول و بهره مشتري را افزايش داده و بهبود بخشد. اينكه همان روش‌هايي كه در توليد انبوه مواد شيميايي به‌طور عمده وجود دارد در توسعه مراحل توليد نانو ذرات هم مورد استفاده واقع شود بسيار بعيد است.
در توليد نانوذرات استفاده از سيستم‌هاي توليد مجتمع، مدولار (modular)، قابل حمل و كوچك‌تر به‌جاي دستگاه‌ها و ابزارهاي بزرگ برتري دارد.
با پيشرفت فناوري‌نانو و نزديك شدن آن به مراحل توليدي و تجاري، اثرات (احتمالي) آن بر محيط زيست و سلامت بشر به موضوعي مهم تبديل مي‌شود كه نياز به تحقيق و بررسي خواهد داشت و با توجه به تنوع زياد نانومواد نمي‌توان انتظار داشت كه براي تمامي اين سيستم‌ها جواب واحدي وجود داشته باشد.
همان‌گونه كه كالوين هم اشاره كرده پروژه ژن‌شناسي انسان نمونه‌اي اميدواركننده براي ادامه مطالعات در زمينه خطرات بهداشتي فناوري‌نانو، تحليل اثرات اجتماعي آن و تشويق و ترغيب براي گفتگوها و مباحثات در اين باره و آموزش عمومي در زمينه منافع و زيان‌هاي احتمالي فناوري‌نانو مي‌باشد.
وجه مشترك مواد زيستي
از آنجا كه عموماً ابعاد ويروس‌ها و پروتئين‌ها در محدوده نانومتري قرار مي‌گيرد مي‌توان بسياري از سلول‌هاي زنده را به منزله نانوذرات تلقي نمود. حتي مي‌توان در طراحي نانوساختارهاي جديد از تشخيص‌هاي معين زيستي و منتخبي از سيستم‌هاي معتبر زيستي استفاده نمود. نانوساختارهاي مصنوعي قابليت تقليد از ساختار سيستم‌هاي زنده را دارند.
هم اكنون بسياري از آزمايشگاه‌هاي تحقيقاتي در سطح جهان به شدت مشغول بررسي سيستم‌هاي زنده هستند تا به چگونگي كار آنها پي برند چرا كه مي‌تواند آنها را در طراحي مواد مصنوعي با خواص برتر ياري دهد.
همچنين نيروهاي غير كووالانسي كه بين مولكول‌هاي زيستي وجود داشته و آنها را در كنار هم نگه مي‌دارد باعث به هم چسبيدگي نانوذرات مي‌شود. اين نيروها عبارتنداز:
نيروهاي الكترواستاتيکي؛
پيوندهاي هيدروژني؛
نيروهاي آب‌گريز؛
نيروهاي واندروالس.
لذا امكان متصل نمودن نانوذرات و بيومولكول‌ها به هم با يكي از اين نيروها وجود خواهد داشت. طراحي ذرات تقويت شده با بيومولكول‌ها مي‌تواند به كاربردهايي جديد از حسگرهاي زيستي گرفته تا بيوالكترونيك (الكترونيك زيستي) و دارورساني هدفمند منجر شود.
نقشه راه ابداعات فناوري‌نانو
شكل 4 توصيفي از روند توسعه ابداعات فناوري‌نانو است كه شامل مدل‌هايي كه بر اساس تقاضاي بازار و هجوم فزاينده فناوري‌ها، مي‌باشد. نانوذرات و يا نانوساختارها، بلوك‌هاي سازنده لازم براي طراحي كالاها را فراهم مي كنند. براي ارتقاي بازده كار به منظور طراحي بهينه مراحل توليد، لازم است تا شناختي از اين مراحل داشته باشيم. طراحي كالا قبل از توليد به منظور تطبيق دادن قابليت آن با نيازهاي مشتري مي‌باشد و در همين راستا درك زنجيره ارزش به بهينه‌سازي تك تك مراحل از توليدكننده مواد اوليه تا مصرف كننده نهايي كمك خواهد كرد. براي تحقق اهداف از پيش تعيين شده فناوري‌نانو لازم است تا به دقت درباره طراحي هر كدام از اين مراحل فكر كرده و بهترين راه را بيابيم.
ابداعاتي كه در فناوري‌نانو انجام مي‌شود به‌دنبال ايجاد يك دانش جديد و يك ارزش كل (total value) مي‌باشد. در نهايت اين تلاش‌ها منجر به كالاهايي با قابليت تجاري شدن و بدنبال آن حق مالكيت معنوي اين محصولات مي‌گردد به‌طوريكه مي‌توان با نظارت توليدكننده اصلي به ديگر علاقه‌مندان هم اجازه توليد آن را داد.
VISION 2020 كه كارگاهي در صنعت شيمي آمريكا مي‌باشد و در سال 2002 آغاز به كار نموده است.
از تمام شركت‌هاي شيميايي و توليدكننده مواد براي ايجاد اولين محصول در اين زمينه و سريع کردن ابداعات فناوري‌نانو به منظور ايجاد ارزش و تجاري سازي موفق آنها، دعوت به همكاري و مشاركت نموده است.
به منظور حمايت از اين ديدگاه سرمايه گذاري NNI دولت از 710 ميليون دلار در سال 2003 به رقمي معادل 775 ميليون دلار در بودجه سال 2004 افزايش يافت. اين افزايش در واقع حمايتي است از تحقيقات پايه‌اي علوم مهندسي نانومقياس كه بلوك‌هاي سازنده را براي توسعه آينده كالاها و تجاري سازي آنها فراهم مي‌سازد.

oliver بازدید : 58 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

زيرساختهاي پايه براي مدلسازي مولكولي:

در مقالة قبلي نقش فناوري‌انفوماتيك را در فناوري‌نانو از ديدگاه اهميت آن در مدل‌سازي مولكولي بررسي كرديم. اكنون مي‌خواهيم حداقل مؤلفه‌هاي لازم در جهت موفقيت در مدلسازي مولكولي را بررسي كنيم. به عبارت ديگر زيرساختهاي بحراني جهت توسعة دانش مدلسازي مولكولي كدامند؟

1) الگوريتم‌ها:

 بهبود الگوريتم‌هاي محاسباتي مورد نياز است تا از عهدة محاسبه مجموعه‌اي از مولكولهاي بزرگ يا مجموعه‌اي از اتمها برآيند. زيرا برهم كنش ميان اتمها در کنه موضوع مدل سازي مولكولي نهفته است. زمان محاسبه و قدرت ذخيره‌سازي اطلاعات هر اتم و افزايش دقت با افزايش تعداد اتمها، تابع مستقيمي از افزايش قدرت الگوريتم‌ها است.

2) بكارگيري محاسبات موازي:

 با تقسيم مسئله بين چند پردازنده جداگانه، محاسبات موازي، قابليت رسيدن به راه‌حلهاي مناسب و با سرعتهاي بالا، را فراهم مي‌آورند. به‌هرحال رسيدن به اين هدف نيازمند مسائلي (يا بخشي از مسائل) است كه مي‌تواند معادلاً تقسيم شود مثلاً الگوريتم‌هائي به منظور گرفتن مزيت‌هاي ساختارهاي موازي و راههائي به منظور نوشتن و رفع خطا كردن مؤثر از كدهاي موازي.

بسياري از كدهاي شيمي كوانتوم بصورت ضعيفي موازي مي‌شوند كه نسبتاً وابسته به روشهاي بكارگرفته شده هستند. يك مثال نوعي نظير مدل كوانتومي مونت‌كارلو يا روش"Laster" و همکارانش است.

3) انتخاب خودكار به همان خوبي روشها:

يك نقش مدل ساز، انتخاب بهترين روش براي يك مسألة مشخص با دقت مورد نياز مشخص است. چنين تصميم‌گيريهايي مي‌بايستي بصورت خودكار به منظور انتفاع بيشتر و كم‌تركردن اثر مهارت شاغل باشد. مقايسة دقيق روشهاي متفاوت، آرايشهاي محاسباتي متفاوت و هدفهاي متفاوت كاملاً الزامي است .

4) سخت افزارهاي محاسباتي و سيستم عامل‌ها:

سخت افزارهاي محاسباتي و سيستم عامل‌ها روشهاي متفاوت ديگري به منظور مدلسازي مولكولي هستند مدلسازي مولكولي نيازمنديهاي متفاوتي از سخت افزار وسيستم عامل را پديد آورده است. همانطوريكه تغيير دادنها نيازمند استفاده كننده است. تركيب ابررايانه ها رايانه هاي شخصي/ ايستگاههاي محاسباتي و توزيع محاسب‌ها، پيامد ديگري از يكپارچگي زيرساختهاي محاسباتي، نمايشگرها و Interface استفاده کننده است. همچنين زيرساختهاي واسطه وابزارهاي قابل برنامه‌نويسي تصوير ساز از ديگر نيازمنديها است.

5) مديريت اطلاعات:

 نه فقط نيازهاي محاسباتي، مي‌طلبد كه همچنين حجم نتايج به طرز باورنكردني با اندازة مسأله رشد مي‌كند. اين چالش نيازمند مديريت پيچيده و بهره‌برداري از نتايج آزمايشگاهي و داده‌هاي محاسباتي بصورت توأم است. به منظور مؤثر بودن، حجم عظيم اطلاعات جديد مي‌بايستي مديريت شود به گونه‌اي كه با نتايج آزمايشگاهي و روابط مبتني بر تئوري، سازگاري حاصل نمايد .

6) واسطه مدلسازي آزمايشگاهي:

 روابطي نظير QSPR و QSAR، وابستگي به خواص آزمايشگاهي قابل مشاهده‌اي دارند كه جهت تعيين خواص مولكولي مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

QSPR: Quantitative Structure – Property

QSAR: Structure – Activity Relations

اين روابط و وابستگيهايشان ممكن است مطلقاً تجربي باشند، اما آنها موفقيت‌آميز خواهند بود بويژه زمانيكه خواص محاسباتي درست انتخاب شده باشد. همچنين خواص اندازه‌گيري شده مي‌بايستي انتخاب شوند به گونه‌اي كه رفتار ماده را نشان دهند و اصول فيزيكي و شيميايي را نقض نكند. پيشگويي خواص قابل اندازه‌گيري بسيار سخت است، اما از خواص قابل پيشگويي اندازه‌گيري مي‌شود شيمي تركيبات مثال خوبي در اين زمينه است، جائيكه، بزرگترين موفقيت‌ها، از درون ساخت كتابخانه‌هايي از مواد انتخابي، بوجود آمده است.

7) آناليز مسأله:

موفقيت در كاربردهاي صنعتي، متكي به شناخت قاطعانه پيامدها يا سؤالات مطرح شده است.

8) زير ساختهاي انساني:

 يك پيامد انساني كليدي، داشتن افراد فني به گونه‌اي كه شخصاً يا تحت عنوان دانشگاه هم داراي دانش مدلسازي و هم داراي دانش كاربردهاي صنعتي باشند. دقيقاً مهم است كه بر محدودة كاربري هر مدل و قابليتها و توانائيهاي آن مديريت داشته باشيم. ساخت چنين زيرساخت مهمي نيازمند آزمايش و آموزش است.

9) اعتبار بخشي:

اعتبار بخشي معمولاً به آزمايش مدلها در برابر داده‌هاي موجود به منظور تعيين اعتبار آنها يا حدود اعتبار آنها بر مي‌گردد. اين عمل ممكن است درك شود يا ناديده گرفته شود اما اين بخش اكيداً يك نياز است.

10) معتبر بودن:

 معتبر بودن داراي دو وجه است:

بنيانگذاري آن و پيشگيري از نقايص آن. اعتبار بايد صادقانه بوسيله موفقيت ساخته شود. ناتواني مدلها بدرستي فهميده شود. شيء گراهاي رايانه‌اي يك كليد اساسي در درك ارتباطات نتايج است. اما از سوي ديگر براي مدلسازها ممكن است مخرب باشد. زيرا يك تصوير جذاب مي تواند گمراه كننده باشد. نتايج اجتناب‌ناپذير شك‌گرايي را تقويت مي‌كند.شخص مي‌بايستي روي مسائل مناسب با ابزارهاي درست كار كند.

منبع:سايت نانو

oliver بازدید : 71 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
خلاصه :
صنايع خودرو در دنيا به سمت استفاده از نانوPP (نانوپلي پروپيلن) سوق پيدا کرده است و علت اصلي آن خواص مناسب از جمله سبکي، مقاومت حرارتي و مقاومت ضربه اينگونه مواد است. بنابراين رسيدن به خواص مطلوب ضرورت توجه به آن را بيش از هرچيز ديگر براي ما نمايان مي سازد. در اين راستا همايش كاربرد فناوري نانو در صنعت لاستيك برگزار گرديد كه گزارش حاضر جمع بندي هم انديشي مذكور است. اين جزوه شامل پنج فصل مي باشد. بعد از بيان اهداف هم انديشي به ايده هاي مطرح در زمينه كاربرد فناوري نانو اشاره شده است. در ادامه چالش هاي صنعت لاستيك در مواجهه با فناوري نانو و نتيجه گيري آورده شده است.

با توجه به اندازه گزارش به صورت قابل دريافت مي باشد()

http://www.nano.ir/reports/attach/866.pdf

منبع : سايت نانو

فناوري نانو يكي از زمينه‌هاي اساسي و نوظهور تحقيقاتي است كه شامل شيمي و علم مواد مي‌باشد و در برخي موارد، زيست‌شناسي هم به آن اضافه مي‌شود كه به كمك آن مي‌توان خواص جديدي كه هنوز كشف نشده‌اند را کشف نمود و با استفاده از اين خواص مي‌توان به فرصت‌هاي بازاري و تجاري جديدي دست يافت. در اين مقاله به فرصت‌هاي تجاري فناوري نانو از ديدگاه صنعتي مي پردازيم كه شامل صنايع الكترونيك، زيست پزشكي و كالاهاي مصرفي مي‌باشد. همچنين به تعريفي از رقابت‌هاي عرصه فناوري كه شامل عمليات‌هاي مختلف از تشكيل ذره، پوشش‌دهي، پراکندگي،تا مشخصه يابي، مدل‌سازي و شبيه‌سازي هستند، خواهيم پرداخت. و در نهايت نقشه راه نوآوري فناوري نانو را ارائه خواهيم كرد، كه در آن به تأثير متقابل توسعه بلوك‌هاي سازنده نانومقياس، طرح محصول، طرح فرآيند و ارزش محصول را مورد اشاره و آن را تعريف نموده‌ايم. همچنين يك مدل تحقيق و توسعه را پيشنهاد داده‌ايم كه اين مدل با توجه به تقاضاهاي بازار و توانايي فناوري به دنبال يافتن راهي سريع براي بهره‌برداري از مزاياي فناوري نانو و انتقال آن به بازار مصرف و استفاده مشتريان مي‌باشد.
مقدمه
ما فناوري نانو را يك فناوري كاملاً توانمند مي‌دانيم كه قادر است تحولات و پيشرفت‌هاي عمده و پايداري را در بسياري از بخش‌هاي بازار ايجاد كند. به‌عنوان مثال مي‌توان به ابزارها و مؤلفه‌هاي ارتباطي سريع‌تر، هوشمندتر و راحت‌تر، مواد هوشمندي كه به محرك‌هاي خارجي پاسخ مي‌دهند، انرژي تميزتر و ايمن‌تر، فرآيندهاي توليدي سازگار با محيط زيست، سيستم‌هاي تشخيص سلامت بشر و نيز روش‌هاي بهتر براي آشكارسازي، پيشگيري و يا برطرف نمودن اثرات سوء عوامل مضر شيميايي و بيولوژيكي اشاره کرد.
تجاري‌سازي فناوري‌‌ نانو باعث بهبود بهره‌وري اقتصادي و قدرت توليد، بهبود بهداشت و سلامتي و ارتقاي كيفيت زندگي خواهد شد، كه تمامي اينها فوايد اجتماعي فراواني در سطح جهان به دنبال خواهد داشت. در اين فناوري نيز همانند هر فناوري جديد ديگر اكتشافات صورت گرفته بايد بر اساس مفاهيم و اصول علمي دقيق باشند و خطرات احتمالي اثرات نامطلوب آن بر سلامت بشر و محيط‌زيست بايد نقادانه مورد ارزيابي قرار گيرد. همچنين بايد گفتگوهاي باز با نماينده‌ها و کميته‌هاي نظارتي ترتيب داده شود و موافقت‌نامه‌هاي آزمايشي مناسب در زمينه نظارت بر خطرات به اجراء گذاشته شود.
فناوري نانو به صنعت و يا شركت‌هاي خصوصي معين و يا حتي فقط چند مليت خاص اختصاص ندارد. ايالات متحده چه در بخش سرمايه گذاري دولتي، چه شركت‌هاي سرمايه‌گذار خصوصي در صنعت فناوري نانو هيچ پيشگامي ندارند. بيشتر دولت‌ها در كشورهاي صنعتي جهان از سال 1997 سرمايه‌گذاري در فناوري نانو را آغاز كرده‌اند و برنامه‌هاي مهمي هم در كشورهاي آمريكا، ژاپن و اروپاي غربي در اين زمينه در جريان است. ضمن آن كه كشورهاي ديگري همچون استراليا، كانادا، چين، اروپاي شرقي، اسرائيل، كره، سنگاپور و تايوان هم در اين زمينه برنامه‌هايي دارند. انقلاب فناوري نانو اساساً متفاوت از انقلاب صنعتي اول است، كه فقط در چند قدرت برتر جهان اتفاق افتاده بود و ساير كشورها همچنان در حال توسعه بودند.
براي بهينه‌سازي محصولات و كالاهايي كه بر اساس فناوري نانو توليد مي‌شوند، لازم است تا توانمندي‌هاي مهم در اين زمينه خيلي زود شناخته شوند. يك روش مفيد براي اين كار تعريف چهار مهارت زير است:
  1. نانوسنتز: ايجاد بلوك‌هاي سازنده نانومقياس شامل نانوذرات، نانولوله‌ها و نانوساختارها
  2. نانوساخت و نانوفرآوري: دستكاري و فرآوري بلوك‌هاي سازنده نانومقياس براي اهداف مورد نظر
  3. نانوترکيب: يكي كردن نانوبلوك‌هاي سازنده و شكل دادن يك محصول و كالاي نهايي از قبيل كامپوزيت‌هاي پليمري، مواد الكترونيكي و ابزارهاي زيست پزشكي
  4. نانو مشخصه‌يابي: اندازه‌گيري و مشخصه‌يابي خواص اساسي بلوك‌هاي سازنده نانومقياس و يا شكل نهايي محصول
انجام تمام اين چهار مرحله براي تجاري‌‌سازي كالاهاي فناوري نانو با عملكرد منحصر به فرد و در نظر داشتن منافع مشتري و هزينه آن ضروري مي‌باشد.
با ورود به قرن سوم، ما در دوپونت همانند يك ابداع‌كننده قوي مواد و با داشتن سابقه‌اي طولاني در زمينه محافظت از سلامت، امنيت و آسايش كارمندان، مشتريان و جامعه به تحقيقات مربوط به نانومواد مشغول مي‌باشيم.
شركت دوپونت در سال 1802 تأسيس شده و طي يك قرن اول فعاليت خود، به ساخت پودر تفنگ و مواد منفجره اشتغال داشته و در سال 1903 يكي از اولين آزمايشگاه‌هاي تحقيقات صنعتي را ايجاد نمود. ايالات تجربي ويلمينگتون DE محلي است كه اغلب كالاها و محصولات موفق موج دوم کشف گرديد و توسعه يافت؛ محصولاتي چون پليمرهايي از قبيل نايلون، پلي استر، تفلون، كولار (Kevlar) ، ليكرا
(Lycra) نومكس (Nomex) تي وك (Tyvek) و بسياري مواد صنعتي ديگر كه زندگي مردم جهان را بهبود بخشيده است. امروز، در حدود 100 سال پس از آن تاريخ، اين شركت به شدت به نوآوري در زمينه مواد باور داشته و در حوزه فناوري‌نانو، بيوتكنولوژي تا صنايع تبديلي سرمايه گذاري نموده است.

شكل 1 : روند حرکت شركت دو پونت

شركت دوپونت همان‌گونه كه در شكل 2 هم نشان داده شده، فعاليت تجاري خود را در پنج زمينه تنظيم و عمده توجه خود را معطوف به رسيدن به نرخ رشد بالا نموده است، كه بر اساس محصولات جديد و ابداعي توليد شده در هر كدام از اين بخش‌ها به‌دست مي‌آيد.
كشف خواص جديد در مقياس نانو و فراگيري اين كه چگونه مي‌توان مجموع اين خواص را در توليد كالاهايي جديد با كارآمدي‌ها و قابليت‌هايي كه مورد انتظار مشتريان است به كار برد، روز به روز بر اهميت نقش فناوري‌نانو مي‌افزايد. باور ما اين است كه فرصت‌هاي آينده در زمينه فناوري‌نانو هميشه به آنچه ما تنها از شيمي يا علم مواد مي‌دانيم اختصاص نخواهد داشت؛ بلكه به احتمال زياد به مجموعه‌اي از رشته‌هاي علمي مختلف و تركيبي از فناوري‌هاي گوناگون مربوط خواهد بود. در فناوري‌نانو لازم است تا مجموعه‌اي از علوم شيمي و مواد به همراه زيست شناسي و قابليت‌هاي مهندسي به‌كار گرفته شوند تا بتوان كالايي با عملكرد منحصر به فرد توليد كرد تا در نهايت منافع مشتري را دربر داشته باشد.
فرصت‌هاي بازار
به نظر ما فناوري‌ نانو در پنج زمينه زير فرصت‌هاي قابل توجهي را ايجاد خواهد كرد:
   الكترونيك؛
   زيست پزشكي و مواد زيستي؛
   مواد با كارآيي بالا؛
   حفاظت محيط زيست و امنيت بشر؛
   كالاهاي مصرفي با تنوع بسيار.
بخش الكترونيك شامل نمايشگرها، چاپ، ذخيره اطلاعات، دوغاب براق كننده مكانيكي شيميايي، فوتونيك، الكترونيك و فوتوالكترونيك، جوهرهاي الكتروني، باتري‌ها و پيل‌هاي سوختي است. نمايشگرهاي گسيل ميداني مبتني بر نانولوله‌هاي كربني (CNT) را مي‌توان يكي از ثمرات تحقيقات فناوري‌نانو دانست كه احتمالاً ظرف سه سال آينده به بازار مصرف راه پيدا خواهد كرد.
بخش زيست پزشكي هم شامل سيستم‌هاي پيشرفته داروسازي، ژن رساني و مهندسي بافت مي‌باشد. مواد با زيربناي زيستي كه با استفاده از روش‌هاي سنتز شده‌اند هم مي‌تواند در زمينه حسگرهاي زيستي، پليمرهاي هوشمند، سيستم‌هاي نقاط كوانتومي و ساير سيستم‌هاي تشخيصي، كاتاليزورهاي زيستي و خود ساماني به کمک پروتئين‌ها كاربرد داشته باشند. شكل گيري كنترل نانوذرات و پوشش‌دهي نانوذرات و همين‌طور جداسازي زيستي با استفاده از نانوفيلتراسيون را مي‌توان فناوري‌هاي كليدي دانست كه انجام چنين كشفياتي را امكان‌پذير مي‌سازد.
مواد عاملي و با کارآيي بالا شامل موارد زير مي‌باشد: پليمرها و يا فيبرهاي رسانا، جوهر جوهرافشان‌ها، پوشش‌هاي شفاف و ضدخش، رنگ‌هاي ويژه، مواد ساختاري با دوام در برابر اشعه ماوراء بنفش، فيلم‌هاي بسته‌بندي و كامپوزيت‌هاي سبك‌تر، مقاوم‌تر و محكم‌تر. مهندسي نانوذرات با ساختارهاي هيبريدي پيچيده، پوشش‌هاي داراي عامل نانومتري براي ايجاد پايداري در برابر نور و ليگاندهايي براي اتصالات جانبي و نيز فناوري پراش دقيق، همگي از جمله موارد كليدي به شمار مي‌آيند.
بر خلاف نيار اين عملکردها به فناوري‌هاي متفاوت، چنين به نظر مي‌رسد که امروز مي‌توان شاهد بسياري از فرصت‌هاي تجاري جديد بود، همچنين نانوذرات كاربردهاي بالقوه‌اي هم در آنتي ويروس‌ها، ضد قارچ‌ها و مواد ضد ميكروب دارند كه مي‌تواند باعث بهبود محيط زيست، هوا و آب ‌شود. استفاده از نانوذرات در توليد لباس‌هاي محافظ مي‌تواند كيفيت آنها را بهبود بخشيده و همچنين با كاربرد نانوفيبرها كارايي منحصر به فردي به آنها بخشيد. به‌عنوان مثالي از اين دست مي‌توان به يونيفورم‌هاي نظامي هوشمند كه در حال حاضر در مرکز فناوري‌نانو نظامي واقع در مؤسسه فناوري‌‌ ماسوچوست در دست ساخت مي‌باشد اشاره نمود.
نهايتاً در حوزه كالاهاي مصرفي قابليت‌ها و كاربردهاي بي‌شماري را مي‌توان براي فناوري‌نانو ذكر نمود، كاربردهايي از قبيل غذاهاي غني شده و فرآوري شده (منظور ارتقاي سطح سلامتي و يا جداكردن عناصر مضر آن)، لباس‌هاي حفاظتي و ساير منسوجات، رنگ‌هاي معماري و ساختماني و محصولات آرايشي متنوعي چون مواد محافظ پوست، عطريات و سيستم‌هاي خوشبوكننده اشاره نمود. با فراگيري چگونگي غلبه بر مشكلاتي كه در زمينه توليد انبوه نانوذرات براي توليد كالاهاي جديد وجود دارد، افق‌هاي هيجان‌انگيزي همراه با فرصت‌هاي جديد براي توليد كالاهايي نوين به روي ما گشوده مي‌شود.
فناوري‌هاي توليد و چالش‌ها
واحد عمليات مهندسي شيمي (شركت دوپونت) قبل از 1900 ايجاد گرديد كه نقش قابل توجهي در تجاري‌سازي موفق بسياري از كشفيات صنعت شيمي داشته است. به همين ترتيب درك و كنترل واحد عمليات فناوري‌نانو جهت تجاري‌سازي فناوري‌نانو از همان درجه از اهميت برخوردار است.
در شكل 3 زمينه‌هاي فناوري‌نانو و فناوري‌هاي پردازش موجود در آزمايشگاه مهندسي فناوري‌نانوي اين شرکت نشان داده شده است. اين زمينه‌ها عبارتند از سنتز نانومقياس، پوشش‌دهي نانولايه‌اي و كپسوله كردن، طراحي ذرات و علم بخش كه به منظور يكپارچه كردن بلوك‌هاي سازنده و تبديل آن به طراحي محصول نهايي انجام مي‌گيرد.

نانومقياس
نانوذرات را مي‌توان از خرد كردن (آسياب كردن) ذرات بزرگ و يا سنتز شيميايي مستقيم به‌دست آورد. از آسياب‌هاي كوچك و ميكروسيال سازها
(microfluidizers) براي خرد كردن و پراكنده كردن ذرات بزرگ و توليد ذراتي با ابعاد 100 نانومتر و كوچك‌تر استفاده مي‌شود. البته CNT‌ها و بيشتر نانوذرات مستقيماً از فاز مايع و يا بخار به‌دست مي‌آيند.
استفاده از سنتز فاز بخار شيميايي و فيزيكي فناوري‌هايي شناخته شده در توليد نانوذرات فلزي، اكسيد فلزي و نانو ذرات سراميكي هستند. كربن سياه، رنگ دانه‌ها و سيليس گازي شكل (Fumed Silica) قديمي‌ترين انواع از كالاها و محصولات نانوذره‌اي مي‌باشند كه طي چندين دهه به ‌طور گسترده مورد استفاده بوده‌اند. همچنين از شعله دما بالا و پلاسماي گرمايي و يا ليزر به‌عنوان منبع گرمايي در سنتز فاز گازي استفاده مي‌شود. پيروليز پاششي
(Spray Pyrolysis) نيز روشي شناخته شده و به اثبات رسيده در توليد نانوذرات كمپلكس مي‌باشد.
اما چالش‌هايي كه در زمينه سنتز فاز گازي نانوذرات وجود دارد در زمينه‌هاي زير خواهد بود: كنترل توزيع اندازه نانوذرات (PSD)، تشكيل در جاي(in situ) ذرات و ساختارهاي هيبريدي سيستم‌هاي جمع آوري كارآمد و عمليات پيوسته با نتيجه و بازده بالا.
روش‌هاي مرسوم رسوبدهي، بلورسازي، سل-ژل، پليمريزاسيون امولسيوني به سنتز نانوذرات هم تعميم داده مي‌شوند. از الگوهاي مولكولي هسته‌زايي مي‌توان در اندازه، موقعيت معين و كنترل شكل بلور استفاده کرد
جداسازي نانوذرات در محيط‌هاي جامد/ مايع و جامد/گاز و دسته بندي اندازه نانوذرات يكي از چالش‌هاي علمي است. پيشرفت‌هايي كه در اين فناوري‌ها صورت گرفته است، اهميت عملي آنها را در سيستم‌هاي رقيق مورد استفاده در كاتاليزورهاي زيستي – جايي‌كه روش‌هاي فيلتراسيون براي كارهاي جداسازي ابداع شده‌اند – به اثبات رسانده است. و ما اين مطلب را در يك نمونه كوچك آزمايشي در يك فرآيند كاتاليزوري زيستي كه در حال توسعه آن هستيم نشان داده‌ايم.

تاكنون روش‌هاي متعددي براي توليد CNT‌ها گزارش شده‌اند. به نظر مي‌رسد گرايش اين روش‌ها از روش‌هاي ليزري و پلاسمايي به سمت روشهاي CVD در تغيير است. در عين حال تطابق و هماهنگي كيفيت محصول و در دسترس بودن و تنوع آن از مواردي كه باعث محدوديت ميزان كاربردهاي نانوذرات در دنياي واقعي (خارج از آزمايشگاه) مي‌شود و برخلاف پتانسيل فراوان و گزارش‌هاي خبري منتشر شده و علاقه فراواني كه به كاربرد CNT‌ها وجود دارد، اين فنآوري همچنان در مرحله تحقيقات است. جداسازي لوله‌هاي رسانا از لوله‌هاي نيم رسانا از موضوعات داغ تحقيقي است كه ما اخيراً در آزمايشگاه خود موفق به انجام آن شده‌ايم. ما اين كار را – كه گزارش آن هم اخيراً منتشر شده – به كمك مفاهيم بيوتكنولوژي انجام داده‌ايم. (زنگ و همکارانش 2003 [Zheng et al ]
پراکندگي و پوشش دهي ذرات
ذره‌اي به قطر 10 نانو متر 20% اتمهاي سطحي و ذره‌اي به قطر 2 نانومتر ، 80% اتم‌هاي سطحي و ذره يك نانومتري 100% اتم‌هاي سطحي را دارا مي‌باشد. در يك نانولوله كربني جداره تمام اتم‌هاي كربن روي سطح اين نانو لوله قرار دارند. خواص نوري شيميايي و فيزيكي اين سطوح نانوذره‌اي كوچك اما با سطح زياد متفاوت از مولد توده‌اي است. ذرات رنگدانه TiO2 با ابعاد 250 نانومتر براي ايجاد توان مخفي
(hiding power) بسيار مناسب است. اين كار با پخش نور مرئي انجام مي‌شود و ضمن آنكه ذرات 25 نانومتري TiO2 هم شفاف بوده و در محدوده مرئي قرار دارند اما به‌ طور موثري مي‌توانند نور UV (ماوراء بنفش) را (در خود) نگه‌داشته و بلوكه كنند به‌علاوه آنكه اين ذرات فعاليت نوري بيشتري نسبت به رنگدانه‌هاي مشابه ميكروني خود دارند. معلوم شده كه نانوذرات اكسيد فلزي توان جذب شيميايي بيشتري نسبت به سطوح جذبي ساده دارند و اين امر حاكي از اهميت فوق العاده كنترل پوشش سطحي نانوذرات مي‌باشد. براي انجام (كنش‌پذير كردن) فعاليت‌هاي نوري و يا شيميايي به پوشش كامل و متراكم و يا كپسوله كردن نياز داريم. پوشش دهي سطحي براي جلوگيري از جمع شدن (ذرات در سطح)، پايدار کردن و پراکنده کردن ضروري است علاوه بر اين براي رسيدن به فوايدي كه از نانوذرات انتظار داريم لازم است تا اين پوشش‌ها سازگار و متناسب باشند به‌طوريكه بتوان آنها را با ماتريس‌هاي فراوان (شبكه سطح) يكپارچه نمود.
عمل پوشش دهي به دو روش خشك و تر قابل انجام است در عين اينكه پوشش دهي نانوذرات كار ساده‌اي نيست. انجام يك پراکندگي خوب لازمه و مقدمه يك پوشش كيفي (مطلوب) است اما پراکندگي نانوذرات چه به ‌صورت خشك و چه تر كار مشكلي است. مزيت پوشش تر و پراکندگي كه به اين ترتيب انجام مي‌شود مايع بودن محيط آن است كه البته غالباً مستلزم سرمايه گذاري و صرف هزينه‌هاي بيشتر است.
انجام يك پراکندگي پايدار و كنترل سطح نانوذرات نشان‌دهنده نيازهاي برآورده نشده‌اي است كه براي رسيدن به كاربردهايي از نانو ذرات با خواص منحصر به فرد لازم است كه تمام اينها مي‌تواند زمينه‌هاي تحقيقاتي مهمي در صنعت و در دانشگاه به شمار آيد.
با توجه به چندگانگي نيروهاي بين ذره‌اي و مشكلاتي كه در پراکندگي و پوشش دهي نانوذرات وجود دارد بهتر است از روش خود آرايي استفاده نماييم. اين كار را مي‌توان از طريق خود آرايي القايي ديناميك سيال از قبيل نانوجت، تزريق، ريزسازي
(micronization) و يا ابزارهاي ميكروسيال سازي، سامانه‌هاي القايي به‌وسيله ميدان‌هاي الكتريكي يا مغناطيسي، الگوهاي مولكولي يا سامانه‌هاي كمكي بيومولكولي انجام داد. كه نوع اخير از قابليت رشد بسيار وسيعي برخوردار است.
تعيين مشخصات
در دسترس بودن ابزارهاي قوي تشخيص نانو چون HR-TEM و AFM و ميكروسكوپ تونلي باعث جلب توجه گسترده به فناوري‌نانو شده است.
با درنظز گرفتن مراحل (پروسه‌هاي) شكل گيري پودر نانوذرات، براي تعيين مشخصات آنها ممكن است به بيش از يك روش نياز داشته باشيم. روش‌هاي مختلف باعث درك ما از سطوح مختلف از ابعاد بلور و تجمع ذرات مي‌شود. براي رسيدن به بازده بالا از خواصي كه براي كالاها مدنظر است انتخاب روش‌هاي اندازه‌گيري و كنترل اندازه ضروري است.
بي ال جرستون و همكارانش در سال 2001 روش‌هاي سازگاري را براي نانو پودرهاي آهن در راكتور پلاسمايي MW به اجرا گذاشتند. SEM ذرات اوليه 50 تا 80 نانومتري را به شكل توده‌هاي دندريتي بزرگ در ابعاد ميكرومتري نشان داد.
پراكندگي ديناميكي نور اندازه ميانگين 70 نانومتر را براي ذرات نشان داد در حالي‌كه به روش پراش ليزري يك توزيع (Bimodal) گسترده از 5/. تا 20 ميكرومتر به‌دست آمد. همين اندازه ميانگين با روش‌هاي تحليلي BET و XRD به ترتيب 60 و 20 نانومتر تعيين شد و با روش پراكندگي نوتروني زاويه كوچك (SANS) و پراش نوتروني (ND) به ترتيب 24 و 64 نانومتر تعيين شد. با توجه به اين نتايج روشن است كه در روش‌هاي پراكندگي نوري تجمع ذرات (آگلومري) بزرگ تعيين نشد در حالي‌كه در پراش ليزري به‌جز آگلومري‌هاي بزرگ هيچ‌كدام از ذرات اوليه مشخص نشد. در روش‌هاي BET , XRD و ND هم تمامي نانوذرات مشخص شدند.
تمام آنچه در تعيين مشخصات لازم است را مي‌توان به سه سطح دسته بندي نمود:
سطح نانوذرات اوليه: PSD ، ساختار بلوري و نواقص، ناخالصي، شكل شناسي (مورفولوژي) و تعيين مشخصات سطح؛
مرزها و ميان سطح‌ها: نيروهاي بين ذره‌اي، نواقص مرزي
سطح خاصيت استفاده نهايي (Enduse) : رسانش، خواص مكانيكي
چالش‌هاي توليد
علاوه بر توسعه عمليات واحد، بزرگ كردن و كوچك سازي، مجتمع سازي مراحل سيستم‌هاي توليد (Process Integration) هم خود چالش‌هاي جديدي را در بر خواهد داشت. نانو ذرات قابليت آن را دارند كه حتي در مقادير بسيار كم نيز، تا حد بسيار زيادي عملكرد محصول و بهره مشتري را افزايش داده و بهبود بخشد. اينكه همان روش‌هايي كه در توليد انبوه مواد شيميايي به‌طور عمده وجود دارد در توسعه مراحل توليد نانو ذرات هم مورد استفاده واقع شود بسيار بعيد است.
در توليد نانوذرات استفاده از سيستم‌هاي توليد مجتمع، مدولار (modular)، قابل حمل و كوچك‌تر به‌جاي دستگاه‌ها و ابزارهاي بزرگ برتري دارد.
با پيشرفت فناوري‌نانو و نزديك شدن آن به مراحل توليدي و تجاري، اثرات (احتمالي) آن بر محيط زيست و سلامت بشر به موضوعي مهم تبديل مي‌شود كه نياز به تحقيق و بررسي خواهد داشت و با توجه به تنوع زياد نانومواد نمي‌توان انتظار داشت كه براي تمامي اين سيستم‌ها جواب واحدي وجود داشته باشد.
همان‌گونه كه كالوين هم اشاره كرده پروژه ژن‌شناسي انسان نمونه‌اي اميدواركننده براي ادامه مطالعات در زمينه خطرات بهداشتي فناوري‌نانو، تحليل اثرات اجتماعي آن و تشويق و ترغيب براي گفتگوها و مباحثات در اين باره و آموزش عمومي در زمينه منافع و زيان‌هاي احتمالي فناوري‌نانو مي‌باشد.
وجه مشترك مواد زيستي
از آنجا كه عموماً ابعاد ويروس‌ها و پروتئين‌ها در محدوده نانومتري قرار مي‌گيرد مي‌توان بسياري از سلول‌هاي زنده را به منزله نانوذرات تلقي نمود. حتي مي‌توان در طراحي نانوساختارهاي جديد از تشخيص‌هاي معين زيستي و منتخبي از سيستم‌هاي معتبر زيستي استفاده نمود. نانوساختارهاي مصنوعي قابليت تقليد از ساختار سيستم‌هاي زنده را دارند.
هم اكنون بسياري از آزمايشگاه‌هاي تحقيقاتي در سطح جهان به شدت مشغول بررسي سيستم‌هاي زنده هستند تا به چگونگي كار آنها پي برند چرا كه مي‌تواند آنها را در طراحي مواد مصنوعي با خواص برتر ياري دهد.
همچنين نيروهاي غير كووالانسي كه بين مولكول‌هاي زيستي وجود داشته و آنها را در كنار هم نگه مي‌دارد باعث به هم چسبيدگي نانوذرات مي‌شود. اين نيروها عبارتنداز:
نيروهاي الكترواستاتيکي؛
پيوندهاي هيدروژني؛
نيروهاي آب‌گريز؛
نيروهاي واندروالس.
لذا امكان متصل نمودن نا
oliver بازدید : 67 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
علاوه بر مكانيك كوانتوم محاسباتي و شبيه سازي، روشهاي مدلسازيي، كه ارزشي معادل يا حتي اثري بزرگتر در كاربردهاي صنعتي دارند، وجود دارد. بر خلاف مدلهاي مبتني بر مكانيك كوانتوم محاسباتي وشبيه سازي كه «انرژي»، را ارزيابي مي‌كنند و بر اساس آن پروسه‌هاي ترموديناميك را پيش بيني مي‌كنند، اين مدلهاي نوين كه بر پايه غير «انرژي» استوارند، عموماً طبيعتي كيفي نگر دارند و در مطالعه فلسفه طراحيها بكار گرفته مي‌شوند.
 گرافيك كامپيوتري:
رشد گرافيك كامپيوتري محتملاً بزرگترين مولفه فناوري‌انفورماتيك در گستره وسيعي از شبيه سازيهاي مولكولي است:
قابليت تصوير سازي اهداف داروها( زماني كه ساختار آنها شناخته شده است) يا خانواده تركيبي از آنالوگهاي فعال و غيرفعال در حوزه مدلسازي، ضروري مي‌نمايد.(مثلاً در ساخت شيميايي مواد) گرافيك كامپيوتري قدمتي از آغاز تركيب صدا و رنگ به منظور شفاف سازي پيامها، تاكنون كه با هدف توسعه دانش تصويرسازي كامپيوتري براي نمايش پروسه‌هاي شيميايي و بيوفيزيكي، بكار گرفته مي شود، دارد.
«هندسه بعد»:
زمينه مهم ديگري كه توسعه علمي آن اثري مهم،حداقل در شبيه‌سازي و مدلسازي در زيست – فيزيك و زيست – شيمي و صنعت داروسازي بر جاي خواهد گذاشت، دانش«هندسه بعد» است .
انتقال اين حوزه از رياضيات محض بسوي علم‌شيمي و سيستم‌هاي مولكولي بوسيله"‌Grippen" صورت گرفت." "Kuntz","Havel در اواخر دهه 70 ميلادي (‍ CrippenوHavel در 1988 ميلادي) اين تكنيك را در اندازه‌گيريهايNMR و QSAR بكار گرفتند. Crippen اين پروسه را تا تحقق اين علم براي مدلسازي بر هم كنش ماكرومولكولهاي پيوندي، ادامه داد. (Crippen 1999)

QSR/QSPR:
سومين زمينه مدلسازي شامل ارتباط ميان داده‌هاي آزمايشگاهي با همان خواص فيزيكي يا غير آن، در قالب سيستم مدلسازي است. اين روشها كه موسوم به QSR/QSPR مي‌باشند داراي تاريخچه‌اي طولاني در مدلسازي سيستمهاي بيولوژيك مي‌باشند و اكنون نيز نقش مؤثري در تحليل نتايج و استفاده از نتايج مدلسازي مولكولي در صنايع شيمي دارند.
يك مثال نمونه جهت استفاده از اين تكنيك‌ها اين است كه:
نمونه‌اي را با يك سري از خواص فيزيكي در نظر بگيريد كه مي‌خواهيد آن را بهينه كنيد(سودمندي دارو، ارتباطات آنزيمي، مقاومت كششي يك پليمر)
چگونه آن را حل خواهيد كرد:
در زمره تازه‌ترين روشهاي حل اين مسأله كه متعلق به "Hansch" مي باشد (1971) مبتني بر ارتباط فعاليت‌هاي بيولوژيك مولكول در قالب پارامتر«آب گريزي» آن كه به عنوان ثابت اكتاتل به آب، معرفي مي‌شود.
اين روش، در طول انرژي آزاد خطي در شيمي ‌فيزيك ‌زيستي قرار مي‌گيرد. (يعني: روابط Hammett(1935))، كه انرژي آزاد(لگاريتم ثابت تعادل)، به نوع ديگري از انرژي يا خواص ماده كه بر اساس انرژي آزاد سنجيده مي‌شود، وابسته است.
همانظور كه پيشنهاد شد، ساده‌ترين چنين روشهائي به عنوان مدلهاي خطي مطرحند و رگريسون خطي براي آن استفاده مي‌شود. به همين ترتيب كه مدل پيچيده‌تر مي‌شود، مدل به سمت رگريسون غير خطي ميل مي‌كند(Kowalski 1984) و .(Andrea & Kalayeh1991)
به منظور توالي چنين مدلهائي، تا حصول روابطي ميان خواص فيزيكي ماده وميزان فعاليتهاي آن مي بايستي در مدلسازي به روش«شبكه عصبي» بكار گرفته شود.
علاوه بر «آب گريزي»، ساير پارامترهاي مؤثر و مرتبط به عنوان متغيرهاي مستقل در چنين مدلهائي، عبارتند از:
نسبت آرايش اتمها به نيروهاي واندروالس و خواص الكترواستاتيك.
يك روش كه در برگيرنده اطلاعات 3 بعدي در قالب يك مدل باشد مانند «آناليز ميدانهاي مولكولي تطبيقي كه به اختصار COMFA خوانده مي‌شود.

COMFA: Comparative Molecular Field Analysis

كه توسط" "Cramer،"Patterson" و" Bunce"‌ در سال 1988 پايه‌گذاري شد اين پارامترها و متغيرهاي وابسته به آن عمومي مي باشند و در بهينه سازي مدل مؤثرند. علاوه بر آن ارتباطات ميان مولكولي را در جهت توجيه ساختار ماكرومولكول در ابعاد 3 بعدي توجيه مي‌كند. (به اين معني كه نيروهاي الكترواستاتيك و پتانسيلهاي واندروالس محيط شده را لحاظ مي كند.)
تكنيكهاي فوق به نام QSAR خوانده مي شود.

QSAR: Quantitative Structure- Activity Relationship

واز مهمترين تكنيكهاي فوق مي توان به QSPR اشاره كرد.

QSPR: Quantitative Structure – Properties Relationship

كه اين تكنيك زماني كه بهينه‌سازي تعدادي از خواص مكانيكي بر اساس فعاليت‌شان مطلوب باشد، مورد توجه قرار مي‌گيرد("Katrizky", "Lobanov"&" Karelson" 1995) .
يكبار ديگر، مي‌توان اين عمل را در زمينه مدلهاي خطي و غيرخطي انجام داد و مي‌توان خواص متعددي از مجموعه‌اي از مولكولها را در چنين مدلي لحاظ كرد. بنابراين براي نتيجه‌گيري خواص الكترواستاتيك يا خواص الكتروني ماده، به منظور آزمايش اينكه آيا آنها واقعاً داراي چنين روابطي هستند، مكانيك كوانتوم محاسباتي استفاده مي‌شود. از آنجائيكه هدف نهائي دستيابي به ساختار دقيق الكتروني ماده نمي‌باشد و دقت كمتر و كارآئي بيشتر مطلوب است، (روشهاي شبه تجربي) روشهاي مكانيك كوانتوم براي چنين اهدافي مطلوب است.
استفاده از«شبيه سازي» در تعيين ساختار:
استفاده از «ديناميك مولكولي» در شناسائي ساختار به كمك X-RAY و تعيين ساختار NMR يكي از مهمترين و موفق ترين هدفها در مدلسازي مولكولي است. اين روش بصورت كاملاً قاطعانه‌اي در تعيين ساختار كريستالي پروتئين و ساختار زئوليت‌هاي جديد مؤثر است. از آنجائيكه داده‌هايX-RAY در كريستالوگرافي ماكرومولكولي جهت تعيين ساختار اتمي با دقت بالا كافي نمي‌باشد، در مقابله با چنين روشي در ساختار كريستالي "كوچك – مولكول"، استفاده از ساخت مولكول و تكنيكهاي شبيه سازي آن براي پر كردن اين خلاء الزامي است.
برنامه XPLOR كه توسط" Kuriyan"," Karplus", "Brunger" كه در سال 1987، نوشته شد، در جهت توسعه و تركيب دانش ديناميك مولكولي و تكنيكهاي X-Ray گام بر مي‌داشت و يك نمونه مناسب در راستاي تشريح روش تركيب اين دو شاخه بود. در اين متدولوژي، ساختار اوليه با استفاده از يك تابع كه نتيجه گرفته شده از تفاوتهاي ميان محاسبات و بازخوردهاي آزمايشگاهي برداشت شده، و تابع انرژي مولكولي مكانيكي است، تعيين مي‌شود. با استفاده از ديناميك مولكولي و دماي بالا، و جابجائي ساختاري در طي يك كمينه موضعي با تغيير در وزن انرژي مولكولي مكانيكي و سوار كردن بازخوردهاي آزمايشگاهي، مي‌توان سيستم را بسوي سازه‌اي با استريوشيمي مطلوب و حداكثر دقت كه مبتني بر نتايج آزمايشگاهي است رهنمون شد.
(بر اساس مشاهدات ما، يك گروه مدل ساز مولكولي، بصورت غير همزمان، و يك گروه كريستالوگراف شناسي تجربي، اعلام كردند كه مدلسازي مولكولي در طراحي دارو، به اندازه كريستالوگرافي به كمك ديناميك مولكولي مؤثر نمي‌باشد.)
اهميت مدلسازي به كمك ديناميك مولكولي در تعيين ساختار سيستمهاي ماكرومولكول به كمك NMR، نمود بيشتري پيدا مي‌كند، به ويژه آنجائيكه، تعداد داده‌هاي هندسي آزمايشگاهي مشخصاً كمتر از تعداد داده‌هاي كريستالوگرافي است("Case","Wiley" & " Chechester" 1998) بنابراين استفاده از فناوريهاي متنوع در جهت ساخت مدل 3 بعدي ماده، نظير تكنولوژيهاي « هندسه بعد »يا« ديناميك مولكولي»، نقش مهمي در NMR سازه در مقياس ماكرو مولكولي بازي مي‌كند.
تكيه گاهي به درون اهداف بيولوژيك:
اگر ساختار ماكرومولكولي هدف معلوم باشد، ولي ارتباطات و پيچيدگيهاي آن معلوم نباشد، لازم است تا روشهاي محاسباتي كه با دقت بالائي ساختار و پيچيدگيهاي پروتئين را پيش بيني كنند، مد نظر قرار گيرد نه فقط براي يك پيوند بلكه براي تمام مجموعه پيوندها.
برنامه  DOCK ("Zou", "Sun", "Kuntz" 1999) و برنامه‌FLEXX ("Kramer" et al. 1999) ، از مجموعه برنامه هايي است كه توانايي لحاظ كردن مجموعه اي در حدود 000/100 پيوند به منظور شبيه سازي كامل يك ماكرومولكول هدف، را دارد.
در سوي ديگر اين طيف، برنامه هايي نظير برنامه("Rao" & "Olsen" 1999) ، موسوم به AUTODOCK مي‌باشند كه گستره وسيعي از پيوندهاي بين مولكولي را در ياخته ها با استفاده از روش مونت كارلو شبيه سازي مي‌كنند.نيزروشهائي جهت لحاظ كردن تمام تركيبات و حالات حاكم بر پيوندها، توسعه يافته است(Kicketal.1997) كه اين روشها تأثير خاصي در شبيه سازي ساختارها دارند.
زيست انفوماتيك و شيمي انفورماتيك:
توانائي در جهت آناليز، ساخت و جستجو در تمام رشته هاي ژنتيكي ارگانيزمهاي متعدد، هدف عالي زيست‌انفورماتيك است. تعميم همه انواع آناليزها در قالب بانك اطلاعاتي هاي بزرگ گردآوري شده از مولكولهاي زيستي، هدف عالي شيمي انفوماتيك است.
هدف زيست انفورماتيك اين است كه كشف ژن، تابع ژن، طراحي دارو، توسعه دارو، را در قالب الگويي مناسب تركيب كند.
زيست انفورماتيك و شيمي انفورماتيك را بايد بخشي از پروسه كلان‌تري در نظر گرفت كه مبتني بر فهرست گيري، ذخيره سازي، دستكاري و آناليز گستره وسيعي از اطلاعات ژنها، توصيف ژنها و پروتئين‌هاي سازنده است و اثري كه هر يك از ريز مولكولها ممكن است بر DNA يا RNA داشته باشد را اندازه گيري مي كند.
زيست انفورماتيك و شيمي‌انفورماتيك داراي نظمي كلان ومهم مي‌باشند. شيمي محاسباتي و مدلسازي بخشي از حوزه دانش انفورماتيك هستند.

علوم كامپيوتر:
بسياري از محاسبات در حوزه مولكولي نيازمند منابع كامپيوتري قدرتمند است و عملاٌ توسعه اين محاسبات نيازمند توسعه دانش كامپيوتر است به همين ترتيب حوزه آناليز اطلاعات نيز ريشه در اين علوم دارد.
نرم افزارهاي مبتني بر محاسبات برداري و محاسبات موازي در 15 سال آينده اثري مهم در حوزه فناوري بر جا خواهند گذاشت. خوشه‌هاي كامپيوتري درجهت توسعه محاسبات موازي روبه توسعه خواهند گذاشت و حوزه صنعت و تحقيقات را متحول خواهد كرد.
در مقاله آتي،با زيرساختهاي الزامي براي تحقق اين روند آشنا خواهيم شد.

منبع سايت نانو

مدلسازي مولكولي پايه‌اي است براي ارتباطات، درك و توسعة فناوريهاي نو نظيرفناوري نانو.
اين روش راههاي جديدي را در فكر كردن و رسيدن به اهداف فناورانه، فراهم مي‌سازد، بنابراين براي توضيح موفقيت‌آميز كاربردهاي اين روش، توضيح جنبه‌هاي تكنيكي به تنهائي كافي نيست اهميت نيروي انساني متخصص، هدف نهائي هر پروژه، ساختار سازماني و زيرساختهاي محاسباتي در موفقيت اين روش اهميت قابل ملاحظه‌اي دارند.
يافته ها، در چهارچوب «كاربردها» (از جنبة فني) و« پروسه‌هاي مؤثر دركاربرد» ( تمام زير ساختهاي ملزوم) طبقه بندي مي‌شوند.
در مقاله قبلي مروري داشتيم بر قابليتها و چالشهاي دانش انفورماتيک در فناوري نانو. دراين مقاله مي‌كوشيم تا حوزه‌هاي تحقيقاتي و صنعتي را ،كه مدلسازي مولكولي در آنها، پذيرفته شده‌است ، معرفي كنيم و از اين ديدگاه اهميت و نقش دانش انفورماتيك را در فناوري نانو روشن كنيم.
يافته هاي اصلي:
  الف)كاربردها
    1) مدلسازي مولكولي، به عنوان يك ابزار سودمند و كارا در پاره‌اي از صنايع بكار گرفته شده است.
  • صنايع داروسازي: بالاترين درصد پذيرش و موفقيت مربوط به اين حوزه است.
  • شيمي زراعت: مدلسازي و اطلاع گيري در جهت مبارزه با آفات: وضعيتي مشابه با صنايع داروسازي
  • ابزارهاي ويژة شيميايي شامل رنگها و رنگ دانه‌ها ، افزودنيهاي روغن، ضد خوردگيها، كاتاليست‌ها
  • صنعت سوخت – توليد منابع مادر، حمل و نقل و پروسه‌هاي حاكم بر آن
  • صنعت پليمر، شيشه و مواد سازه‌اي
  • الكترونيك و مواد فتونيك
  • گازهاي صنعتي
  • مراقبتهاي فردي و توليدات غذايي
  • صنعت نرم افزار سخت افزار
    2) اين روشها مقبول شده‌اند زيرا آنها آزمايش خود را پس داده‌اند:
موفقيتهاي بزرگ طبيعتاً توجهات بيشتري را جذب مي‌كند، هم توسط شركتها و هم در عرصة رقابت بين شركتها.
مطالعات اخير 3 زمينة بزرگ موفقيت آميز در زمينة مدلسازي مولكولي را معرفي كرده است:
كشف داروها، توسعة كاتاليست‌هاي هموژن و شيمي حرارت
آناليز اجزاء سازه‌اي مواد به اين روش اثر مؤثري بر فيزيك ماده – چگال گذاشته است.
موفقيت ها هميشه در مسير قابل پيش‌بيني نبوده است. ده يا حتي بيست سال پيش، Rational drug design به عنوان آيندة صنعت داروسازي شناخته مي‌شد- در حاليكه، امروزه طراحي و ساخت داروها مبتني بر «كامپيوتر»، بر مبناي خواص فيزيكي وشيميايي آنها- كه به نام "Docking" ناميده مي‌شود- با در نظر گرفتن اجزاء مولكولي غشاءهاي سلولي يا ساير اجزاء وابسته به آنها ( اهداف تحت درمان)، آينده اين صنعت را‌‌ پيش‌بيني مي‌كند. امروزه تا حدودي به اين هدف رسيده‌ايم و داروهاي جديدي به عرصة‌تجاري سازي رسيده‌اند.
بهرحال، اشتياق به منظور طراحي داروهاي تركيبي، به نظر مي‌رسد كه روش ساخت تركيبي وزني را از رونق انداخته است . افق جديد اين بود كه شيمي تركيبات، سريعتررشد خواهد كرد و كمتر محدود به تجربه باشد، اما به هر صورت، تلاش در جهت ساخت هر تركيبي امروزه يك فرآيند مهار كردني است. واقعيت حاضر، مبتني بر دانش كامپيوتر محور است كاوشهاي عقلاني در حوزة مقدورات داروهاي جديد به سرعت جهت شناسائي كتابخانة‌ مولكولهائي كه مي‌بايستي بصورت تركيبي در آزمايش بكار گرفته شوند، اعتبار مي‌يابند، در اين نقش و در فرم خالص آن طراحي داروها در حوزه كانديدادهاي مقدور و محدود شده معتبر و اثبات شده‌اند.
    3) بسياري از كمپانيها، چنين مدلسازيهايي را به عنوان يك ضرورت مي نگرند، در حاليكه برخي هنوز آن را يك وسيلة لوكس مي‌بينند:
در زمينه‌هاي موفقيت آميز بر شمرده شده، هيچ‌يك از شركتهاي فوق حتي فكر نمي‌كردند كه بدون مدلسازي مولكولي بدين پايه از پيشرفت برسند. در ساير زمينه‌ها، مدلسازي يك زمينة فعال در زمينه كاوشهاي پژوهشي است يا انتظار مي‌رود كه مورد استفاده واقع شود. مدلسازي مولكولي در صنعت نيز جايگاه خود را باز كرده است.
    4) نقش پايه‌اي مدلسازي ماده‌اي و مولكولي در صنايع شيمي، سرعت توسعه محصولات و آزمايشهاي راهنما را افزايش داده است:
مشاركت فعال مدلسازان در توسعة سريعتر پروسه‌هاي توليد، مكرراً به اثبات رسيده است. اثر توانمند، اغلب بسيار مؤثر براي حل مسأله، ميزبانان بزرگي را براي مدلسازان مولكولي فراهم آورده است. مزيت عمده اين روش در اين است كه با استفاده از محاسبات نسبتاً ساده تعداد حالات مقدور براي حل يك مسألة واقعي را مي‌توانيم كم كنيم، چه در مرحلة طراحي و توليد و چه در مراحل توسعه با اتخاذ روشهاي دقيق و صحيح اعتبار آزمايشات را تأييد كنيم يا آنها را هدايت كنيم. مدلسازي مي‌تواند انتخابها را هدايت كند و حتي در اغلب موارد مي‌تواند راههاي توليد بهتر را جهت آزمايش، شناسائي كند.
در عوض مدل سرويسهاي تكنيكي تهيه شده در قالب مدلسازي مولكولي، زماني كه كاملاً با تيمهاي آزمايشگاهي و توسعة داخلي، مزدوج نشده است، داراي تجارب ناموفقي بوده‌اند. از اين رو مدلسازي مولكولي، مي بايستي در تعامل كامل با پژوهشگران آزمايشگاهي باشد.
    5) علم و تكنولوژي گامهاي بلندي را در راستاي همگرائي موفقيت‌آميز برداشته‌اند.
سودمندي مهندسي از پيشرفتهاي علمي و نيز تشويق علم به رشد و حركت، از مزاياي مشهود همگرائي علم و مهندسي است. يك مثال برگزيده از اين تعامل در فضاي زمان و مكان، گروههاي كوچك اتمي كه توسط شيمي كوانتوم قابل تفسير بودند از حد اتم هيدروژن و مولکول هيدروژن تا حد دامنه‌هاي چندين اتمي شبيه سازي شده‌اند و پيشرفتهاي عمده‌اي را براي دانشمندان و مهندسان پديد آورده‌اند:
  • شبيه سازي مولكولي با استفاده از ديناميك مولكولي نيوتوني و روشهاي كاتوره‌اي مونت كارلوتغييرات سيستم را پيش گوئي كرده است.
  • روشهاي شبه تجربي مبتني بر اوربيتال مولكولي رو به رشد نهاده‌اند.
  • روشهاي سلسله مراتبي شيمي كوانتوم كه بر آورندة دقت در حوزة زماني است: شامل روشهاي بنيادين گردآوري شده در حوزة « برون يابي» نظير G1/G2/G3 و CBS و روشهاي جايگزيني در حوزة ميدان نظير ONIOM
  • تئوري ظرفيت الكتروني كاربردي، در حوزة فيزيك فرموله شده است و به منظور مدلسازي در فيزيك ماده- چگال، بكار گرفته شده است.
  • سواي ديناميك مولكولي كه مشخصاً شروع مي شود با فرمول Car-Parrinello در محاسبات DFT در حال پرواز، ساير روشهاي ديناميك مولكولي به سرعت رشد يافته‌اند.
  • شبيه سازيهاي آشيانه‌اي و حوزه‌هاي به‌هم پيوسته نظير تئوري ميدان مؤثر يا تئوري "Norskov" تئوريهاي اتمهاي الحاقي يا روشهاي خوشه‌اي، روشهاي اجزاء محدود، ديناميك مولكولي، مكانيك كوانتوم آبراهام وهمكاران، وتئوري Seamless Zooming كه در ژاپن به سرعت رشد يافته‌اند.
  • مدلهاي شرايط مرزي تناوبي كه اثرات«دوربرد» را مدلسازي مي‌كنند.
  • كلاس عمومي مدلسازي در حوزة Mesoscale كه اغلب با استفاده از معادلات پيوستگي جهت مدلسازي سوپر مولكولي در حوزه‌هاي پيوسته صورت مي‌گيرد
همزمان با توسعة دانش نانو، مدلسازي مولكولي به عنوان ابزاري منحصر به فرد، مورد توجه واقع شد. نانو بر غناي دانش مدلسازي مولكولي افزوده است و آن را به گونه‌اي جدي متحول كرده است. به همين ترتيب، دانش شيمي ژنتيك( جانشاني ژنهاي موجود در ساختار DNA)، نيازمند اين است كه بدانيم چگونه دانش به درون حوزة پروتئين سازي رسوخ مي‌كند؟(جانشاني پروتئين‌هاي موجود وفعال).
مدلسازي همچنين نقش مهمي در رمز گشائي اين پروسه‌ها ايفا مي‌كند واين نكته را كشف خواهد كرد كه چگونه يك رشته از آمينو اسيدها مي‌تواند خودش را در هندسة پروتئين بگونه‌اي آرايش دهد كه رفتار خاصي را موجب شود. علوم كامپيوتر در اين راستا كمكي مؤثر و تحسين برانگيز ايفاء خواهد كرد.
    6) مدلسازي مولكولي جهت ادغام و تفسير ابزارهاي تحليلي بكار گرفته خواهد شد.
در پاره‌اي موارد، پيش گوئيها داراي حداقل قطعيت نسبت به اندازه‌گيريهاي كالريمتري است. به گونه‌اي كه مؤثراً آنها را عوض مي‌كنند.مدلسازي يك بخش پر اهميت از طيف سنجي نوري NMR و كريستالوگرافي است . نقش هاي آتي را در حوزة تفسير كروماتوگرافي گاز، دايرة رنگي لرزه‌اي و طيف سنج جرمي بازي خواهد كرد.
    7) شباهتهائي برجسته‌اي در بخشهاي مختلف صنعتي وجود دارد.
مدلسازهاي حلاليت و مخلوط كن‌هاي واقعي و مدلهائي كه بتواند شيمي را در قالب زيست – شيمي به منظور رفتارشناسي بيولوژيك تركيب كند، پايه‌اي براي طراحي داروها هستند. اما همچنين پايه‌اي براي مطالعات شيمي زهرشناسي هستند. با پيش گوئي زهرشناسي شيميايي، مي‌توان اميدوار بود كه توليداتي طراحي خواهد شد كه كارآئي بالاتر با حداقل مخاطره خواهند داشت.
    8) نيازهاي عمده و مورد نياز صنعت روشهائي هستند كه بزگتر، بهتر و سريعتر، باشند و در دامنة بزرگي معتبر باشند و مشتمل بر تكتيكهاي چند مقياسي باشند:
مدلسازي چند مقياسي بر پاية مدلهائي ساخته مي‌شود كه مبتني بر حدودي در حوزة زمان واندازه هستند نظير محاسبات انرژي Single-Point در حوزة گاز ايده آل(ايزوله شده) در صفر درجة كلوين.مدلسازي در حوزه هاي محدود اغلب با خواص ان در محيطهاي پيوسته بوسيله مكانيك آماري ادغام مي‌شود(نظير ترموشيمي گاز ايده آل)
يك فشار دائمي بر پژوهشگران در راستاي توسعه سريعتر و دقيق تر اين روشها وجود دارد. در انتها، نيز آزمايش كردن اين روشها جهت تعيين اعتبار آنها الزامي است. توجه كنيد كه اساس اين«اعتبار بخشي» بر اين مبنا است كه اعتبار اين روشها را به چه حوزه‌ها و به چه حدهائي مي‌توان تعميم داد.
مدلسازي در حوزة نانوساختارها و نانوابزارها:
فناوري‌نانو، فناوري در مقياس نانو جهت مواد و پرسه‌هاي مرتبط با آن است . يك اتم نوعي، داراي قطر واندروالسي، معادل چند دهم نانومتر است. بنابراين مولكولها و ماكرومولكولها در ابعاد نانوئي وكوچكتر هستند. همة برهم كنشها وخواص ماكروسكوپيك ريشه در اين مقياس دارند و بوسيلة مكانيك آماري و فيزيك ماده- چگال اين دو فضا به هم مرتبط مي‌شوند. در همان لحظه خواص مكانيكي تحت تأثير ساختار الكتروني، بر هم كنشهاي غير پيوندي، يا مقياسهاي واسطه نظير meso، رفتارهاي سوپر مولكولها، است . هر يك از اين دامنه‌ها داراي تأثير و وزني در مدلسازي مولكولي است ومقدوراتي در جهت پيوند ميان اين فضاهاي كاملاً وابسته به هم، در جهت ساخت پازل ماكروئي، رو به رشد نهاده است.
 مدلسازي مولكولي و اثر آن بر صنعت( قابليتها و چالشها):
  1. نقش اساسي مدلسازي مولكولي مواد در صنعت، افزايش سرعت توسعه و راهنمائي به سوي آزمايشهاي مؤثر است.
  2. احياي پروژه‌هاي مرده، قابل ارزش است:
    نقش مدلسازي مولكولي از منظر سرمايه‌گذاري كاملاً حائز اهميت است ساخت كاتاليست‌هاي همگن، تحليل مكانيزمهاي بر هم كنش يا ساخت پليمرهاي ويژه با كاربري خاص از اثرات مدلسازي مولكولي است.
  3. ناتواني در ادغام كامل و به هم وابستة مدلسازي مولكولي با آزمايش، مي‌تواند منجر به تأخير شود.
  4. استفاده از قانون « حق مؤلف» جهت مدلسازان مولكولي، پشتوانه‌اي به سوي توسعة اين روشها است.
  5. زير ساختهاي محاسباتي، به سمت پروسه‌هاي مناسب و حتي براي اغلب، محاسبات سطح بالا، سوق داده شوند
  6. حركت به جلو: مدلسازي مولكولي كليدي است به منظور مدلسازي فناوريهاي حياتي براي آينده.
    براي ابر محاسبات، شبكه سازي سوپر كامپيوترها، ميكرو پردازنده‌هاي Pc، پايه اي مناسب جهت محاسبات موازي هستند. NASA در 1993 براي نخستين بار با استفاده از پردازنده‌هاي مستعمل اقدام به موازي كردن كامپيوتر با استفاده از سيستم عامل LINUX نمود
  7. از توسعة نرم افزارها، فقط در راستاي توسعة صنعت داروسازي، مي‌بايستي اجتناب نمود.
  8. مدلسازان تكنولوژي محور و تكنولوژيست‌هاي درك كنندة مدلسازي مورد نيازند:
    مدلسازان خاص و عمومي نيازمند به تركيبي از كار كارشناسي محض و قضاوت مهندسي مي‌باشند. اين تركيب ساده‌تر به همگرائي خواهند رسيد و به گونه‌اي است كه نياز به اين تركيب هميشه احساس مي‌شود. اين نياز در يك محيط پژوهشي روشن‌تر مي‌شود بوژه آنكه فشار بازار اقتصادي و رقابت، R&D را وادار به چرخش به اين سمت مي كند. بسياري ار پژوهشگاهها، محيط پژوهشيBell Labs را الگو قرار داده‌اند. اين پژوهشگاه كه در آغاز با هدف علوم كاربردي تأسيس شده بود به تدريج به سمت يك محيط تركيبي از علوم محض و كاربردي سوق پيدا كرد.
    مهم است كه كارشناسان در يك انستيتوي آموزشي تدريس كنند وهمكاريهاي پژوهشي خود را به عنوان بخشي از آموزش علم در نظر بگيرند.

چشم انداز:
نتايج مدلسازي مولكولي يا محاسبات، در بخش شيمي تحليلي كاملاً جا افتاده است. مدلسازيهاي چند مقياسي نيز با دقت بالاتر ومحاسبات سنگين تر پيگيري مي شود.
تئوريهاي مولكولي و مدلسازيها، شامل تئوري ساختار الكتروني ومدلسازي به عنوان يك زبان بين‌المللي علمي در اغلب شاخه هاي علوم ومهندسي پذيرفته شده است.
شيمي، فيزيك، بيولوژي بر مبناي مشاهدات، و دستكاريهايي در حوزة انساني، به مدلسازي مولكلوي وابسته شده‌اند. علوم مهندسي اين علوم محض را با يكديگر تركيب كرده و با ملاحظات اقتصادي و مؤلفه هاي كمي فيزيك آن را به حوزة تجارت مي‌رسانند.
فيزيك محيطهاي پيوسته و تفكر عميق در طبيعت رفتاري الكترونها در اتم در سالهاي 1800 ميلادي خبر از توسعة مكانيك آماري و مكانيك محيطهاي پيوسته مي‌داد. ظهور دانش شيمي- فيزيك و اساس ساختارهاي مولكولي دراواخر 1800 ميلادي حاكي از درك پيوندهاي شيميايي مي‌داد كه در نهايت در سالهاي 1930 توسعه يافت و روشهاي شيمي كوانتوم كه در سالهاي 1950 توسعه يافتند.
مدلسازي مولكولي يك روش مركزي است كه با درك رفتار كوانتائي مواد، حتي از ديدگاه پيش‌گوئي به موفقيتهائي رسيده است.
توسعة توليدات و عوض شدن پروسه هاي ساخت وتوليد با ظهور مدلسازي مولكولي واثر آن دستخوش دگرگوني شده است مدلسازي مولكولي مي تواند به عنوان يك زير ساخت نامرئي در توسعة علم و فناوري مورد توجه قرار گيرد.
پيشرفتهائي در قدرت سخت افزاري كامپيوترها، مسبب پيشرفتهائي در نرم افزارهاي شبيه سازي شده است كه تغييراتي رويايي را در مدلسازي پديد آورده است و بسياري از مسائل بغرنج را حل كرده است و حتي در نگرشهاي بنيادين علوم، تغييراتي را بوجود آورده است.
آيا دانش هوش مصنوعي دنيا را دگرگون خواهد كرد:
ارزش نتايج محاسباتي، سريعاً افزايش خواهد يافت در صورتيكه فوراً گسترش و رشد يابد. اما آنها زماني گرانبها خواهند شد كه معني اين نتايج به سمت مهندسي يا نيازهاي توسعه، هدايت شود.
پيشرفتهائي در قدرت محاسباتي، درك و قابليتهاي ما را در كاربردي كردن فيزيك و شيمي محاسباتي توسعه خواهد داد. همانگونه كه پيشرفتهائي بزرگ در تكنولوژي اغلب منشعب از نتايج و مشاهدات آزمايشگاهي است، مدلسازي مولكولي با افزايش دقت در حل پيچيدگيهاي مدل به گونه‌اي كه منجر به نتايج سودمند كاربردي شود، در رشد تكنولوژي مفيد است. البته نبايد از نظر دور داشت كه 90% مسائل در ذهن ساخته و پرداخته مي‌شود وابزارهاي محاسباتي تنها راهي براي آزمايش، روشهاي مختلف حل هستند.
مدلسازي مؤثر و مديريت نتايج آن، به برداشت كارشناسي و موفقيت آميز از كدهاي مدلسازي مولكولي وابسته است البته، انتخاب روشهاي تئوري بر پاية مجموعة شيمي كوانتوم يا پتانسيلهاي بر هم كنشي ( شبيه سازي مولكولي) حداقل نقش و سطح را در تصميم سازي ايفاد مي كنند.
كدام تركيب براي متعادل كردن زمان و دقت مورد نياز است؟ بهترين تنظيمات براي بهترين نتايج صنعتي كدامند؟
يك Interface مناسب مي‌تواند در خواست‌ها را ارزيابي كند و پيشنهاداتي را در جهت برآورد زمان محاسبات و ساير منابع مورد نياز، به استفاده كننده نشان دهد. همچنين با نشان دادن نتايج وتصوير سازي نتايج محاسبه شده راههائي را براي ارزيابي نشان مي‌دهد.

منبع: سايت نانو

همزمان با توسعه دانش ما در مورد مواد در مقياس‌نانو و افزايش توانايي کار کردن با ساختارها در اين مقياس، فناوري‌نانو رفته رفته گسترش يافته و سرمايه‌گذاري جهاني در اين زمينه نيز افزايش مي‌يابد. فناوري‌هاي نانو در زمينه‌هاي گوناگوني همچون توسعه داروها، آلودگي‌زدايي آب‌ها، فناوري‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي توليد مواد مستحکم‌تر و سبک‌تر داراي مزاياي بالقوه مي‌باشند. در حال حاضر شرکت‌هاي زيادي نانوذرات را به شکل پودر، اسپري و پوشش توليد مي‌‌كنند که کاربردهاي زيادي در قسمت‌هاي مختلف اتومبيل، راکت‌هاي تنيس، عينک‌هاي آفتابي ضدخش، پارچه‌هاي ضدلک، پنجره‌هاي خود تميزکن و صفحات خورشيدي دارند. تعداد اين شرکت‌ها روز به روز در حال افزايش است.
محدوده اندازه ذراتي که چنين علاقه‌مندي را به خود جلب کرده است، عموما کمتر از 100 نانومتر است. براي داشتن تصوري از اين مقياس لازم به ذکر است که موي انسان داراي قطر 10000 تا 50000 نانومتر، يک سلول قرمز خوني داراي قطر حدود 5000 نانومتر و ابعاد يک ويروس بين 10 تا 100 نانومتر است. با کاهش اندازه ذرات، نسبت تعداد اتم‌هاي سطحي به اتم‌هاي داخلي افزايش مي‌يابد. به عنوان مثال درصد اتم‌هاي سطحي يک ذره با اندازه 30 نانومتر، 5 درصد است، در حالي که اين نسبت براي يک ذره با اندازه 3 نانومتر، 50 درصد مي‌باشد.
بنابراين نانوذرات در مقايسه با ذرات بزرگ‌تر نسبت سطح به وزن بسيار بزرگ‌تري دارند. با کاهش اندازه ذرات به يک دهم نانومتر يا کمتر، اثرات کوانتومي پديدار مي‌شوند و اين اثرات، مي‌تـوانـند به مقـدار زيــادي ويـژگي‌هـاي نــوري، مغـناطيسي و الكتـريكي مواد را تغيير دهند. از طريق پي‌گيري ساختار مواد در مقياس نانو، امکان طراحي و ساخت مواد جديد با ويژگي‌هاي کاملا نو به وجود مي‌آيد. تنها با کاهش اندازه و ثابت نگهداشتن نوع ماده، ويژگي‌هاي اساسي از قبيل هدايت الکتريکي، رنگ، استحکام و نقطه ذوب ماده (که معمولا براي هر ماده مقدار ثابتي از آنها را در نظر مي‌گيريم) مي‌تواند تغيير کند.
در حال حاضر نانوذراتي که به طور ناخواسته، از طريق فرآيندهاي احتراق انجام شده جهت توليد انرژي يا در اتومبيل‌ها، فرآيندهاي خوردگي مکانيکي و يا فرآيندهاي صنعتي معمول به وجود مي‌آيند، بيش از توليد صنعتي نانوذرات بر محيط زيست و زندگي انسان تاثير مي‌گذارند. اما اثرات افزايش بيش از حد توليد و استفاده از نانومواد در سلامت کاركنان و مصرف کننده‌ها، سلامت عمومي و محيط زيست بايد به دقت مورد توجه قرار گيرد. از آنجايي که فرآيند رشد و واکنش‌هاي شيميايي کاتاليستي در سطح اتفاق مي‌افتند، يک مقدار مشخصي از ماده در مقياس نانومتري بسيار فعال‌تر از همان مقدار ماده با ابعاد بزرگ‌تر مي‌باشد. اين ويژگي‌ها ممکن است بر روي سلامتي و محيط زيست اثرات منفي داشته و منجر به سميت زياد نانوذرات شوند.
تنفس نانوذرات
خطرات احتمالي نانوذراتي که در هوا پخش شده‌اند، يعني آئروسل‌ها از اهميت بيشتري برخوردارند. اين قضيه به دليل تحرک بالاي آنها و امکان جذب آنها از طريق ريه، که راحت‌ترين مسير ورود به بدن مي‌باشد، اهميت پيدا مي‌کند. اندازه ذرات تا حدزيادي تعيين‌کننده محل نشست اين ذرات در دستگاه تنفسي مي‌باشد. به خاطر راحت‌تر شدن کار، دستگاه تنفسي را به سه قسمت ناحيه‌اي و کارکردي تقسيم مي‌‌كنيم:
1- مسير‌هاي هوايي بالايي،
2- ناحيه نايژه‌ها، که هر دوي آنها به وسيله لايه موکوس حفاظت مي‌شوند. در اينجا ذرات بزرگ‌تر، از طريق نشستن بر روي ديواره مسير هوايي، از هواي ورودي به ريه جدا مي‌شوند. حرکات مژه‌هاي اين قسمت، خلط را به سوي گلو بالا برده و از آنجا يا در اثر سرفه خارج و يا بلعيده مي‌شوند. ذرات کوچکتر (کوچکتر از 2.5 ميکرومتر) و نانوذرات ممکن است وارد کيسه‌هاي هوايي شوند، که ناحيه مبادله گاز در ريه مي‌باشند. جهت تسهيل جذب اکسيژن و دفع دي‌اکسيد کربن، تمام غشاها و سلول‌ها در اين قسمت از ريه، نازک و آسيب‌پذير بوده و هيچ‌گونه لايه حفاظتي ندارند. تنها مکانيسم حفاظتي در اين قسمت از طريق ماکروفاژها مي‌باشد.
3- ماکروفاژها سلول‌هاي بزرگي هستند که اشياي خارجي را بلعيده و از طريق جابه‌جا کردن آنها، به عنوان مثال به سوي گره‌هاي لنفاوي، آنها را از کيسه‌هاي هوايي خارج مي‌کنند. نانوذرات تا حد زيادي از اين سيستم حفاظتي رها شده و مي‌توانند وارد بافت‌هاي تنفسي گردند. ذرات و الياف باقي‌مانـده مي‌تواننـد با بافت‌هاي مخاطي ريوي بر هم كنش داده و منجر به ايجاد التهاب شديد، زخم و از بين رفتن بافت‌هاي ريوي گردند. اين وضعيت ريه‌ها شبيه حالت به وجود آمده در بيماري‌هايي همچون بيماري باکتريايي ذات‌الريه، يا بيماري‌هاي ريوي صنعتي مهلک همانند سيليکوسيس يا آزبستوسيس مي‌باشد.
سيليکوسيس و آزبستوسيس
با وجودي که بيماري‌هاي سيليکوسيس و آزبستوسيس از طريق نانوموادي که به روش تکنيکي توليد شده‌اند به وجود نمي‌‌آيند، اما منشا ايجاد اين بيماري‌ها، تنفس موادي شبيه نانوذرات است که اطلاعات قديمي در مورد اثرات زيان‌بخش آنها بر روي سلامتي وجود دارد. سيليکوسيس زماني ايجاد مي‌شود که گرد و غبار حاوي سيليس به مدت طولاتي به درون ريه تنفس شود. سيليس بلوري براي سطح بيروني ريه سمي مي‌باشد. زماني که سيليس بلوري در تماس با ريه قرار مي‌گيرد اثرات التهابي شديدي به وجود مي‌آيد. در مدت زمان طولاني اين التهاب باعث مي‌شود تا بافت ريه به طور برگشت‌ناپذيري آسيب‌ديده و ضخيم شود که اين پديده به نام فيبروسيس ناميده مي‌شود.
سيليس بلوري عموما در ماسه‌سنگ، گرانيت، سنگ لوح، زغال سنگ و ماسه سيليسي خالص وجود دارد. بنابراين افرادي همچون کارگران کارخانه‌هاي ذوب فلزات، سفال‌گران و كارگراني كه با ماسه كار مي‌كنند، در معرض خطر قرار دارند. سيليس بلوري از سوي سازمان بهداشت جهاني به عنوان يک ماده سرطانزا معرفي شده است.
الياف پنبه نسوز داراي طول چند ميکرومتر مي‌باشند و در نتيجه جزء نانومواد قرار نمي‌گيرند. با اين‌ حال جزء ذرات و الياف مجموعه امراض شغلي قرار مي‌گيرند. پنبه نسوز يک فيبر معدني طبيعي است که در بيش از 3000 ماده ساختماني و محصول توليد شده به کار گرفته شده است. تمام انواع پنبه نسوز تمايل به خرد شدن به الياف بسيار ريز دارند.
به دليل کوچک بودن، اين الياف پس از پخش شدن در هوا ممکن است به مدت چند ساعت يا حتي چند روز معلق بمانند. الياف پنبه نسوز تخريب‌پذير نبوده و در طبيعت پايدار مي‌باشند. اين الياف در مقابل مواد شيميايي پايدار هستند، تبخير نمي‌شوند، در آب حل نمي‌شوند و در طول زمان تجزيه نمي‌گردند. پنبه نسوز موجب ايجاد سرطان ريه و مزوتليوما مي‌شود که نوعي تومور خطرناك غشايي است که ريه را مي‌پوشاند .
آلودگي ذره‌اي هوا در مشاغل ديگري همچون توليد و فرآوري کربن سياه و الياف مصنوعي نيز موجب ايجاد نگراني مي‌شود.

آلودگي ذره‌اي هوا
آلودگي هوا مخلوط كمپلكسي از تركيبات مختلف در فاز گاز، مايع و جامد است. خود مواد ذره‌اي مخلوطي ناهمگن از ذرات معلق هستند که ترکيب شيميايي و اندازه آنها متفاوت است. در مطالعات اپيدمي‌شناسي، انواع مختلفي از آلودگي‌هاي ذره‌اي هواي معـرفي شـده‌اند کـه از آن جمـله ميـتـوان بـه TPS (مجموع مواد معلق) و PM 10 (مواد ذره‌اي با قطر موثر آئروديناميک کمتر از 10 ميکرومتر) اشاره کرد. در سال‌هاي اخير مطالعات زيادي در زمينه مواد ذره‌اي ريز PM 2.5 (ذراتي با قطر آئروديناميک کمتر از 2.5 ميکرومتر) و فوق ريز (ذرات با قطر کمتر از 100 نانومتر) انجام گرفته است.
با وجودي که ميزان خالص آلودگي‌ ذره‌اي هواي شهري (يعني مقدار PM 2.5)، با کم شدن نشر ذرات از صنايع و مراکز توليد انرژي کاهش يافته است، غلظت ذرات فوق‌ريز ناشي از ترافيک افزايش يافته است. هر چند غلظت اين ذرات کوچک معمولاً مهمتر است اما سهم آنها معمولاً پايينتر از غلظت کل است. بنابراين اندازه‌‌گيري توزيع اندازه ذرات تا چند نانومتر ، براي توصيف ذرات پخش‌شده از ترافيک ضروري است.
با توسعه روش‌هاي اندازه‌گيري آثار روشن‌تري از ذرات با اندازه کوچک‌تر مشاهده گرديد. با اين‌حال، بسياري از مطالعات هنوز ادامه دارند و تعداد بسيار کمي از آنها تاکنون به نتيجه رسيده‌اند. پيشنهاد شده است که اثرات زيان‌آور آلودگي ذره‌اي هوا به طور عمده به غلظت ذرات کوچک‌تر از 100 نانومتر ارتباط دارد و به غلظت جرمي ذرات بزر‌گ‌تر بستگي چنداني ندارد. بنابراين معقول به نظر مي‌رسد که اطلاعات به دست آمده از اپيدمي‌شناسي محيطي را با داده‌هاي حاصل از مطالعات سم‌شناسي انجام گرفته بر روي حيوانات و يا ساير داده‌هاي تجربي ترکيب نماييم.
مطالعات اپيدمي‌شناسي زيادي ثابت کرده‌اند که ارتباط مستقيمي بين افزايش مقطعي مواد ذره‌اي و افزايش بيماري و مرگ و مير ناشي از نارسايي‌هاي قلبي و عروقي وجود دارد. بيماران مسن‌تري که سابقه بيماري‌هاي قلبي و يا تنفسي دارند و همچنين بيماران ديابتي، در معرض خطر بيشتري قرار دارند.
مدارک تجربي، مکانيسم‌هاي بيولوژيکي محتملي همچون تحريک دستگاه تنفسي و فشار اکسيدي جهازي را نشان مي‌دهند. در نتيجه اين تحريک‌ها، مجموعه‌اي از پاسخ‌هاي زيستي همانند موارد زير ممکن است ايجاد شوند:
تغيير جريان خون به نحوي که موجب ايجاد انعقاد در قسمتي از رگ‌هاي خوني گردد، به هم خوردن آهنگ ضربان قلب، عملکرد نادرست و بحراني رگ‌ها، ناپايداري پلاکت‌هاي خوني، و در طولاني مدت توسعه تصلب شرايين، التهاب مزاجي و ريوي ناشي از ذرات، تصلب شرايين تسريع شده و عملکرد تغيير يافته ارادي قلب.
اين موارد ممکن است بخشي از عوامل زيستي باشند که آلودگي ذره‌اي هوا را به مرگ و مير ناشي از بيماري‌هاي قلبي ارتباط مي‌دهند. همچنين نشان داده شده است که نشست ذرات در کيسه‌هاي هوايي شش‌ها منجر به فعال شدن توليد سيتوكين به وسيله ماکروفاژها و سلول‌هاي اپيتليال کيسه‌هاي هوايي گشته و موجب التهاب سلول‌ها مي‌شود. در نمونه‌هايي که به طور تصادفي از ميان بزرگسالان سالم در معرض آلودگي ذره‌اي هوا انتخاب شده بودند، افزايش ويسکوزيته پلاسما، فيبرينوژن و پروتئين فعال C مشاهده گرديد.
خلاصه و چشم‌انداز بحث
در مجموع مدارک بسيار زيادي حاصل از مطالعات اپيدمي‌شناسي وجود دارد که اثرات زيان‌آور ذرات فوق‌ريز را بر روي سلامتي نشان مي‌دهند. همچنين از مدت‌ها پيش مدارک زيادي مبني بر زيان‌آور بودن تنفس ذرات قابل تنفس در محيط‌هاي کاري وجود دارد. به طور کامل مشخص نيست که اين مسائل به نانومواد ساخت بشر مربوط است يا نه. با اين حال منطقي آن است تا زماني که بر اساس مطالعات بيشتر اپيدمي‌شناسي، همچنين مطالعات انجام شده بر روي حيوانات، اثرات زيان‌آور اين نانومواد کاملا مشخص نشده است، از اين داده‌ها چشم‌پوشي نکنيم.
در حال حاضر هيچ قانوني در مورد توليد و کاربرد نانومواد براي سلامتي کارکنان و مصرف‌كنندگان و همچنين براي مسائل زيست‌محيطي وجود ندارد. همچنين در زمينه قانون‌گذاري براي مواد شيميايي، هيچ گزينه‌اي براي اندازه ذرات در هنگام ثبت يک ماده مدنظر قرار نمي‌گيرد.
پيش از انجام هرگونه قانون‌گذاري در زمينه نانومواد، بايد اطلاعات بسيار زيادي راجع به اثرات فرآيندها و محصولات نانو، بر روي سلامتي انسان و همچنين محيط زيست به دست آيد. اما حتي با در نظر گرفتن عدم قطعيت علمي موجود، شواهد کافي براي انجام اقدامات پيشگيرانه در محيط‌هاي کاري و بسته وجود دارد.

منبع : سايت نانو


منبع :سايت نانو
oliver بازدید : 119 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
مقدمه

به دلايلي نظير توليد از يك عمق خاص (جلوگيري از توليد آب يا گاز اضافي) و نه از تمام لايه و همچنين پايدارسازي دهانه چاه و جلوگيري از ارتباط لايه ها با يكديگر، مقابل لايه نفت يا گاز يك لوله جداري قرار داده مي شود و سپس مشبك كاري (Perforation) جهت مرتبط ساختن چاه و لاية مربوطه و در يك عمق خاص، انجام مي شود. با مشبك كاري، لولة جداري به همراه سيمان پشت آن و بخشي از لاية مربوطه سوراخ مي­شوند.  سپس نفت يا گاز از طريق سوراخ هاي ايجاد شده به درون چاه راه پيدا مي كند. سوراخ كردن لولة جداري معمولاً امروزه توسط Jet Perforator انجام مي پذيرد كه از دو فلز با جنس هاي متفاوت و مواد منفجره براي توليد نيروي كافي تشكيل شده است.

يك فلز، استحكام كافي براي سوراخ كردن لولة جداري و سيمان را دارد و فلز ديگر باعث ذوب شدن فلز اول مي شود تا سوراخ ايجاد شده درون لايه نفت يا گاز مسدود نشود. نهايتاً با فرآيند اسيدزني، بقاياي فلزات باقي مانده نيز خارج مي شوند.

 

X از فرايند مشبک کاري.

كاربرد نانو تكنولوژي در اين بخش

1- نانومواد

جنس مواد بکار رفته در ابزار مشبک کاري اهميت حياتي در انجام اين فرايند دارد و در اين ميان نانو مواد در اين حيطه پتانسيل خوبي جهت بکار گرفته شدن دارد.

2-مواد نانوساختار

در اين بخش امكان استفاده از يك سري مواد نانوساختار كه پس از عمليات مشبك كاري پس از زمان مشخصي از بين مي روند، استفاده كرد. يعني در اين فرآيند نيازي به فلز دوم براي از بين بردن فلز اول وجود ندارد.

3-نانوپوششها

پيشرفت هاي اخير در زمينه مهندسي سطح با استفاده از پوشش هاي هوشمند و تكنولوژي هاي پوشش دهي كنترل بهتر اصطكاك و سايش را در تماس هاي سطحي ارائه مي دهد. در برخي از پوشش ها به علت جذب سولفورها و فسفرها باعث كاهش ويسكوزيته شده و خواص روانروي بهتري را در سيال موجب مي شوند. جديد ترين تكنولوژي هاي در دست انجام منجر به توليد نانوكامپوزيت ها و نانوپوشش هاي ابرساختار شده است كه به افزايش عمر قطعه پوشش داده شده و كاربردهاي ديگر توليد خواهد پرداخت. گاهي اين پوشش ها طوري طراحي مي شوند كه با موادي كه به عنوان مثال در لوله هاي نفت حركت مي كنند واكنش داده و يك لايه مرزي بسيار سخت و متراكم را تشكيل مي دهند كه هم باعث عدم خوردگي مي شود و هم جلوگيري از اصطكاك مي كند. گاهي پوشش هايي كه خاصيت روغنکاري در حالت جامد دارند باعث بهبود خواص سطحي مي شوند كه باعث لغزش آسان روي سطوح پوشش داده مي گردند.

در سال هاي اخير گونه اي از پوشش هاي نانوساختار كه از فازهاي فلزي و سراميكي تشكيل شده اند، توليد گشته اند. اين پوشش ها معمولاًٌ با روش PVD يا MBE توليد مي شوند. اين پوشش ها به علت نانوساختار بودنشان و هموژنيته يكسان آن در طول پوشش به طور قابل توجهي چندكاره مي باشند.

اين پوشش ها علاوه بر سختي بالا، ضريب اصطكاك پايين را دارا بوده و خواص هدايت الكتريكي يا حرارتي بالايي دارند. سختي آنها در حد 40 تا 60 گيگاپاسكال و ضريب اصطكاك آنها 4/0 – 3/0 در مقايسه با سطح فولاد مي باشد. [1]

برايان بورن و کنث گراهام کوان از شرکت MCDONNELL BOEHNEN HULBERT &   BERGHOFF LLP با ترکيب 90% وزني پودر تنگستن و 10% وزني پودر بايندر (Binder) که بصورت هرمي شکل داده شده است ، موفق به توليد گلوله هايي((Jet perforator شده اند که براي مشبک سازي لوله هاي جداري مناسب هستند . اين مواد ساختار کريستالي دارند که اندازه دانه هايشان بين 25 نانو متر تا 1 ميکرون است. 

منبع :سايت نانو


oliver بازدید : 91 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
مقدمه
در فرآيند اکتشاف نفت پس از انجام مطالعات زمين‌شناختي سطح ‌الارضي و نمونه‌گيري‌هاي در عمق کم (تا 10 متر) و انجام لرزه نگاري، به حفر چاه اکتشافي در جايي که تصور مي‌شود نفت وجود دارد اقدام مي‌شود. در حفاري اکتشافي ممکن است به نفت دست يافته شود و يا اينکه در تشخيص محل مخزن اشتباهي رخ دهد. با توجه به عدم شناخت کامل از منطقه، در حفاري اکتشافي خطرات بيشتري نهفته است زيرا احتمال هرزروي کامل گل حفاري و متعاقب آن گير کردن ابزارهاي حفاري درون چاه و يا احتمال برخورد با لايه هاي غيرعادي پرفشار که منجر به فوران چاه مي شود، وجود دارد.
مته که در پايين‌ترين قسمت رشته حفاري يک چاه در حال حفر قرار دارد، وظيفه خرد کردن سنگ‌ها را بر عهده دارد.

انواعي از مته هاي حفاري.

بيشترين تنش وارده در عمليات حفاري، به مته‌هاي حفاري است. مته‌هاي حفاري، جزء قسمت‌هايي از رشته حفاري هستند که مرتباً در حال فرسايش مي‌باشند و پس از حفر يک متراژ مشخص، کارايي خود را از دست مي‌دهند و بايستي جايگزين شوند. بنابراين مواد جديدي که مته‌ها را در برابر خوردگي فرسايش مقاوم‌تر نمايند در اين بخش بسيار مفيد هستند.

کاربرد نانوکامپوزيتها در اين بخش
کاربرد اصلي نانوتکنولوژي در مته هاي حفاري به صورت نانوپوشش مي باشد. اين پوشش ها را با توجه به سختي آنها، به دوگروه مجزا تقسيم مي کنند : 1) پوشش هاي سخت که داراي سختي کوچکتر از GPa 40 مي باشند و 2) پوشش هاي ابر سخت که داراي سختي بيشتر از GPa 40 مي باشند. تعداد پوشش هاي سخت در مقايسه با پوشش هاي ابرسخت مانند نيتريد بور (داراي ساختار مکعبي (c– BN)) ، الماس واره هاي بي شکل (DLC)، نيتريدهاي کربن بي شکل ( -CNx ) و الماس هاي پلي کريستال، بسيار زياد است. و اين پوشش هاي ابرسخت از لحاظ ترموديناميکي به شدت ناپايدار هستند. اين ناپايداري گاهاً باعث حل شدن يکي از عناصر ترکيب درون ماده ريز پايه خواهد شد.

پوششهاي سخت ابر ساختار
پوشش هاي ابرساختار چند لايه ي نانومتري هستند که به طور معمول از دو لايه مختلف ساخته شده اند. ضخامت اين لايه ها در محدوده 5 تا 10 نانومتر است. اين لايه هاي دوتايي مي توانند لايه  هاي فلزي، نيتريدي، يا اکسيدي يا ترکيبي از فلز و ديگر ترکيبات باشند.
با توجه به ترکيب شيميايي، پوشش هاي سخت ابرساختار به 5 گروه تقسيم بندي مي گردند:
1) ابرساختار فلزي که سختي پوشش هاي ابرساختار فلزي بسيار کم است.
2) ابر ساختارهاي نيتريدي که سختي اين پوشش ها در محدوده 45 تا 55 گيگا پاسکال مي باشد.
3) ابر ساختارهاي کربيدي که سختي اين پوشش ها در محدوده نيز درمحدوده 45 تا 55 گيگا پاسکال مي باشد.
4) ابر ساختارها اکسيدي
5) ابر ساختارهاي نيتريدي – کربيدي يا ابر ساختارهاي اکسيد/ فلزي.
منتهي اين پوشش ها در مقايسه با پوشش هاي نانوکامپوزيتي در راستاي پوشش، تغييرات سختي دارد چرا که نفوذ بين فازي اجزاي لايه هاي مجاور باعث کاهش سختي آن در دماهاي بالا خواهد شد که اين مشکل از طريق توليد پوشش هاي نانوکامپوزيتي برطرف شده است.
پوشش هاي نانوکامپوزيتي
طبقه بندي پوشش هاي سخت نانوکامپوزيتي با توجه به مراجع به گونه هاي زير تقسيم بندي مي شوند: - نانوکامپوزيت نيتريد فلز در زمينه نيتريدي با ساختار a (nc – MeN/a-Nitride)

مثال: (Me = Ti , W, V )   [1و2]  nc – MeN/a - Si3N4

,  nc – TiN / a - Si3N4  [3]

2- نانوکامپوزيت نيتريد فلز در زمينه نيتريدي با ساختار مکعبي  (nc – MeN / nc – nitride)

 مثال:    nc – TiC / nc – BN  [1]

3- نانوکامپوزيت کاربيد فلز در زمينه کربني با ساختار a  (nc- MeC / a - C)

  مثال:  nc – TiC / DLC   [4]

4- نانوکامپوزيت نيتريد فلز در زمينه فلزي (nc – MeN / metal)

  مثال:   nc – ZrN/Cu  [5] ،  nc- (Ti , A1) N / AIN [6و7]  ،  nc – CrN/Cu [8]

5- نانوکامپوزيت نيتريد فلز يا کاربيد فلز در زمينه بورايدي با ساختار a (nc – MeN  يا MeC / a - boron)

مثال: nc – Ti (B, O) / quasi - a - (TiB2, TiB , B2O3) [9]   ، Ti – B – C [10]

6- نانوکامپوزيت کاربيد تنگستن به همراه سولفيد تنگستن در زمينه الماسواره­ها (nc – WC + nc – WS2/DLC)  [11]

7- نانوکامپوزيت کاربيد فلز در زمينه نيتريدي و کربني با ساختار a (nc – MeC / a - C + a - nitride)  

مثال:  nc – MoS2/a - C + a - MO2N  [13] [12]


در مقالات متعدد راجع به توليد نوعي از نانوکامپوزيتهاي با استفاده از نانولوله هاي کربني شده اند که در نوک مته هاي حفاري کاربرد دارند. [14]
در پتنت ها ثبت شده است که پيتر و همکاران در دسامبر 2002 موفق به ساخت لوله هاي نانوکامپوزيتي ويژه اي شده اند. اين لوله ها داراي جداره هاي ضد خوردگي و عايق حرارتي هستند و در مقابل دما و فشار بالا مقاومت خوبي از خود نشان مي دهند. لذا مي توانند جايگزين لوله هاي استيل متداول جهت انتقال نفت وگاز، هم درخشکي و هم زير دريا باشند. همچنين مي توانند جايگزين خوبي براي لوله هاي حفاري نيز باشند. [15]
همچنين شرکت هاي BP , Shell روي نانوکامپوزيت ها براي افزايش استقامت ابزارهاي حفاري کار مي کنند. شرکت South West ، نيز درحال توليد پوشش لوله هاي حفاري با استفاده از نانو لوله هاي کربني است. اين نانوکامپوزيتها به توليد انبوه نيز رسيده اند. [16]

S. Veprek , P. Nesladek , A. Niederhofer, F. Glatz, M. Jilek , M. Sima , surf . Coat. Technol. 108/109 (1998) 138. C. Louro , A. Cavaliero, Hardness versus structure in W- Si – N sputtered coatings , 6th Int . Conf . on Plasma Surface Engineering, PSE – 98. September 14 , 18 , Garmisch Partenkirchen , Germany (1 M. Diserens , J , Patscheider , F. levy , Surf . Coat Technol . 108/109 (1998) 241. Resource


oliver بازدید : 74 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
مقدمه
در حين حفاري چاهها ، به منظور پايدارسازي ديواره چاه و جلوگيري از ريزش ديواره ، در فواصل معين ،لوله  هايي(لوله  هاي جداري) درون چاه رانده ميشوند و پشت آنها سيمان مي  شو  د   ولوله  هاي جداري توسط سيمان به جدارة چاه مي چسبند و محكم مي شوند. اين فرآيند به اين صورت انجام مي شود كه ابتدا لوله هاي جداري به يكديگر وصل ميشوند و تا انتهاي چاه رانده مي شوند. سپس سيمان از ته چاه به پشت لوله هاي جداري (فضاي بين لوله هاي جداري و دهانه چاه) پمپ مي شود و تا سطح زمين بالا مي آيد. نهايتاً زمان لازم براي خشك شدن سيمان در نظر گرفته مي شود تا لوله هاي جداري به ديواره چاه متصل شوند. از لحظة تزريق سيمان تا خشك شدن كامل آن، لوله هاي جداري توسط كابل به دكل متصلند. سيمان‌هاي مورد استفاده مي‌بايستي خواص بندش ،پمپ شوندگي، ويسکوزيته و سختي نهايي قابل کنترلي داشته باشند.شكلهاي زير مراحل سيمان كاري را نمايش ميدهند.
 

شكل 1. شماتيك فرايند سيمان كاري.

كاربرد نانو مواد در سيمان كاري
1-كاربرد نانوذرات در سيمان كاري فرايندهاي بالادستي نفت
سيمان مورد استفاده در اين فرآيند بايد خصوصيات ويسکوزيته، استحکام و زمان گيرش مناسبي داشته باشد و با استفاده از نانوافزودني‌ها مي‌توان اين خصوصيات را برآورده ساخت.
نانوذرات با اضافه شدن به اين سيمان به خاطر خواص ميان خواص كوانتومي و خواص توده مواد، باعث به وجود آمدن خواص مناسب گردند. يكي از خصوصيات بارز اين ذرات پس ازاضافه شدن هموژنيته يكسان تمام مخلوط مي باشد كه باعث هموژن شدن خواص سيمان ميشود.
شركت Nano Product Corp. از نانوذرات سيليكات كلسيم در سيمان استفاده نموده است و سيمان حاصل قابليت كاربري در دماهاي بالا را دارد ؛ لذا مي‌تواند گزينه مناسبي براي چاه‌هاي عميق نفتي و چاه‌هاي ژئوترمال، باشد.[1]
2-كاربرد نانوافزودني ها در سيمان كاري
محصول نانوافزودني combiner w كه از سيليكاي آمورف در ساختن آن استفاده شده است ، بواسطة ‌دانه ريز بودن ذرات تشكيل‌دهنده‌اش، خواص ويژه‌اي از لحاظ پايداري، كيفيت و قابليت استفاده شدن، به سيمان چاه‌ها مي‌دهد. [‌‌‍2]
همچنين دوغاب سيمان حاصل، كاملاً پايدار مي‌شود و آب اضافي حذف مي‌شود. با توجه به داشتن وزن مخصوص مناسب ، combiner w در دوغاب‌هاي سبك، بسيار عالي عمل مي‌كند.
در حفاري آب‌هاي عميق و بسيار عميق كه دماي سطح زمين پائين است، combiner w خواص مطلوبي من جمله تراكم‌پذيري اوليه و زمان‌بند‌ش مناسب به سيمان مي‌دهد.با توجه به اينكه زمان‌بندش سيمان حاصل كاهش مي‌يابد، Weight on Cement كمتر شده و حفاري با سرعت بيشتري ادامه پيدا مي‌كند. [2]

منبع :سايت نانو


oliver بازدید : 78 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
  مقدمه

در فرايند حفاري زاويه دار صنايع بالادستي نفت، گم كردن مسير پيش بيني شده براي حفاري، مسئله اي رايج است. يكي از تكنيك هايي كه موجب دقيق­تر شدن اين نوع از حفاري مي­شود، نمودارگيري در حين حفاري است كه به LWD معروف است. LWD، ازلحاظ تئوري، به نمودارگيري عادي شباهت دارد كه جنس لايه­ها، تخلخل و درجه اشباع سيالات را تعيين مي­كند و از لحاظ عملي ابزارهاي به­كارگيري شده، قابليت حضور در محيط پر تنش حفاري را دارند. با تعيين پارامترهاي ذكر شده بويژه جنس لايه­ها، امكان تعيين موقعيت دقيق مته و مقايسه با مسير در نظر گرفته شده، ايجاد شده و نهايتاً اصلاح مسير مي­شود.

.

شکل1. شمايي از فرايند نمودار گيري در حين حفاري

در بخش اندازه گيري در حين حفاري نيز حفاري‌هاي زاويه‌دار، پارامترهايي نظير دما، فشار، عمق و جهت به صورت هم­زمان اندازه‌گيري شده و سپس فرستاده مي‌شوند . پارامترهاي مختلف مانند فشار، دما و جهت رشته حفاري، براي هدايت بهتر حفاري هاي زاويه دار لازم هستند. بدست آوردن دقيق­تر اين پارامتر در شرايط پر تنش حفاري و انتقال آنها به سطح از اهداف اين تكنيك است


شکل2. شمايي از ابزارهايي مربوط به اندازه گيري در حين حفاري که روي ابزار حفاري توربو دريل نصب شده است.

نانو سنسورها را مي توان بجاي سيستم فعلي نمودارگيري جايگزين نمود. با توجه به پروسه معرفي شده در اين قسمت نانوسنسورها براي تحليل پرتوها به طور دقيق استفاده مي‌شوند. اين نانوسنسورها علاوه بر اين کارکرد، وظيفه تعيين جنس لايه‌ها و تعيين درجه اشباع سيال را نيز خواهند داشت.
يک روش به همراه يک سيستم براي تعيين مشخصات يک سيال توسط موسسه تحقيقاتي Schlumberger – Doll ، توسعه داده شده است. اگر چه اين سيستم براي چاه هاي نفتي مناسب است، اما قابليت توسعه داده شدن به ساير صنايع را دارد. [1]

oliver بازدید : 54 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

مقدمه

براي دست يابي به سيال مخزن مي بايست چاههايي را از سطح زمين تا محل تجمع نفت و گاز (مخزن) حفر نمود. يكي از ديسيپلينهاي مربوط به حفاري گل حفاري و سيتم گردش گل است. گل حفاري سيالي است که از دورن لوله‌هاي رشته‌ حفاري به پايين پمپ مي‌شود، از سوراخ‌هاي مته بيرون مي‌آيد و سپس از فضاي حلقوي بين ديواره چاه و لوله‌هاي حفاري، کنده هاي حاصل از حفاري را به سطح حمل مي‌کند. همچنين گل حفاري، کار خنک کردن مته و کنترل سيالات موجود در لايه‌ها را نيز بر عهده دارد.گل حفاري بايد خواص ريولوژيك و چگالي و ويسکوزيته مناسبي جهت حمل کنده‌هاي حفاري شده به بالا را داشته باشد و از قابليت‌ انتقال توان هيدروليکي پمپ‌ها برخوردار باشد. شكل زير، سيستم گردش گل حفاري را نشان ميدهد. 


شكل 1. شماتيكي از سيستم گردش گل حفاري.

 خواصي همچون چگالي مناسب با استفاده از نانوافزودني‌ها قابل حصول است. ويسکوزيته مناسب نيز با اضافه کردن نانوافزودني‌هايي که خاصيت روغنکاري دارند (Nano lubricants) بدست مي‌آيند.  حصول خاصيتي همچون قابليت انتقال توان هيدروليکي و تراکم‌پذيري (Compressibility) از مهم‌ترين عواملي است که به نظر مي‌رسد با استفاده از نانوکامپوزيت ‌ها, نانوتيوب‌هاي کربني و برخي از نانوپودرهاي سراميکي سخت با وزن مخصوص مناسب نظير نانوپودرهاي کربيد سليسيم قابل دستيابي باشد. گل‌هاي حفاري يا پايه آبي هستند يا پايه نفتي (روغني).  براي حصول خواصي  همچون چگالي مناسب، عدم خورندگي يا خورندگي کم، خاصيت روان‌کاري، جلوگيري از هرزروي، تراکم‌پذيري مناسب، سمي نبودن و بالاخص خاصيت تيکسوتروپ(ژلاتيني) از نانو افزودني ها استفاده ميشود.  اگر احياناً عمليات حفاري قطع شد، گل مي بايست به حالت ژلاتيني در آمده و مانع از ته نشين شدن کنده هاي حفاري شده و از گير كردن ابزار حفاري درون چاه جلوگيري كند. همچنين گل ژلاتيني بايد به گونه‌اي باشد که با کمترين تنش از حالت ژلاتيني به حالت روان درآيد و مجدداً خاصيت تيکسوتروپيک گل را اعاده ‌کند. در اين بخش نيز با توضيح خواص فوق, نانوپليمرها و نانوکامپوزيت‌ها, نانوذرات رسي (Nano clays) و همچنين نانوپراکنده‌کننده‌ها (Nano dispersant) تأثيرات بسزايي روي بهبود اين خواص دارند.

بارِن و همكارانش در سال (2003) موفق به توليد نانوموادي شده اند كه سطحشان پرداخت شده است و به سيالات اضافه مي شوند تا يک نوع کف خاص را توليد نمايد. از کف مذکور در ساختن گل هاي حفاري سبک که مي توان با آن حفاري غيرتعادلي(Under Balanced Drilling) انجام داد مي توان استفاده کرد. اين کف قابليت خارج کردن ضايعات حفاري را  نيز دارد.

منبع :سايت نانو

oliver بازدید : 69 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

مقدمه

يكي از تكنيكهاي رايج در اكتشاف نفت و گاز ، لرزه نگاري است .لرزه نگاري عبارتست از ايجاد انفجار در نقاط مختلف روي زمين و ثبت لرزه‌هاي ايجاد شده، ساختار کلي لايه‌هاي زمين و مخزن بدست آورده مي‌شود. اين فرآيند بر اساس تفاوت سرعت حرکت صوت در لايه‌هاي مختلف انجام مي‌گيرد. لرزه‌نگاري به صورت يک بعدي، دو بعدي، و سه بعدي انجام مي‌شود. از اين طريق مي‌توان تشخيص داد که لايه‌هاي مختلف حاوي گاز، نفت يا آب هستند. لرزه‌نگاري چهاربعدي همان لرزه‌نگاري سه‌بعدي است که در زمان‌هاي مختلف انجام مي‌شود  و از طريق آن مي­توان نحوه پيشروي سيالات مختلف را تشخيص داد.

شكل 1. نمونه اي از سنسورهاي مورد استفاده در لرزه نگاري.

كاربرد نانوسنسورها در اين بخش

به نظر مي‌رسد با کاربرد نانوتکنولوژي در ايجاد سنسورهاي جديد مي­توان ثبت لرزه‌ها را به صورت دقيق‌تر انجام داد زيرا امکان وارد کردن نانوسنسورها در لايه‌هاي مختلف زمين و ثبت لرزه‌ها از موقعيت‌هاي متنوع‌تر وجود دارد.

در اين بخش يك نوع سنسورهاي صوتي مورد استفاده قرار مي­گيرد، كه ژئوفون نام دارد. اين سنسورها با ثبت اطلاعات به صورت صوتي و بازيابي آن­ها پس از عمليات لرزه­نگاري مورد استفاده قرار مي­گيرند. نانوتكنولوژي مي­تواند علاوه بر پيشرفت فوق با نانوساختار كردن ژئوفون­ها به عملكرد سريع و ثبت اطلاعات صوتي دقيق­تر منجر گردد.

ونگ و مادو[1]  نشان دادند که يکي از انواع سنسورهاي ميکرو الکترومکانيکي کربني کارآيي مناسبي در گستره وسيعي از بيو­مواد و مواد شيميايي دارد. با استفاده از روش توليد اين سنسورها مي­توان ساختارهاي کربني ميکروالکترومکانيکي با "ضريب طول"[2] بزرگ­تر از10 توليد کرد. [1]

 باتکنيک توليد [3]C – MEMS  مي­توان گستره وسيعي از MEMS ها و NEMS [4] ها با "ضريب طول" بالا که قابليت شارژ / دشارژ شدن توسط يون Li را دارند، توليد کرد. اين سيستم­ها پتانسيل توليد آرايه باتري­هايي از مواد هوشمند قابل سوئيچ را خواهند داشت. تکنيک توليد C – NEMS ها با استفاده از Nano Fabrication  و با کنترل روش پيروليز مي­باشد.

نياز به مينياتوري کردن ساختارها، سرعتهاي بالاتر، اتلاف حرارت بهتر، مصرف توان کمتر وسازگاري بيشتر بامحيط زيست در توليد اين سنسورها باعث اقبال عمومي زياد آنها شده است.

آقاي "جونگ­کيم"[5] از دانشگاه تگزاس در کنفرانس نانوتکنولوژي انجمن مهندسين برق آمريکا[6] تكنولوژي "شناوري مغناطيسي با دقت بالا "[7] را كه در بسياري از زمينه­هاي تحقيقاتي نانوتكنولوژي و ساير تكنولوژي­هايي كه براساس اندازه­گيري دقيق حركات و نيروها کار مي­کنند، مورد بررسي قرار داده است. اين تكنولوژي­ها شامل ساختن ساختارهاي نانومقياس، كاربري­ در مقياس اتمي[8] ، سرهم­بندي ميكروقطعات و آشکارسازهاي حركات لرزه­اي مي­باشند. با توجه به کاربرد گسترده تکنولوژي مورد نظر در علوم و مهندسي نانو، کاربرد آن در فعاليت­هاي بالادستي نفت از جمله لرزه­نگاري نيز محتمل است. [2]

همچنين شركتهاي BP و Shell نيز براي كشف و استخراج ميدان­هاي جديد نفت و گاز ازتكنولوژي­هاي نانو در تصوير برداري لرزه­اي و لرزه­نگاري چهاربعدي استفاده مي­کنند. [3]

شرکتTexas –Based Input / Output Inc.  از MEMS براي تهيه داده­هاي لرزه نگاري چاه­هاي نفت و گاز استفاده خواهد نمود. اين ابزار، داده را بصورت دقيقتر و کم­حجم­تر از ژئوفون­هاي معمولي ثبت مي کند. [4]


[1] Wang and Madau

2 Aspect ratio : نسبت طول به عرض جسم

[3]Carbon Microelectro Mechanical Systems

[4] Nano Electro Mechanical Systems

[5]  Won jong Kim

[6] IEEE

[7]high-precision magnetic levitation

[8] atomic-level manipulation


منبع: سايت نانو


oliver بازدید : 71 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

خلاصه :
بازار انرژي با مصرف، توليد و توزيع انرژي تعريف مي‌شود. در جنبه مصرف، تقاضاي روبه رشدي از سوي مشترکان خانگي، تجاري، صنعتي و ترابري مشاهده مي‌شود. تقاضا تقريباً تابعي از قيمت جهاني انرژي (به طور برجسته نفت) و رشد اقتصاد جهاني است. بازارهاي نوظهور و در حال توسعه چين، هند، آمريکاي لاتين، آفريقا و اروپاي شرقي ظرفيت پديد آوردن يک تقاضاي باور نکردني انرژي را دارند. فشار ملاحظات زيست‌محيطي- منجمله تغييرات جهاني آب و هوا، آلودگي آب و هوا و نابودي جنگلها- صنعت را به جستجوي روشهايي تشويق کرده است، تا سطح آلايندگي محصولات جانبي و خطرات زيست‌محيطي را کاهش دهد. اينجاست که نتيجه نهايي تعامل اثرات فناوري‌نانو با فناوري‌هاي ديگر به انقلابي بزرگ خواهد انجاميد که پيش‌بيني آن مشکل خواهد بود. فناوري‌هايي که موجب اين پوياي پيچيده مي‌شوند عبارتند از: پيل‌هاي سوختي، باتري‌ها، پيل‌هاي خورشيدي (هر دو نوع فتوولتاييک و توليد کننده هيدروژن) و پيشرفت‌هاي بالقوه در کارايي توزيع نيرو.

متن اين مقاله به صورت PDF قابل دريافت مي باشد.

http://nano.ir/papers/attach/Roadmap_V4.pdf

oliver بازدید : 67 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
شركت Nano Markets، بر اين اعتقاد است كه هم اكنون فناوري‌نانو تمام فناوري‌هاي انرژي كنوني را تحت تأثير قرار داده و تغيير شگرفي در تصور ما از دنياي انرژي ايجاد خواهد كرد. براي آنها كه به منابع انرژي قابل اطمينان دسترسي ندارند، راه حل‌هاي جديد مهندسي نانو كمك شاياني است تا كيفيت زندگي آنان را بهبود بخشد. فناوري‌نانو براي آنها كه از ناكارآمدي ذخيره، توليد و تبديل انرژي رنج مي‌برند منابع انرژي جديدي فراهم آورده و علاوه بر آن، هزينه توليد هر كيلووات انرژي را هم كاهش داده و يا حداقل به بهبود كيفيت توليد آن كمك خواهد كرد.
براي سرمايه گذاراني كه به بازار انرژي‌هاي جايگزين علاقه دارند، فناوري نانو گزينه مناسبي است و فرصت‌هايي را براي آنها ايجاد مي‌كند. البته در اين زمينه خطرپذيري‌هايي كه در بازار تمام فناوري‌هاي نوظهور بايد متحمل شد را نبايد از نظر دور داشت.
در اين گزارش به مرور راه‌هاي مختلف تأثير فناوري ‌نانو بر صنعت (راه‌هاي کنوني و آينده) مي‌پردازيم.
سوخت‌هاي فسيلي و نانوكاتاليزورها
علي‌رغم تمام جنجال‌هايي كه در مورد منابع انرژي جايگزين وجود دارد، بايد گفت در واقع هيچ كس قاطعانه در مورد اينكه به زودي وابستگي ما به انرژي‌هاي فسيلي قطع خواهد شد قاطعانه اظهار نظري نكرده است؛ اما در عين حال اين حرف به معناي آن نيست كه ميزان وابستگي فعلي دنيا به نفت اوپك هم همچنان در همين سطح باقي بماند. ضمن آنكه هنوز منابع گاز طبيعي و حتي زغال سنگ فراواني پيرامون ما وجود دارد.
همان طور كه مي‌دانيم از دهه 1920 به اين طرف با استفاده از روش فيشر - تروپس (Fischer Tropsch) امكان توليد سوخت‌هاي هيدروكربني مايع چه از زغال سنگ و چه از گاز فراهم شده بود اما با بالا رفتن قيمت نفت، نوع تميزي از اين سوخت ديزلي( گازوئيل) به طور تجاري توليد شد و اخيراً چنين با استفاده از نانو‌فناوري گام‌هايي در اين زمينه برداشته است. انتظار مي‌رود پروژة 2 ميليارد دلاري مايع سازي ذغال سنگ شنهوان(Shenhuan) كه ازفناوري ‌نانوكاتاليزوري آمريكا استفاده مي‌كند بتوانند به عنوان يك روش اقتصادي قابل رقابت با ديگر روش‌ها در توليد سوخت مطرح شود.
تأثير كليدي فناوري ‌نانو در اين بخش از انرژي، بهبود كارآمدي واكنش‌ها و كنترل فرآيندها به شيوه نانوساختارسازي مي‌باشد. به اين ترتيب به ازاي يك حجم معين، سطح بيشتري در معرض كاتاليزوري كه روي آن ريخته شده قرار مي‌گيرد در نتيجه باعث افزايش سرعت واكنش‌ها مي‌گردد. البته اين كار به اين سادگي هم نيست و لازم است مواد واكنش گر با سرعت مناسب، خود را به سايت‌هاي کاتاليزوري برسانند. انجام اين كار متضمن آن است كه ساختارهاي ما داراي تركيبي از مقياس‌ها باشد. اما ايجاد چنين ساختارهاي بزرگ و مجتمعي آن هم به شيوه از پايين به بالا (bottom up) كاري است كه تنها در حوزة‌ فناوري نانو قابل انجام است.
سيستم‌هاي احتراقي پيشرفته و پيل‌هاي سوختي
اخيراً پيشرفت‌هاي بسياري از ساخت و توسعه ميني‌توربين‌ها (mini- turbines) با استفاده از همان اصول و قوانين نيروگاه‌هاي بزرگ در مقياس كوچك‌تر مشاهده شده است؛ لذا تأثير فناوري نانو بر چنين فناوري جا افتاده‌اي يك تأثير متحول كننده نخواهد بود اما قطعاً كاربردهايي از فلزها، سراميك‌ها و كامپوزيت‌هاي نانوبلوري را در اين زمينه مي‌توان يافت كه موجب بهبود پارامترهايي از جمله زمان عمر قطعات خواهند شد.
اين سيستم‌ها مستقيماً با پيل‌هاي سوختي بزرگ‌تر براي استفاده‌هاي صنعتي كوچك مقياس (Smal Scale) رقابت مي‌كند. به طور كلي مي‌توان گفت پيل‌هاي سوختي از چند طريق تحت تأثير فناوري نانو قرار دارند. به عنوان مثال استفاده از فولرين در اين پيل‌ها جايگزين پليمرهاي بزرگي شده است كه در غشاهاي الكتروليتي به كار مي‌روند و به اين ترتيب امكان كار پيل سوختي حتي در دماهاي پايين تر هم فراهم شده‌است . همچنين از فولرين‌ها در غشاهاي مبادله پروتون(Proton exchange membrane) براي كمك به حركت پروتون ها استفاده مي‌شود. از کربن نانوحفره‌اي هم مي‌توان در الكترودها استفاده نمود. كه در سال‌هاي اخير شکل‌هاي جديدي از آن ساخته شده است. كاتاليزورهايي كه داراي نانوذرات هستند نيز يكي ديگر از كاربردهاي نانو در زمينه پيل‌هاي سوختي است كه از آن در جداسازي الكترون/پروتون استفاده مي‌شود.
ضمناً گفتني است كه كاربرد BuckyPaper به صورت مادة الكترودي تركيبي (Combined) و پاية كاتاليزور (Catalyst Support) بسيار موفقيت‌آميز بوده و اين در حالي است كه نانوحسگرها هم جاي خود را در زمينة آشكار سازي هيدروژن در پيل‌هاي سوختي به دست آورده‌اند. در واقع بايد گفت بعد از سال‌ها كه تغييرات قابل توجهي در زمينة پيل‌هاي سوختي وجود نداشت، فناوري نانو را مي‌توان از عوامل عمدة پيشرفت‌هاي اخير در اين زمينه دانست.
انرژي خورشيدي
امروزه انرژي خورشيدي كه داراي ابداعات جديد فناوري‌نانو مي‌باشد نيز همچون پيل‌هاي سوختي بسيار مورد توجه است. اما مشكلي كه تاكنون درباره توسعه انرژي خورشيدي علي‌رغم بازگشت سرمايه طولاني مدت آن وجود داشته، هزينه اوليه بالاي آن مي‌باشد كه بسياري را از اين كار باز داشته است. از سوي ديگر و بالعكس سيستم‌هاي فوتوولتاتيك (Photovoltaic) طي سال‌هاي اخير شاهد توسعه‌اي سريع، هم در زمينه بهبود كارآمد واقع شدن و هم در راستاي كاهش هزينه‌هاي مربوط به آن بوده است.
تا مدتها بازده كار آن هم در محيط آزمايشگاه چيزي در حد 30 درصد بود اما با بهره‌گيري از طول موج‌هاي چند گانه دانشمندان موفق به افزايش اين رقم تا 50 درصد شدند. در اين زمينه روش‌هاي متعدد جديدي كه از نانوساختارهاي مختلف استفاده مي‌كنند نويدبخش توليد پانل‌هاي خورشيدي (Solar Panels) ارزان مي‌باشد، اگر چه كه بازدهي اين پانلها در حد 5 درصد ثابت است. به اين منظور استفاده از روش‌هاي لوله‌اي (roll Processes) و حتي رنگ‌آميزي موادي كه روي ديوار بلوك‌هاي اداري واقعند مورد بحث قرار گرفته است. جالب اينكه حتي برخي پيش بيني كرده‌اند كه موادي با بازده بهتر از انواع پيل‌هاي سيليكوني امروزي توليد شود هزينة آن كه يک دهم تا يک بيستم قيمت اوليه اين قبيل پيل‌ها مي‌باشد.
چنين تلاش‌هايي در صورت وقوع، متحول کننده خواهند بود؛ چرا كه اقتصاد به تنهايي دچار جهش و رشد سريع در بسياري از نقاط جهان مي‌شود. در عين حال با در نظر داشتن دوام و طول عمر محصول بايد به ارزيابي صحيح هزينه‌ها پرداخت و اين كه يكي از ضعف‌هاي برخي از مواد جديد است.
ممكن است اين سؤال مطرح شود كه چرا بايد تصور ايجاد تحول در انرژي خورشيدي پس از سال‌ها ركورد نسبي بايد تصور كرد؟ پاسخ اين سؤال را مي‌توان در تنوع پيشرفت‌هاي ايجاد شده در فناوري‌هايي دانست كه در اين زمينه تأثيرگذار بوده و همان طوري كه شروع اوليه و توسعه پيل‌هاي سوختي را باعث شده در مورد انرژي خورشيدي هم چنين خواهد بود.
پيشرفت‌هاي اساسي ايجاد شده تاكنون در زمينه نانوساختارهاي نيمه هادي و مواد هادي الکترون كه داراي بازده بيشتر بوده‌اند، مي‌باشد كه از جمله آنها مي‌توان مواد فولريني را نام برد.
كاربرد اين مواد و نقش آنها در زمينه انرژي خورشيدي همانند كاربردشان در پيل‌هاي سوختي است به اين ترتيب كه قبل از تركيب شدن خود به خودي و بي‌فايده الكترون‌ها با حفره‌هايي كه در مسيرشان وجود دارد، آنها را از محل توليدشان دور مي‌كند.
انرژي باد، زيست توده و زمين گرمايي
براي منابع انرژي جايگزين متعدد ديگري نيز وجود دارد كه به کمک فناوري نانو استفاده از آنها بسيار عملي تر و معقول‌تر خواهد بود كه از آن جمله مي‌توان انرژي باد زيست توده (biomass) و زمين گرمايي (geothermal) اشاره كرد.
گرچه استفاده از انرژي باد يكي از قديمي‌ترين راه‌هاي توليد انرژي است اما اخيراً استفاده از دستگاه‌هاي بادي مولد برق در بسياري از كشورها و با بهبود وضعيت اقتصادي آنها رشد قابل ملاحظه‌اي داشته است . در عين حال مقدار انرژي كه يك كشور به آن نياز دارد و مي‌تواند آن را توليد كند محدود است كه اين امر به ويژه براي كشورهاي فاقد سواحل آبي گسترده به منظور ايجاد نيروگاه‌هاي برق آبي حائز اهميت بوده و مي‌توانند مقدار زيادي از زمين‌هاي دور از ساحل را به اين كار اختصاص دهند.
ممكن است به نظر عجيب برسد كه چگونه فناوري نانو كه فناوري مدرن و جديدي است مي‌تواند چيزي به قدمت نيروگاه‌هاي بادي را تحت تأثير قرار دهد؟ پاسخ اين سؤال در مواد مورد استفاده نهفته است . همان طور كه مي‌دانيم توان يك توربين بادي متناسب با مربع طول تيغة آن افزايش مي‌يابد در حال حاضر از پيشرفته‌ترين كامپوزيت‌هاي فيبركربني در اين تيغه ها استفاده مي‌شود اما در صورت استفاده از كامپوزيت هايي از نوع نانولوله‌هاي كربني در آنها، نسبت توان به وزن آنها تا چند برابر افزايش مي‌يابد.
از ديگر انرژي‌هاي جايگزين، زيست توده است كه توجه فزاينده‌اي را به خود جلب كرده است و فناوري‌نانو بر آن تأثيري همانند تأثيري است كه بر سوخت‌هاي فسيلي داشته است، مي‌گذارد؛ يعني كاتاليزورهاي بهبود يافته و جدا سازي گاز. همچنين در اين زمينه جزئيات بسياري وجود دارد كه به فناوري پيل‌هاي سوختي مربوط مي‌شود.
در اين بين، انرژي زمين گرمايي توجه كمتري را به خود جلب كرده است و بسياري آن را تنها به بخش‌هاي معيني از دنيا چون جزاير يخي محدود مي‌دانند. اما در واقع بايد گفت اين انرژي تقريباً يكي از ذخاير نامحدود انرژي به شمار مي‌آيد كه هر كجا باشيد زير پايتان قرار دارد.البته تعريفي اين گونه از اين انرژي را در حال حاضر مي‌تواند در كتاب‌هاي زمين شناسي يافت . زيرا براي رسيدن به عمق مناسب و لازم جهت استفاده از گرماي دروني زمين، فناوري حفاري موجود بايد بهبود يافته و يا اينكه ما به توان لازم جهت استفاده از گرماي زمين در سطوح بالاتر زمين دست يابيم.
از سراميك‌ها و نانوبلورهاي فلزي، مواد جديدي در دست تهيه است كه مي‌توان از آنها در فناوري حفاري استفاده نمود. اما جالب ترين پيشرفتي كه در اين زمينه رخ داده استفاده از روش تونل زني ترموالكتريكي براي توليد الكتريسيته از گرماي سطوح بالايي زمين است. هم اكنون چندين شركت براي بهره‌وري از اين فناوري ايجاد شده كه اساس آنها بر استفاده از نانولايه‌هاي عايق الكتريسيته با ابعاد بسيار دقيق و كنترل شده مي‌باشد.
بازارهايي كه اين شركت‌ها در نظر دارند موارد بسيار عادي‌تر از بازار مربوط به انرژي زمين گرمايي در مقياس بزرگ مي‌باشد. از جمله اهداف اين شركت‌ها بهره‌وري از گرماي خروجي از اگزوز موتور خودروها براي توليد الكترسيته (و افزايش بازده) است ضمن آنكه از همين فناوري و مشابه آن مي‌توان در بهره‌وري از گرمايي كه در محيط‌هاي توليد سنتي به هدر مي‌رود نيز استفاده نمود.

منبع :سايت نانو

oliver بازدید : 69 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

علوم نانو و فناوري نانو بيانگر رهگذري به سوي دنيايي جديد هستند. سفر به اعماق سرزمين اتمها و مولکولها نويد دهندة اثراث اجتماعي شگفت‌انگيزي است: در علوم بنيادين، در فناوريهاي نو، در طراحي مهندسي و توليدات، در پزشکي و سلامت و در آموزش.
پيش‌بيني‌هاي گسترده در حوزه کشفيات جديد، چالشها، درک مفاهيم، حتي هنوز فرم و محتواي موضوع، مه‌آلود و اسرارآميز است. اين مقاله مي‌کوشد تا چالشهاي دنياي رياضيات را در مواجهه با دنياي شگفت‌انگيز نانو بررسي کند. به عبارت ديگر، رياضيات در معماري پازل نانو چه نقشي خواهد داشت:
همگان بر اين نکته توافق دارند که پيشرفتهاي بزرگ، مستلزم تعامل ميان مهندسان، ژنتيست‌ها، شيميدانان، فيزيکدانان، داروسازان، رياضيدانان و علوم رايانه اي ها است. شکاف ميان علوم و فناوري، ميان آموزش و پژوهش، ميان دانشگاه و صنعت، ميان صنعت و بازار بر مجموعه تأثيرگذار خواهد بود. دلايل کافي مبتني بر فصل مشترک ميان نظامهاي کلاسيک و فرهنگ ها موجود است.
اين انقلاب علمي و فناورانه، منحصر به فرد است. اين بدين معني است که مي‌بايستي نه تنها در بعد علمي، که در ساير ابعاد، نيز زيرساختهاي بنيادين با حداکثر انعطاف پذيري در برابر تغييرات را پيش‌گويي و پيش‌بيني کنيم.
دانش رياضيات به عنوان خط مقدم جبهة علم مطرح است. ويژگي بديهي رياضيات در علوم نانو «محاسبات علمي» است. محاسبات علمي در فناوريي که به عنوان فناوري انقلابي مطرح شده است. محاسبات علمي در طول، تفسير آزمايشات، تهية پيش‌بيني در مقياس اتمي و مولکولي بر پاية تئوري کوانتومي و تئوريهاي اتمي است.
همانگونه که رياضيات زبان علم است، محاسبات، ابزاري عمومي علم و کاتاليزوري براي تعاملات عميق‌تر ميان رياضيات و علوم است. يک تيم محاسبات، دربارة مدلشان و اثر محاسباتشان و تطبيق‌پذيري آن با واقعيت، به بحث مي‌پردازند. «‌محاسبات» رابطي ميان آزمايش و تئوري است. يک تئوري و يک مدل رياضي، پيش نياز محاسبات است و يک آزمايش تنها اعتبار بخش هر نوع تئوري، مدل و محاسبات است.
مدلهاي رياضي، ستونهاي راهگشا به سوي بنياد علم و تئوريهاي پيش بين هستند. مدلها، رابطهايي بنيادين در پروسه‌هاي علمي هستند و اغلب اوقات در سيستم‌هاي آموزشي به فاز مدلسازي و محاسبات، تأکيد کافي نمي‌شود. يک مدل رياضي بر پاية فرمولاسيون معادلات و نامعادلات اصول بنيادين استوار است و مدل درگير با درک کامل پيچيدگيهاي مسأله نظير، جرم، اندازة حرکت و توازن انرژي است. در هر سيستم فيزيکي واقعي تقريب اجازه داده مي‌شود، تا مدل را در يک قالب قابل حل عرضه کنند. اکنون مي‌توان مدل را يا به صورت «تحليلي» و يا بصورت «عددي» حل کرد. در اين حالت مدلسازي رياضي يک پروسه پيچيده است،زيرا مي‌بايستي دقت و کارآيي را همزمان نشان دهد.
در علوم نانو و فناوري نانو، مدلسازي نقش محوري را بر عهده دارد، بويژه وقتي که بخواهيم عملکرد ماکروسکوپي مواد را از طريق طراحي در مقياس اتمي و مولکولي کنترل کنيم، آن هم در شرايطي که درجات آزادي زياد باشد. مدلسازي رياضي يک ضرورت در اين فضاي مه آلود است. تفسير داده‌هاي آزمايشگاهي يک ضروت حتمي است. همچنين براي هدايت، تفسير، بهينه سازي، توجيه رفتارهاي آزمايشگاهي، مدلسازي رياضي ضرورت مي‌يابد.
يک مدل مؤثر، راه رسيدن به توليدات جديد، درک جديد رفتارشناسي، را کوتاه مي‌کند و تصحيح گر هوشمندي است که از نتايج گذشته درس مي‌گيرد.
مدلسازي نه تنها ويژگي منحصر به فرد رياضيات است بلکه پلي بسوي فرهنگهاي مختلف علمي است.
تئوري در هر مرحله از توسعة علم، نقش محوري دارد، ارزيابي حساسيت مدل به شرايط پروسه‌هاي فيزيکي ، و حصول اطمينان از اينکه معادلات و الگوريتمهاي محاسباتي با شرايط کنترل آزمايشگاهي سازگارند، از چالشهاي مهم است. تئوري نهايتاً بسوي تعريف نتايج و درک فيزيکي سيستم، ميل خواهد کرد و اغلب اوقات رياضيات جديدي لازم نيست تا به منظور رسيدن به درک رفتار، ساخته شود.
عبور از تئوريهاي موجود ارزشمند است و اغلب نيز اتفاق مي‌افتد. زماني مدلها، مشابه سيستم‌هاي شناخته شده هستند که دقت رياضي بالايي را داشته باشند اما در جهان شگفت ‌انگيز نانو، مدلهاي مختلف و جديد، چالشهاي جدي را در دانش رياضيات پديد مي‌آورند. تئوريهاي جديد در مقياسهاي زماني غير قابل پيش‌گوئي اتفاق مي‌افتند و تئوريهاي قدرتمند در قالبهاي عميق شکل مي‌گيرند. ميان‌برهاي اساسي لازم است تا شبيه‌سازي صورت گيرد:
طراحي در مقياس اتمي و مولکولي، کنترل و بهينه سازي عملکرد مواد و ابزار آلات، و کارآيي شبيه‌سازي رفتار طبيعي، از مهمترين چالشها است. اين چالش‌ها نويد دهندة برهم کنشهاي کامل ميان حوزه‌هاي مختلف رياضي خواهد بود.
آثار اجتماعي اين چالش‌ها زياد و متنوع خواهد بود.
منافع حاصل از مشغوليت رياضيدانان فعال، توازن با چالشهاي اصلي در زمينه رشد زيرساختهاي رياضيات، تغييرات در ساختار آموزش رياضيات، از جمله آثار ورود رياضيات به دنياي شگفت انگيز نانو خواهد بود.
جامعه رياضي مي‌بايستي اصلاح شود: تئوريهاي بنيادين، رياضيات ميان رشته‌اي و رياضيات محاسباتي و آموزش رياضيات.
رياضيات چه حوزه‌هايي را در بر خواهد گرفت؟ الگوريتمهاي اصلي در حوزه‌هاي رياضيات کاربردي و محاسباتي، علوم کامپيوتر، فيزيک آماري، نقش مرکزي و ميان بر ساز را در حوزة نانو بر عهده خواهند داشت.
براي روشن شدن موضوع برخي از اثرات رياضيات را در فرهنگ نانو بررسي مي‌کنيم:

  • روشهاي انتگرال گيري سريع و چند قطبي سريع: اساسي و الزامي به منظور طراحي کدهاي مدار (White, Aluru, Senturia) و انتگرال گيري به روش Ewala در کد نويسي در حوزه‌هاي شيمي کوانتوم و شيمي مولکولي (Darden 1999)
  • روشهاي« تجزيه حوزه»، مورد استفاده در شبيه‌سازي گسترش فيلم تا رسيدن به وضوح نانوئي لايه‌هاي پيشرو مولکولي با مکانيک سيالات پيوسته در مقياسهاي ماکروسکوپيک (Hadjiconstantinou)
  • تسريع روشهاي شبيه سازي ديناميک مولکولي (Voter 1997)
  • روشهاي بهبود مش‌بندي تطبيق پذير: کليد روشهاي شبيه پيوسته که ترکيب کنندة مقياسهاي ماکروئي، مزوئي، اتمي ومدلهاي مکانيک کوانتوم از طريق يک ابزار محاسباتي است (Tadmor, Philips, Ortiz)
  • روشهاي پيگردي فصل مشترک: نظير روش نشاندن مرحله‌اي Sethian, Osher که در کدهاي قلم زني و رسوب‌گيري جهت طراحي شبه رساناها مؤثرند (Adalsteinsson, Sethian) و نيز در کدگذاري به منظور رشد هم بافت ها (Caflisch)
  • روشهاي حداقل کردن انرژي هم بسته با روشهاي بهينه سازي غير خطي (الماني کليدي براي کد کردن پروتيئن‌ها) (Pierce& Giles)
  • روشهاي کنترل (مؤثر در مدلسازي رشد لايه نازک‌ها (Caflisch))
  • روشهاي چند شبکه‌بندي که امروزه در محاسبات ساختار الکتروني و سيالات ماکرومولکولي چند مقياسي بکار گرفته شده است.
  • روشهاي ساختار الکتروني پيشرفته ، به منظور هدايت پژوهشها به سمت ابر مولکولها (Lee & Head – Gordon)

منبع سايت نانو

oliver بازدید : 60 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

در اين مقاله مي کوشيم تامرزهاي نانو محاسبات را از رهگذر بررسي قابليتها و محدوديتهاي روشهاي عمده محاسباتي نشان دهيم:

 مدلسازي چند مقياسي، زمينة جديد در مدلسازي مواد نيست، در سالهاي اخير فيزيکدانان به دنبال روشهاي رياضي جهت کاهش درجات آزادي مدل‌هاي فيزيکي هستند. در حقيقت اين روش در سازگاري کامل با اين حقيقت است که چگونه مي‌بايستي درجات آزادي قابل مشاهدة سيستم را به منظور نيل به بهترين جواب و حداقل هزينه سوق داد.

اعجاز مکانيک آماري، به عنوان مثال، نشانگر اين موضوع است که رفتار مجموعه‌اي از اتمها با بي نهايت درجة آزادي با قوانين ساده‌اي بيان مي‌شود. اين روش ريشه در اين حقيقت دارد که «کار ميانگين» تقريب خوبي دارد، زماني که اغلب اطلاعات در معادلات بنيادي رفتار هزاران هزار اتم را نشان دهند. به هر صورت، زماني که ساختار ماده و نظم حاکم بر آن را در مقياس ميکرو و نانو توضيح مي‌دهيم، بسياري از اين اساس‌ها چالش‌هاي واقعي را پديد مي‌آورد. همچنين قوانين فيزيک آماري بدون داشتن نمونه‌هاي کافي اعتبار روشن نخواهند داشت. به همين ترتيب چالشهايي نظير انتقال فاز، هسته‌بندي، پلاستيسيته و مکانيک شکست، پديده‌هائي اساسي در درک رفتار شناسي ماده خواهند بود که روش‌هاي مبتني بر تکنيک‌هاي ميانگين به اطلاعات درست منتهي نخواهند شد.

با اين حال، ظهور محاسبات بزرگ مقياس، انگيزشي براي دانشمندان در جهت شناسايي رفتار ماده در جهت‌هايي جديد است که اميدوار کننده است. در عوض کاهش درجة پيچيدگيهاي مسأله به منظور کاهش درجات آزادي آن و در نهايت حل عددي مسأله که به نام روش دو جهته آزمايش- محاسبه ناميده مي‌شود هنوز نتايج آن به عنوان يک برتري پذيرفته نشده است. آنچه که به عنوان نتايج شبيه‌سازي است مي‌بايستي با نتايج آزمايشگاهي تطبيق داده شود.

اين مسأله به مدت يک دهه ميان دانشمندان محل بحث بوده است، زيرا برخي معتقدند شبيه‌سازيهاي عددي داراي تقريبات زيادي است زيرا فلسفة محاسبات عددي مي‌بايستي براي هر مسأله‌اي تحليل شود. البته اخيراً اين بحث‌ها روبه سوي همگرايي آورده است. شبيه‌سازيهاي رايانه‌اي مبتني برالگوريتمهاي پيچيده‌تر که ريشه در فيزيک کوانتوم دارند، منجر به جوابهاي مقبول‌تري شده است. اين پيشرفته‌ها که با پيشرفتهاي سخت‌افزاري نيز همراه گشته است، برخي از شک‌گرايان شبيه‌سازي را آرام کرده است. هر چند که هنوز هم توابع پتانسيل بين اتمي دقت بالاتري را در شبيه‌سازي ديناميک مولکولي بوجود مي‌‌آورد.

همچنين اندازه سيستم تحت شبيه‌سازي، بصورت نمايي رشد يافته است. ارتباط ميان مدلسازي به روش ديناميک مولکولي و "ab intio" فضاي بهتري را خلق کرده است. در مقياس «مزو»، ارتباط ميان دنياي اتمي وماکروسکوپي، تلاشهاي کمي، منجر به ايجاد توانايي کشف راه‌حلهائي براي مدلسازي رژيمهاي ممنوعه مدلسازي شده است. در طي يک دهة گذشته فقط شبيه‌سازي رايانه‌اي 2 بعدي رفتار شناسي مجموعة نابجائيها[1] مقدور بود. اطمينان به واقعيت اين روشهاي شبيه‌سازي هنوز زياد بالا نيست زيرا هنوز رفتار نابجائيهاي برد کوتاه را نمي‌توان به درستي مدلسازي کرد. با اين وجود، اين حقيقت که چندين مدل رفتار شناسي نابجائيها بوسيلة شبيه‌سازي توجيه شده است، اميدواريهائي را پديد آورده است.

اخيراً پژوهش بر روي مدلهاي پلاستيسيته در مقياس «مزو» جهت توجيه تغيير شکل پلاستيک صورت گرفته است. اين کوششها، روشهاي مدلسازي 3 بعدي را جهت توجيه رفتار ديناميک نابجائها، به همان خوبي روشهاي فيزيک آماري، پديدآورده است.

چالش اصلي در راه توسعة مدلسازي چند مقياسي يکپارچه، مسأله «مقياس اندازه»، «مقياس زمان» و «دقت» است. دقت محاسبات عددي و خودسازگاري مدلهاي چندمقياسي را در زير بررسي مي‌کنيم:

الف- مقياس اندازه:

تعداد درجات آزادي اتمي در يک سيستم ماده‌اي نوعي، بسيار زياد است و اگر کسي بخواهد يک ميکرون مکعبي را مدل کند، معادلات حرکت چند بيليون اتم رامي‌بايستي بصورت عددي حل کند.

در فضاي «زير پيوسته»[2] سيستم ماده‌اي بقدر کافي کوچک است که قابليتهاي محاسباتي مي‌تواند آن را بصورت واقعي مدل کند، از اين گذشته، چندين مدل چند مقياسي وجود دارد که مي‌تواند مدلهاي اتمي و مدلهاي پيوسته را در قالب يک ساختاريکپارچه شبيه‌سازي، مدلسازي کند.

اين روشهاي اتمي و چند مقياسي، به گونه موفقيت‌آميزي در حوزة بررسي خرابي شبکه‌اي سازة ماده در قالبتهاي استاتيک و شبه استاتيک بکار گرفته شده است. اما اگر کسي بخواهد يک سيستم را با در نظر گرفتن تمام اتمهايش مدلسازي کند، مسائل جديدي مطرح مي‌شود:

 با افزايش تعداد اتمهاي محاسباتي در يک سيستم شکل‌هاي انرژي حداقل به سرعت رشد مي‌بايد. آناليز N خوشه اتمي نشان مي‌دهد که تعداد حالات انرژي حداقل، از eN سريعتر رشد مي‌کند، بدون اينکه مقدار تمام حالات مقدور اين مقادير حداقل را بدانيم. بسيار مشکل است تا شکل اتمي اوليه‌اي را آماده کنيم که به فيزيک واقعي سيستم نزديک باشد. مسأله شکل به ساير مشکلات حوزة زمان و دقت تعميم مي‌يابد. اگر کسي بخواهد شبيه سازي را بصورت کامل اجراءنمايد، پيچيدگي اتمي به انضمام حساسيت سيستم به موقعيت اوليه اتمها چالش‌هاي اساسي پديد مي‌آورد، از سوي ديگر عدم دقت تابع پتانسيل بين اتمي خطاهائي را درمحاسبه اشکال کمينة تابع انرژي بوجود مي‌آورد. هر دو اين مسائل، به نحو کاملاً جدي و خطيري قابليت اعتماد به شبيه‌سازي اتمي را تحت تأثير قرار داده‌اند. اگر چه پيشرفتهاي قابل توجه اخير در حوزة شبيه‌سازي «مزوئي» تعدادي از چالشها را باقي گذارده است اما به هر حال طبيعت برد بلند ميدان تنش نابجائيها، پيچيدگي توپولوژيک خطوط نابجائي‌ها، طرز رفتار شرايط مرزي تناوبي، که متضمن سازگاري آماري نتايج است، درجة دقت در حل تعاملات ميان نابجائيها و سطوح و آخالهاي ناهمسانگرد الاستيک و اثرات تعامل داخلي در ديناميک نابجائيها هنوز چالشهاي عمده‌اي هستند که در آينده‌اي نزديک دانشمندان را به چالش خواهند کشيد. مسائل مرتبط با پلاستيسيتة پلي کريستالها ميان‌برهاي اضافي را مي‌طلبد. سؤال اساسي در اين مرحله اين است، که چگونه شاخص‌هاي اندازه از فرم نابجائي گسسته بسوي توصيف فضاي پيوسته ميل خواهد کرد؟ تئوريهاي متنوعي از گراديان کرنش در سالهاي اخير مطرح شده است، اما اغلب آنها در قالب پديدار شناسي بوده‌اند. و شاخص «اندازه» را در مسأله لحاظ نکرده‌اند. به عبارت ديگر ما در اين مسأله با طيفي از اندازه‌ها مواجهيم و نه با يک اندازة ساده. از اين رو، پژوهشهاي بيشتري لازم است تا دنياي «مزو» را به دنياي «پيوسته» ارتباط دهند.

ب) مقياس زمان:

محدديت‌هاي شديد بر زمان کامل شبيه‌سازي در مدلسازي اتمي نتيجه‌اي از ديناميک اتمي ذاتي در مقياس زمان است، به گونه‌اي که نوعاً در مرتبة فمتوثانيه است.در شبيه‌سازي عددي با استفاده از اجزاءمحدود، اندازة گام مي‌بايستي به قدري کوچک باشد تا پايداري محاسبات تضمين شود. ارزيابي ريزساختارها، يک پروسة تعادلي نيست و در خلال پروسه‌هاي سنتيکي، تغييرات ساختاري پيچيده‌اي رخ مي‌دهد، بنابراين الزامي است که بصورت ديناميک يک سيستم در طول مقياس زماني آزمايش واقعي به منظور حصول دقت در ارزيابي ريزساختارها، بررسي شود.

مقياس زماني آزمايشي بسيار طولاني‌ است (در حد ميکروثانيه يا بزرگتر)، بنابراين در مقايسه با مقياس زماني اتمي بيش از بيليونها بار محاسبه لازم است تا شبيه‌سازي اتفاق بيفتد.تکنيک‌هاي متعددي جهت حل اين مشکل بکار گرفته شده است. اين تکنيکها بر اين حقيقت استوار است که مقياس زماني اتمي بوسيلة تکانة حرارتي اتمها حول يک کميتة انرژي موضعي رخ مي‌دهد. جنبش شناسي ارزيابي ريزساختارها بوسيلة انتقال آرام در همسايگي کميتة موضعي تعيين مي‌شود. روش سنتيک «مونت کارلو» موسوم به KMC يک روش عمومي به منظور چيره شدن بر اين مشکل بوده است اين روش بر اساس ارزيابي سيستم از يک آرايش به آرايش ديگر بدون تکانة حرارتي اتمها، استوار است. روش مونت کارلو نيازمند فهرست کاملي از حالات مقدور به منظور شبيه‌سازي زمان ارزيابي سيستم است. دقت روش مونت کارلو تابعي است از دقت در بيان حالات مقدور براي سيستم، اگر يک پروسة بحراني را از دست بدهيم شبيه‌سازي به سوي جواب مناسب همگرا نخواهد شد. به همين ترتيب دقت در محاسبة انتقال فاز، بخصوص در فضاي فرکتالي بحراني، بسيار تعيين کننده است.

روش ديگر براي اندازه‌گيري حد زماني در شبيه‌سازي اتمي، اصلاح روشهاي ديناميک مولکولي است به گونه‌اي که دورة تکانة حرارتي به کوتاهترين حد خود برسد و يا اينکه روشهائي را بيابيم که به جستجو براي يافتن مقادير کميتة شتاب ببخشد (نظير الگوريتم جستجو به کمک سري فيبوناچي) چندين روش اميدبخش (نظير روشهاي هيدروديناميک)، اخيراً بوجود آمده است، اما بکارگيري اين روشها براي پروسه‌هاي سيستمهاي پيچيده هنوز در مرحلة پژوهشي است. روشهاي ديگري نظير NEB[3]، از جملة روشهايي است که مي‌کوشد حالتهاي انتقال فاز را بصورت جداگانه از حالتهاي اوليه و نهايي پيشگويي کند. اين روشهاي سيستماتيک ارزيابي پروسه‌هاي شبيه‌سازي، کتابخانة مورد نيازرا براي شبيه‌سازي مونت کارلو فراهم مي‌آورد.

زمان ارزيابي ميکروساختار نابجايي، چنين مشکلاتي باز هم نمود پيدا مي‌کند، زماني که دو نابجائي در يک محيط بسته، برهم کنش مي‌کنند بصورت دوقطبي و يا اتصالي، ديناميک خيلي سريع است، به گونه‌اي که زمان در حد پيکوثانيه است . از سوي ديگر ارزيابي ديواره‌هاي سلولي نابجائيها و سرش آرام  بند[4] ها در زماني معادل هزاران ثانيه اتفاق مي‌افتد. شاخص‌هاي خستگي و خزش نيز خود چالشهاي ديگري را فراهم مي‌آورند. حرکت در چنين محدوده‌اي، از پيکو ثانيه تا کيلو ثانيه، خود،چالش آفرين است.

ج) دقت

دقت توابع پتانسيل بين اتمي در حوزة شبيه‌سازي اتمي کلاسيک (نظري ديناميک مولکولي، مونت کارلو، سنتيک مونت کارلو) يک مسأله مهم است زيرا پتانسيلهاي بين اتمي زماني قابل اعتمادند که فقط در محدودة fit"" کردن پارامترها باشند.

بنابراين سؤال اثر دقت توابع پتانسيل بين اتمي تجربي، بر پيش‌گويي شبيه‌سازيهاي اتمي بزرگ مقياس و نيز اعتبار بخشي به محاسبات يک چالش اساسي است.

مسأله دقت بوسيلة شبيه‌سازي کوانتومي حل مي‌شود اما هزينة محاسبات را افزايش خواهد داد، ولي به هر حال حوزة اعتبار هر روش را مي‌بايستي تعيين کرد. بنابراين چالش اساسي در حوزة دقت، شناسايي «کجا» و «چگونه» جهت اعمال کردن سطوح متعدد تقريبات در حوزة شبيه‌سازي است.

د) «خود – سازگاري»[5] مدلهاي چند مقياسي:

آنچه در زمان حاضر اهميت يافته است، ايجاد يک روش عمومي رياضيات محاسباتي به منظور ارائه يک روش يکپارچه شيه‌سازي رايانه‌اي است، از آنجائيکه روشهاي محاسباتي در حوزة ويژه‌اي از فضا و زمان معتبرند، از اين رو گذر از يک روش محاسباتي فضا – زماني به روش ديگر متضمن خطا خواهد بود (پازلي را در نظر بگيريد که قطعات آن را در کنار هم چيده‌ايد، اگر قطعات مجزاي پازل نمايشگر شکل واقعي آن باشند، مسأله «سازگاري» برقرار است) زيرا گذر از يک حوزه به حوزة‌ بالاتر متضمن خلاصه سازي مجموعه‌اي از پارامترهاي در مجوعه‌اي محدود است، اين پروسه زماني پذيرفته خواهد بود که پارامترهاي حوزة ريزتر و ارتباط آنها با پارامترهاي حوزة بالاتر به درستي تعريف شود، اما به هر حال، هنوز ارتباط ميان روشهاي محاسباتي در حوزه‌هاي مختلف دقيقاً معين نشده است و حلقه‌هاي حل نشده‌اي هنوز وجود دارد. اگر بتوان اساس درجات آزادي سيستم در حوزة فضا – زمان ( نظير هندسه مسأله) را به شاخص‌هاي آماري (نظير قابليت هدايت، تحرک و...) ارتباط داد، مسألة انتقال فاز از يک مقياس به مقياس ديگر قابل حل است.

هـ) افقهاي نو در مدلسازي چندمقياسي:

مسأله مدلسازي چند مقياسي زمينه‌اي غني از حوزه فيزيک، رياضيات عددي و محاسباتي و چالشهاي رياضي و محاسبات است. اين مسأله در آينده‌اي نزديک نقشي کليدي در توسعة روشهاي آناليز و طراحي فناوري نانو بازي خواهد کرد. اما بطور خلاصه مرزهاي نانومحاسبات در زمينه‌هاي زير خواهند بود:

1)      شناخت محدوديت‌هاي مسألة مقياس زمان در شبيه‌سازي اتمي

2)      محدوديتهاي اندازه در شبيه‌سازي مولکولي

3)      اثر دقت بر شبيه‌سازي مولکولي

4)      توسعة روشهاي «خودسازگار» در حوزة مدلسازي چند مقياسي

منبع:سایت نانو

oliver بازدید : 72 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

يكي از پروژه‌هاي اخير اتحاديه اروپا يك ريزتراشه نشانگر[1] جديد را طراحي و توليد كرده است كه به صورت چشمگيري هزينه‌ي توليد كالاهاي بدون سيم را كاهش خواهد داد و اين بدين معناست كه طیف وسيعي از كالاهاي موجود، قابليت ارتباطات بدون سيم را پيدا خواهد كرد.

پروژه IMPACT[2] كه از طرف IST[3] حمايت مالي مي‌شود، شامل شركت‌هاي غول‌پيكر صنعتي Ericsson و Philips مي‌شود كه براي ساخت تراشه‌ای که سيگنال‌هاي ريز موج را در بازه‌ فركانس 5 تا 24 گيگاهرتز بفرستد و دريافت كند، با هم كار مي‌كنند. اين تيم طيفي از نشانگرها شامل آمپلي‌فايرها، نوسانگرها[4]، مخلوط‌کن‌‌ها[5] و تقويت كننده‌هاي فركانس را طراحی کرده‌ است.

گروه IMPACT انتظار دارد، مدارهاي آنالوگ و با فركانس بالا كشف كند كه با تراشه‌هاي CMOS 90 نانومتري قابل تطبيق باشد. اين تراشه‌ها از مدارهاي بسيار كوچك‌تر (90 نانومتر) از مدل‌هاي فعلي استفاده مي‌كند.

دكتر استفان دکوتر، مسئول هماهنگي پروژه IMPACT و محقق مركز بين دانشگاهي ميکروالكترونيك بلژيك مي‌گويد: تراشه‌ها ديجيتال CMOS و در اندازه‌های 90 نانومتر، امسال (سال 2005) قابل دسترسي خواهند بود و مي‌خواهيم بدانیم آيا مي‌توانيم آنها را در ارتباطات ريزموجي با فركانس بالا استفاده كنيم. تراشه‌هاي CMOS با فركانس بالای قديمي‌تر، از قبل در تجهيزات 4/2 گيگاهرتزي مانند فرستنده‌ها و گيرنده‌هاي بلوتوس[6] كه به طور جداگانه توسط Ericsson ، يكي از طرف‌هاي پروژه طراحی شده است، استفاده ‌شده‌اند. ولي به گفته دكتر دکوتر، نيازهايي كه براي استفاده از اين تراشه‌ها در سطوح بالا و پيچيده چون GSM يا "سامانه جهاني ارتباطات سيار" وجود دارد، دست نيافتني‌ترند. در حال حاضر اين كاربردها احتياج به راه‌حل‌هاي گران‌قيمت و چند تراشه‌اي دارد.

گروه IMPACT متوجه شده‌اند، تراشه‌هاي CMOS می‌توانند برطرف کننده نیازهای پیچیده و صعب‌الوصول لازم براي كاربردهاي ميان برد و پیشرفته‌ای چون GSM و ارتباطات ريزموجي نقطه به نقطه باشند. اين تراشه‌ها به نحو قابل‌توجهي از هزينه‌ها و ميزان مصرف انرژي خواهند كاست و بر كاربردهاي اين تجهيزات خواهند افزود.

به گفته دكتر دکوتر، ساخت اين تراشه‌ها اكنون بسيار هزينه‌بر است، ولي با گذشت زمان بسيار ارزان‌تر خواهد شد. به ديل اين كه تمام مدارها بر روی يك تراشه قرار دارد، فرآيند توليد بسيار اثر بخش‌تر خواهد بود و تراشه‌هاي CMOS فركانس بالا، در حجم وسيع و با هزينه‌هاي بسيار كمتر ساخته خواهد شد.

پتانسيل بالا

پتانسيل تراشه‌هاي CMOS در ارتباطات ريزموجي بسيار بالاست. به گفته پروفسور هربرت زیرات، يكي از اعضاي IMPACT و استاد دانشگاه فناوري سوئد، CMOS مي‌تواند در ارتباطات از راه دور و مدارهای راداری[7] چون تلفن‌هاي همراه، شبکه‌هاي داخلی  بي‌سيم (WLAN) و پيوندهايي سريع، كه تعداد زيادي از كاركردها در آنها جمع شده‌اند، كاربرد داشته باشند. از آن جا كه CMOS با توليد انبوه  بسيار اقتصادي است و مي‌تواند در كاهش هزينه‌ها بسيار مؤثر باشد.

تراشه‌هاي CMOS نوع مهمي از مدارهاي مجتمع هستند كه شامل ميكروپردازشگرها، ميكروكنترل‌کننده‌ها، حافظه‌هاي ايستا و ديگر مدارهاي ديجيتال مي‌شوند. این كاركردهاي متفاوت مي‌توانند در يك تراشه متمركز شوند كه علاوه بر كاهش هزينه‌ها، پيچيدگي تجهيزاتي چون دوربين‌هاي ديجيتال را كاهش خواهد داد.

تراشه‌هاي CMOS تنها زماني كه ترانزيستورهايشان خاموش و روشن می‌شوند، انرژي مصرف مي‌كنند. بنابراين انرژي كمتري مصرف می‌شود و دماي كمتري نسبت به تراشه‌هاي عادي توليد مي‌شود كه اين براي ارتباطات از راه دور ايده‌آل است.

به جلو راندن خط مقدم فناوري

گروه ‌IMPACT ، دو موفقيت مهم به ثبت رسانیده است. نخست آن كه آن‌ها به خصوصيات عملكردي مورد نظر در قيمت پايين‌تر و سطح پايين‌تري از مصرف انرژي دست يافته‌اند كه با فناوري‌هاي موجود قابل دسترسي می‌باشد، سپس این كه آنها از آخرين خط فناوري مدارها با فناوري CMOS فركانس بالا و آمپلي‌فايرهاي با نشانگرهاي دقيق و نوسانگرهاي با ولتاژ كنترل شده که از لحاظ عملکرد دارای رکورد جهانی هستند، گذشته‌اند. پروژه، حمايت مشتاقانه طرف‌هاي صنعتي را به دست آورده است.

اريكسون اظهار مي‌كند، پروژه به چشم‌انداز راهبردي خود براي استفاده از طيف فركانس‌هاي ريزموجي دست يافته است و مزيت اصلي اين پروژه در اين نکته بوده است كه با كاربردهاي مشخص شروع شده است. پروژه حتي ممكن است برای كتاب سال تحقيقات 2005 اتحاديه اروپا، كه تحقيقات برتر را بازتاب مي‌دهد، انتخاب شود.

فناوري CMOS، در اندازۀ 90 نانومتري هم‌اكنون مورد استفاده است. به طور مثال كاربردهايي كه اريكسون براي سه سال آينده از اين فناوري در نظر گرفته است شامل ساماندهي شبكه‌هاي داخلي بي‌سيم چون ‌WiFi و نقاط اتصال به جریان[8] در بازه فركانس 5 تا 6 گيگاهرتز است.

شرکت Philips ، طرف ديگر پروژه، کاربرد اصلي فناوري CMOS را ايجاد راه حل‌های اقتصادي و تأثيرگذار بر قيمت، براي ارتباطات بي‌سيم كه يك بازار نوظهور مهم و با كاربردها و محصولات بالقوه فراوان است، مي‌داند.

Philips اعتقاد دارد، اين فناوري امكان بي‌سيم شدن را براي وسائل الكترونيكي فراهم خواهد آورد و تمام محصولات تمام الكترونيكي امكان بي‌سيم شدن و در نتيجه، تعاملات دستگاه با دستگاه را خواهند داشت.

این مسأله تنها توليدات سطح بالا و تجملي را در بر نخواهد گرفت، بلكه مي‌تواند توليدات سطح پايين‌تري چون واکمن‌ها و MP3 Playerها را در برگيرد.

البته چنین تجهیزاتی شديداً به یکپارچه‌کردن فناوري فركانس بالا و کارکردهای آنالوگ با فناوري CMOS در زمان معین و با هدف يافتن راه‌حل‌هاي اقتصادي و سامانه‌روی‌تراشه[9] وابسته است كه البته IMPCAT مسير طولاني از این راه را پيموده است.

در زمان مناسب، IMPCAT قصد راه‌اندازي يك پروژه‌ي تكميلي دارد كه در صورت امكان تراشه‌هاي CMOS را با فرآيندهای در اندازۀ 45 نانومتر توليد كند.

دكتر دکوتر مي‌گويد: اگر به اندازۀ CMOS ديجيتال نگاه كنيد. خواهيد ديد كه تا حدود 65 نانومتر همان رويكرد مربوط به تراشه‌هاي قبلي به كار گرفته مي‌شود. اما در قطع 45 نانومتر و پايين‌تر تقريباً مواد جديد و چینش جديدي از آن‌ها مطرح است كه ما در حال كشف آن هستیم. ما مي‌خواهيم ببينيم، براي توليد يك تراشه 45 نانومتري كه كاركردهاي فركانس بالا و آنالوگ را داشته باشد، چه تحولی باید در فناوری تولید و  مواد جديد به وجود بیاید.

مزيت‌هايي كه چنين تراشه‌اي مي‌تواند ايجاد كند مي‌تواند شامل اندازه كوچكتر تراشه و پتانسيل براي عملكرد بهتر و مصرف كمتر انرژي با همان كاركرد باشد كه البته اين بستگی دارد که محققان تا چه حد به موفقیت دست یابند.

منبع:سایت نانو
oliver بازدید : 65 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
 «فناوري نانو» Nanotechnology)) نوعي فناوري مربوط به ساخت تجهيزات و مواد در سطح اتم و مولكول و بهره‌برداري از خصوصيات و ويژگي‌هاي خاص مواد در اين سطح مي‌باشد. كلمه «نانو تكنولوژي» از واژه «نانومتر» (Nanometer) واحد اندازه‌گيري كه معرف يك ميليارد‌م متر، تقريباً ده برابر اندازه يك اتم مشتق شده، مي‌باشد. «فناوري نانو» عموماً كارهايي را در بر مي‌گيرد كه در مقياسي بين 1/0 الي 100 نانومتر انجام شده، ويژگي‌هاي‌ رفتاري اشياء در اين سطح بديع بوده و با ويژگي مواد ساخته شده در مقياس بزرگ قابل مقايسه نمي‌با‌شد.

«فناوري نانو» دربرگيرنده كنترل مستقيم اتم‌ها و مولكول‌ها مي‌باشد. در كل، اين فناوري شامل سه مرحله مي‌باشد:
   - طراحي مهندسي ساختارها در سطح اتم
   - سرهم كردن اينگونه ساختارها وتبديل آنها به مواد جديد با ساختار نانو (Nanostructure) با خصوصيات ويژه
   - سرهم كردن اينگونه مواد و تبديل آنها به ابزارهاي مفيد.
دو رويكرد كلي براي توليد ابزارها و مواد با مقياس نانو وجود دارد. نخستين رويكرد استفاده از اين ويژگي‌ها ذرات نانو در ساختارهاي موجود و داراي مقياسيهاي بزرگتر با استفاده از برخي تكنيك‌ها همچون Scanning tunneling يا (atomic-force microscopy ) يا انواع مختلف ليتوگرافي مي‌باشد. كه اين فرآيند هم اكنون در توليد چيپ‌هاي رايانه مورد استفاده قرار مي‌گيرد و ذره‌هاي نانوسايز و مدارهاي الكترونيكي يكپارچه از جمله موادي است كه با استفاده از اين رويكرد توليد مي‌شوند. گاهي اوقات از آن به‌عنوان رويكرد بالا به پايين «Top-down» ياد مي‌شود. دومين و انقلابي‌ترين رويكرد، رويكرد پايين به بالا «bottom-up» است. يعني ساخت مواد از خود اتم‌ها و مولكول‌ها. ترانزيستور «تك الكترون»، يكي از پيشرفت‌هاي شگرف اخير ناشي از كاربرد تكنيك «bottom-up» مي‌باشد.
هرچند پژوهشگران هم اكنون قادر به ساخت ساختارهاي تك مولكولي در آزمايشگاه هستند، اما هنوز نتوانستند شيوه‌اي ارزان (كه از نظر تجاري مناسب باشد) براي توليد انبوه آنها بيابند. شايد رويه‌اي تحت عنوان «Self-assembly» پاسخي مناسب به اين مشكل باشد. شايد با استفاده ازدانش شيمي بتوان در موقعيتي قرار گرفت كه در صورت استفاده از برخي توانايي‌هاي مولكول‌ها، امكان مرتب كردن آنها و ايجاد ساختارهاي پيچيده و تركيبي فراهم آيد.

اثرات «فناوري نانو» بر حمل‌ونقل
در چند سال گذشته، «فناوري نانو» در محصولات زيادي از جمله مقاومت‌هاي مغناطيسي چند لايه براي استفاده در بخش حافظه رايانه، Coating با ساختار «نانو» براي ذخيره اطلاعات خام ودر صنعت عكسبرداري مورد استفاده قرار گرفته است. «ذرات نانويي» همچنين براي استفاده در تجهيزات پزشكي و سيستم چاپگرهاي رنگي و مواد فلزي با ساختار نانو مورد استفاده قرار گرفته است. «فناوري نانو» تقريباً در تمامي فناوري‌ها و حوزه‌هاي مرتبط، انقلابي را ايجادكرده و همچنين اثرات بسيار مهمي را در بخش حمل‌ونقل به‌همراه خواهد داشت.
مزاياي بالقوه فناوري نانو در حوزه حمل‌ونقل گسترده و فراگير مي‌باشد. به‌عنوان مثال مي‌توان به موارد زير اشاره نمود: توليد خودروهاي سبك‌تر با مصرف سوخت كمتر با استفاده از موادي كه با بهره‌گيري از اين فناوري توليد مي‌شوند. احداث پل‌هايي كه دچار فرسايش نمي‌شوند و جاده‌هايي كه به تعمير و نگهداري نياز ندارند، تله‌هاي كوچك كه در خودروها براي حذف آلودگي ناشي از احتراق سوخت تعبيه مي‌شوند و سفينه‌هاي فضايي رباط‌گونه با تنها چند كيلوگرم وزن كه قادرند در منظومه شمسي به اكتشاف بپردازند و...
«فناوري نانو» در زمينه‌هاي زير به شكل بالقوه براي حمل‌ونقل داراي كاربرد خواهد بود.
فناوري اطلاع‌رساني
با تجهيزات الكترونيكي مولكولي، يك تراشه رايانه‌اي، به تنهايي مي‌تواند ميلياردها ترانزيستور، بسيار كوچك را در خود نگاه دارد. استفاده‌هاي‌ ويژه در حوزه حمل‌ونقل عبارتند از:
   - خودروهاي بدون راننده براي مصارف غيرنظامي يا نظامي
   - ارتباطات پيشرفته كه مزاياي سيستم‌هاي هوشمند حمل‌ونقل را به حداكثر افزايش مي‌دهند و مجموعه نيازهاي سفر را تأمين مي‌كنند.
   - حسگرهاي پيشرفته كه مدام وضعيت و عملكرد زيرساخت، خودروها و اداره كنندگان را به تصوير مي‌كشد.


مواد و مصالح

«فناوري نانو» موادي را براي مصارف حمل‌ونقلي توليد خواهد كرد كه سبكتر، قوي‌تر و در نهايت قابل برنامه‌‌ريزي بوده و به دليل عمر طولاني سرويس‌دهي و كاهش ميزان خرابي اينگونه مواد، هزينه‌هايش كاهش مي‌يابند. از مجموع كاربردهاي اصلي فناوري نانو در اين بخش مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:
- سطوح فلزي با روكش نانويي براي دستيابي به حداكثر مقاومت، حداقل اصطكاك و حفاظت مطلوب مواد در برابر خوردگي و فرسايش
- مواد مناسب براي زيرساخت‌ها و خودروها
- مواد هوشمند كه ضمن بررسي و درک وضعيت خود و برآورد ميزان سالم بودن، در صورت نياز، تعميرات لازم را به‌عمل مي‌آورند.
همزمان بايد به مواد «Self-heathing» (قابليتي كه مواد در صورتي خرابي به خودي خود درست مي‌شوند)، مواد ضد حريق در خودروها و هواپيماها اشاره نمود.
دانش هوانوردي و فضا
مواد جديدي كه با استفاده از فناوري «فناوري نانو» توليد مي‌شوند، به‌دليل مقاومت مطلوب، وزن سبك، مقاومت در برابر تغييرات آب‌وهوايي، نيازهاي موجود در سفينه‌هاي فضايي، راكت‌ها، ايستگاه‌هاي فضايي و هواپيماهاي فوق سريع را تأمين مي‌نمايند. همچنين «فناوري نانو» امكان توليد سيستم‌ها و تجهيزات فضايي فوق كوچك را به همراه توليد حسگرهاي متراكم و به هم پيوسته و هوشمند، كاوشگران كوچك و فضاپيماهاي بسيار كوچك را فراهم مي‌آورد. زمينه‌هاي كاربردي فناوري ياد شده در اين بخش عبارتند از:
- هواپيماهاي سوپرسونيك كه توليد آنها ار نظر اقتصادي مقرون‌به‌صرفه است.
- سيستم‌هاي پردازشگر پيشرفته براي استفاده در سفينه‌هاي فضايي خودكار
- سيستم‌هاي الكترونيكي پيشرفته هواپيما

محيط‌زيست و انرژي
فناوري نانو به شكل بالقوه باعث كاهش مصرف سوخت و اثرات آن بر محيط‌زيست خواهد شد. به‌عنوان‌مثال، حسگرهاي توليد شده با استفاده از «فناوري نانو»، را مي‌توان براي آشکارنمودن آلاينده‌هاي خودرو و يافتن هرگونه آلوده‌كننده استفاده كرد. ساير موارد كاربردي عبارتند از:
- توليد مواد خاصي كه با استفاده از فناوري «نانو» تقويت شده و آنها را مي‌توان جايگزين اجزاي فلزي خودروها كرد كه در صورت جايگزيني و استفاده از اينگونه مواد سبک، ميزان آلاينده‌هاي Co2 سالانه بيش از 50 ميليارد تن كاهش مي‌يابد.
- جايگزيني كربن مشكي در تايرهاي خودرو با مواد خاصي كه امكان توليد آن توسط فناوري فناوري نانو از پليمرها و خاك رس غير ارگانيكي فراهم مي‌آيد و باعث مي‌شود روكش تاير مقاوم‌تر و از نظر زيست‌محيطي نيز فاقد آلودگي باشند.
- توليد مواد خاصي كه از آنها مي‌توان به عنوان «اسفنج‌هاي هيدروژني» در سلول‌هاي سوختي خودرو استفاده نمود.

منبع:سایت نانو

oliver بازدید : 52 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

هوستون (4 اكتبر 2005): بر پاية يك مدل محاسباتي در برآورد بيمه براي شركت‌ها، يك تيم از دانشمندان و كارشناسان بيمه نتيجه‌گيري كرده‌اند كه ساخت 5 نوع نانو ماده «نزديك به بازار»،كه سه مورد از آنها شامل "نقاط كوانتومي"، "نانوتيوب‌هاي كربني" و" باكي‌بال‌ها" درصد ريسك كمتري را نسبت به برخي از پروسه‌هاي صنعتي نظير تصفيه نفت دارند براي دو نوع نانوماده ديگر- نانوتيوب‌ها و نانوذرات آلومينيمي – ريسك ساخت، قابل مقايسه با ساخت مخمرها يا "آسپرين" است اين مطالعه به صورت مفصل، در ماه "نوامبر" و در پانزدهمين شمارة "علم محيط‌زيست و فناوري" منتشر خواهد شد.

 اين مطالعه اثر زيست محيطي 5 نوع نانو ماده زير:

نانوتيوب‌هاي كربني تك ديواره، باكي‌بال‌ها، نقاط كوانتومي سلنيدروي، نانوذرات اكسيد آلومينيم و نانوذرات دي‌اكسيد تيتانيم، را در مقايسه با ساخت 6 نوع توليد معمولي نظير "ويفرسليكوني"، "مخمر آب جو" "پلاستيك‌هاي ظرفيت بالا"، "باتري‌هاي سرب- اسيدي خودرو"، "تصفية نفت "و "آسپرين"، مقايسه كرده است.

"اثرات ناشناختة بسياري دربارة اثر نانومواد بر ارگانيزم موجودات زنده و اكوسيستم، وجود دارد. اما حد بزرگي از دامنة اين اثرات به وسيلة خواص موادي كه براي ساخت نانومواد مورد استفاده قرار مي‌گيرد، مشخص مي‌شود."

"Mark Wiesner"، استاد "عمران- مهندسي محيط زيست" در دانشگاه Rice كه همكار مطالعاتي اين طرح است در ادامه افزود: "هدف ما، يك تقريب اوليه از اثرات زيست محيطي ساخت نانو مواد است"

"Wiesner" گفت: "هيأت داوران هنوز خارج از حدي هستند كه مشخص كنند كدام نوع از نانومواد، داراي خطر زيست محيطي هستند، اما به هر حال زود نيست كه از اثرات زيست‌محيطي و سلامتي مزدوج با ساخت اين مواد جديد، اجتناب كنيم. ما داراي پنجرة محدودي از موقعيت‌ها به منظور هدايت صنعت نانومواد به وجود آمده به سوي يك آيندة سبز هستيم.

با اين مطالعه، اميدواريم خطوط مبنايي را براي اطمينان بخشي، توسعة مسئولانه صنعت ساخت نانو مواد پي‌ريزي كنيم.

در راستاي توسعه روش‌هاي تخميمن ريسك،‌تيم پژوهشي يك صورت‌حساب دقيق مشتمل بر نوع ماده ورودي، مواد خروجي، جريان‌هاي هرز، تهيه نمود. ريسك به صورت كيفي براي هر پروسة ساخت،‌ برحسب فاكتورهاي سم شناسي، قابليت اشتغال، پايداري در محيط زيست، قابليت انتقال در هوا و ودورة آلودگي نهان كه به پتانسيل آلودگي در درازمدت، ارتباط دارد، ارزيابي مي‌شود.

با استفاده از يك پروتكل آماري كه به وسيلة شركت بيمه زوريخ و بيمة XL، ايجاد شده است، پژوهشگران 4 نوع شاخص براي ارزيابي هر يك ازاين پروسه ها، تعريف كردند:

   1)     تابع ريسك كه معرف ريسك در هر يك از پروسه‌هاي ساخت مي‌باشد.

   2)     ريسك‌ عملگرهاي نرمال كه به ريسك جريان‌هاي زايد و قابليت انتقال به وسيلة هوا اشاره دارد.

   3)     دورة آلودگي نهان كه به پتانسيل آلودگي در درازمدت اشاره مي‌كند.

Wiesner در ادامه افزود كه ريسك حادثه قابل مقايسه و يا حتي كمتر از پروسه‌هاي غير نانوئي بوده است. پروسه‌هاي غير نانويي نيز حد مشخصي از ريسك را مي‌پذيرند و يا اين كه فضائي محدود براي بهسازي فضاي خارج وجود دارد. اما اين مطالعه يقيناً پيشنهاد مي‌كند كه خطرات ساخت مواد جديد، تفاوت آشكاري با آنچه كه در صنايع حاضر با آن روبروهستيم، نخواهد داشت.

به عنوان مثال ريسك حادثه مزدوج با توليدات نانوتيوبي و اكسيد آلومينيمي در حد نزديكي يا حتي پايين‌تر از توليد مخمر آب جو است. "باكي‌بال‌ها" داراي بالاترين حد ريسك توليد در ميان نانو مواد هستند و ريسك آنها در حد توليد "پوليوليفين" كه طبقة وسيعي از پليمرهاي مشابه پلي‌اتيلني هستند كه در ساخت پلاستيك‌ها به كار گرفته مي‌شوند.

نمره ريسك عملگرهاي نرمال براي نانوتيوب‌ها و اكسيدهاي آلومينيمي، قابل مقايسه با ساخت مخمر آب جو و آسپرين است. در حالي كه نمرة باكي‌بال‌ها، كوانتوم‌دات‌ها و دي اكسيد تيتانيم قابل مقايسه با نمره ريسك عملگرهاي نرمال "ويفرهاي سيليكوني" و "باتري‌هاي خودرو" است و نمرة ريسك عملگرهاي نرمال براي پلاستيك‌ها و تصفية نفت از هر نوع نانو ماده، بالاتر است.

براي همة نانوموادها بجز "باكي‌بال‌ها" نمرة ريسك آلودگي نهان، قابل مقايسه با نمرة ويفرهاي سليكوني مخمر آب جو و آسپرين است. باكي‌بال‌ها داراي نمرة دورة آلودگي نهان در مقايسه با باتري‌هاي خودرو و توليدات پلاستيكي هستند و نمره آنها از نمرة آلودگي نهان تصفية نفت كمتر است.

"Wiesner" در ادامه گفت: ما نمي‌توانيم تمام اجزاء ساخت نانومواد را استنتاج كنيم. اما بر پاية آنچه كه يقيناً مي‌دانيم، ساخت نانو مواد حاضر، داراي ريسك كمتري در مقاسه با فعاليت‌هاي صنعتي موجود نظير پالايش نفت، توليدات پلي‌اتيلن، و توليد مواد داروئي مصنوعي، مي‌باشد.

اين پژوهش به وسيلة بنياد ملي علوم و آژانس حفاظت از محيط زيست حمايت شده است.

منبع:سایت نانو

oliver بازدید : 67 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

سيستم‌هاي محاسباتي مبتني بر فناوري نانو، نيازمند ابزارهاي دقيقي جهت ارزيابي defects و Fault-tolerant” به منظور بهبود بخشيدن به اعتبارشان در راستاي محاسبة فاكتورهاي مؤثر مي‌باشند. به عنوان مثال خودآرائي شيميايي ابزارهاي مولكولي فقط داراي حدهاي آماري مي‌باشند كه متضمن كاركرد تمام عيار ابزارهاي وابسته به آن نمي‌باشند.

 پژوهشگران مسأله قابليت اعتبار در محاسبات نانوئي را از زواياي گوناگون مورد بررسي قرار داده‌اند:

"افزونگي N پيمانه‌اي"، "تسهيم NAND"، "تجديد آرايش" "رمزنگاري كنترل خطا"، "‌شبكه‌هاي عصبي هوشمند" و ساير معماري‌هاي نوين محاسباتي.

همة اين روش‌هاي محاسباتي در كنترل خطا در حوزة معيني از ارزيابي خطا معتبرند. اما برا ي آن كه به قابليت اعتمادي بالاتر از %95 دسترسي پيدا كنيم نيازمند حل مسأله محاسبات در كلية سطوح: سطح ابزارها، سطح معماري سيستم و سطح كاربرد، مي‌باشيم.

به عنوان مثال در سطح ابزارها، پارامترهاي طراحي ابزارها مي‌بايستي لحاظ گردد تا قابليت اعتماد ابزار در« عملكردها» ودر« دورة زندگي» كافي، افزايش يابد.

در سال 1956، "جان فون نيومن"[1] در كتاب مشهورش

Probabilistic Logics and the Synthesis of Reliable organisms from unreliable Components"

دربارة قابليت اعتماد به سيستم‌هاي محاسباتي مبتني بر مؤلفه‌هاي مستعد خطا، صحبت كرد. از آن تاريخ به بعد، اين ديدگاه در سيستم‌هاي محاسباتي اهميت يافت.

 دريچه هاي عمل كننده به عنوان ابزارهاي switching،‌ در اين دورة به عنوان عملگرهاي تكرار،‌ مورد استفاده واقع شدند. با ظهور ترانزيستورهاي سيليكوني و با افزايش و بهبودكارآئي صنعت نيم‌رساناها، اين امر اهميت كمتري پيدا كرد. البته محاسبه و ارزيابي خطا در سيستم‌هاي محاسباتي،به ويژه‌ براي مأموريت «سيستم‌هاي بحراني» همواره يك زمينة عمدة تحقيقاتي بوده است.

به هر حال ايده طراحي سيستم‌هاي با احتمال خطاي صفر، مطرح شده بود، كه، اخيراً پژوهشگران ايده استفاده از نانوتكنولوژي به عنوان المان‌هاي switching را مطرح كردند.

در صنايع حال حاضر نيم‌رساناها، بلافاصله بعد از ظهور ويفرهاي سليكوني، آزمايش‌ها آغاز شد و بخش‌هاي معيوب، مردود شد.بازدهي ساخت به وسيلة درصد بخش‌هاي بدون عيب اندازه‌گيري مي‌شود.

متأسفانه،‌ با ابزارهاي پايه سليكوني كه تا حد چندين نانومتر يا حتي با فناوري‌هاي نوتر (نظير لايه‌هاي مولكولي خودآرا، سلول‌هاي پايه نقطه كوانتومي يا سوئيچ‌هاي مبتني بر نانوتيوب) ساخته مي‌شوند احتمال خطا كاملاً بالا مي‌رود.

از اين رو حل مسألة خطا در ابزارهاي محاسباتي مبتني بر فناوري نانو، به عنوان يك اولويت قابل ملاحظه در طراحي مطرح است زيرا بازده ساخت سازه‌هاي نانوئي بر مبناي شاخص اعتبار، سنجيده مي‌شود.

P مدل‌هاي محاسباتي غير كلاسيك و معماري آنها:

در ماوراء كاربرد فرم‌هاي اغلب كلاسيك، براي اندازه‌گيري تلرانس خطا، پژوهشگران جسوري در جستجوي ساخت راههائي براي اندازه‌گيري قابل اعتماد بودن سيستم‌هاي محاسباتي هستند. در اين قسمت به بررسي مدل‌هاي الهام گرفته شده از بيولوژي تا روش‌هاي جديد اندازه‌گيري تابع احتمال مي‌پردازيم:

شبكه‌هاي عصبي:

در طي 20 سال گذشته، شبكه‌هاي هوش مصنوعي ملهم از سيستم‌هاي بيولوژيك عموميت يافته است و روش‌هاي اثبات شده‌اي در راستاي حل مسائل پيچيدة غير خطي در گسترة وسيعي از علوم و مهندسي شده‌اند.

شبكه‌هاي عصبي هوش مصنوعي مبتني بر خواص بيولوژيك"نرون‌‌"ها و"سيناپس"‌ها استوار است،به گونه‌اي كه بر هم‌كنش محل اتصال دو عصب متناسب با وزن هر محل اتصال در مجموعه‌اي از يك شبكة توزيع يافتة محاسباتي است.

Rouw"" و"Hoekstra" دو چالش اصلي در ساخت شبكة عصبي نانوالكترونيك را معرفي كردند.

شبكة عصبي،به صورت نوعي، پر از اتصال هستند كه نيازمند اين است كه هر "نود" از طريق فواصل طولاني ارتباط پيدا كند، نانوالكترونيك اجرائي طرفدار ارتباطات محلي و ارتباطات در قالب مسافت كوتاه مي‌باشد. شبكه‌هاي عصبي مبتني بر جمع زدن به منظور اندازه‌گيري وزن اتصال تحت خطاي ناشي از رفتار طبيعي و كاتوره‌اي ترانزيستورهاي تك الكتروني مقيد است.

 اين پژوهشگران قيدهاي حاكم بر اين مسأله را به صورت زير پيشنهاد كردند:

   ·        تعاملات بين اتصالات محلي بر مبناي توپولوژي خطي كه كاوشگر زمان تأخير است

   ·        يادگيري Hebbian و شرايط كلاسيك به عنوان روش‌هاي آموزش و اصلاح

   ·        ضامن‌هاي تك الكتروني به عنوان مبناي نانوساختارهاي دودوئي سيگنال آنالوگ اتصال دهنده موسوم به (BiWAS) معرفي شدند.در اين راستا ارسال و انشعاب سوئچ‌هاي ضامني پيشنهاد شد.

اين بلوك‌هاي ساخته شده به منظور طراحي 2 بعدي آرايه‌هاي اتصالي مربعي تطبيق‌پذير، استفاده مي‌شود.

آزمايش‌هاي مرتبط با «آرايه‌هاي رشد آزاد» نشان داد كه براي يك اتصال نوعي از"Cerebral cortex" (هر سلول شبكه به 10.000 اتصال مي‌يابد)، ظرفيت اتصال تنها به چند اتصال در سانتيمتر مربع اجازه اتصال مي‌دهد.

يك توپولوژي اميدبخش ديگر بر پاية اتصال به نزديك‌ترين همسايه در فضاي 2 بعدي يك شبكة مش‌بندي شده، بود.به گونه‌اي كه نورون‌ها بر روي چهار خط "axonic" وچهارخط"dendritic" ارتباط پيدا مي‌كردند. خطوط ارتباطي به وسيلة يك تك الكترون BiWAS به هم ربط مي‌يافتند. اين معماري، ظرفيت شبكة عصبي را به بالاتر از 108 عصب در سانتيمتر مربع ارتقاء مي‌داد.

معماري نوين ديگر مبتني بر شبكه‌هاي عصبي، بر رفتار طبيعي و كاتوره‌اي و تونل زنندة تك الكترون استوار بود. يك ماشين شبكة عصبي "بولتزمان" مبتني بر ارتباط دو سويه نودها به گونه‌اي كه هر نود با هر نود ديگري در ارتباط باشد. هر عصب يك حالت خروجي دودوئي دارد كه بر حسب يك قانون كاتوره‌اي انتقالي در پاسخ به ورودي‌ها، عوض مي‌شود. همة عصب‌ها به صورت موازي عمل مي‌كنند. با هر تنظيم حالت، در پاسخ به تغييرات حالت ديگر عصب‌ها عوض مي‌شوند. يك نوسانگر ديجيتالي با استفاده از يك مدار تك الكتروني كه نوسان‌هاي تصادفي 1-/1 را به وجود مي‌آورد، نيازمندي‌هايي جريان دودوئي بولتزمان را تأمين مي‌كند. هر چند كه هنوز مسائل مربوط به ارتباطات حجيم در اين قالب مورد بررسي قرار نگرفته است.

به نظر مي‌رسد كه شبكه‌‌هاي عصبي براي كاربردي كردن نانوالكترونيك در جهت حل مسأله تلرانس خطا، جذاب باشد. از آنجائي كه محاسبات از طريق آرايه‌ها توزيع مي‌يابد، ممكن است سيستم نسبت به خطاهاي داخلي جزئي، غير حساس باشد. از سوي ديگر، از آنجائي كه محاسبات توزيع مي‌شود، يك خطا در يك عصب يا اتصال به صورت بالقوه شبكه را تحت تأثير قرار مي‌دهد. يافته‌ها نشان مي‌دهد كه درجة تلزانس خطاي يك شبكة عصبي بسته به درجة افزونگي[2] در تعادل دارد.

يك راه حل براي افزايش تلزانس خطا در شبكه‌هاي عصبي،‌ بهبود پروسه‌هاي يادگيري به منظور اعمال نيرو به يك عصب به منظور تحمل كردن تغييرات بزرگتر در سيگنال‌هاي ورودي است. يكي از روش‌ها، بالا بردن تلرانس خطا بر مبناي توابع "Gaussian radial" است كه چند نود را به سمت صفر ميل مي‌دهد (به منظور شبيه‌سازي تأخير در خطاهاي صفر) و سپس كل شبكه را ساماندهي مي‌كند.

متناوباً، خروجي عصب‌ها، به منظوربررسي يك مقدار داده شده كه به نظر داراي خطا مي‌باشد ثابت نگه داشته مي‌شود به همين ترتيب وزن هر يك از عصب‌ها به منظور رسيدن به خطاي مطلوب عوض مي شود.

 تمام اين مدل‌ها افزونگي در شبكه را به صورت ضمني لحاظ مي‌كنند.

Phatak” و”Koren” ، ثابت كردند كه افزونگي، triple-modular لازم است تا تلرانس كامل به منظور "forward Feed "شبكة عصبي برقرار شود. بنابر اين، در حالات حدي، بکارگيري مدل شبكة عصبي همان نيازمندي‌هائ را مي‌طلبد كه مدل‌‌هاي محاسباتي كلاسيك مي‌طلبند.

منبع:سایت نانو

oliver بازدید : 368 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

محاسبات كوانتومي يك زمينة  جديد و اميدواركننده با قابليت بالقوه بالاي محاسباتي است، اگر در مقياس بزرگ  ساخته شود. چندين چالش عمده در ساخت رايانة كوانتومي بزرگ مقياس، وجود دارد: بررسي و تصديق محاسبات و معماري سيستم آن.

 قدرت محاسبات كوانتومي در قابليت ذخيره‌سازي يك حالت پيچيده در قالب يك "بيت" ساده نهفته است.

روش‌هاي نويني به منظور ساخت مدارهاي منطقي سطح پائين، سوئيچ‌كننده‌ها، سيم‌ها، دروازه‌هاي اطلاعاتي، تحت پژوهش و توسعه قرار گرفته‌اند كه كاملاً متفاوت از تكنيك‌هاي حاضرند و به طور عميقي ساخت مدارهاي منطقي پيشرفته‌ را تحت تأثير قرار مي‌دهند. از برخي از ديدگاه‌ها، در آينده‌اي نزديك، در حدود 20 سال آينده، طراحان مدارهاي منطقي ممكن است به مدارهائي دسترسي پيدا كنند كه يك بيليون بار از مدارهاي حال حاضر سريعترند.

مسائلي نظير طراحي، بكارگيري،‌ تعمير و نگهداري و كنترل اين ابرسيستم‌ها به گونه‌اي كه پيچيدگي بيشتر به كارآئي بالاتري منتهي شود، زماني كه سيستم‌هاي منطقي شامل 107، سوئيچ باشد،مهم است. به سختي ممكن است كه آنها را به طور كامل و بي‌نقص،‌ بسازيم، بنابر اين رسيدگي و اصلاح عملگرهاي شامل بررسي هزاران منبع خواهد بود. از اين رو طراحي يك سيستم با فضاي حداقل، حداقل هزينه در زمان و منابع، يك ارزش است. چنين سيستمي مي‌تواند در قالب "توزيع يافته"، "موازي" ويا در يك چهارچوب "سلسله مراتبي" قرار گيرد.

سخت‌افزارها و مدارهاي منطقي راه درازي را پيموده‌اند. ترانزيستورهاي استفاده شده در يك مدار سادة CPU چندين ميليون بار كوچكتر از ترانزيستور اصلي ساخته شده درسال 1947 است. اگر يك ترانزيستور حال حاضر با تكنولوژي 1947 ساخته شود نيازمند يك كيلومتر مربع سطح مي‌باشد (قانون مور)، در حالي كه در 10 الي 20 سال آينده تكنولوژي موفق به گشودن راهي جهت توليد مدارهاي منطقي 3 بعدي خواهد شد.

در اين ميان، چندين پرسش سخت و پژوهشي كه در آكادمي‌ها وصنعت به آن پرداخته مي‌شود وجود دارد:

1)گرفتن پيچيدگي‌ها در تحليل روش‌هاي توليد SWITCH ،در روش‌هاي متولد شده به منظور مدل‌سازي چگونگي كارآئي آنها، در مدارهاي منطقي مورد نياز مهندسان، و امتيازات روش‌هاي نوين فناورانه بر روش هاي كلاسيك.

2) لحاظ كردن ملاحظاتي مبني بر تعداد سوئيچ‌ها در واحد سطح و حجم در درون ابزار (گنجايش)، تعداد نهائي سوئيچ‌ها در درون ابزار (حجم)، شرايط حدي عملگرها، سرعت عملگرها، توان مورد نياز، هزينة توليد و قابليت اعتماد به توليد و دورة زماني چرخة عمر آن.

پاسخ اين تحليل ها جهت پژوهش‌ها را به سمت روش‌هاي بهتر توليد سوييچ، هدايت خواهد كرد. ودر نهايت يافتن اين كه چگونه يك روش ويژه در بهترين شكلش مورد استفاده قرار خواهد گرفت و نيز تحليل و تباين روش‌هاي مختلف توليد.

3) حركت به سمت طراحي ظرفيت ابزار، جهت استفادة مؤثر از 1017 ترانزيستور يا سوئيچ است. چنين طراحي‌هائي در مقياس‌هاي مطلوب ، حتي بي‌شباهت در مقايسه با افزايش ظرفيت ابزارها خواهد بود.

4) طراحي‌هاي قويتر و ابزارهاي بررسي قوي‌تر به منظور طراحي "مدارهاي منطقي" با چندين مرتبة مغناطيسي بزرگتر و پيچيده‌تر.

5) طراحي پروسه‌هاي انعطاف‌پذيرتر جهت مسير توليد از مرحلة طراحي منطقي،‌ آزمايش و بررسي، تا بكارگيري در سخت‌افزار.

 پروسه‌ها مي‌بايستي به قدري انعطاف‌پذير باشند كه:

   الف) توسعة اشتراكي درطراحي، آزمايش و ساخت ،به گونه‌اي كه هيچ يك از اين گام‌ها تثبيت شده نباشد.

   ب) توسعه طراحي، و بررسي به منظور كاوش يك روش نوين ساخت با هدف تقويت نقاط قوت و كم كردن نقاط ضعف .هر نوع از سيستم نانويي كه توسط طراحان ساخته مي‌شود مي‌بايستي صحت عملكرد آن تضمين شود.

 شاخص مقياس حقيقي و لايه‌هاي افزوده شدة نامعين در سيستم‌هاي نانوئي،‌ نيازمند انقلاب در طراحي سيستم‌ها و الگوريتم‌ها است. روش‌هائي كه در زير معرفي مي‌شود، الگوريتم‌هائي هستند كه به صورت بالقوه قادرند مسأله پيچيدگي محاسبات را كاهش دهند.

1) بررسي مقياسي سيستم‌هاي نانوئي:

مانع بزرگي به نام« بررسي چند ميليون ابزار نانومقياس»، نياز به روش‌هاي انقلابي به منظور بررسي سيستم‌هائي كه ذاتاً بزرگتر، پيچيده‌تر و داراي درجات نامعيني پيچيده‌تري هستند، را روشن مي‌كند. در ابتدا مروري كوتاه خواهيم داشت بر ضرورت "آزمايش مدل."[1]

آزمايش مدل از روش‌هاي پذيرفته شده و رسمي در حوزة بررسي روش‌هاي ساخت است. اين حوزه شامل كاوش فضاي طراحي است به منظور ديدن اين نكته كه خواص مطلوب در مدل طراحي شده حفظ شده باشد، به گونه اي كه اگر يكي ازاين خواص، مختل شده باشد،‌ يك""Counter Example توليد شود.

 Model Checking Symbolic   بر مبناي [2]ROBDDها يك نمونه از اين روش‌ها است.

بهرحال، BDDها به منظور حل مسائل ناشي از خطاي حافظه بكار گرفته مي‌شوند و براي مدارات بزرگتر با تعداد حالات بزرگتر و متغيرتر مقياس پذير نمي‌باشند.

دو روش عمده براي حل اين مسأله وجود دارد:

 يك روش حل مبتني بر محدود كردن آزمايش كنندة مدل[3] به يك مدار unbounded، است كه به نام "unbounded model checking" يا UMC ناميده مي‌شود،‌ به گونه‌اي كه خواص آزمايش شده به تعداد دلخواه از Time-Frame" "ها وابستگي ندارد.

روش ديگر مبتني بر مدل "مدار محدود[4]" استوار است كه به نام[5] BMC ناميده مي‌شود در اين روش بررسي مدل با تعداد ويژه و محدودي از Time-Frame" "ها صورت مي‌گيرد.

ابتدا در مورد فرمولاسيون UMC كه مبتني بر "رسيدن به سرعت در مراتب مغناطيسي" است و به وسيلة تكنيك‌هاي مقياس پذير"BMC" پيروي مي‌شود،‌ بحث مي‌كنيم و بالاخره اين كه چهارچوبي را براي بررسي و لحاظ كردن درجات نامعيني به سيستم، معرفي مي‌كنيم.

2- "UMC" مقياس‌پذير:

مزيت"UMC" بر "BMC" در كامل بودن آن است. روش "UMC" مي‌تواند خواص مدل را همانگونه كه هست لحاظ كند زيرا اين روش مبتني بر قابليت آزمايش به كمك نقاط ثابت است. عيب اين روش در اين است كه""ROBDD كاملاً به مرتبة متغيرها حساس است. ابعاد BDD مي‌تواند غيرمنطقي باشد اگر مرتبة متغيرها بد انتخاب شود. در پاره‌اي از موارد (نظير يك واحد" ضرب") هيچ مرتبة متغيري به منظور رسيدن به يك ROBDD كامل كه نمايشگر عملكرد مدار باشد،‌ وجود ندارد. به علاوه، براي خيلي از شواهد مسأله،‌ حتي اگر ROBDD براي روابط انتقال ساخته شود،‌ حافظه مي‌تواند هنوز در خلال عمل كميت‌گذاري، بتركد. پژوهش‌هاي اخير بر بهبود الگوريتم‌هاي BDD جهت كاهش انفجار حافظه استوار و استفاده از خلاصه نگاري و تكنيك‌هاي كاهش، جهت كاهش اندازه مدل، تمركز يافته‌اند.

"SAT Solver"ها ضميمة BDD ها مي‌شوند. روابط انتقال يك سيستم در قالب K، Time-Frame"" باز مي‌شود. "SAT" هابه ابعاد مسأله كمتر حساسند. اما به هر حال، SATها داراي يك محدوديت هستند و آن اين كه خواص يك مدار را با تعداد محدودي (K)، مي‌سنجند.

اگر هيچ Countervecample در K، Time-Frame يافت نشد، هيچ تضميني براي همگرائي حل مسأله وجود ندارد.

BMC"" در مقايسه با UMC"" مبتني بر"BDD" ،كامل نمي‌باشد. اين روش مي‌تواند فقط  "Counter Example"ها را بيابد و قادر به محاسبة خواص نمي‌باشد مگر آن كه يك حد بر روي حداكثر اندازة Counter Example"" تعيين شود.

روشي براي تركيب SAT-Solver و BDD به صورت فرمول CNF به كار گرفته شده است.

منبع:سایت نانو

oliver بازدید : 70 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

نانوفوتونيک[1] جبهه هيجان انگيز  جديدي از فناوري‌نانوست که اذهان افراد زيادي را در سراسر جهان به خود مشغول کرده است و به برهم‌کنش‌هاي نور و ماده در ابعاد نانومتري مربوط مي‌شود. نانوفوتونيک با افزودن ابعاد جديدي به علوم و فناوري‌نانو، چالش‌هايي براي تحقيقات بنيادي و فرصت‌هايي براي فناوري‌هاي جديد پديد آورده است.

گرايش به علوم نانو، در واقع به حقيقت پيوستن ادعاي معروف فاينمن[2] است که مي‌گويد: "فضاي زيادي آن پايين وجود دارد" (فاينمن 1961). او به اين نکته اشاره مي‌کند که اگر طول يک ميکرومتر (يک ميليونيوم متر) را به قطعات نانومتري آن تقسيم کنيم، مي‌شود تصور کرد كه چه بخش‌ها و فضاهاي فراواني قابل دستکاري خواهد شد.

 ما در عصر جنون نانو[3] زندگي مي‌کنيم. هر چيزي که به نانو مربوط شود هيجان انگيز و ارزنده تلقي مي‌شود. بسياري از کشورها برنامه ملي پيشگامي فناوري‌نانو را آغاز کرده‌اند يک گزارش مفصل در مورد برنامه ملي پيشگامي فناوري‌نانوي ايالات متحده توسط شوراي تحقيقات ملي[4] (NRC 2002) منتشر شده است. در عين اين که فناوري‌نانو نمي‌تواند ادعا کند که براي هر مشکلي راه حل بهتري را فراهم مي‌کند، اما نانو‌فوتونيک، فرصت‌هاي جديد و هيجان‌انگيزي خلق مي‌کند و فناوري‌هاي نويني را توانا مي‌سازد. نکته کليدي اين است که نانو‌فوتونيک به برهم‌کنش‌هاي نور و ماده در ابعادي بسيار کوچکتر از طول موج خود نور مي‌پردازد.

نانوفوتونيک در يک نگاه

نانوفوتونيک همان گونه که در شکل آورده شده است، از لحاظ مفهومي به سه بخش قابل تقسيم است. يک رويکرد براي در دست گرفتن برهم‌کنش‌هاي بين نور و ماده در قطع نانومتري، محدود کردن نور در ابعاد نانومتري است به صورتي که بسيار کوچکتر از طول موج نور باشد.

رويکرد دوم محدود کردن ماده به ابعاد نانوئي است که به وسيله آن برهم‌کنش‌ها در ابعاد نانومتري محدود مي‌شوند. اين رويکرد به حوزه نانومواد مربوط مي‌شود. آخرين رويکرد محدود کردن فرآيندهاي نوري[5] است که در آن ما به يكي از حوزه‌هاي نانوشيمي يا "تغيير فاز به وسيله نور"[6] وارد مي‌شويم.

اين رويکرد روش‌هايي را براي نانوساخت[7] ساختارهاي فوتونيکي و واحدهاي کارکردي فراهم مي‌کند. حال نگاهي به محدود ساختن نانومقياس تشعشع‌ها خواهيم انداخت.

چند راه وجود دارد که مي‌توان به وسيله آن‌ها نور را به ابعاد نانومقياس محدود کرد. يکي از آن‌ها پراکنش نوري ميدان- نزديک است كه به عنوان مثال مي‌توان از متمرکز کردن نور توسط يک فيبر نوري باريک و با پوشش فلزي به جايي که در آن نور از يک نقطه و در فضايي به مراتب کوچکتر از طول موج نور ساطع مي‌شود، نام برد.

محدود ساختن نانومقياس ماده به منظور ساختن نانومواد براي فوتونيک شامل راه‌هاي متفاوتي از محدود سازي ابعاد ماده براي توليد نانوساختارهاست. به طور مثال مي‌توان از نانوذراتي استفاده کرد که خواص الکترونيکي و فوتونيکي منحصر به فرد داشته باشند. دانستن اين نکته خشنودکننده است که نانوذرات هم اکنون نيز براي کاربردهاي متفاوتي از نانوفوتونيک مانند جذب اشعه ماوراء بنفش در کرم‌ها و محلول‌هاي ضد آفتاب استفاده مي‌شوند.

نانوذرات را مي‌توان هم از مواد آلي و هم از مواد غير آلي ساخت. نانومرها[8] ]در برابر پليمرها[ که چندپارهايي[9] (تعداد اندکي از واحدهاي تکراري) با اندازه‌هاي نانومتري هستند و ساختارهاي نانومري دارند، مشابه‌هاي آلي نانوذرات هستند.

در مقابل، پليمرها ساختارهاي زنجيري شکل و طولاني هستند که از تعداد زيادي واحد تکراري تشکيل شده‌اند که خواص نوري وابسته به اندازه نانومرها را دارند. نانوذرات فلزي پاسخ‌هاي نوري منحصر به فردي بروز مي‌دهند و کمک‌هاي فراواني به حوزه الکترومغناطيس مي‌کنند و قلمرو پلاسمونيک‌ را شکل مي‌دهند. نانوذراتي وجود دارند که با رويکرد ساخت بالا به پايين روي دو فوتون (ذره بنيادي نور) جذب شده مادون قرمز، فوتوني را در ناحيۀ ماوراء بنفش پديد مي‌آورند و بالعکس، نانوذراتي وجود دارند که برنده‌هاي کوانتومي[10] خوانده شده و با رويکرد پايين به بالا، يک فوتون جذب شده ماوراء بنفش را به دو فوتون در ناحيۀ مرئي تبديل مي‌کند.

يک حوزه جذاب از نانومواد، فوتونيک شفاف[11] است که به وجود آورنده ساختارهاي عايق متناوب با تکرار واحد، با نظمي شبيه نظم طول موج نور است.

نانوکامپوزيت‌ها شامل نانوناحيه‌‌هايي[12] از دو يا چند ماده غير مشابه مي‌شوند که در اندازه و قطع نانومتري، طبقات جداگانه‌اي داشته باشند.

هر نانوناحيه‌اي در نانوکامپوزيت‌ها مي‌تواند صاحب خاصيت نوري خاص باشد. جريان انرژي نوري که به وسيله انتقال انرژي (ارتباطات نوري) بين ناحيه‌ها خلق مي‌شود، قابل کنترل نيز هست.

فرآيند نوري نانومقياس مي‌تواند در نانوليتوگرافي براي ساخت نانوساختارهايي به کار گرفته شود که براي به وجود آوردن حسگرها و محرك‌هاي نانومقياس استفاده مي‌شوند. حافظه نوري نانومقياس نيز يکي از مباحث و موضوعات هيجان انگيز نانوساخت است. يکي از خواص مهم نانوساخت اين است که فرآيند نوري مي‌تواند به منطقه‌هاي نانوئي دقيق محدود شود و به اين وسيله ساختارهايي با هندسه و آرايش فرادقيق ساخته شود.

تحصيل، آموزش و تحقيقات چند رشته‌اي

ما در جهاني پيچيده زندگي مي‌کنيم که در آن پيشرفت‌هاي انقلابي در زمينه ارتباطات، حافظه‌ي کامپيوتري و پردازش داده، رخ داده است و اين پيشرفت‌ها هر روز نيز ادامه مي‌يابد.

امروزه، نياز فزاينده به فناوري‌هاي نويني وجود دارد که بيماري‌ها را به سرعت و در مراحل اوليه و پيش از اوليه تشخيص دهند. از آنجا که ما به اين پيشرفت‌ها خو گرفته‌ايم، انتظاراتمان به سوي فناوري‌هاي فشرده، با بهره‌وري بالا از انرژي، با پاسخ دهي سريع و ايمني براي محيط زيست مي‌رود. فناوري با محوريت فوتونيک که با فناوري‌نانو نيز ترکيب شده است مي‌تواند به بسياري از اين چالش‌ها پاسخ بدهد.

در حوزه پزشکي، مدل‌هاي جديدي از تشخيص دهنده‌هاي فوتونيکي بيماري که غيرمخرب و بر اساس كاركردهاي مولکولي باشند، مي‌توانند بيماري‌هايي چون سرطان را در مراحل اوليه، پيش از اوليه و آغازين شناسايي کنند و بدين وسيله جهشي را در اين حوزه پديد بياورند.

نانوپزشکي که با شيوه‌هاي فعال و هدايت شده توسط نور آميخته شده است، به پيشرفت شيوه‌هاي درماني مولکول به مولکول که حداقل اثرات جانبي را دارند، خواهد انجاميد.

دهه‌هاي اخير شاهد جهش‌هاي فناورانه‌اي بوده‌اند که به وسيله اختلاط رشته‌هاي متفاوت به وجود آمده‌اند و اين روند با رسيدن هزاره سوم بسيار تسريع شده است.

نانوفوتونيک، در صورتي که با ديدي وسيع به آن نگريسته شود، فرصت‌هايي را براي تعامل و آميختگي‌ بين رشته‌هايي از علوم، فناوري و پزشکي فراهم مي‌کند که به طور سنتي از يکديگر جدا هستند.

همان‌گونه که بيشتر در مورد آن صحبت خواهد شد، نانوفوتونيک حوزه‌اي ميان رشته‌اي است که فيزيک، شيمي، علوم کاربردي و مهندسي، زيست شناسي و فناوري زيست پزشکي را چون بسياري ديگر رشته‌ها در بر خواهد گرفت.

يک جبهه چند رشته‌اي کامل در فراسوي نگاه وسيع به نانوفوتونيک در حال محقق شدن است. اين چالش‌ها نياز به افزايشي قابل توجه در تعداد محققان دانشي و کارکنان آموزش ديده در اين حوزه پديد مي‌آورندكه مي‌تواند با فراهم آوردن آموزش چند رشته‌اي براي نسل آينده محققان، چه در مقطع ليسانس و چه بعد از آن در سراسر جهان، برطرف شود.

شناخته شدن اين نياز در سراسر جهان را مي‌توان از تعداد فزاينده سمينارها و کارگاه‌هاي در اين‌باره و دوره‌هاي تحصيلي در مقاطع مختلف که مؤسسات و دانشگاه‌هاي مختلف برگزار مي‌کنند و يا در انديشه برگزاري آن‌ها هستند، دريافت.

فرصت‌هايي براي تحقيقات پايه‌اي و توسعه‌اي فناوري‌هاي نوين

نانوفوتونيک، تعدادي از حوزه‌هاي محوري فناوري‌هاي جدي چون ليزرها، فوتونيک‌، فوتوولتائيک‌[13]، فناوري‌نانو و زيست فناوري را به هم پيوند مي‌دهد. هر کدام از اين فناوري‌ها يا هم اکنون چيزي بيش از سالي 100 ميليارد دلار سود حاصل از فروش داشته و يا اين پتانسيل را به راحتي در خود دارند.

 نانوفوتونيک همچنين فرصت‌هاي متعددي براي تحقيقات بين رشته‌اي به وجود آورده است. در انتها به معرفي طبقه‌بندي شده اين فرصت‌ها براي محققان و دانشمندان هر رشته پرداخته‌ايم:

شيمي‌دان‌ها و مهندسين شيمي

-          کانال‌هاي متشکل و ترکيب شده جديد از مواد مختلف و پردازش نانومواد

-          انواع جديدي از نانوساختارهاي مولکولي و مجموعه‌هاي فوق مولکولي با شيوه‌هاي مختلف طراحي نانويي

-          نانوساختارهاي متناوب و غيرمتناوب خودسامان براي دست يافتن به کارکردهاي چندگانه و تأثيرات آنها بر يکديگر

-          شيمي براي اصلاح سطوح براي توليد الگوهاي نانويي

-          سنتز تک – محفظه‌اي[14] که احتياج به مخزن واكنش تغييرکننده نداشته باشد.

-          توليد مقياس پذير براي ساخت اقتصادي و توليد انبوه

فيزيک‌دان‌ها

-          الکتروديناميک کوانتومي براي مطالعه پديده‌هاي نوري نوين در نانوحفره‌ها[15]

-          منشاء تک فوتوني براي پردازش اطلاعات کوانتومي

-          پردازش نوري غير خطي نانومقياس

-          کنترل نانويي برهم‌کنش‌هاي بين الکترون‌ها، فوتون‌ها و فونون‌ها[16]

-          مطالعات طيف‌بندي و زمان‌بندي شده مجموعه نيروهاي محرک با ميدان ديد نانوئي

مهندسين تجهيزات

-          نانوليتوگرافي براي نانوساخت افشاننده‌هاي نور، تشخيص دهنده‌ها ومتصل کننده‌ها

-          پيوند دادن نانومقياس افشاننده‌هاي نور، مجاري انتقال، پردازنده‌هاي علائم و تشخيص دهنده‌هايي که با مولدهاي نيرو ترکيب شده‌اند.

-          مدارهاي شفاف فوتونيک ودستگاه‌هاي مبتني بر ميکرو حفره‌ها

-          ترکيب فوتونيک‌ شفاف و پلاسمونيک‌ براي تسهيل کارکردهاي نوري خطي و غيرخطي مختلف

-          نقاط کوانتومي و ليزرهاي سيم‌هاي کوانتومي

-          صفحات دريافت انرژي خورشيدي سبک، پهن‌باند و فرا بهره‌ور که به صورت طومار قابل جمع‌آوري و بسته‌بندي باشند.

-          برنده‌هاي کوانتومي براي جدا کردن فوتون‌هاي ماوراءبنفش مکنده به دو فوتون قابل ديدن براي استفاده در نسل جديد نور افشان‌ها و لامپ‌هاي فلورسنت

زيست‌شناسان

-          دستکاري ژنتيکي مواد زيستي براي فوتونيک‌ها

-          راهكارهاي زيست شناختي براي هدايت توسعه مواد فوتونيکي مهم از زيست[17]

-          کلوييدهاي زيستي و الگوهاي زيستي براي ساختارهاي فوتونيکي

-           سنتز باکتريايي مواد فوتونيکي

محققان زيست پزشکي

-          نانو ميله‌هاي نوري جديد براي عيب‌يابي و تشخيص دهنده‌هاي بيماري

-          درمان‌هاي هدف‌گيري شده با استفاده از نانوپزشکي هدايت شده توسط نور

-          مدل‌هاي جديد براي روش‌هاي درماني فعال شده توسط نور با استفاده از نانوذرات

-          فناوري‌نانو براي زيست حسگرها

منبع:سایت نانو
oliver بازدید : 62 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

كنيك‌هاي بهينه‌سازي، چه در فضاي رياضيات پيوسته و چه در فضاي رياضيات گسسته، اثري عميقي بر طراحي مهندسي گذاشته است. در اين مقاله اثر تكنيك‌هاي بهينه‌سازي در مقابله با فضاي نانومحاسبات را در پنج حوزه:

  • الف) سطوح انرژي پتانسيل (PES)
  • ب)‌ روش‌هاي كمينه سازي انرژي (الگوريتم‌ها)
  • ج) مدل‌سازي مرحلة انتقال فاز
  • د) ساختار بيشترين كمينه
  • ه) مدل‌سازي مسير برهم‌كنش‌ها
پنج حوزة فوق را در شكل زير ملاحظه مي‌كنيد:

مفاهيم بهينه‌سازي در سطوح انرژي پتانسيل:

  • گراديان: مشتق اول انرژي نسبت به هندسه (z ,y, x )، كه به نام "نيرو" نيز خوانده مي‌شود.
    (دقيقاً، گراديان با علامت منفي مفهوم نيرو مي‌دهد)
  • نقاط سكون : عبارت است از نقاطي بر روي PES كه گراديان (نيرو) صفر است. اين نقاط شامل: حداكثر، حداقل، گذارفاز، و نقاط زيني " مرتبة بالاترند.
مفاهيم فيزيكي PES:
  • Hessian: مشتق دوم PES نسبت به هندسه و تشكيل ماتريس نيرو را گويند
  • "بردار ويژه" و "مقدار ويژه": قطري كردن ماتريس Hessian، "بردار ويژه" مي‌دهد كه مدهاي نرمال ارتعاش هستند و مقادير ويژه نسبت به مجذور كردن فركانس‌هاي ارتعاشات به دست مي‌آيد.

علامت مشتق دوم:

علامت مشتق دوم براي افتراق ميان MAX و MIN بكار مي‌رود. Min روي PES داراي مقدار ويژه مثبت است (فركانس‌هاي ارتعاشي). MRX يا نقاط زيني (نقاط زيني نقاطي هستند كه داراي جهت MAX از يك جهت و داراي جهت Min از سوي ديگر هستند) داراي يك يا بيشتر فركانس منفي مي‌باشد.
مفاهيم فوق را در شكل زير ملاحظه مي‌كنيد.

الگوريتم‌هاي كمينه‌سازي انرژي:
  •  روش كمينه‌سازي يك متغيره (شكل زير)

  1.  آسان در بكارگيري
  2. در يك جهت پيش مي‌رود تا زماني كه انرژي افزايش يابد. آنگاه به اندازة 90ْ تغيير جهت مي‌دهدو الي ...
  3. حداقل كارآئي (داراي گام‌هاي محاسباتي زياد، گام‌ها هدايت نمي‌شود)
  4. خيلي معمول نمي‌باشد.

روش سريعترين نزول

  1. ساده ترين روش مورد استفاده است.
  2.  به وسيلة منفي‌ترين گردايان هدايت مي‌شود.
  3. سريع‌ترين روش همگرائي از يك نقطة شروع ضعيف، است.
  4. به آرامي درنزديكي حداقل انرژي همگرا مي‌شود.
  5. در سرتاسر حوزة Min مي‌تواند "لي‌لي" كند.

روش گراديان مختلط:

  **  تاريخچه جستجو براي نقاط Min را با روش سريع‌ترين نزول تركيب مي‌كند و با استفاده از اطلاعات مشتق دوم خط سير كمينه‌يابي را هدايت مي‌كند.
  **  روش‌هائي كه در اين گروه قرار مي‌گيرند عبارتند از:
Fletcher-Reeves"" ،""Davidon- Fletcher- Powell و روش "Polak-Ribiere"

روش‌هاي مبتني بر مشتق دوم:

* "Hessian" تعيين كننده خط سير كمينه‌يابي است.
* پيچيدگي محاسبات افزايش مي‌يابد اما اين روش سريع‌تر و قابل اعتمادتر است به ويژه در همسايگي نقاط كميته.
*"Quasi-Newton" و ""Newton-Raphson و بلوك قطري "Newton-Raphson"
 روشهائي براي موقعيت‌يابي بيشترين كمينه:
  •  محرك‌هاي دوسطحي يا سيستماتيك
  •  كمينه‌يابي تصادفي (رندم) نظيير روش‌هاي مونت كارلو
  •  روش‌هاي ديناميك مولكولي (قوانين حركت نيوتون)
  •  Simulated Annealing (كاهش زمان (T) در خلال اجراي روش‌هاي ديناميك مولكولي)
  •  الگوريتم‌هاي ژنتيك (مبتني بر تئوري داروين در جمعيت، به كندي اصلاح مي‌شود، احراز حداقل انرژي، مبتني بر تكرار)
  •  روش‌هاي آزمون و خطا (روش‌هاي ضعيفي هستند)
 مفاهيم حداقل سطح انرژي
  •  آيا كنش /برهم‌كنش، اجزاء داراي رابطه‌اي با سطح انرژي هستند؟
  •  جه نتايج ديگري از حداقل كردن انرژي به دست مي‌آيد. (توزيع بولتزمان، اثر كلي برهمكنش‌ها، و توزيع احتمال و افت ترموديناميك؛ نتايجي هستند كه ممكن است از تحيل تابع انرژي بد ست آيد)
مدل‌سازي انتقال فاز (حالت گذار):
"حالت گذار" يك حالت ايستا است كه در آن مشتق دوم انرژي نسبت به مختصات واكنش منفي است در حالي كه مشتق دوم در ساير جهات مثبت است. به بيان ديگر، "نقطة حالت گذار" بالاترين نقطه، درسرتاسر مسير حداقل انرژي، ميان واكنش‌پذيرهاو محصولات، است. از نقطه نظر محاسبات فركانسي، بر روي يك نقطة گذار فقط و فقط يك فركانس منفي وجود دارد.
مدل‌سازي "انتقال فاز" مشكل است. زيرا:
  •  واكنش‌پذيرها و محصولات به خوبي با هويت مولكوليشان تعريف مي‌شوند در حالي كه "در انتقال فاز" اين گونه نيست
  •  به نظر مي‌رسد كه "حالت گذار" به نمايش گذارندة قيدهاي ممتد، قيدهاي گسستة مولكولي و ساير حالت‌هايي مزدوج از اين قيدهاي موثر، باشد.
  •  حالت‌هاي گذار به صورت آزمايشگاهي محاسبه مي‌شود. بنابر اين هيچ پارامتري براي مدلسازي آنها تعبيه نشده است.
  •  از نظر رياضي، در بهينه سازي توجه كمي به "نقاط زيني" شده است از اين رو الگوريتم‌هاي كمي براي چنين محاسباتي موجود است.
  •  عموماً فكر مي‌كنيم كه PES در مجاورت "انتقال فاز"، پهن‌تر از سطح در نزديكي Min است. از اين رو محاسبة ساختار دقيق انتقال فاز با دقت كمتري همراه است. از اين رو يك ساختار انتقال فاز منحصر به فرد و ساده ممكن است وجود نداشته باشد زيرا:
* اطلاعات اندكي نسبت به هندسة (TS) داريم. اغلب آنچه داريم مبتني بر محاسبات است.
حدس زدن هندسة TS مشكل تر از حدس زدن هندسه يك ساختار ايستا است.
 روش‌هاي مختلط: بهترين روش‌هاي محاسباتي موجود
  •  روش حدس زدن هندسة TS.
  •  انجام دادن محاسبات سطح پائين (AM1 يا PM3) يا شبه تجربي جهت تعيين هندسة TS.
  •  استفاده از نتايج فوق به عنوان نقطة شروعي جهت سطوح بالاتر محاسبات.
  •  بررسي با استفاده از محاسبات فركانسي "در همان سطح تئوري و بر مبناي تكنيك‌هاي بهينه‌سازي هندسه.
  •  انتخاب بهترين سطح انرژي، انجام دادن محاسبات Single point Energy با روشي كه مبتني بر روابط ميان الكترون‌ها (نظير MP2) باشد.
 روش حدس زدن هندسة TS:
  • حدس زدن بر پاية شناخت مكانيزم‌ها (قضاوت مهندسي)
  •  انتخاب يك مقدار ميانگين ميان هندسة واكنش‌پذيرها و توليدات مبتني بر روش‌هاي "Spartan" يا "Gaussian". اين روش به نام " Linear Synchronous Transit" ناميده مي‌شود.
  •  روش‌هاي مبتني بر "Synchronous Transit Quadratic" كه در آن «حداقل» بر LST""عمود مي‌شود
در شكل زير روش‌هاي LST و QST را به صورت شماتيك نشان داده‌ايم.

 تطبيق‌پذيري يك TS حدسي:
  • يك "نقطة زيني" مرتبة اول بر روي PES به طور يكنواخت "واكنش‌پذير" را به "محصول" مي‌پيوندد.تحقيق در اين نكته كه"Hessian" فقط و فقط يك فركانس منفي را نتيجه دهد.
  • "Animate" كردن بردارهاي هادي فركانس. كه مي‌بايستي واكنش‌پذير را به توليد پيوند دهد
  • همة "واكنش‌پذير"ها را داراي نقطة TS نمي‌باشند.
منبع:سایت نانو
oliver بازدید : 64 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

ابزارهاي نانوئي و طراحي مدار:

كوچك‌ سازي پيوسته ابزارهاي الكترونيك ، رشد سريع ميكروالكترونيك و قابليت‌هاي آن را در دهه‌هاي گذشته موجب شده است. اما همان گونه كه ابعاد ابزارها كاهش مي‌يابد و به قلمرو نانو وارد مي‌شود،‌ اين پيشرفت نمي‌تواند ادامه پيدا كند،محدوديت‌هاي فيزيكي ابزارهاي سيليكوني كوچك سازي‌هاي آتي را مشكل كرده است.

 براي چيره شدن بر اين محدوديت‌ها، روش‌هاي نويني براي طراحي ابزارها و مدارها بر مبناي پديدار شناسي‌هاي جديد جهان فيزيك، نظير ابزارهاي تك الكتروني، بلوك‌هاي سازه‌اي نانوتيوبي و مدارهاي اسپينترونيكي،  تحت پژوهش قرار گرفته‌اند. محاسبات بر پاية معماري ابزارهاي نانوئي و پروسه‌هاي طراحي دو چالش جديد را مطرح كرده‌اند كه مي‌بايستي با آنها مواجه شد.

خطاي سيگنال و خطاي سازه[1]

   الف) خطاي سازه: در يك سيستم نانوئي، تعداد كافي ابزارها و تعاملات آنها، شبيه خطاهاي حين ساخت و پس از ساخت آنها است. انتظار مي‌رود كه معماري نانوئي اين ابزارها و خطاي تعاملات در محدودة ده درصد يا بيشتر، بسته به عدم قطعيت ذاتي در خودآرائي، فايق آيد.

اندازة كوچك ابزارهاي نانوئي، همچنين مانع آزمايش پذيري يك سيگنال و اصلاح راهبرد است. ناهنجاري‌ها يا تلرانس خطاهاي سازه‌اي يك پيامد اصلي در طراحي مدارهاي نانوئي است.

   ب) خطاي سيگنال: از آنجائي كه ابزارهاي نانوئي در قيد محدوديت‌هاي حرارتي هستند يعني KbT.(Kb ثابت بولتزمان و ‌‌T عبارت است از دما). تفاوت انرژي ميان حالت‌هاي منطقي قابل مقايسه با اختلالات دمائي احاطه كننده است، انعكاس عدم قطعيت ذاتي در ترموديناميك، اختلال حرارتي، باعث شكست عمليات عملگر مي‌شود. اين خطاي سيگنال‌ها ذاتاً ديناميك هستند و به عنوان خطاهاي نرم[2] نيز ناميده مي‌شوند.

در اين مقاله راه‌حل‌هاي حاضر براي اين مسائل را بررسي مي‌كنيم:

1- طراحي "مبتني بر احتمال[3] براي محاسبات نانوابزار

اين راهكار مبدعانه توسط R.Iris""" ."J براي محاسبات ابزارهاي نانوئي و مدارهاي نانوئي ابداع شد. اين راهكار مبتني بر ميدان تصادفي ماركوف[4] بود كه به اختصار MRF خوانده مي‌شود.

روش MRF براي طراحي هر مدار منطقي دلخواه مي‌تواند سودمند باشد.

در مدارهاي مبتني بر MRF، عملگرهاي منطقي به وسيلة بيشينه‌سازي احتمال پيكربندي حالت در شبكه‌هاي منطقي به هدف مي‌رسند. اين طراحي مبتني بر احتمال مي‌تواند به صورت ديناميكي با عملكرد در حوزة خطاهاي سيگنالي و ساختاري تطبيق‌پذير شود.

2- نگاشت[5]، اثابت اساس مدارهاي مبتني بر احتمال به درون حوزة ابزارهاي CMOS:

هدف، بكارگيري فيزيكي سازه‌هاي مبتني بر احتمال است. محققان آزمايشگاه ""Binary در دانشگاه ""Brown، مدارهاي آزمايشي مبتني بر تئوري احتمال را براي مؤلفه‌هاي ساده منطقي نظير گيت[6]‌‌هاي معكوس‌ساز و NAND، و مدارهاي ساده‌اي مشتمل بر 5 تا 10 مؤلفة منطقي ابتدائي نظير: مدار ارزيابي ISCAS C 17 را شبيه‌سازي كرده‌اند.

نتايج نشان داد كه مدارهاي مبتني بر احتمال، مي‌توانند در ولتاژهاي تغذيه خيلي پايين (2V.0-1.0) و دستيابي به ايمني خطاي بهتر نسبت به طراحي سيليكوني متعارف،‌ عمل كنند. گروه " عملي سازي اين الگوريتم را بر عهده داشتند.

3- مدلسازي "حامل انتقال[7]طرح پيشنهادي:

كارهاي پژوهشي مهمي براي انجام دادن باقي مانده است تا بر چالش‌هاي تكنيك فايق آييم. نظير: مدل‌سازي رفتار حامل انتقال بر مبناي تئوري انتقال كوانتوم است. در اين راستا،‌ محاسبة تابع گرين سطحي Interface براي اين ابزارهاي مرتبط، مورد نياز است.

با استفاده از مدل« نزديكترين همسايگي اوربيتال‌هاي ، با پيوند محكم» رسانائي كوانتومي سيستم‌هاي متنوع نانوئي، شامل نانوتيوب‌هاي كربني با اتصال «شاخة دوگانه»[8]، تحت اثر انتهاي آويزان نانوتيوب‌هاي كربني و گيت‌هاي منطقي اسپينترونيكي مدلسازي مي‌شود.

4- عملي كردن طرح با استفاده از بلوك‌هاي ساختاري نانوئي:

پژوهش‌هاي اولية متمركز شده بر روي ايجاد تكنيك‌هائي به منظور ساخت نانوتيوب‌هاي كربني و تبديل به سيم كردن و قرار دادن آنها در ابزارهاي بيولوژيك، نظير قابليت‌هاي خودشناسائيDNA،بود. آزمايش‌هاي اوليه نشان داد كه چگونه ما مي‌توانيم رشته‌هاي DNA را بر روي لاية ميكا تركيب كنيم. همچنين مي‌توانيم رسانائي DNA را به گونة يك فلز يا سيم نيم‌رسانا، انتخاب كنيم.

روش MRF مدارهاي منطقي دلخواه و عملگرهاي منطقي با حداكثر سازي احتمال پيكربندي يك حالت در شبكة منطقي دلخواه استوار است. حداكثر سازي احتمال حالت، معادل با حداقل سازي يك فرم از انرژي كه بستگي به نودهاي همسايه در شبكه دارد، است. يكباركه ما يك كتابخانه از مؤلفه‌هاي منطقي اساسي را ايجاد كرديم، مي‌توانيم آنها را به منظور ساخت معماري دلخواه با يكديگر تركيب كنيم. روي هم رفته، طراحي مبتني بر احتمال مي‌تواند به صورت ديناميكي جهت كنترل خطاهاي سيگنال و خطاهاي سازه، منطبق شود.

در مقالة آتي، به تفصيل اين روش را بررسي خواهيم كرد.

منبع:سایت نانو

oliver بازدید : 62 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)

در مقاله قبلي با كليات الگوريتم MRFآشنا شديم.

در اين بخش نگاشت الگوريتم MRF جهت ارزيابي خطاي سازه هاي الكترونيك مولكولي را بررسي مي كنيم.

نگاشت شبکة تصادفي مارکوف بر روي نانوتيوبهاي کربني، نيازمد 3 المان اساسي عملي است:

§         اتصالات وزن داده شده[1]

§         جمع انرژي گروه[2]

§          حداکثر سازي احتمال[3]

محاسبات الگوريتم فوق مبتني بر بهينه سازي به روش شبكه عصبي است:

اتصالات وزن داده شده، با استفاده از مسيرهاي متعدد نانوتيوبي، به ازاء همان ورودي ولتاژ وزن داده شده عملي، برآورده مي‌شود. علامت وزن، بسته به ولتاژ اعمالي مثبت يا منفي اعمال شده به اتصال، تعيين مي‌شود.

يک مزيت کافي در استفاده از اين مسير وزني اضافي اين است که در جاهائي که تعداد زيادي اتصالات بد وجود دارد، مي‌توانيم با بالاترين احتمال درست، آنها را پيش گوئي کنيم.

محاسبات MRF:

در اين بخش الگوريتم MRF را از ديدگاه محاسباتي بررسي مي‌کنيم.

الگوريتمي عمومي براي يافتن "Site label "هائيکه احتمال شبکه را حداکثر کنند به نام "Belief Propagation" (BP) ناميده مي‌شوند و مهيا ساز يک ابزار مؤثر براي حل مسائل استنتاجي از طريق گسترش احتمالات[4] مرزي از طريق شبکه عصبي است. در اين جا سه تابع اساسي احتمال وجود دارد:

 

احتمال گره

احتمال مرزی

احتمالات مشروط [5]

ايدة اصلي Belief Propagation عبارت است از:

 احتمال Lable هاي پايه در يک حالت پايه در شبکه عصبي که از طريق محاسبة احتمال نهائي (جمع زدن) بر روي احتمال براي گره های پايه، داده شده فقط براي احتمالات "Site Label" هاي همسايگي Markov ، Ni که در شکل زيرنشان داده شده است (مثلاً node ها را مي‌توان به عنوان مدارهاي نانومقياس input/output در نظر گرفت)

مي‌توان نود ها را در شبکه طبقه‌بندي کرد به گونه‌اي که هر يک داراي برچسب احتمال معين باشند و نيز آنهائي که مقادير آن‌ها از طريق الگوريتم تکثير، تعيين مي‌شود.

نودهاي نوع اول از طريق يک ورودي محاسباتي که مقدار آن مقيد به setup مسأله است.

 چنین نودهائي به نام «نودهاي قابل مشاهده[6]» ناميده مي‌شوند و ساير نودها به نام «نودهاي پنهان[7] » ناميده مي‌شوند. ما به احتمالاتي استناد مي‌کنيم که به صورت تقريبي محاسبه مي‌شوند و به عنوان "belief" مي‌ناميم و belief در نود i ام را بصورت b(xi) نشان مي‌دهيم.

در روش MRF، نودهاي قابل مشاهده موسوم به yi ، ثابت فرض مي‌شود و xi معرف نودهاي پنهان است.  همان است. سپس فرض مي‌شود که تعدادي وابستگي آماري بين xi و yi در هر موقعيت i ام وجود دارد و  به عنوان «احتمال گره» ناميده مي‌شود. تابع فوق اغلب به عنوان evidence براي xi خوانده مي‌شود.

براي آنکه قادر باشيم استناد کنيم به هر چيزي در حوزة معماري کامپيوتر نانوئي، مجبوريم تعدادي ساختار پايه xi داشته باشیم. ساختار xi  فرض شده را رمز مي كنيم با اين فرض که متغير xi مي‌بايستي تا جائيکه مقدور است با متغيرهاي همسايگي xj ، سازگار باشد که آن را با تابع سازگاري نشان مي‌دهيم که مي بايستي فقط موقعيت‌هاي همسايه را به هم مي‌پيوندد. سپس تابع توزيع احتمال گره به ازاء متغيرهاي مجهول xi که به صورت زير است را اعمال مي كنيم:

که در آن z يک ثابت نرمال شده است.

اين احتمالات محاسباتي، قابليت تکثير در گام بعدي محاسبات را برآورد مي‌کند. اثبات شده است که اين الگوريتم تکثير به حداکثر احتمال اختصاص يافته به کل شبکه همگرا خواهد شد و در آن هيچ چرخه [8] اي بيروني وجود ندارد. اين الگوريم افزايشي،« پيچيدگي محاسباتي» در مرتبه تعداد نودهاي موجود در شبکه با يک جملة وزن دهنده به نسبت ابعاد همسايگي دارد. در مورد چرخه ها، احتمالات مي‌بايستي به صورت ترکيبي [9] بر روي حوزه شبکه انجام شود که متضمن راه حلهاي مبتني بر حداکثر احتمال است. يعني اينکه، مي‌بايستي شبکه به بلوکهاي شبکه‌اي loop – free که هر يک به صورت دروني داراي loop هستند، تقسيم شود. به هر حال، نشان داده شده است که الگوريتم تکثير Belief، به حداکثر حالت احتمال در حضور Loopها، همگرا خواهد شد.

منبع:سایت نانو

oliver بازدید : 84 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
هيدروکراکينگ
هيدروكراكينگ يك فرآيند دو مرحله‌اي شامل كراكينگ كاتاليستي و هيدروژنا‌سيون مي‌باشد كه در طي اين مراحل خوراك ورودي، در حضور هيدروژن به محصولات با ارزش افزودة بيشتر شكسته مي‌شود. اين فرايند در فشار و دماي بالا و با حضور كاتاليست و هيدروژن انجام مي‌شود.
 

شكل 2-8) نمايه واكنش هيدروكراكينگ
 

هيدروكراكينگ براي خوراك‌هايي مورد استفاده واقع مي‌شود كه فرايندهاي كراكينگ كاتاليستي يا تبديل كاتاليستي در مورد آن‌ها به سختي انجام مي‌گيرد مانند نفت خامي كه غني از آروماتيك‌هاي پلي‌سيكليك بوده يا حاوي غلظت‌هاي بالاي تركيبات گوگرد و نيتروژن كه مسموم‌كننده كاتاليست‌ها هستند، مي¬باشد.

شكل 2-8) نمايه واكنش هيدروكراكينگ
 

کاربردهاي فناوري نانو در هيدروکراکينگ
در فرايند هيدروكراكينگ از كاتاليست‌هاي آلومينا، زئوليت‌ها، پلاتين استفاده مي‌شود و در كاتاليست‌هاي مربوطه اگر از نانومواد كاتاليستي استفاده شود نتيجه بهتري حاصل مي‌شود.
انواع جديدي از كاتاليست‌هاي هيدروكراكينگ با استفاده از فلزات فعال پلاتين ، نيكل، موليبدن و كبالت مي‌توانند توليد شوند كه در اين زمينه مي‌توان به اختراع كاتاليست پلاتين- نيكل- موليبدن روي پايه زئوليتي اشاره كرد.[1]
آقاي فوكوياما و همكاران نيز از نانوكاتاليست‌ها براي هيدروکراکينگ نفتهاي سنگين و تصحيح فرايند روش هيدروکراکينگ نفت‌هاي سنگين استفاده كرده‌اند.[2]
همچنين آقاي ماستون و دين كاتاليست‌هاي آهن نانوفاز جديدي را براي كاربردهاي هيدروكراكينگ توسعه داده‌اند. در اين كاتاليست‌ها پيوند كربن – كربن توسط اكسيدهاي آهن هيدراته نانو كريستالي ، شكسته مي‌شوند و در طي آزمايشاتي كه همراه با مدل پيشنهادي انجام مي‌شود، فعاليت و انتخاب كنندگي بالايي از خود نشان مي‌دهند.
منبع:سایت نانو
oliver بازدید : 91 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
علوم و فناوري نانو در دهه 1980 ميلادي توسط فيزيكدان آمريكايي "ريچارد فاينمن" تشريح شد. در اين فناوري خواص فيزيكي مواد نانوابعاد در حوزه‌اي بين اثرات کوانتومي و خواص توده قرار مي‌گيرد. علوم نانو محصول مطالعات دانشمندان در رشته‌هاي مختلف بوده است كه با راه‌حل‌ها و روش‌هاي گوناگون و خلاقانه به صورت علوم بين رشته‌اي درآمده است . محققان و سياستگذاران سراسر جهان انتظار دارند كه علوم نانو موجب تغييرات وسيعي در نحوه زندگي شود.
در اين نوشتار، ضمن بررسي فرايند كراكينگ / شكست كاتاليستي، انواع كاتاليست‌هاي مورد استفاده در اين فرايند و تاثير فناوري نانو بر آنها كه منجر به ايجاد نسل جديدي از كاتاليست‌ها با نام "نانوكاتاليست‌ها" شده، بررسي گرديده است.
مقدمه
پالايش نفت با تقطير جزء به ‌جزء نفت‌خام به گروه‌هاي هيدروكربني شروع شده و خواص محصولات مستقيماً متناسب با نحوه انجام فرآيند تبديل نفت مي‌باشد.
فرآيندها و عمليات پالايش نفت به پنج بخش اصلي تقسيم مي‌شود :
الف) تفكيك (تقطير) ب) فرآيندهاي تبديلي كه اندازه و ساختار ملكولي هيدروكربن‌ها را تغيير مي‌دهند اين فرآيندها شامل: ب-1) تجزيه (تقسيم) ب-2) همسان‌سازي(تركيب) ب-3) جايگزيني(نوآرائي) مي‌باشند.
ج) فرآيندهاي عمل‌آوري د) تنظيم و اختلاط
فرايند تجزيه كه از زير شاخه‌هاي فرايندهاي تبديلي محسوب مي‌شود، شامل هيدروكراكينگ، شكست كاتاليستي و شكست گرمايي مي‌شود.
پليمريزاسيون
پليمريزاسيون در صنايع پتروشيمي، فرآيند تبديل گازهاي اولفين سبك، شامل اتيلن، پروپيلن و بوتيلن به هيدروكربن‌هاي با وزن مولكولي بيشتر و عدد اكتان بالاتر مي‌باشد كه به‌عنوان مخلوطهاي سوختي مرغوب استفاده مي‌شود. درطي اين فرآيند 2 يا بيشتر مولكول‌هاي اولفين يكسان، تشكيل يك مولكول با عناصر يكسان و خواص يكسان به‌عنوان مولكول‌هاي جديد مي‌دهند.
پليمريزاسيون مي‌تواند بطور گرمايي يا در حضور كاتاليست دردماي پايين‌تر اتفاق بيفتد.

شكل 1 ) نمايه فرايند پليمريزاسيون

ايزومريزاسيون
در ايزومريزاسيون بوتان نرمال، پنتان نرمال و هگزان نرمال، به ايزوپارافين‌هاي مربوطه با عدد اكتان بالاتر تبديل مي‌شود. پارافين‌هاي با زنجيره مستقيم، به زنجيره‌هاي شاخه‌دار با همان تعداد اتم ولي با ساختار هندسي متفاوت تبديل مي‌شوند.
محصولات ايزو بوتان اين واحد، خوراك واحد آلكيلاسيون بوده و ايزوپنتان و ايزوهگزان براي مخلوط گازوئيل بكار مي‌رود.
کاربردهاي فناوري نانو در پليمريزاسيون و ايزومريزاسيون
پليمريزاسيون
به‌علت اينكه پليمر شدن در اين‌جا به معني واقعي كلمه اتفاق نمي‌افتد بلكه واكنش تا تشكيل دي‌مر‌ها و تري‌مرها خاتمه مي‌يابد لذا بايد طراحي فضاي واكنش به گونه‌اي صورت گيرد كه با تشكيل دي‌مرها واكنش ادامه نيابد لذا مي‌توان از مواد نانومتخلخلي استفاده كرد كه ابعاد كانال‌هاي آن براي تحقق اين امر مناسب باشند.اين مواد نانوتخلخل را مي‌توان نانوراكتور ناميد. در اين زمينه به کار "سانو" و "اومي" اشاره کرد که از سيليكا مزوپروس به عنوان نانو راكتور براي پليمريزاسيون اولفين‌ها استفاده کرده‌اند.[1]
در اين روش ماده متخلخل MCM-41 حاوي فلز توسط روش Post – Synthesis با تركيبات ارگانومتاليك يا آلكوكسيد آماده شد و به عنوان نانوراكتور براي فرآيند پليمريزاسيون اولفين بكار رفت. در حقيقت MCM-41 حاوي فلز به عنوان كوكاتاليست غيرهمگن به‌ كار مي‌رود. [1]
ايزومريزاسيون
به دليل اينكه كانال‌هاي مواد متخلخل مكان مناسبي براي انجام واكنش‌هاي شيميايي مي‌باشد مي‌توان از نانومواد متخلخل براي اين منظور استفاده كرد. اين كار در واكنش مشابه پتروشيمي مورد بررسي قرار گرفته است. به عنوان مثال بائر و همكاران زئوليت‌هاي نانوساختار HZSM – 5 را در ايزومريزاسيون زايلن بررسي كرده‌اند.[2]
هيدروژن در جداكننده‌هاي با فشار عملياتي بالا (Separator)، جدا شده و كلريد هيدروژن در ستون جداساز (Stripper) حذف مي‌شود. حاصل آن که مخلوط بوتان بدست آمده مي باشد وارد تفكيك‌كننده (Fractionator) شده، در آن بوتان از ايزوبوتان جدا مي‌شود.در كليه موارد بالا مي‌توان از نانومواد متخلخل كربني براي جداسازي گازها استفاده كرد.
در فرايند ايزومريزاسيون مي‌توان به كاربردن متنوعي از مواد نانوساختار اشاره كرد همچنان كه در طي تحقيقاتي براي پيدا كردن نانومواد مناسب براي فرايند ايزومريزاسيون آنتونلي و همكاران از ميکروقفس هاي توخالي زيرکونيا با استفاده از پايه هاي مالسيلي کروي استفاده كرده‌اند.[3‍‍]
منبع:نانو
oliver بازدید : 65 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
مروزه با گسترش عرصة فناوري‌نانو، به ويژه در زمينة نانومواد، کاربردهاي زيادي براي اين مواد در علوم پزشکي مشاهده شده است، لذا توجه محققان علوم پزشکي را به خود جلب کرده است. با توجه به اهميت نانومواد در علوم پزشکي در زير بعضي از خواص و کاربردهاي آن به صورت اجمالي بررسي مي‌شود.
1) نانومواد خام و ساختاري
از نانوذرات و نانوبلورها مي‌توان به عنوان مواد زيست‌سازگار در پوشش‌دهي، كپسوله‌کردن داروها، جايگزيني استخوان، پروتزها و در کاشتني‌ها استفاده كرد. مواد نانوساختاري نيز شكل ديگري از نانومواد خام مي‌باشند كه عملكرد ويژه‌اي دارند. نمونه‌هاي اين مواد نانوساختاري، نقاط كوانتومي و درخت‌سان‌ها مي‌باشند که در زير انواعي از آن‌ها ذكر شده است.
1,1 ) نانوپليمرها
نانوپليمرها در پزشكي به شکل‌هاي زير به كار برده مي‌شوند:
- داروي پليمري: از يك پليمر فعال زيستي تشکيل شده است.
- پيوند دارو با پليمر: از يك پليمر محلول در آب، يك عامل مناسب و يك اتصالگر كه عوامل‌، پليمر و هدف را به هم متصل مي‌كند تشكيل شده است.
- پيوند پروتئين با پليمر: بلوك پليمري شامل يك بخش آب‌دوست و يك بخش آب‌گريز است كه در محلول‌هاي آبي مايسل‌هايي را به وجود مي‌آورد تا در سيستم رهايش دارويي به كار روند.
- درخت‌سان‌ها: مولكول‌هايي با قطر 10-1 نانومتر هستند. اين مولكول‌ها مي‌توانند از منافذ عروق و بافت‌هاي كوچك در ابعاد نانو عبور نمايند. درخت‌سان‌ها در سيستم رهايش دارو به كار گرفته مي‌شوند و ظرفيت گيرايش در حدود %25 (w/w) را دارا مي‌باشند.
- ليپوزوم‌ها: ليپوزوم‌ها وزيكول‌هاي دولايه فسفوليپيدي كوچكي مي‌باشند كه پايه آنها مولكول‌هاي آمفي‌فيليك فسفو‌ليپيدي است كه ليپوزوم‌ها را در محيط‌هاي آبي شكل مي‌دهند. انتهاي آب‌دوست آنها به طرف آب و طرف آب‌گريز آن به سمت مركز لايه مي‌باشد. ليپوزوم‌ها مي‌توانند تك‌لايه‌هايي به ‌اندازه 50-20 نانومتر و دو لايه‌هايي با اندازه‌اي بالاتر از10 ميكرومتر به وجود آورند.
- نانوذرات ليپيدي جامد: ليپيدهاي جامد در داروهاي آب‌گريز به‌ كار برده مي‌شوند كه داراي قطري مابين 50 نانومتر تا 1 ميكرومتر مي‌باشند. ليپيدهاي فيزيولوژيكي همانند گليسريدها توانايي زيستي و تخريب‌پذيري مناسب‌تري را دارند.
2.1 ) فولرين‌ها و نانولوله‌ها
اين مواد شگفت‌انگيز شكل جديدي از مولكول‌هاي كربن هستند و با ايجاد تغييراتي در آنها، به صورت زيست‌سازگار با بدن بوده (به صورت غيرمحلول) و كاربردهاي مفيدي در پزشكي دارند. بيشترين كاربرد اين مواد در پزشكي در ساخت ماهيچه‌هاي مصنوعي، سيستم رهايش دارو و همچنين در ساخت عروق (با ويژگي انحراف گلبول‌ها و جلوگيري از رسوب آنها) است. اين تركيبات به وسيله گروه‌هاي شيميايي فعال مي‌شوند و براي اتصالات آنزيمي گيرنده‌ها، مناسب مي‌باشند.
3,1 ) نانوذرات غيرآلي
- نانوذرات فسفات كلسيم
نانوذرات فسفات كلسيم از نمك‌هاي غير آلي تهيه شده و قطري ما بين 400 تا 600 نانومتر دارند. اين ساختارها مي‌توانند % 20 w/w پروتئين‌ها را پر نمايند. همچنين از اين ذرات مي‌توان به صورت ويزيكول در واكنش‌ها استفاده كرد. بهترين ويژگي اين مواد سايش آنهاست و بر عكس آلومينيوم كه در بعضي مواقع سيستم ايمني بدن را تحريك مي‌كند اين نانوذرات خطرشان حدود 100 برابر كمتر از آلومينيوم است.
- نانوذرات طلا
نانوذرات طلا به علت داشتن خاصيت چسبندگي، كانديداي مناسبي براي سيستم رهايش دارويي مي‌باشند.
كاربرد ديگر اين نانومواد كامپوزيت‌هايي است كه داراي هسته‌هاي دي‌الكتريك و پوسته‌هاي طلا مي‌باشند. البته اين کامپوزيت‌ها هم براي سيستم رهايش دارويي مناسب مي‌باشند. با انتخاب نسبت درستي از اندازه هسته به پوسته، ويژگي‌هاي متفاوتي حاصل مي‌گردد. نانوذرات در بهترين نسبت اندازه، ماكزيمم جذب را در نزديكي مادون قرمز نشان مي‌دهند. با تابش طول موج مناسب به اين نانوذرات در بافت‌هاي عمقي پوست، اين نانومواد گرم شده و نوع جديدي از رهايش دارويي ايجاد مي‌شود.
- نانوذرات سيليكاتي
نانوذرات سيليكاتي در سيستم رهايش DNA استفاده مي‌شوند. كلوئيدهاي SiO2 كه سطوح آنها با آمينوالكيل‌سيلان‌ها به طور كووالانسي اصلاح شده‌اند، كمپلكس‌هاي مناسبي با DNA ايجاد مي‌نمايد، كه نسبت به ديگر حامل‌هاي DNA اين نانوذرات سميت كمتري را از خود نشان داده‌اند.
4,1) مواد كامپوزيتي و نانوالياف‌‌هاي آلي
نانوالياف‌هاي آلي همانند نانوالياف‌هاي كربني (pcu15-c ) چسبندگي سلولي بالايي در استئوبلاست‌ها نشان مي‌دهند. نانوالياف‌هاي كربني در کاشتني‌هاي دنداني و ارتوپدي هم كاربرد دارند. آنها وزن كمي دارند و همانند بلور‌هاي Hap گسستگي بالايي از خود نشان مي‌دهند.
2) پوشش‌دهي نانومواد در كاشت‌ بافت‌ها
فناوري‌نانو در توليد مجدد بافت‌هاي بدن، بافت‌هاي جايگزين و به عنوان ترميم كننده، ايده جديدي ارائه نموده است .
مواد کاشتني در بدن ممكن است باعث واكنش‌زايي سيستم ايمني بدن، خوردگي، اتصال نامناسب و كوتاه مدت گردد. اين عوارض سبب مي‌شوند كه مجدداً (به علت شل شدگي) روي کاشتني‌ها عمل جراحي صورت گيرد. بنابر اين براي اتصال، چسبندگي بيشتر و توليد يك منطقه سطحي به حجمي بزرگ‌تر و نيز رفع اين عوارض از روش‌هايي مانند پوشش کاشتني‌ها استفاده ‌مي‌شود. اين روش در کاشتني‌هاي بافت‌هاي سخت مانند استخوان و دندان كاربرد بيشتري دارد.
1,2) پوشش کاشتني‌ها
رويكرد جديد، براي افزايش طول عمر کاشتني‌، پوشش دادن نانوساختاري سطوح کاشتني‌‌ها مي‌باشد.
مواد زيست‌سازگار نانوساختار نسبت به نوع ماكروساختار آن عملكرد زيستي بهتري نشان مي‌دهند. ِنانومواد استفاده شده در پوشش‌دهي کاشتني‌ها مي‌توانند باعث افزايش زيست‌سازگاري، چسبندگي، ماندگاري و دوام آنها شوند. کاشتني‌هاي دنداني و ارتوپدي چندين سالي است كه به كار برده مي‌شوند. (از ذرات هيدروكسي آپاتيت (HAP ) براي پوشش کاشتني‌هاي hip كه در سال 1960 ميلادي مطرح شده و امروزه كاربرد زيادي در بدن دارد استفاده مي‌شود. اين ذرات علاوه بر پوشش کاشتني hip، در پيچ‌هاي فلزي نيز استفاده مي‌شوند).
نانومواد ديگري همانند پلي وينيل الكل (PVA) (به عنوان پوشش‌دهنده و کاشتني‌ در رگ‌هاي خوني در قلب مصنوعي، پيوند عروق و كاتترها و به عنوان پخش‌كنندة لخته‌هاي خوني و جلوگيري از شكل‌گيري آنها)، كيتوسان و دكستران در نانوذرات مغناطيسي (براي جداسازي يا از بين بردن سلول‌هاي سرطاني و ميكروارگانيسم‌ها) امروزه مورد تحقيق و مطالعه زيادي قرار گرفته‌اند
الف) پوشش نانوساختار الماس
آلياژهاي Co-Cr براي اتصالات و پلي‌اتيلن‌ها با وزن مولكولي بالا در حفرات به كار مي‌روند، اما مشكل اينجاست كه آلياژهاي كبالت زيست‌سازگاري مناسبي با بدن ندارند و پلي‌اتيلن با وزن مولكولي بالا نيز به علت سايش بالا و شل‌شدن براي بدن مناسب نمي‌باشد. تيتانيوم به عنوان يك جايگزين داراي زيست‌سازگاري مناسبي است اما باز هم مشكلات زيستي را به همراه دارد. يكي از راه‌هاي مناسب براي بالا رفتن كيفيت كاشتني‌هاي تيتانيوم، پوشش‌دهي آنها با الماس مي‌باشد. اين پوشش مي‌تواند با روش‌CVD بر روي کاشتني‌ها رسوب داده شود. لذا با انتخاب مناسب شرايط فرآيند (تركيب گاز) مي‌توان لايه‌هاي نانو بلوري الماس، با ضخامت حدود 15 نانومتر ايجاد كرد. اين لايه‌ها زيست‌سازگاري بالايي داشته و براي اشخاصي كه حساسيت دارند مناسب مي‌باشند.
ب) هيدروكسي آپاتيت (HAP)
حدود %70 وزن استخوان را HAP تشكيل مي‌دهد اين ماده به علت كنش فيزيكي قوي، براي کاشتني‌ها مناسب است.HAP براي پوشش دادن کاشتني‌هاي تيتانيومي و كبالت كروم به كار مي‌رود تا باعث تسريع استخوان‌سازي شود. اين به علت شباهت ساختاري اين ذرات به استخوان و چسبندگي سلولي آنها مي‌باشد. نانوذرات HAP با ويژگي‌هاي مشابه به استخوان بدن، يك ماده مناسب براي پوشش مي‌باشند. کاشتني‌هاي استخواني ساخته شده با مواد متداول شكننده‌اند، اين به علت اندازة بزرگ دانه‌ها و همچنين آلودگي‌هاي سطوح مولكولي و ناخالصي‌هاست، كه در نهايت باعث پس‌زدگي کاشتني از بدن مي‌گردد.
با بهره‌گيري از نانوذرات HAP درصد خلوص مولكولي افزايش و ويژگي‌هاي مكانيكي نيز بهبود مي‌يابد. كاشتني‌هايي با چنين پوششي، كمترين شكستگي و پس‌زدگي را خواهند داشت. همچنين براي چسبيدن به استخوان و موارد ديگر نيز از نانوذرات HAP براي پوشش استفاده مي‌شود.
پ) پوشش‌دهي استنت‌ها (Stents)
بيماران قلبي دچار عارضة بسته شدن عروق كرونر از استنتهاي خيلي كوچك فلزي به عنوان داربست استفاده مي‌نمايند. اين استنت‌ها از نوع فولاد مي‌باشند كه در عروق جاي مي‌گيرند تا جريان خون به قلب را برقرار كنند و عروق را باز نگه دارند. حدود 30 تا 50 درصد استنت‌ها به علت رشد بافت همبند در محل زخم، باعث بسته شدن يا به خطر افتادن جان بيمار به دليل بسته شدن عروق خوني مي‌گردند. مي‌توان با استفاده از نانوذرات تيتانيوم و ديگر مواد به عنوان ماده زيست‌سازگار و پوشش‌دهنده، احتمال ترمبوز را كم نمود.
ت) نانوذرات به عنوان سطوح آنتي باكتري
نانوذراتي همانند TiO2 به دليل ويژگي‌ فوتوكاتاليستي اثر ضد باكتري دارند. همچنين به دليل اندازة كوچك‌شان شفافند. كاربرد ضد ميكروبي نانوذرات تيتانيوم بر روي سطح مي‌تواند براي تجزيه مواد مضر محيطي استفاده گردد.
3) داربست‌هاي توليد مجدد بافت
مواد نانوساختاري باعث بهبود ويژگي‌هاي داربست بافتي مي‌شوند. همچنين باعث بهبود عملكرد در زمينه‌هايي همانند تاثيرگذاري در ساختار داربست (مانند درصد تخلخل، اندازه سوراخ ها و استحكام‌دهي مكانيكي داربست) مي‌شوند.
4)نانومواد در مواد كاشتني‌‌ ساختاري
استخوان يك ماده با استحكام بالاست. استخوان بيشتر از ساير ساختارهاي بدن داراي اتصالات دروني با سوراخ‌هاي مرتبط مي‌باشد كه اجازه عبور مواد مغذي و سيالات بدن را از خود مي‌دهد. در مواردي همانند شكست استخوان، عيوب استخواني و غيره، استخوان‌ها نيازمند جبران يا جايگزيني مي‌باشند.
مواد نانوساختاري همانند نانوسراميك‌هاي با استحكام بالا ( هيدروكسي آپاتيتHAP و آپاتيت فسفات كلسيم CPA) به عنوان پركننده و شكل‌دهندة عيوب استخواني، در ترميم و جبران بافت استخواني به كار برده مي‌شوند. لازم به ذكر است كه استخوان به طور طبيعي داراي 70 % وزني HAP مي‌باشد. نانوسراميك‌ها علاوه بر جايگزيني با استخوان‌هاي سبك و استحكام كم، براي استخوان‌هاي وزين و مستحكم نيز به كار مي‌روند. از نانوسراميك‌هاي CPA، با اندازه ذراتي در حدود 50 نانومتر نيز با اتصال به همديگر به عنوان رابط بافت استخواني استفاده مي‌شود.
5) نانومواد قابل جذب در بدن
پليمرهاي قابل جذب در بدن در كاربردهاي پزشكي مانند توليد نخ‌هاي بخيه كاربرد وسيعي دارند. كاشتني‌هاي نانوساختاري قابل جذب در بدن به گونه‌اي سنتز مي‌شوند تا با سرعتي مناسب تجزيه گردند و به سمت التيام بافت هدايت شوند. البته اين نانوذرات در سيستم رهايش دارويي هم كاربرد فراواني دارند.
6) مواد هوشمند (Intelligent materials)
اين مواد با تغييرات محيطي همانند دما, فشار, و ... تغيير مي‌يابند. اين تغيير بر اثر فرايندهاي فيزيكي و شيميايي حاصل از مكانيزم‌هاي تاثيرگذار بدن مي‌باشد. به عنوان نمونه، ماهيچه‌هاي مصنوعي با استفاده از پليمرهاي هوشمند در برابر ويژگي‌هاي مكانيكي خم و راست مي‌گردند و انعطاف پذير مي‌باشند. نمونه ديگري از اين مواد، هيدروژل‌ها هستند كه در سيستم رهايش دارويي بكار مي‌روند و در محيط شيميايي بدن قابل حل مي‌باشند.

منبع:سایت نانو

oliver بازدید : 69 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
چكيده
علوم نانو محصول مطالعات دانشمندان در رشته هاي مختلف بوده است كه با راه حل‌ها و روش‌هاي گوناگون و خلاقانه به صورت علوم بين رشته اي درآمده است . محققان و سياستگذاران سراسر جهان انتظار دارند كه علوم نانو موجب تغييرات وسيعي در نحوه زندگي شود. در اين نوشتار، ضمن بررسي فرايند كراكينگ / شكست كاتاليستي، انواع كاتاليستهاي مورد استفاده در اين فرايند و تاثير فناوري نانو بر آنها كه منجر به ايجاد نسل جديدي از كاتاليستها با نام "نانوكاتاليستها" شده، بررسي گرديده است.
كليد واژه ها: رفرمينگ، نانومواد متخلخل كربني،
مقدمه
پالايش نفت با تقطير جزء به ‌جزء نفت‌خام به گروه‌هاي هيدروكربني شروع شده و خواص محصولات مستقيماً متناسب با نحوه انجام فرآيند تبديل نفت ميباشد.
فرآيندها و عمليات پالايش نفت به پنج بخش اصلي تقسيم مي‌شود :
الف) تفكيك (تقطير) ب) فرآيندهاي تبديلي كه اندازه و ساختار ملكولي هيدروكربن‌ها را تغيير مي‌دهند اين فرآيندها شامل: ب-1) تجزيه (تقسيم) ب-2) همسان‌سازي(تركيب) ب-3) جايگزيني(نوآرائي) ميباشند.
ج) فرآيندهاي عمل‌آوري د) تنظيم و اختلاط

فرايند تجزيه كه از زيرشاخه هاي فرايندهاي تبديلي محسوب ميشود، شامل هيدروكراكينگ، شكست كاتاليستي و شكست گرمايي ميشود.
2-4-1) رفرمينگ كاتاليزوري
رفرمينگ كاتاليزوري، يك فرآيند مهم مورد استفاده براي تبديل نفت‌هاي با اكتان پايين در مخلوط‌هاي گازوئيل با عدد اكتان بالا مي‌باشد. در طي انجام فرايند رفرمينگ تمام انواع واكنش‌ها مثل كراكينگ، پليمريزاسيون، هيدروژن‌زدايي، ايزومريزاسيون به طور همزمان اتفاق ميافتد. بسته به خواص خوراك نفت (مقدار پارافين،‌ اولفين، نفتالين، موادآروماتيكي در نفت خام) و كاتاليست‌ مورد استفاده، ميتوان رفرميت با غلظت بسيار بالاي تولوئن، بنزين، زايلن و ساير آروماتيك‌هاي مفيد در مخلوط محصول توليد کرد.

شكل 2-13) نمايه واحد رفورمينگ كاتاليستي

هيدورژن به‌عنوان يك محصول فرعي از رفورميت‌ها جدا شده و دوباره به چرخه توليد باز مي‌گردد.
كاربردهاي نانوتكنولوژي
در قسمتي از فرايند بايد گاز هيدروژن را از مخلوط گازهاي ديگر جدا كرد كه براي اين منظور ميتوان از نانومواد متخلخل كربني استفاده كرد.
ميتوان از نانومواد متخلخل در رفورمينگ کاتاليستي پالايش استفاده کرد. مثلاً در رفورمينگ پتروشيمي ژيمين و همکاران بررسي NMR واكنش متانول به هيدروكربنها (MTH ) با استفاده از زئوليتهاي ميكروساختار و نانوساختار HZSM–5 را انجام دادهاند.[1]
تشكيل انواع آلكوكسي سطحي روي HZSM – 5 نانوابعاد و ميكروابعاد پس از پرتودهي به متان و متعاقب آن تبديل به اولفينها توسط روش Solid state NMR In situ بررسي شده است. در مقايسه با HZSM – 5 ميكرو ابعاد ، زئوليت نانو ابعاد تمايل بيشتري براي به دام انداختن گونه هاي مولكولي متانول دارد. همچنين مشخص شد كه حضور موادي كه Carbon – Pool ناميده مي شوند، نه تنها در تبديل متانول به اولفين ها موثر است بلكه موادي پليمري كه به طور ناخواسته توليد ميشوند را به صورت كك روي سطح درميآورد. در زئوليت نانو ساختار تشكيل رسوبهاي كربن دار روي سطح به سختي صورت مي پذيرد. [1]
منبع:سایت نانو
oliver بازدید : 64 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
در رابطه با اهداف و چالش‌هاي انستيتوملي سرطان در خصوص رنج مبتلايان به اين بيماري و مرگ و مير ناشي از آن و به منظور دسترسي به اين اهداف تا سال 2015، تعدادي از زمينه‌هايي که مي‌تواند سهم عمده‌اي از کاربردهاي فناوري‌نانو در سرطان داشته باشد، توجه بسياري را به خود جلب نمود.

تاکنون تعامل ميان فناوري‌نانو در زمينۀ سرطان و زيست‌شناسي سرطان، تحولي عظيم در روش‌هاي تشخيص، درمان و پيشگيري از سرطان ايجاد کرده است، که اين دستاوردها آغازي براي رسيدن به کاربردهاي باليني مي‌باشند. فناوري‌نانو با ارائه ابزارهاي جديد موجب تسريع روند تشخيص سرطان در مراکز درمان سرطان و آزمايشگاه‌هاي تحقيقاتي و نيز درک چگونگي عوامل و فرآيندهاي ايجاد کنندۀ اين بيماري و دلايل پيشرفت آن، گشته است.
به گفتۀ Andro von eschenbach، سرپرست انستيتو ملي سرطان، فناوري‌نانو، دانش مربوط به مقياس‌هاي کوچک، در حال جذب بزرگ‌ترين دانشمندان از سراسر دنيا در زمينه‌هاي گوناگون علمي و مهندسي مي‌باشد و هدف آن معطوف و هماهنگ كردن استعدادها و ذهن آنها بر روي حل مسائل و مشکلاتي است که بر سر راه تحقيقات در مورد تجهيزات درمان باليني وجود دارد. به عقيدۀ وي، نانومواد و نانوابزارها نقشي بي‌نظير و حياتي را در تبديل دانش به پيشرفت‌هاي مفيد باليني در زمينۀ تشخيص و درمان سلول‌هاي سرطاني ايفا مي‌‌کنند، كاري که با انجام آن روند تشخيص و درمان و نهايتاَ پيشگيري از سرطان کاملاَ متحول خواهد شد.
مثالي که مي‌تواند به منظور درک بيشتر پتانسيل وسيع فناوري‌نانو در زمينۀ تغيير روش‌هاي تشخيص و درمان سرطان به کار رود استفاده از نانو‌ذرات مي‌باشد. دکترParas Prasad از گروه شيمي دانشگاه بوفالو و دکتر Raoul kopelman از گروه فيزيک دانشگاه ميشيگان، نانوذرات کروي توليد نمودند که شکلي شبيه به توپ‌هاي تنيس، البته با ابعادي برابر با يک ده‌هزارم يک سر سوزن، دارند. اين نانو‌ذرات به‌طور هم‌زمان قادر به تشخيص تومورهاي سرطاني بسيار ريز و نيز انتقال داروهاي بسيار مؤثر و نابود کنندۀ اين سلول‌ها در يک موجود زنده مي‌باشند. استفاده از اين نانو‌ذرات به عنوان دارو و براي درمان سلول‌هاي بدخيم سرطاني هيچ‌گونه تأثير سوئي بر سلول‌ها و بافت‌هاي سالم بدن بر جاي نمي‌گذارند.
پس از رسيدن اين نانوذرات به تومورها، داروهاي درون آنها به وسيله نوارهاي باريک نور ليزر فعال مي‌شوند. اين نانوذرات همچنين قادر به مشخص نمودن ميزان تأثير درمان بر سلول‌هاي بدخيم مي‌باشند. اين ايدۀ بزرگ که تنها با تزريق يک عامل بتوان تشخيص، درمان و گزارش در مورد ميزان اثر بخشي درمان را انجام داد، امري است که فقط با کمک فناوري‌نانو ميسر مي‌شود.

اين يک دانش جديد نيست ولي بهتر است
امروزه کار محققاني مانند دکتر kopelman و دکتر Prasad فناوري‌نانو را به يک موضوع داغ در سطح جهاني بدل و موجب افزايش توجهات عمومي و پوشش‌هاي خبري در اين مورد شده است. در اين ميان آنچه که غير عادي به نظر مي‌رسد اينست که چرا اين فناوري اين قدر دير به دست آمد، اما واقعيت امر اين است که شيميدانان، فيزيک‌دانان، مهندسان و زيست‌شناسان، مدت‌ها قبل از اينکه فناوري‌نانو به اين صورت در جهان فراگير شود هر کدام به گونه‌اي با آن سر و کار داشته‌اند.امروزه بسياري از شيميدانان و فيزيک‌دانان اين ادعا را دارند که از روزهاي آخر قرن بيستم، در حال کار در مقياس نانو- محدودۀ طولي100 -1 نانومتر- هستند.
هموگلوبين، پروتئيني که وظيفۀ نقل و انتقال اکسيژن در جريان خون را به عهده دارد، داراي قطري برابر 5 نانومتر، 5 بيليونيوم يک متر، مي‌باشد. بيشتر مولکول‌هاي دارويي کوچک‌تر از يک نانومتر هستند و اين درحالي است که اتم‌هاي سيليکوني تشکيل دهندۀ يک تراشۀ کامپيوتري، داراي اندازه‌اي در حد يک دهم نانومتر مي‌باشند.
اما کارکردن با اتم‌ها و مولکول‌ها، پروتئين‌ها، DNA و مطالعۀ آنها تنها چيزي نيست که محققان به دنبال آن هستند، بلکه انتظار و تعريف آنها از فناوري‌نانو مي‌تواند همان تعريف ارائه شده از سوي NNI باشد که فناوري‌نانو را زمينه‌اي از علم مي‌داند که شامل موارد زير است:
- تحقيق و توسعۀ فناوري در سطوح اتمي، مولکولي يا ماکرو‌مولکولي، در مقياس طولي در حدود 100-1 نانومتر؛
- ساخت و به کارگيري ساختارها و ابزارها و سيستم‌هايي که به علت داشتن ابعاد کوچک يا متوسط خواص بي‌نظيري دارند؛
- توانايي کنترل يا دستکاري در مقياس اتمي.
بر اساس اين تعريف، پيدايش فناوري‌نانو به سال 1985، و در پي کسب دو پيشرفتي که هر دو منجر به دريافت جايزۀ نوبل شدند بر مي‌گردد. اولين مورد مربوط به اختراع ميکروسکپ تونل‌زني عبوري يا STM در سال 1985 مي‌باشد که آن را دکترGerd Binnig و دکتر Heinrich Rohner، فيزيك‌دانان مؤسسۀ IBM، در زوريخ سوئيس انجام دادند. اين دو فيزيک‌دان با ارائۀ اين اختراع موفق به دريافت جايزۀ نوبل فيزيک در سال 1986 شدند. دومين پيشرفت، در يک دورۀ 11 روزه در همان سال 1985، در دانشگاه رايس حاصل شد. هنگامي که شيميدانان، دکتر Robert Curl Jr، دکتر ريچارد اسمالي و دکتر Harold Kroto، موفق به کشف ترکيب جديد کربني شدند که آن را باکي مينستر فولرين ناميدند که اصطلاحاَ به آن باکي‌بال گفته مي‌شود. بر خلاف ساير ترکيبات کربني که از تعداد نامحدودي اتم‌هاي کربن ساخته شده‌اند، اتم‌هاي تشکيل‌دهندۀ باکي‌بال‌ها محدود به 60 عدد مي‌باشد که اين تعداد اتم به صورت کروي و به شکل يک توپ فوتبال آرايش يافته‌اند و شکل اين ساختار براي اولين بار توسط معماري به نام باکي مينستر فولر ارائه شد. يافته‌هاي آنان بسيار بحث انگيز بود و نتيجۀ تلاش آنها براي کشف اين نانو‌ذرات جديد نه تنها دريافت جايزۀ نوبل را براي آنها به دنبال داشت بلکه آغازي براي حجم وسيع تحقيقات در زمينۀ مواد نانومقياس گرديد.
تولد فناوري‌نانو در زمينۀ سرطان را نيز مي‌توان به همان دورۀ زماني نسبت داد. در اين تحقيقات کمتر به ماهيت مواد پرداخته ‌شد و توجهات، بيشتر به تحقيق در مورد چگونگي تأثير آنها بر سلامتي انسان و حفظ زندگي معطوف گرديد.
در اواسط دهۀ 1980، ميکروبيولوژيستي به نام دکتر Adler Moor از دانشگاه کاليفرنيا و بيوتکنولوژيستي به نام دکتر Richard Proffitt، ذرات کروي نانومقياسي از چربي توليد نمودند که به ليپوزوم‌ها مشهور شدند. ليپوزوم‌ها محتوي داروي قوي اما بسيار سمي amphotericin B مي‌باشند. اين ماده که ترکيبي جديد از يک داروي قديمي مي‌باشد، به وسيلۀ سلول‌هاي ‌سيستم ايمني که ماکروفاژ ناميده مي‌شوند ايجاد مي‌شود. ماکروفاژ‌ها در هر مکاني از بدن که قارچي رشد کرده باشد آزاد مي‌شوند. ليپوزوم‌ها، amphotericin B را از طريق سلول‌هاي حساس کليه نگه مي‌دارند. نتيجۀ تحقيقات توليد داروي جديد و سالم‌تري بود که فيزيک‌دانان معتقدند، استفاده از اين دارو موفقيت درمان را مخصوصاَ در مورد بيماران سرطاني که پيوندهاي مغز استخوان دريافت کرده‌اند، تضمين مي‌کند. در همين زمينه محققان ديگري نيز موفق به توليد ليپوزوم‌هاي ديگري شدند كه قادرند به طور سالم‌تر و مؤثرتري عمل انتقال عوامل ضد سرطان به تومورها و در نتيجه درمان سرطان را انجام دهند.

نويد فناوري‌نانو:
اگرچه بعد از آن ليپوزوم‌ها‌ي اوليه، تعداد محصولات نانو‌مقياس براي دستيابي انسان به کاربردهاي درماني و پزشکي اندك است، اما اين بدان معني نيست که فناوري‌نانوي مرتبط با درمان سرطان، به پايان راه خود رسيده است. اکثر شيمي‌دانان، مهندسان و زيست‌شناسان دو دهۀ گذشته را صرف تسلط بر پيچيدگي‌هاي کار با مواد نانومقياس نموده‌‌اند، در نتيجه هم‌اکنون دانشمندان تصوير واضح‌تري از چگونگي ايجاد مواد نانومقياس با خصوصيات مورد نظر و مورد نياز براي کاربرد مؤثر در زندگي بشر را در پيش رو دارند.
به گفتۀ دکتر Mauro Ferrari کار در مقياس نانو سخت‌تر از کارهايي است که در مورد محصولات ليپوزومي انجام گرفت و منجر به موفقيت شد. ‌‌امروزه علي‌رغم تعداد وسيع محصولات نانومقياس که هم‌اکنون در دسترس مي‌باشند، کاربردهاي بالقوۀ اين نانومواد محدود است. اين محدوديت را مهندسان، شيمي‌دانان‌ و ديگران ايجاد نكرده اند بلکه از محدود بودن تصور و دانسته‌هاي ما در مورد زيست‌شناسي سرطان ناشي شده است.
فناوري‌نانو در زمينۀ سرطان دربرگيرندۀ محدودۀ گسترده‌اي از مواد و روش‌هاست که متقابلاً براي حل و برطرف نمودن تعداد زيادي از مسائل و مشکلات در اين زمينه به کار مي‌رود، از جمله:
- به زودي عوامل تصوير برداري و تشخيص بيماري، پزشکان را قادر به تشخيص سريع سرطان و درمان بسيار آسان خواهد نمود.
- سيستم‌هايي که مي‌توانند ارزيابي‌هاي زمان واقعي از درمان‌ها و جراحي‌ها را براي تسريع فرآيند تفسير باليني ارائه نمايند.
- تجهيزات چند کاره‌اي که مي‌توانند مرزهاي زيست‌شناسي را پشت سر گذاشته و عوامل دارويي چندگانه‌اي را با غلظت‌ها‌ي بالا در زمان و مكان مشخص به ياخته‌هاي سرطاني برسانند.
- عواملي که قادرند تغيرات مولکولي در بدن را پيش‌بيني نمايند و نيز از بدخيم شدن سلول‌هايي که در مرحلۀ پيش‌سرطان هستند، جلوگيري کنند.
- سيتم‌هاي نظارتي که توانايي تشخيص تغييرات ناگهاني و نيز علائم ژنتيکي را که نشان‌دهندۀ پيش‌زمينه‌هاي بروز سرطان هستند دارا مي‌باشند.
- روش‌هاي منحصر به فرد براي کنترل علائم سرطاني که کيفيت زندگي را به‌طور مضري تحت تأثير قرار مي‌دهند.
- ابزارهاي تحقيقاتي که محققان را قادر خواهد ساخت، ماهيت عوامل جديد براي توسعۀ روش‌‌هاي باليني و پيش‌بيني ميزان مقاومت دارو را سريع‌تر تشخيص دهند.نانو‌ذرات داراي انواع مختلفي هستند و به‌طور حتم نقش مهمي را در جنبه‌هاي مختلف زندگي بازي مي‌کنند. هر نانو‌ذره خصوصيات کاملاَ منحصر به فردي دارد و هر محقق نيز نانو‌ذرات را به طريق خاصي براي توسعۀ روش‌هاي جديد در مورد تشخيص و درمان سرطان به کار مي‌برد، با اين همه چند ويژگي خاص در مورد نانو ذرات وجود دارد که موجب ايجاد پيوند ميان تمامي اين تلاش‌ها شده و زمينۀ وسيعي را براي کاربرد فناوري‌نانو در زمينۀ سرطان ايجاد مي‌کند.

در ابتدا، محققان نانو ذرات را به گونه‌اي طراحي نمودند که اتصال مقادير مولکول‌ها از قبيل مولکول‌هاي دارو و يا مولکول‌هايي که قادر به هدف‌گيري ذرات به سمت تومورها هستند، به سطح ذرات به آساني انجام گيرد. به عنوان مثال، يک عامل هدف گيرندۀ متداول، مي‌تواند مولکول اسيد فوليک باشد که اصطلاحاَ به آن فوليت نيز گفته مي‌شود. اين عامل قادر است گيرنده‌هاي فوليت را که در سطح سلول‌هاي سرطاني وجود دارند، تشخيص داده و به آنها متصل شود.
عامل هدف گيرندۀ ديگر يک آنتي بادي مي‌باشد که قادر به شناسايي و اتصال به پروتئيني به نام Her-2 که در نمونه‌هاي قطعي سرطان سينه وجود دارد، مي‌باشد. عامل ديگر يک آپتامر (يک قسمت از اسيد نوکلئيک که به عنوان يک آنتي بادي Super- charged عمل مي‌کند) مي‌باشد که پس از تشخيص آنتي‌ژن‌هاي ويژۀ سرطان پروستات، قادر است که به آنها متصل شود.
سرطان‌شناسان به طور حتم در حال جست‌وجو براي يافتن اين قبيل علائم سطحي سلول مي‌باشند و هنگامي‌که کار آنها به نتيجه رسيد، فناوري‌نانوست‌ها به آنها ملحق شده تا عوامل هدف گيرندۀ مورد نياز را توليد نمايند و به اين ترتيب جعبۀ ابزار دانشمندان در زمينۀ تشخيص و درمان سرطان کامل شود.
اينکه چرا شيميدان‌ها عامل هدف گيرنده را مستقيماَ به يک مولکول دارو يا يک عامل تصوير برداري متصل نمي‌کنند، از پيچيدگي‌هاي ديگر کاربرد نانو ذرات است و نيز چيزي است که شيمي‌دانان داروساز به دنبال آن هستند؛ در عين حال قابل ذکر است که به کارگيري نانو‌ذرات در اين زمينه دو مزيت عمده دارد:
مورد اول، کارکرد يک نانوذره به صورت يک عامل هدف‌گيرنده است. هنگامي‌که اسيدفوليک به يک گيرندۀ فوليت مي‌چسبد، اين اتصال دوام زيادي ندارد و پس از مدتي مولکول اسيدفوليک از گيرنده جداشده و حرکت مي‌کند، در اين حالت ممکن است که اين عامل به گيرندۀ فوليت ديگري بر روي يک سلول مشابه متصل شود يا اينکه اين اتفاق نيفتد.
دراينجا يادآوري چگونگي اتصال چند حلقه به يک قلاب، تصوير واضحي را از چگونگي عملکرد نانو‌ذرات به ما مي‌دهد. در اين حالت نانو ذره به صورت قلابي عمل مي‌کند که دسته‌هاي چند‌تايي از عوامل هدف گيرنده، مانند اسيد فوليک، به آن متصل مي‌شوند و هدف گيري به اين روش بسيار مطمئن‌تر از هنگامي است که از يک داروي متصل شده به يک عامل هدف گيرنده استفاده شود.
بنابر گفتۀ پروفسور Gregory Lanza، از بخش داروسازي دانشگاه واشنگتن، در اين حالت هر زماني‌که عامل هدف گيرنده از گيرنده‌اش، بر روي يک سلول سرطاني، جدا شود عامل هدف گيرندۀ ديگري بلافاصله جاي آن را پر مي‌نمايد.
دومين دليل براي اين موضوع که چرا عملکرد ترکيب نانو‌ذره با عوامل هدف‌گيرنده براي تشخيص يا درمان سلول‌هاي سرطاني از ساير روش‌ها بهتر است، اين است که بر خلاف يک مولکول- دارو يا يک عامل تصوير برداري که عملکرد شيميايي خاصي دارند، يک نانو ذره به صورت ظرف بزرگي مي‌باشد که مي‌تواند مملو از ده‌ها يا صدها عامل تصويربرداري يا مولکول دارو باشد. به گفتۀ دکتر kopelmanاستفاده از يک نانو ذره به جاي يک مولکول منفرد را مي‌توان به تحويل دادن يک بستۀ پستي در عوض يک کارت تبريک، تشبيه نمود.
پر نمودن يک نانوذرۀ هدف‌گيرنده با دارو، مي‌تواند به مقدار زيادي در کاهش اثرات سمي داروهاي درمان سرطان مؤثر باشد. از اين طريق مي‌توان داروي بيشتري را به محل تومور رساند و از رسيدن دارو به بافت‌هاي سالم جلوگيري نمود و بدين طريق اثرات جانبي استفاده از اين داروها را تا حد زيادي کاهش داد، در عين اينکه ميزان اثر بخشي آنها نيز بهبود مي‌يابد.
نانو ذرات چه هدف گيرنده باشند و چه نباشند، از طريق کاهش به کارگيري مواد شيميايي مختلف در ترکيب دارو که براي افزايش انحلال‌پذيري اين داروها در سيالات بدن به کار مي‌روند، نقش عمده‌اي در کاهش عوارض استفاده از داروهاي ضد سرطان دارند.
به عنوان مثال دارويAbraxane يک ترکيب نانو ذره‌اي ساخته شده از داروي ضد سرطان و بسيار قوي Paclitaxel، به صورت عوامل فعال در Taxol، مي‌باشد که هم‌اکنون به‌صورت يک سلاح مهم در تسليحات درماني تومور‌شناسان به‌شمار مي‌آيد، اما مشکلي که در اينجا وجود دارد، کم بودن قابليت انحلالPaclitaxel در سيالات بدن مي‌باشد. شيميدان‌هاي داروساز به منظور غلبه بر اين مشکل، Paclitaxel را با مواد شيميايي ديگري که اثرات جانبي بسيار محدودي در بر خواهد داشت، ترکيب نمودند.
چنانچه يک نانو ذره را با Paclitaxel پر کنيم، آلبومين به دست مي‌آيد که يکي از عمده‌ترين پروتئين‌هاي خوني مي‌باشد، استفاده از اين مادۀ فوق شيميايي مي‌تواند اثرات بسيار مفيدي براي بيماران داشته باشد. با استفاده از اين ماده بيماران مي‌توانند مقادير بيشتري از Paclitaxel را در عين داشتن کمترين ميزان اثرات جانبي، مصرف نمايند.
چند عملکرد در يک نانو ذره:
يکي از اميد‌بخش‌ترين کاربردهاي نانو ذرات، به کارگيري آنها به منظور انجام هم‌زمان دو عمل تشخيص تومور و رساندن دارو به آن مي‌باشد.

دکترها kopelman، Prasad و Lanza، همگي در حال کار بر روي برخي کاربردهاي ويژۀ نانو ذرات در اين زمينه مي‌باشند. به‌همين ترتيب دکتر James Baker که تحقيقاتش تحت حمايت NCR قرار دارد، و گروهش در دانشگاه ميشيگان موفق به توليد dendrimer‌هاي چند منظوره‌اي شدند که به صورت نانو ذرات پليمري کروي شکلي مي‌باشند که قادرند با انواع مختلفي از مولکول‌ها آرايش‌هايي تشکيل دهند.

دندریمرها را می‌توان به‌عنوان platform‌های متحرک نانو‌مقیاس، به‌منظور ایجاد ابزارهایی با عملکرد چندگانه به‌صورت تشخیص سرطان و انتقال دارو به یاخته سرطانی،به‌کار برد.

در ماه‌هاي اخير، اين گروه نتايج حاصل از آزمايش‌هاي dendrimerهاي چند کاره را بر روي حيوانات آزمايشگاهي را به صورت مقاله‌هايي ارائه نمود که اين نتايج حاکي از موفقيت dendrimer‌ها در در انجام همزمان دو عمل تشخيص و درمان تومورها بود. يک چنين عملکرد چند منظوره‌اي را شايد بتوان مهم‌ترين مشخصۀ نانو ذراتي دانست که در درمان سرطان استفاده مي‌شوند و دانشمندان با به کارگيري آنها قادر به وجود آوردن تحولات بسيار عظيمي در عرصۀ تشخيص، درمان و پيشگيري از سرطان خواهند بود.
قابل توجه است که قابليت دارورساني به اين طريق، خاص يک نوع داروي خاص نيست و در اين شيوه مي‌توان به طور همزمان چندين داروي متفاوت را به يک تومور انتقال داد.

نانو platformهای متحرک هوشمند توانایی تغییر شیوه‌های تشخیص، درمان و پیشگیری از سرطان را دارا می‌باشند.می‌توان یک پادتن تک‌مجرایی سرطان را به جداره خارجي اين كلنيك‌ها‌ي نانو متري متصل نمود و به منظور جلوگيري از تشخيص اين مجموعه توسط سيستم ايمني بدن، آن‌ها‌ را با پلي اتيلن گليكول پوشاند.

مطمئناَ تلاش‌هاي فراواني به منظور توليد نانو ذرات چند کاره‌ با خواص ويژۀ درماني صورت خواهد گرفت؛ خواصي که هر سه عملکرد هدف يابي، ظرفيت ترابري و غلبه نمودن بر مقاومتي که تومور نسبت به دارو نشان مي‌دهد، را به صورت يک‌جا داشته باشند. مع‌ذلک دانشمندان فناوري‌نانو که در زمينۀ سرطان فعاليت مي‌کنند خوش‌بين هستند که روش‌ها و رقابت‌هاي پيش‌بيني شده قادر خواهند بود بر چالش‌ها و پيچيدگي‌هاي موجود در اين زمينه غلبه نمايند و نيز اينکه فناوري‌نانو تحولات بسيار عظيمي را در زمينۀ سرطان ايجاد خواهد کرد که منافع آن براي بيماران سرطاني بي‌شمار خواهد بود.
منبع:سایت نانو
oliver بازدید : 54 شنبه 28 اسفند 1389 نظرات (0)
هسته و تعريف اوليه فناوري نانو، مونتاژ اتم‌ها بود كه اولين منبع ثبت شده مـربـوط بـه آن را در سـال 1959 فيـزيكدانـي بـه نام ريچـارد فيـنمن به چاپ رسانده است. فناوري نانو يك فناوري معكوس (پايين به بالا) است كه اجزاي مواد را در ساختار بسيار كوچك كنار هم گذاشته و ساختاري متفاوت از مواد متداول توليد شده به روش بالا به پايين ايجاد مي‌كند. بنابراين مواد توليد شده به اين روش نقايص كمتر و كيفيت بالاتري دارند.
نانوكامپوزيت‌هاي پليمري در بيست سال اخير در مجامع علمي و صنعتي مورد توجه قرار گرفته‌اند. به عنوان مثال تنها در آمريكا در سال 1997، 116 ميليون دلار براي تحقيق در اين زمينه هزينه شده است كه در سال 2004 اين رقم به 961 ميليون دلار رسيده است يعني در هفت سال تقريباً 9 برابر شده است. شركت Business communications Co. Inc. (BCC) در يك بررسي اقتصادي نشان داده است كه بازار نانوکامپوزيت‌هاي پليمري در سال 2003،24.5 ميليون پوند به ارزش 90.8 ميليون دلار بوده است و پيش بيني مي‌شود كه اين رقم با رشد متوسط 18.4 درصد در سال 2008 به 211.1 ميليون دلار برسد. حتي پيش‌بيني شده است كه اگر پيشرفت فناوري نانو با موارد فني همگام روبه‌رو شود در بعضي از كاربردها اين بازار با سرعت بيش‌ از 20 درصد در سال رشد كند.
نانوکامپوزيت‌هاي پليمري جايگزيني قوي براي پليمرهاي پرشده (حاوي پركننده) يا آلياژهاي پليمري متداول هستند. بر خلاف كامپوزيت‌هاي متداول كه تقويت در آنها در ابعاد ميكرون روي مي‌دهد، در نانوکامپوزيت‌ها اين ابعاد به چند نانومتر مي‌رسد. ارزش افزوده نانوکامپوزيت‌هاي پليمري تنها بر اساس بهبود خواص مكانيكي پليمر‌ها يا جايگزيني پركننده‌هاي متداول‌ نيست بلكه پركننده‌هاي نانو در مقادير بسيار كم، خواص ويژه‌اي را بدون ايجاد تغيير زياد در خواص مكانيكي يا فرآيند‌پذيري، در پليمرها ايجاد مي‌كنند كه پليمر اوليه فاقد آن است، متداول‌ترين پركننده‌هاي نانو در پليمرها، سيليكات‌هاي لايه‌اي نانو و نانولوله‌هاي كربني هستند.
پركننده‌هاي لايه‌اي نانو سيليكا
سيليكات‌هايي كه در ساخت نانوکامپوزيت‌ها به كار مي‌روند، ساختاري لايه‌اي با ضخامت حدود يك نانو متر دارند كه طول آنها متغير است و به چند ميكرون هم مي‌رسد. بنابراين نسبت منظر (نسبت طول به ضخامت) آن بسيار بالا و بيشتر از هزار است. اين لايه‌ها توده‌اي تشكيل مي‌دهند كه در بين آن فاصله‌هايي وجود دارد كه از اين پس آنها را با نام بين‌لايه‌ها (interlayer) خواهيم شناخت.
با جايگزيني ايزومورفيك بين لايه‌ها (جايگزيني Mg+2 با Al+3) يك بار منفي ايجاد مي‌شود كه ساختار آلكالي يا آلكالين كاتيون‌هاي معدني درون بين لايه‌ها را موازنـه مـي‌كند. سطح كاتيـون‌ها مانند يـون‌هاي توده‌اي (bulky) آلكيل آمونيوم، فاصله بين لايه‌ها را افزايش داده و انرژي سطحي پركننده را كاهش مي‌دهد. بنابراين اين پركننده‌هاي اصلاح شده كه به رس آلي(OrganoClay) معروفند، با پليمرها سازگارترند و نانوکامپوزيت‌هاي لايه‌اي با سـيـليــكـا شــكل مـي‌گـيـرد. مـونـت‌مـوريـلـونـيـت (montmorillonite)، هكتوريت (hectorite) و ساپونيت (saponite) متداول‌ترين پركننده‌هاي سيليكايي لايه‌اي هستند.
روش‌هاي ساخت نانوکامپوزيت‌ها
از آنجا كه در صنايع پليمري نانوسيليكات‌ها، متداول‌تر از بقيه مواد نانو هستند از اين پس بيشتر به اين مواد خواهيم پرداخت. روش‌هاي مختلفي براي ساخت نانوکامپوزيت‌هاي سيليكات‌هاي لايه‌اي به كار رفته است.اما سه روش، استفاده بيشتري دارند.
  1- پليمريزاسيون درجا insitu-polymerization)):
اين روش براي اولين بار در تهيه مواد پليمري حاوي نانوکلي(clay) بر پايه پلي‌آميد-6 به كار رفته است. در اين روش سيليكاهاي لايه‌اي به وسيله مونومر مايع يا محلول مونومر، متورم مي‌شود، سپس مونومرها به درون لايه‌ها سيليكات نفوذ كرده و پليمريزاسيون در بين لايه‌ها اتفاق مي‌افتد.
  2- روش محلولي:
اين روش مشـابه روش قبـلي است. ابـتـدا رس آلي در يك حلال قطبي مانند تولوئن يا NَN,- دي متيل فرماميد متورم شده، سپس پليمر حل شده در حلال به محلول قبلي افزوده شده و بين لايه‌ها جاي مي‌گيرد. مرحله نهايي كار، تبخير حلال است كه معمولاً در خلا اتفاق مي‌افتد. مزيت اين روش اين است كه براي همه مواد پليمري قابل اجراست اما اشكال عمده آن غير قابل اجرا بودن آن در مقياس صنعتي مي‌باشد.
  3- روش اختلاط مذاب:
در اين روش پليمر مذاب كه داراي ويسـكوزيـتـه پاييـني است با پركننـده نـانوکليِ(clay) آميخته مي‌شود. در اين روش به دليل افزايش بي‌نظمي، پليمر به داخل لايه‌هاي كلي(clay) نفوذ مي‌كند(شكل1). اين روش، به دليل پتانسيل بالايي كه براي اجرا در مقياس صنعتي دارد به شدت مورد توجه قرار گرفته است و نانوکامپوزيت‌هاي كلي(clay) بسيار زيادي به روش اكستروژن توليد شده است. تعداد زيادي از ترموپلاستيك‌هاي قطبي مانند پلي‌آميد-6، اتيل وينيل استات و پلي استايرن به اين روش درون لايه‌هاي سيليكاتي نفوذ كرده‌‌اند اما در مورد پلي اولفين‌ها كه مصرف بسيار زيادي نيز دارند اين فرآيند موفق نبوده است. اجراي اين روش در لاستيك‌ها به دليل ويسكوزيته بسيار زياد و پديده‌هاي الاستيك با موانع زيادي روبرو است و همين امر دليل عدم پيشرفت قابل توجه نانوکامپوزيت‌هاي الاستومري در مقايسه با پلاستيك‌ها است.
شكل1- روش ساخت نانو كامپوزيت‌هاي كلي(clay) به
 ساختار نانوکامپوزيت‌هاي كلي(clay)
بسته به طبيعت اجزاي يك نانوکامپوزيت مانند نوع پليمر، ماتريس و سيليكات لايه‌اي يا كاتيون آلي بين لايه‌هاي سيليكاتي سه ساختار در نانوکامپوزيت‌ها ممكن است ايجاد شود (شكل 2):
  1- ساختار فاز‌هاي جدا:
اگر پليمر نتواند بين لايه‌هاي سيليكاتي نفوذ كند يك ميكروكامپوزيت توليد مي‌شود كه مانند كامپوزيت‌هاي متداول بوده و امكان جدايي فازي در آن وجود دارد. به جز اين نوع متداول كامپوزيت‌ها، امكان ايجاد دو ساختار ديگر وجود دارد.
شكل2- ساختار نانو كامپوزيت‌هاي كلي(clay)
  2- ساختار لايه لايه(Intercalated structures):
اين ساختار با نفوذ يك يا چند زنجير پليمري به درون لايه‌هاي سيليكا و ايجاد ساختار ساندويچي حاصل مي‌شود.
  3- ساختار پراكنده يا پخش شده exfoliated ordelaminated structure)) :
اين ساختار وقتي حاصل مي‌شود كه لايه‌هاي پركننده سيليكاتي به طور همگن و يكنواخت در بستر پليمري توزيع شده باشند. اين ساختار لايه‌هاي كاملاً جدا شده از اهميت بسيار ويژه‌اي برخوردار است زيرا بر همكنش لايه‌هاي كلي(clay) و پليمر را به حداكثر رسانده و تغييرات بسيار مشهودي را در خواص فيزيكي مكانيكي پليمر ايجاد مي‌كند.
خواص نانوکامپوزيت‌ها
نانوکامپوزيت‌ها در مقادير 5-2 درصد وزني، خواص پليمرهاي خالص را به طرز قابل توجهي بهبود مي‌دهند. اين ارتقاي خواص عبارتند از:
   • خواص عبور پذيري (barrier) مانند نفوذپذيري و مقاومت در برابر حلال‌ها؛
   • خواص نوري ؛
   • هدايت يوني
خواص ديگر حاصل از ساختار لايه‌اي نانو سيليكات‌ها در نانوکامپوزيت‌هاي پليمري، افزايش پايداري حرارتي و مقاومت در برابر شعله (آتش) در مقادير بسيار كم پركننده مي‌باشد.
نانوکامپوزيت‌هاي مورد استفاده در صنعت پلاستيك
قيمت پايين نانوکلي(clay) نسبت به ساير پركننده‌هاي نانو و امكان استفاده از روش اختلاط مذاب در پلاستيك‌ها باعث شده است كه اين شاخه ازنانوکامپوزيت‌ها رشد سريعي داشته و محصولاتي بر پايه پلاستيك‌هايي مانند پلي پروپيلن (PP)، پلي‌اتيلن ترفتالات (PET)، پلي‌اتيلن (PE)، پلي‌استايرن (PS) و نايلون به بازار عرضه شود. در ادامه به چند نمونه از اين كاربردها اشاره شده است.
شركت معروف توليد كننده خودرو، جنرال موتورز،جزء اولين استفاده كنندگانِ نانوکامپوزيت‌هاست. شكل 3 قسمتي از يك وانت را نشان مي‌دهد كه 7 پوند نانوکامپوزيت رنگي در ساخت‌ قطعات و اجزاي قسمت مخصوص بار آن به كار رفته است.
شكل 4 پشت صندلي جديد توليد شركت Nobel polymer را با نام تجاري Forte نشان مي‌دهد. اين قطعه قبلاً از پلي‌پروپيلن تقويت شده با الياف شيشه ساخته مي‌شد كه باعث مشكلات فرآيندي، نقايص ساختاري قابل رويت و تاب برداشتن (warpage) مي‌شد، اما در حال حاضر اين قطـعه از نانوکامپوزيت PP و كلي(clay) ساخته شده و در اتومبيل Honda Acoratl 2004 كار گذاشته شده است.
 

شكل 3- در قسمت مخصوص بار اين وانت ( مدل GM Hummer 2005) ساخت جنرال موتورز از 7 پوند نانو كامپوزيت استفاده شده است
و بالاخره شكل 5 بطري نوشيدني ساخته شده Honeywell از PET به وسيله شركت را نشان مي‌دهد كه در ساختار آن از نانوکامپوزيت نايلون 6 و نانوکلي(clay) استفاده شده است و در اواخر سال 2003 با نام تجاري Aegis به بازار عرضه شده است. گفته مي‌شود اين بطري داراي يك ساختار سه لايه است كه امكان نگه‌داري 26 هفته‌اي محتوياتش را فراهم مي‌كند.
نانوکامپوزيت‌هاي مورد استفاده در صنعت لاستيك
با توجه به مسائلي كه پيش‌تر به آن اشاره شد و مشكلات اجراي روش اختلاط مذاب در مورد الاستومرها، هنوز محصولات زيادي از نانوکامپوزيت‌هاي الاستومري به بازار عرضه نشده است، اما تحقيقات بسيار گسترده‌اي در شركت‌ها و مراكز تحقيقاتي مختلف بر روي اين نانوکامپوزيت‌ها در حال اجراست.
به عنوان مثال بنيان‌گذاران شركت Inmat به دنبال استفاده از نانوکلي(clay) در ساختار قطعات لاستيكي ورزشي هستند و يك روكش نانوکامپوزيتي به ضخامت 30-10 ميكرون با خواص نفوذنا‌پذيري و انعطاف‌پذيري بسيار بالا با پايه آلي ساخته‌اند. كه مي‌تواند بدون پارگي تا بيش از 20% كشيده شده و در ساخت قطعات لاستيكي نفوذنا‌پذير به كار روند. آنها ادعا مي‌كنند كه با استفاده از اين روكش‌ها، توپ‌هاي تنيس تا 12 ماه باد درون خود را نگه مي‌دارند، توپ‌هاي فوتبال و بسكتبال به مدت زياد نياز به باد كردن مجدد ندارند و تايرها به جاي هر سه ماه يكبار باد كردن هر سال يكبار باد مي‌شوند كه منجر به كاهش تصادفات ناشي از مشكل باد تايرها خواهد شد. با توجه به ضخامت ناچيز اين روكش‌ها (30-10ميكرون) افزايش وزن و تغيير خواص مكانيكي لاستيكي در اثر استفاده از اين روكش‌ها قابل اغماض است. لازم به ذكر است روش محلولي در ساخت اين نانوکامپوزيت به كار رفته است.
اين شركت با همكاري شركت Michelin در حال آزمايش مشابه اين فناوري براي آب‌بندي كردن درون تاير، كاهش مقدار لاستيك بيوتيل مورد نياز، سبك‌تر و ارزان‌تر كردن تاير و ساخت تايرهاي سردتر (cooler running) مي‌باشد.
اما آيا صنعت تاير نيز به صورت گسترده تحت تأثير فناوري نانو قرار خواهد گرفت؟ در آينده با توجه به رشد روزافزون نانو در عرصه الكترونيك، نور و... احتمالاً بتوان تمام مراحل توليد تاير را در ابعاد نانو مشاهده و كنترل كرد اما بازار امروز صنعت تاير نيز با جايگزيني مواد متداول با مواد نانو ساختار مي‌تواند از خواص و مزيت‌هاي آنها بهره‌ گيرد.
به عنوان مثال شركت Goodyear پروژه‌هايي را بر پايه فناوري نانو و با بهره‌گيري از روش‌هاي مكانيكي و شيميايي دنبال مي‌كند كه هدف از آنها كنترل ساختار، خواص مكانيكي و پاسخ الاستومر‌هاي پخت شده به فركانس‌هاي مختلف است.آنها در نظر دارند تقويت كنندگي و پخت را در ابعاد زير ميكرون كنترل كرده و بهبود دهند تا كارآيي تايرها، هم با مواد جديد و هم با مواد سنتي، ارتقاء يابد.
شكل 4 - پشت صندلي جديد توليد شركت Nobel polymer كه از نانو كامپوزيت PP و كلي(clay) ساخته شده و در اتومبيل Honda Acoratl 2004 كار گذاشته شده است
آنها مواد بسيار جديد را نيز بررسي نموده‌اند آئروژل‌هاي سيليكاتي يكي از اين مواد هستند. نانو ايروژل‌ها از 98% هوا (به صورت حباب‌هاي نانو) در بستر سيليكا ساخته شده‌اند كه علاوه بر سبك بودن، مقاومت حرارتي بسيار بالايي دارند. محققان دانشگاه ميسوري آمريكا ادعا كرده‌اند كه نانوآئروژل خاصي ساخته‌اند كه مي‌تواند به جاي تايرهاي لاستيكي استفاده شود. شركت Goodyer نيز از اين نانو آئروژل‌ها در ساخت تاير استفاده كرده، نتايج تحقيق خود را به صورت اختراع ثبت كرده است.
و بالاخره يكي از بهترين اين تحقيقات را شركت Cabot صورت داده است. در سال 2003 شركت Cabot يك نمونه از پركننده‌هاي نانو، توليد شركت nano products (با نام تجاري PüreNano) را در تاير به كار برده است. استفاده از پركننده نانو سيليكون كاربيد منجر به بهبود قابل توجه مقاومت لغزندگي (skid resistance) و كاهش 50 درصدي سايش شده است كه در نهايت منجر به توليد تايرهايي با ايمني بسيار بالا و طول عمر 2 برابر تايرهاي متداول خواهد شد.
تلاش آميزه‌كاران و مهندسان صنعت لاستيك بر اين است كه با استفاده از تجهيزات موجود از فناوري نانو بهره جسته، بتوانند در مقياس نانو فرآيند ساخت را كنترل و محصولي با كيفيت بالاتر و يكدست به بازار عرضه كنند. با توجه به گسترش روز افزون فناوري نانو به نظر مي‌رسد كه در آينده‌اي نه چندان دور توليد تاير نيز مانند توليد ساير محصولات كاملاً دگرگون شود.
منبع:سایت نانو

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 153
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 83
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 91
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 235
  • بازدید ماه : 235
  • بازدید سال : 2,145
  • بازدید کلی : 14,990