نانوپزشکي به استفاده از ذرات نانومقياس براي رهايش مقادير اندک داروها در مکانهاي خاصي از بدن اشاره دارد. استفاده هوميوپاتي از مقادير جزئي يک دارو براي ايجاد اثرات درماني ميتواند شبههي قرابت با نانوپزشکي را ايجاد کند، اما در واقع هيچ چيز مشترکي بين اين دو روش وجود ندارد. به جاي مرور همه اظهار نظرهاي موافق و مخالف هوميوپاتي، ما بر دو سه جنبه کاملاً متفاوت آن با نانوپزشکي تمرکز ميکنيم کرد.
ساموئل هاهنمن، بنيانگذار هوميوپاتي ميپنداشت مواد مشابهي که علائم يک بيماري را در فردي سالم پديد ميآورند، ميتوانند براي درمان همان بيماري به کار روند. اين کار از طريق تحريک سيستم ايمني بيمار براي واکنش عليه ماده مشابهي که بيماري را پديد آورده است انجام ميشود. اين روش بر عکس واکسيناسيون است، که سيستم ايمني را پيش از بيمار شدن فرد تحريک ميکند.
مقدار مواد هوميوپاتيک به دو دليل بايد بسيار اندک باشد: اول اينکه نبايد مقدار دارو از مقدار ماده بيماريزا بيشتر بوده، وضعيت بد بيمار را بدتر کند. و دوم اينکه به اعتقاد هوميوپاتيستها با افزايش رفت، اثر درماني دارو افزايش مييابد. در واقع دارو طي مراحل پشت سرهم به شدت در آب يا الکل به هم زده شده و به تدريج رقيق ميشود.
در هر يک از مراحل غلظت دارو حدود 100برابر کاهش مييابد، به نحوي که بيمار اغلب دو سه و گاهي يک مولکول از دارو را دريافت ميکند. به همين دليل منتقدان هوميوپاتي گمان ميبرند داروهاي هوميوپاتي به جاي اثر دارويي فقط اثر تلقيني داشته باشند. مطابق مباني هوميوپاتي قدرت مقدار ناچيز داروها به واسطه انتقال مولکولهاي دارو به «حافظه» حلال رقيقکننده است. به عبارت ديگر اثر درماني از مولکولهاي دارو به آبي که با آنها در تماس است منتقل ميشود.
اگر چه نانوذرات مورد استفاده در نانوپزشکي بسيار کوچکند، اما مقدار داروي تجويزي بر مبنايي کاملاً علمياستوار است. مثلاً نانوداروي Aurimune ساخت شرکت CytImmune از ذرات طلاي 27 نانومتري براي رهايش عامل موسوم به فاکتور بافت مردگي تومور ( TNF) به مکاني از يک تومور سرطاني کمک ميگيرد. تومورها مثل بافتهاي عادي براي رشد نيازمند خوناند و لذا رگهاي خوني آنها با بزرگ شدن تومور افزايش مييابد. پس از تزريق وريدي، Aurimune به راحتي در بدن حرکت ميکند و در محل تومور – به واسطه منافذ رگهاي خوني تومور – از سيستم گردش خون خارج ميشود. مولکولهاي TNF با حمله به رگهاي خوني منافذ آنها را باز هم بيشتر ميکنند. به اين ترتيب بر اثر نرسيدن خون، سلولهاي سرطاني تحت گرسنگي قرار ميگيرند.
به دليل سميت بالاي TNF براي سلولهايي غيرسرطاني، رسانش انتخابي آنها به تومور و نه ساير بافتهاي بدن از اهميت بالايي برخوردار است. اندازه نسبتاً بزرگ نانوذرات طلا از ورود TNF به منافذ کوچک سلولهاي سالم ممانعت به عمل ميآورد. با وجود اينکه تأثير TNF بر خونروي شديد سلولي يکسان است، مقدار اندکي از TNF بدون نانوذرات طلا ميتواند موجب افت شديد فشارخون شود، حال آنکه به همراه نانوذرات هيچ نوع سميت سيستماتيک مشاهده نميشود و لذا ميتوان مقدار TNF رها شده درون سلولهاي سرطاني را تا ده برابر افزايش داد. در پايان ميتوان با روکشي از پلياتيلن گلايکول، نانوذرات را از دست سيستم ايمني بدن فراري داد.
حال مقدار صحيح دارو چقدر است؟ دوزِ Aurimune صرفاً بر پايه مقدار TNF فعال در محصول دارويي نهايي است. در آزمونهاي حيواني، به راحتي دزهايي بين 125- 25 ميکروگرم بر کيلوگرم وزن بدن (به همراه 0/5 ميليگرم نانوذرات طلا بر کيلوگرم وزن بدن) تجويز ميشوند. در مقابل در آزمايشات باليني انساني دوز بر پايه مساحت سطحي بيمار (به عنوان تابعي از قد و وزن) محاسبه ميشود.
بنابراين در اينجا ما دو تفاوت بارز بين نانوذرات دارويي و داروهاي هوميوپاتيک مشاهده ميکنيم: اولاً مقدار Aurimune کميتي شناخته شده است و ثانياً نانوذرات هيچ فعاليت دارويي ندارند و صرفاً جهت رسانش کاراي عامل اصلي به کار ميرود. در مقابل، داروهاي هوميوپاتيک به عنوان عوامل مؤثر شناخته ميشوند. رقيقسازي متوالي نميتواند کارايي نانوذرات را مضاعف يا به حافظه آب پيرامون منتقل کند. با اندکي تفکر ميتوان به تفاوتهاي بيشتر اين دو رويکرد پي برد.
نکته مهم اين است، که مقادير اندک داروهاي هوميوپاتيک نبايد با اندازه کوچک نانوذرات دارويي يکسان پنداشته شود. سازوکار عمل و تئوري دو روش نيز کاملاً متفاوتاند. لذا نانوذرات دارويي ابداً يک نسخه از هوميوپاتي نيست.
نانوپزشکي يک عرصه مهيج با محققان خوشبين است. در عين حال عرصهاي چالشآفرين نيز براي دانشمندان، پزشکان و مهندسيني است، که سعي ميکنند راهي را در ميان پيچيدگيهاي زيست شيميايي بدن انسان بپيمايند. مشاهده شفاف مزايا و معايب آن مستلزم متمايز دانستن آن از ساير تئوريها و روشها است. در يک کلام، اندازه کوچک همان مقدار اندک نيست.
منبع:سایت نانو